هابرماس از کرونا گفت
یکی از مطالبی که این روزها در کانالهای مختلف علوم اجتماعی مورد بحث است، گفتوگوی لوموند با یورگن هابرماس اندیشمند آلمانی است؛ فیلسوفی که از 90سالگی عبور کرده و این گفتوگو که بخشهایی از آن را کانال تحلیل اجتماعی ترجمه کرده، درباره تأثیری است که کرونا از منظر اندیشهای و اخلاقی بر بشر گذاشته و دراینمیان نادانی انسان در برابر این ویروس چه عوارضی به دنبال داشته و نقش پزشکان دراینمیان چه بوده است. لوموند در اولین سؤال میپرسد این بحران بیماری جهانی از نظر اخلاقی، فلسفی و سیاسی چه به ما میآموزد؟ هابرماس پاسخ میدهد: «از نظر فلسفی، میبینیم که این اپیدمی جهانی، اندیشیدن را نزد همه تقویت کرده است. نوع تفکری که تاکنون منحصر به کارشناسان بود، حالا نزد مردم عادی بیشتر شده است: هرکس باید تصمیم بگیرد و دست به عمل بزند؛ آنهم با آگاهی از ندانستن. دولتها یا کارشناسان همهچیز را درباره ویروس کرونا نمیدانند. دولتها کاملا آگاهاند که متخصصان ویروسشناس که به آنها مشاوره میدهند، دانستههای محدودی دارند؛ بنابراین باید با اتکا به همین دانستههای محدود تصمیمگیری کنند. شهروندان نیز این وضعیت را بهخوبی میبینند. هیچوقت مردم به این روشنی ندیده بودند که تصمیمگیری سیاسی در شک و تردید و ندانستن انجام میشود. شاید این تجربه کمسابقه تأثیری بر آگاهی عمومی داشته باشد». هابرماس در ادامه گفتوگو با لوموند، تأکید میکند که بهطورکلی «حق هر انسان برای زیستن و برخورداربودن از سلامتی جسمی» یک اصل بنیادین است که مثلا در قانون اساسی آلمان هم ذکر شده است؛ اما شرایط کنونی، گاه شبیه به وضعیت جنگی است: پزشکان گاه ناچار میشوند که گزینشی عمل کنند و اصل «برابری درمانی و بهداشتی» را زیر پا بگذارند. مثلا مجبور میشوند که به بیمار جوانتر اولویت بدهند. هابرماس میافزاید: «ولی حتی در مواردی که بیمار سالخورده داوطلبانه از حق خود میگذرد -که این رفتاری تحسینآمیز است- باز هم باید پرسید: یک پزشک چگونه میتواند زندگی یک انسان را ارزشگذاری کند؟ که در این نوع داوری یا ارزشگذاری نباید واقعیت را از چشم پزشک؛ بلکه از سوی بیمار نگریست». هابرماس درعینحال تأیید میکند که در «شرایط فاجعهبار»، پزشک چاره دیگری ندارد و باید تاجاییکه ممکن است، فقط با اتکا به معیارهای حرفهای و علمی تصمیم بگیرد. هابرماس میگوید: «مسئولان سیاسی وقتی از یکسو به زیانهای اقتصادی و اجتماعی فکر میکنند و از سوی دیگر به تعداد تلفاتی که میتواند قابل جلوگیری باشد، باید از وسوسه تفکر ابزاری و فایدهگرا (اوتیلیتاریستی) بپرهیزند. پرسش اصلی این است: آیا ما حاضریم که به خاطر رونق مادی و اجتناب از فجایع اجتماعی ناشی از بحران اقتصادی، شمار مرگومیر بیشتری را بپذیریم؟». یورگن هابرماس که سخت طرفدار اتحادیه اروپاست و تاکنون مطالب زیادی دراینباره نوشته، معتقد است که تنها راهحل عملی، ایجاد یک «صندوق مشترک کرونا» در سطح اروپایی است تا کشورهایی که اقتصاد شکنندهتر یا بدهیهای بیشتر دارند، بتوانند از پس هزینههای کمرشکن مقابله با اپیدمی برآیند. او بهشدت از مخالفتهای دولت آلمان با این صندوق انتقاد میکند و به وزیر اقتصاد فرانسه توصیه میکند که مبادا نظریات آلمانی را بپذیرد. هابرماس میگوید که او و یارانش (گروهی از روشنفکران) آنگلا مرکل و وزیر اقتصاد آلمان را در این زمینه مؤاخذه کردهاند. هابرماس تأسف میخورد که نگرشهای ناسیونالیستی و خودخواهیهای ملیگرایانه دولت آلمان مانع همبستگی بیشتر اروپاییها میشود. او میگوید: «اگر امانوئل مکرون در روابط با آلمان تنها یک خطا کرده باشد، همانا نادیدهگرفتن میزان ناسیونالیسم آنگلا مرکل است». هابرماس در پایان گفتوگو با روزنامه لوموند بار دیگر اصرار میورزد که تنها راه منطقی برای اروپا، تأکید بر دموکراسی و اتحاد است و تنها «چنین شهامتی است که میتواند ما را از این بنبست پسادموکراسی برهاند».
یکی از مطالبی که این روزها در کانالهای مختلف علوم اجتماعی مورد بحث است، گفتوگوی لوموند با یورگن هابرماس اندیشمند آلمانی است؛ فیلسوفی که از 90سالگی عبور کرده و این گفتوگو که بخشهایی از آن را کانال تحلیل اجتماعی ترجمه کرده، درباره تأثیری است که کرونا از منظر اندیشهای و اخلاقی بر بشر گذاشته و دراینمیان نادانی انسان در برابر این ویروس چه عوارضی به دنبال داشته و نقش پزشکان دراینمیان چه بوده است. لوموند در اولین سؤال میپرسد این بحران بیماری جهانی از نظر اخلاقی، فلسفی و سیاسی چه به ما میآموزد؟ هابرماس پاسخ میدهد: «از نظر فلسفی، میبینیم که این اپیدمی جهانی، اندیشیدن را نزد همه تقویت کرده است. نوع تفکری که تاکنون منحصر به کارشناسان بود، حالا نزد مردم عادی بیشتر شده است: هرکس باید تصمیم بگیرد و دست به عمل بزند؛ آنهم با آگاهی از ندانستن. دولتها یا کارشناسان همهچیز را درباره ویروس کرونا نمیدانند. دولتها کاملا آگاهاند که متخصصان ویروسشناس که به آنها مشاوره میدهند، دانستههای محدودی دارند؛ بنابراین باید با اتکا به همین دانستههای محدود تصمیمگیری کنند. شهروندان نیز این وضعیت را بهخوبی میبینند. هیچوقت مردم به این روشنی ندیده بودند که تصمیمگیری سیاسی در شک و تردید و ندانستن انجام میشود. شاید این تجربه کمسابقه تأثیری بر آگاهی عمومی داشته باشد». هابرماس در ادامه گفتوگو با لوموند، تأکید میکند که بهطورکلی «حق هر انسان برای زیستن و برخورداربودن از سلامتی جسمی» یک اصل بنیادین است که مثلا در قانون اساسی آلمان هم ذکر شده است؛ اما شرایط کنونی، گاه شبیه به وضعیت جنگی است: پزشکان گاه ناچار میشوند که گزینشی عمل کنند و اصل «برابری درمانی و بهداشتی» را زیر پا بگذارند. مثلا مجبور میشوند که به بیمار جوانتر اولویت بدهند. هابرماس میافزاید: «ولی حتی در مواردی که بیمار سالخورده داوطلبانه از حق خود میگذرد -که این رفتاری تحسینآمیز است- باز هم باید پرسید: یک پزشک چگونه میتواند زندگی یک انسان را ارزشگذاری کند؟ که در این نوع داوری یا ارزشگذاری نباید واقعیت را از چشم پزشک؛ بلکه از سوی بیمار نگریست». هابرماس درعینحال تأیید میکند که در «شرایط فاجعهبار»، پزشک چاره دیگری ندارد و باید تاجاییکه ممکن است، فقط با اتکا به معیارهای حرفهای و علمی تصمیم بگیرد. هابرماس میگوید: «مسئولان سیاسی وقتی از یکسو به زیانهای اقتصادی و اجتماعی فکر میکنند و از سوی دیگر به تعداد تلفاتی که میتواند قابل جلوگیری باشد، باید از وسوسه تفکر ابزاری و فایدهگرا (اوتیلیتاریستی) بپرهیزند. پرسش اصلی این است: آیا ما حاضریم که به خاطر رونق مادی و اجتناب از فجایع اجتماعی ناشی از بحران اقتصادی، شمار مرگومیر بیشتری را بپذیریم؟». یورگن هابرماس که سخت طرفدار اتحادیه اروپاست و تاکنون مطالب زیادی دراینباره نوشته، معتقد است که تنها راهحل عملی، ایجاد یک «صندوق مشترک کرونا» در سطح اروپایی است تا کشورهایی که اقتصاد شکنندهتر یا بدهیهای بیشتر دارند، بتوانند از پس هزینههای کمرشکن مقابله با اپیدمی برآیند. او بهشدت از مخالفتهای دولت آلمان با این صندوق انتقاد میکند و به وزیر اقتصاد فرانسه توصیه میکند که مبادا نظریات آلمانی را بپذیرد. هابرماس میگوید که او و یارانش (گروهی از روشنفکران) آنگلا مرکل و وزیر اقتصاد آلمان را در این زمینه مؤاخذه کردهاند. هابرماس تأسف میخورد که نگرشهای ناسیونالیستی و خودخواهیهای ملیگرایانه دولت آلمان مانع همبستگی بیشتر اروپاییها میشود. او میگوید: «اگر امانوئل مکرون در روابط با آلمان تنها یک خطا کرده باشد، همانا نادیدهگرفتن میزان ناسیونالیسم آنگلا مرکل است». هابرماس در پایان گفتوگو با روزنامه لوموند بار دیگر اصرار میورزد که تنها راه منطقی برای اروپا، تأکید بر دموکراسی و اتحاد است و تنها «چنین شهامتی است که میتواند ما را از این بنبست پسادموکراسی برهاند».