بازی چینی
سیدمحمدهادی موسوی. کارشناس سیاسی
پیمان استراتژیک با چین، به جدیدترین کارزار دوقطبیسازی در جامعه تبدیل شده است. محافظهکاران داخلی که هر نوع مذاکره با غرب را عدول از اصول انقلابی و اسلامی قلمداد میکردند، مدافع این پیمان شده و برای توجیه آن، استدلالهای عجیبوغریب ردیف میکنند. از آن طرف، اصلاحطلبان که موافق و مشوق تعامل با جهان هستند، تعامل با یکی از تأثیرگذارترین کشورهای دنیا را تا حد خیانت، تقلیل میدهند. در این یادداشت فارغ از نگاه طرفین سعی داریم از نظر فرمی و زمانی به بررسی این پیمان بپردازیم.
از نظر حقوق بینالملل، بین تفاهمنامه، معاهده، بیانیه مشترک و قرارداد، تفاوتهای بسیاری وجود دارد. اولین سؤال این است که این پیمان استراتژیک در کدام دستهبندی حقوقی خواهد گنجید. اگر این پیمان، صرفا یک تفاهمنامه یا بیانیه مشترک بین مقامات عالی دو کشور باشد، جنبه الزامآوری آن کم بوده و طرفین میتوانند به هر بهانهای از اجرای تعهدات خود سر باز بزنند. اما اگر قرار است این پیمان به یک «معاهده» ذیل «کنوانسیون وین حقوق معاهدات» تبدیل شود، آنگاه تعهدات طرفین الزامآور بوده و تخلف از آنها مشکلات عدیدهای را به وجود خواهد آورد. با توجه به صحبتهای مقامات داخلی ایران، به نظر میرسد قرار است این پیمان در قالب یک معاهده با چین بوده و به تصویب مجلس برسد. آنگاه همان ایراداتی که مخالفان برجام به آن میگرفتند، بر این معاهده نیز وارد است. چگونه دولت و مجلس میتواند تعهدات الزامآوری برای دو دهه به طرف مقابل بدهد؟ چنانچه طرف چینی از اجرای تعهدات خود سر باز بزند، ایران به اندازهای قدرت دارد که از ظرفیتهای کنوانسیون وین جهت احقاق حق خود استفاده کند؟ مثلا در شرایطی که تحت تحریمهای آمریکا قرار داریم و بهشدت نیازمند صادرات
نفت خود به چین هستیم، ایران میتواند به دادگاه بینالمللی یا حتی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه چین شکایت کند؟
نکته مهم دیگر این است که متن این معاهده به چه زبانی نگارش شود. طبق کنوانسیون وین، طرفین میتوانند یا به دو زبان مختلف (فارسی و چینی) یا به یک زبان مشترک (انگلیسی) متن را نگارش کنند. در چنین شرایطی، تفسیر متن در صورت بروز اختلاف، مسئلهای است که میتواند اجرای این معاهده را دچار چالش کند. در صورتیکه ایران تحت فشار تحریم باقی بماند، آیا میتواند تفسیر خود از متن معاهده را به طرف چینی بقبولاند؟
از دیدگاه زمانی عقد این پیمان و قدرت چانهزنی طرفین، باید گفت که «قدرت ملی» و «مشروعیت داخلی» دو ابزار مهم در مذاکره با طرف خارجی هستند. منتقدان دیروز برجام و موافقان امروز این پیمان باید به این نکته فکر کنند که در شرایط امروز ایران، قدرت ملی (اقتصاد، انسجام سیاسی و...) و مشروعیت داخلی دولت به قدری هست که بتواند با یکی از ابرقدرتهای جهان مذاکره کند؟ درحالیکه کمتر از یک سال به عمر دولت مانده و مجلس فعلی نیز با مشارکت کم مردم تشکیل شده، آیا عقد این پیمان با همراهی افکار عمومی مواجه خواهد شد؟ اساسا در شرایط فعلی چه برگبرندهای در اختیار ایران است که بتواند قدرت چانهزنی خود را در مذاکرات با طرف چینی افزایش دهد و ایران چه احتیاجی به این پیمان بلندمدت دارد؟
ماجرا وقتی عجیب مینماید که بدانیم پیشنهاد عقد این پیمان از طرف چین، به مقامات ایران ارائه شده و تیمی خارج از مجموعه دولت، پیگیریهای اولیه آن را به انجام رسانده است. حال این سؤال مطرح میشود که چرا چین، چنین پیشنهادی به ایران میدهد؟
یکی از دلایل این پیشنهاد میتواند تغییر نگاه آمریکا به خاورمیانه باشد. چین بهخوبی میداند که دکترین آینده آمریکا تغییر نقطه ثقل مسائل بینالمللی از خاورمیانه به جنوب شرق آسیا است. هم دولت اوباما (با عقد پیمان ترانس پسیفیک) و هم دولت ترامپ (با اعمال جنگ تجاری و تحریم) سعی در کنترل روزافزون نفوذ سیاسی و اقتصادی چین در این منطقه داشتهاند. از اینرو چین تمایل دارد جهت کاهش این فشارها، تنشهای سیاسی و اقتصادی منطقه خاورمیانه همچنان پابرجا بماند و بهاینمنظور چه کشوری بهتر از ایران. اگر چین بتواند با ایران پیمان استراتژیک عقد کند، میتواند تهدید بزرگی برای کشورهای عربی منطقه، اسرائیل و حتی ترکیه، هند و روسیه باشد. چین میتواند قدرت چانهزنی خود با کشورهای عربی منطقه را که انرژی چین را تأمین میکنند، بالاتر ببرد. از زمان اعلام خبر عقد پیمان استراتژیک ایران با چین، چند کشور عربی نیز به عقد چنین پیمانی با چین ابراز تمایل کرده و برخی کشورهای خاورمیانه و خود آمریکا نسبت به این پیمان، موضعگیری منفی داشتهاند. همچنین این کشور میتواند نفوذ سیاسی و تأثیرگذاری خود را تا سواحل دریای مدیترانه گسترش دهد. از این رو
کشورهایی مانند ترکیه و روسیه نیز مجبور به بازنگری تعاملات خود با چین خواهند شد. مضاف بر آن، چین، با ایجاد رابطه سیاسی و اقتصادی قوی با ایران میتواند رقیب سنتی خود، هند را نیز تحت فشار قرار دهد و دسترسی این کشور به بازار غرب آسیا را محدودتر کند.
بنابراین آنچه از فرم و زمانبندی چنین پیمانی برمیآید این است که اولا عقد چنین پیمانهایی اگر در فرم مناسب قرار نگیرد، تبعات حقوقی زیادی خواهد داشت و ثانیا عقد چنین پیمانی در زمان فعلی، ارزش افزوده چندانی برای کشور نخواهد داشت و عملا ایران تبدیل به کارت بازی چین در خاورمیانه میشود.
پیمان استراتژیک با چین، به جدیدترین کارزار دوقطبیسازی در جامعه تبدیل شده است. محافظهکاران داخلی که هر نوع مذاکره با غرب را عدول از اصول انقلابی و اسلامی قلمداد میکردند، مدافع این پیمان شده و برای توجیه آن، استدلالهای عجیبوغریب ردیف میکنند. از آن طرف، اصلاحطلبان که موافق و مشوق تعامل با جهان هستند، تعامل با یکی از تأثیرگذارترین کشورهای دنیا را تا حد خیانت، تقلیل میدهند. در این یادداشت فارغ از نگاه طرفین سعی داریم از نظر فرمی و زمانی به بررسی این پیمان بپردازیم.
از نظر حقوق بینالملل، بین تفاهمنامه، معاهده، بیانیه مشترک و قرارداد، تفاوتهای بسیاری وجود دارد. اولین سؤال این است که این پیمان استراتژیک در کدام دستهبندی حقوقی خواهد گنجید. اگر این پیمان، صرفا یک تفاهمنامه یا بیانیه مشترک بین مقامات عالی دو کشور باشد، جنبه الزامآوری آن کم بوده و طرفین میتوانند به هر بهانهای از اجرای تعهدات خود سر باز بزنند. اما اگر قرار است این پیمان به یک «معاهده» ذیل «کنوانسیون وین حقوق معاهدات» تبدیل شود، آنگاه تعهدات طرفین الزامآور بوده و تخلف از آنها مشکلات عدیدهای را به وجود خواهد آورد. با توجه به صحبتهای مقامات داخلی ایران، به نظر میرسد قرار است این پیمان در قالب یک معاهده با چین بوده و به تصویب مجلس برسد. آنگاه همان ایراداتی که مخالفان برجام به آن میگرفتند، بر این معاهده نیز وارد است. چگونه دولت و مجلس میتواند تعهدات الزامآوری برای دو دهه به طرف مقابل بدهد؟ چنانچه طرف چینی از اجرای تعهدات خود سر باز بزند، ایران به اندازهای قدرت دارد که از ظرفیتهای کنوانسیون وین جهت احقاق حق خود استفاده کند؟ مثلا در شرایطی که تحت تحریمهای آمریکا قرار داریم و بهشدت نیازمند صادرات
نفت خود به چین هستیم، ایران میتواند به دادگاه بینالمللی یا حتی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه چین شکایت کند؟
نکته مهم دیگر این است که متن این معاهده به چه زبانی نگارش شود. طبق کنوانسیون وین، طرفین میتوانند یا به دو زبان مختلف (فارسی و چینی) یا به یک زبان مشترک (انگلیسی) متن را نگارش کنند. در چنین شرایطی، تفسیر متن در صورت بروز اختلاف، مسئلهای است که میتواند اجرای این معاهده را دچار چالش کند. در صورتیکه ایران تحت فشار تحریم باقی بماند، آیا میتواند تفسیر خود از متن معاهده را به طرف چینی بقبولاند؟
از دیدگاه زمانی عقد این پیمان و قدرت چانهزنی طرفین، باید گفت که «قدرت ملی» و «مشروعیت داخلی» دو ابزار مهم در مذاکره با طرف خارجی هستند. منتقدان دیروز برجام و موافقان امروز این پیمان باید به این نکته فکر کنند که در شرایط امروز ایران، قدرت ملی (اقتصاد، انسجام سیاسی و...) و مشروعیت داخلی دولت به قدری هست که بتواند با یکی از ابرقدرتهای جهان مذاکره کند؟ درحالیکه کمتر از یک سال به عمر دولت مانده و مجلس فعلی نیز با مشارکت کم مردم تشکیل شده، آیا عقد این پیمان با همراهی افکار عمومی مواجه خواهد شد؟ اساسا در شرایط فعلی چه برگبرندهای در اختیار ایران است که بتواند قدرت چانهزنی خود را در مذاکرات با طرف چینی افزایش دهد و ایران چه احتیاجی به این پیمان بلندمدت دارد؟
ماجرا وقتی عجیب مینماید که بدانیم پیشنهاد عقد این پیمان از طرف چین، به مقامات ایران ارائه شده و تیمی خارج از مجموعه دولت، پیگیریهای اولیه آن را به انجام رسانده است. حال این سؤال مطرح میشود که چرا چین، چنین پیشنهادی به ایران میدهد؟
یکی از دلایل این پیشنهاد میتواند تغییر نگاه آمریکا به خاورمیانه باشد. چین بهخوبی میداند که دکترین آینده آمریکا تغییر نقطه ثقل مسائل بینالمللی از خاورمیانه به جنوب شرق آسیا است. هم دولت اوباما (با عقد پیمان ترانس پسیفیک) و هم دولت ترامپ (با اعمال جنگ تجاری و تحریم) سعی در کنترل روزافزون نفوذ سیاسی و اقتصادی چین در این منطقه داشتهاند. از اینرو چین تمایل دارد جهت کاهش این فشارها، تنشهای سیاسی و اقتصادی منطقه خاورمیانه همچنان پابرجا بماند و بهاینمنظور چه کشوری بهتر از ایران. اگر چین بتواند با ایران پیمان استراتژیک عقد کند، میتواند تهدید بزرگی برای کشورهای عربی منطقه، اسرائیل و حتی ترکیه، هند و روسیه باشد. چین میتواند قدرت چانهزنی خود با کشورهای عربی منطقه را که انرژی چین را تأمین میکنند، بالاتر ببرد. از زمان اعلام خبر عقد پیمان استراتژیک ایران با چین، چند کشور عربی نیز به عقد چنین پیمانی با چین ابراز تمایل کرده و برخی کشورهای خاورمیانه و خود آمریکا نسبت به این پیمان، موضعگیری منفی داشتهاند. همچنین این کشور میتواند نفوذ سیاسی و تأثیرگذاری خود را تا سواحل دریای مدیترانه گسترش دهد. از این رو
کشورهایی مانند ترکیه و روسیه نیز مجبور به بازنگری تعاملات خود با چین خواهند شد. مضاف بر آن، چین، با ایجاد رابطه سیاسی و اقتصادی قوی با ایران میتواند رقیب سنتی خود، هند را نیز تحت فشار قرار دهد و دسترسی این کشور به بازار غرب آسیا را محدودتر کند.
بنابراین آنچه از فرم و زمانبندی چنین پیمانی برمیآید این است که اولا عقد چنین پیمانهایی اگر در فرم مناسب قرار نگیرد، تبعات حقوقی زیادی خواهد داشت و ثانیا عقد چنین پیمانی در زمان فعلی، ارزش افزوده چندانی برای کشور نخواهد داشت و عملا ایران تبدیل به کارت بازی چین در خاورمیانه میشود.