سیاستپژوهی در مدیریت ویروس کرونا
پتانسیل موجود آن و منابع محدود وزارت نیز صرف نمایشهای بزرگ کماثر فردگرایانه تحت عنوان کمپین و... که نقشی جز نمایش نداشت، شده بود و حال با بحران کرونا که فشار عظیمی را به کشور وارد میکرد، مواجه شده بود. بحران بزرگتر از کرونا در نظام سلامت کشور بحران تاراج مدیریتی است. تسلط خانوادههای سیاسی و جریانهای سیاسی در کشور و انتخاب مدیران بدون توجه به توانمندی فکری و سیاستی و برنامهریزی و اجرائی آنها یکی از ریشههای این بحرانهاست. فساد علمی در نظام علوم پزشکی کشور که حاصل آلودگی سیستمی سیاستگذاری علمی و جذب و ارتقا که موجب ایجاد نظام پابلیش اور پریش از طرفی و خودارتقایی رتبه چهلوچهارها از طرف دیگر شده است و در نهایت اتلاف عظیم منابع کشور و تضاد منافع بیپایان در نظام تصمیمگیری سلامت و دارو و غذای کشور ریشههای تفکر و صداقت و اخلاص را در این نظام برای سالها هدف گرفته است و امروز اگر فکری نشود نظام سلامت کشور را از پا میاندازد. این سیستم توانمندی بسیاری در برخورد با کارمندان زیردست و مدیران لایق و فنی و فاقد هرگونه استقلال در برخورد با مدیران ناتوان و بیکفایت از خانوادههای سیاسی بالادست خود دارد و در
زمانی هم که ناچار میشود بعد از 20 سال تسلط مدیر ارشدی را جابهجا کند با سناریوسازی خستگی و استعفای ایشان و هزار نوع تعریف و تمجید انجام میگیرد و یکی از معاونان خود ایشان جایگزین میشود. بعضی از جریانهای سیاسی در نظام سلامت کشور که سالها منتقد و حساس برای نظام سلامت کشور بودهاند، در سالهای گذشته با گرفتن سه، چهار پست برای بعضی از اعضای ارشد کمیته مرکزی خود و یحتمل امتیازات نامرئی در شرکتهای دولتی و خصوصی خاموشی پیشه کرده و چشمان خود را بستهاند و نظارهگر این همه نابسامانی و فاقد هرگونه انگیزه و تفکر استراتژیک پیشبرنده شدهاند. همه اینها روی هم باعث وضعیت فعلی نظام سلامت کشور و خصوصا ضعف مفرط نظام پیشگیری آن شده است که امروز نتوانسته است جایگاه پیشینی خود را داشته باشد. آنچه در ایران در مبارزه کرونا حاصل شده است، بیش از آنکه حاصل برنامهریزی استراتژیک نظام سلامت کشور و مواجهه علمی و پیشگیرانه آن باشد، نتیجه غیرت و همت تکتک کادر سلامت کشور و تک و توک مدیران ارزشمند و گاه برکنارشده آن در سالهای گذشته بوده است و با نگاهی به ابلاغهای صادره از طرف وزیر محترم بهداشت که برای عدهای از پزشکان درمانگر
یا داروساز تحت عناوین مختلف ستاد کرونا صادر میشود، نهتنها خلأ وجود دانشمندان علوم بهداشتی را نشان میدهد بلکه بیشتر نشانه غفلت سیستم از فهم جایگاه دانشمندان علوم انسانی چون اقتصاد، جامعهشناسی، رفتار و روانشناسی اجتماعی و علوم سیاسی، سیاستگذاری عمومی و علوم زیستمحیطی دارد. این غفلت که منجر به غفلت سیستماتیک سیاستی و تکرار مکرر تجربه و خطا میشود، از دلایل عمده شرایط اسفناک موج دوم کرونا در کشور است.
اینجانب در مقالات قبلی بهوفور به سیاستهای موفق جهان در مبارزه با کرونا یا دلایل شکست آنها پرداختهام و در این مقال درصدد تکرار آنها نیستم اما لازم میدانم به دلایل بروز وحشتناک این اپیدمی در اروپا و تفاوت غافلگیری در ایران و اروپا اشارهای بکنم.
آنچه در ایتالیا و اسپانیا و انگلستان اتفاق افتاد و منجر به مرگومیر بالای کرونا شد و البته آمار آن نیز با حداقل دستکاریها زیر نظارت رسانه و مردم بهصورت روزانه منتشر میشود، بیشتر به دلیل گذار توسعهای اروپا در بعد از جنگ جهانی دوم و گذشتن آنها از احتمال خطر عفونتهای منتشرشده و توسعه نظام سلامت بر مبنای اکسلنت مدیسین یا پزشکی پیشرفته جهت جواب به بیماریهای جوامع با امید به زندگی بالا و جمعیت انبوه سالخوردگان بود. بنابراین این کشورها که بر مبنای سیستمهای بوریجی _ بیسمارکی طراحی شدهاند و اصولا فاقد سیستمهای پیشگیری از عفونت قدرتمندی بودند و هستند چون نیازی به آن نداشتند، به همین دلیل نیز دچار اشتباهات در محاسبه و تصمیم و اخذ سیاستهای نامناسب و دچار آسیبهای فراوانی شدند. از طرف دیگر سالخوردگان که در برابر کووید۱۹ اولین جمعیت آسیبپذیر هستند، درصد بالایی از جمعیت این کشورها را تشکیل میدهد؛ بنابراین دو عامل ترکیب جمعیت و هدفگذاری سیستم برای اکسلنت مدیسین از طرفی و محدودیتهای اولیه حقوقبشری و حقوقی در اجرا و انجام مداخلات پزشکی و دارویی و ورود به حوزههای خصوصی افراد از جمله موانع واکنش سریع در
این کشورها در مواجهه با کووید۱۹ بود. البته قصه آمریکا موضوع متفاوتی است که بحران کووید۱۹ در آمریکا غیر از آنکه نتیجه سیستم اکسلنت مدیسین منفرد است...
بلکه بهشدت تحت تأثیر نظام مدیریت غیرعقلانی ترامپ قرار دارد و بیشتر نتیجه بیمنطقی است. این خلاصهای از تحلیل علل نابسامانیها در مدیریت کرونای کشور بود که امروز نتایج نهچندان خوشایند آن را به چشم میبینیم و میتوان آن را در چند بند نهایی خلاصه کرد:
1- نداشتن دکترین و استراتژی بلندمدت توسعه نظام سلامت در کشور و اصرار بر حرکت بر مسیر جامعه کوتاهمدت و عدم حفاظت و گاه متلاشیکردن تمام قدمهای مثبت توسعهای قبلی در نظام سلامت کشور (نظام شبکه کشور، معاونت یکپارچه سلامت؛ مرکز مدیریت و کنترل بیماریها، پایلوت پزشکی خانواده، دبیرخانه شورای عالی سلامت و...)
2- تضاد منافع عمیق سیاستگذاران بخش سلامت کشور در سطوح مختلف کلان تا خرد و تأثیر بسیار زیاد گروههای فشار و منافع در سیاستهای سلامتی در کشور
3- نداشتن دانش کافی و جامع در سیاستگذاران بخش سلامت کشور
4- استفاده از مدیران کمسواد و غیرحرفهای در نظام سلامت کشور و در حوزه بهداشت و پیشگیری
5- عدم توسعه نظام سلامت و ثبت و پیشگیری و مراقبت ملی توانمند و آگاه از شواهد در کشور
6- غلبه نگاه پزشکمداری درمانگرایانه در نظام سیاستگذاری و تخصیص منابع نظام سلامت و تضعیف بخش بهداشت عمومی و پیشگیری
7 - غلبه تصمیمات سیاسی- امنیتی بر تصمیمات سیاسی - سلامتی
8- کاهش سطح مقابله ملی با ویروس کرونا به سطح مواجهه فنی توسط وزارت بهداشت
9- نداشتن سازوکار مطالعات دقیق اپیدمیولوژیک و سیاستگذاری مبتنی بر شواهد دقیق علمی
10- اختلافات سیاسی و رقابتهای جناحی و غفلت و استفادهنکردن از دانشمندان درجه اول کشور خصوصا در علوم انسانی و علوم بهداشتی در رشتههای مختلف در امر سیاستگذاری مقابله و کنترل پاندمی کووید۱۹ در کشور
11- شدت بالای ضربه ویروس کرونا در کشور.
این نوشتار در شماره بعدی ضمن ارائه تحلیلی از سناریوهای پیشرو در جهان تحتتأثیر پاندمی کرونایی به موضوع جنبش ضدگرسنگی و چه باید کرد در چارچوب سیاستهای تجویزی خواهد پرداخت.
پتانسیل موجود آن و منابع محدود وزارت نیز صرف نمایشهای بزرگ کماثر فردگرایانه تحت عنوان کمپین و... که نقشی جز نمایش نداشت، شده بود و حال با بحران کرونا که فشار عظیمی را به کشور وارد میکرد، مواجه شده بود. بحران بزرگتر از کرونا در نظام سلامت کشور بحران تاراج مدیریتی است. تسلط خانوادههای سیاسی و جریانهای سیاسی در کشور و انتخاب مدیران بدون توجه به توانمندی فکری و سیاستی و برنامهریزی و اجرائی آنها یکی از ریشههای این بحرانهاست. فساد علمی در نظام علوم پزشکی کشور که حاصل آلودگی سیستمی سیاستگذاری علمی و جذب و ارتقا که موجب ایجاد نظام پابلیش اور پریش از طرفی و خودارتقایی رتبه چهلوچهارها از طرف دیگر شده است و در نهایت اتلاف عظیم منابع کشور و تضاد منافع بیپایان در نظام تصمیمگیری سلامت و دارو و غذای کشور ریشههای تفکر و صداقت و اخلاص را در این نظام برای سالها هدف گرفته است و امروز اگر فکری نشود نظام سلامت کشور را از پا میاندازد. این سیستم توانمندی بسیاری در برخورد با کارمندان زیردست و مدیران لایق و فنی و فاقد هرگونه استقلال در برخورد با مدیران ناتوان و بیکفایت از خانوادههای سیاسی بالادست خود دارد و در
زمانی هم که ناچار میشود بعد از 20 سال تسلط مدیر ارشدی را جابهجا کند با سناریوسازی خستگی و استعفای ایشان و هزار نوع تعریف و تمجید انجام میگیرد و یکی از معاونان خود ایشان جایگزین میشود. بعضی از جریانهای سیاسی در نظام سلامت کشور که سالها منتقد و حساس برای نظام سلامت کشور بودهاند، در سالهای گذشته با گرفتن سه، چهار پست برای بعضی از اعضای ارشد کمیته مرکزی خود و یحتمل امتیازات نامرئی در شرکتهای دولتی و خصوصی خاموشی پیشه کرده و چشمان خود را بستهاند و نظارهگر این همه نابسامانی و فاقد هرگونه انگیزه و تفکر استراتژیک پیشبرنده شدهاند. همه اینها روی هم باعث وضعیت فعلی نظام سلامت کشور و خصوصا ضعف مفرط نظام پیشگیری آن شده است که امروز نتوانسته است جایگاه پیشینی خود را داشته باشد. آنچه در ایران در مبارزه کرونا حاصل شده است، بیش از آنکه حاصل برنامهریزی استراتژیک نظام سلامت کشور و مواجهه علمی و پیشگیرانه آن باشد، نتیجه غیرت و همت تکتک کادر سلامت کشور و تک و توک مدیران ارزشمند و گاه برکنارشده آن در سالهای گذشته بوده است و با نگاهی به ابلاغهای صادره از طرف وزیر محترم بهداشت که برای عدهای از پزشکان درمانگر
یا داروساز تحت عناوین مختلف ستاد کرونا صادر میشود، نهتنها خلأ وجود دانشمندان علوم بهداشتی را نشان میدهد بلکه بیشتر نشانه غفلت سیستم از فهم جایگاه دانشمندان علوم انسانی چون اقتصاد، جامعهشناسی، رفتار و روانشناسی اجتماعی و علوم سیاسی، سیاستگذاری عمومی و علوم زیستمحیطی دارد. این غفلت که منجر به غفلت سیستماتیک سیاستی و تکرار مکرر تجربه و خطا میشود، از دلایل عمده شرایط اسفناک موج دوم کرونا در کشور است.
اینجانب در مقالات قبلی بهوفور به سیاستهای موفق جهان در مبارزه با کرونا یا دلایل شکست آنها پرداختهام و در این مقال درصدد تکرار آنها نیستم اما لازم میدانم به دلایل بروز وحشتناک این اپیدمی در اروپا و تفاوت غافلگیری در ایران و اروپا اشارهای بکنم.
آنچه در ایتالیا و اسپانیا و انگلستان اتفاق افتاد و منجر به مرگومیر بالای کرونا شد و البته آمار آن نیز با حداقل دستکاریها زیر نظارت رسانه و مردم بهصورت روزانه منتشر میشود، بیشتر به دلیل گذار توسعهای اروپا در بعد از جنگ جهانی دوم و گذشتن آنها از احتمال خطر عفونتهای منتشرشده و توسعه نظام سلامت بر مبنای اکسلنت مدیسین یا پزشکی پیشرفته جهت جواب به بیماریهای جوامع با امید به زندگی بالا و جمعیت انبوه سالخوردگان بود. بنابراین این کشورها که بر مبنای سیستمهای بوریجی _ بیسمارکی طراحی شدهاند و اصولا فاقد سیستمهای پیشگیری از عفونت قدرتمندی بودند و هستند چون نیازی به آن نداشتند، به همین دلیل نیز دچار اشتباهات در محاسبه و تصمیم و اخذ سیاستهای نامناسب و دچار آسیبهای فراوانی شدند. از طرف دیگر سالخوردگان که در برابر کووید۱۹ اولین جمعیت آسیبپذیر هستند، درصد بالایی از جمعیت این کشورها را تشکیل میدهد؛ بنابراین دو عامل ترکیب جمعیت و هدفگذاری سیستم برای اکسلنت مدیسین از طرفی و محدودیتهای اولیه حقوقبشری و حقوقی در اجرا و انجام مداخلات پزشکی و دارویی و ورود به حوزههای خصوصی افراد از جمله موانع واکنش سریع در
این کشورها در مواجهه با کووید۱۹ بود. البته قصه آمریکا موضوع متفاوتی است که بحران کووید۱۹ در آمریکا غیر از آنکه نتیجه سیستم اکسلنت مدیسین منفرد است...
بلکه بهشدت تحت تأثیر نظام مدیریت غیرعقلانی ترامپ قرار دارد و بیشتر نتیجه بیمنطقی است. این خلاصهای از تحلیل علل نابسامانیها در مدیریت کرونای کشور بود که امروز نتایج نهچندان خوشایند آن را به چشم میبینیم و میتوان آن را در چند بند نهایی خلاصه کرد:
1- نداشتن دکترین و استراتژی بلندمدت توسعه نظام سلامت در کشور و اصرار بر حرکت بر مسیر جامعه کوتاهمدت و عدم حفاظت و گاه متلاشیکردن تمام قدمهای مثبت توسعهای قبلی در نظام سلامت کشور (نظام شبکه کشور، معاونت یکپارچه سلامت؛ مرکز مدیریت و کنترل بیماریها، پایلوت پزشکی خانواده، دبیرخانه شورای عالی سلامت و...)
2- تضاد منافع عمیق سیاستگذاران بخش سلامت کشور در سطوح مختلف کلان تا خرد و تأثیر بسیار زیاد گروههای فشار و منافع در سیاستهای سلامتی در کشور
3- نداشتن دانش کافی و جامع در سیاستگذاران بخش سلامت کشور
4- استفاده از مدیران کمسواد و غیرحرفهای در نظام سلامت کشور و در حوزه بهداشت و پیشگیری
5- عدم توسعه نظام سلامت و ثبت و پیشگیری و مراقبت ملی توانمند و آگاه از شواهد در کشور
6- غلبه نگاه پزشکمداری درمانگرایانه در نظام سیاستگذاری و تخصیص منابع نظام سلامت و تضعیف بخش بهداشت عمومی و پیشگیری
7 - غلبه تصمیمات سیاسی- امنیتی بر تصمیمات سیاسی - سلامتی
8- کاهش سطح مقابله ملی با ویروس کرونا به سطح مواجهه فنی توسط وزارت بهداشت
9- نداشتن سازوکار مطالعات دقیق اپیدمیولوژیک و سیاستگذاری مبتنی بر شواهد دقیق علمی
10- اختلافات سیاسی و رقابتهای جناحی و غفلت و استفادهنکردن از دانشمندان درجه اول کشور خصوصا در علوم انسانی و علوم بهداشتی در رشتههای مختلف در امر سیاستگذاری مقابله و کنترل پاندمی کووید۱۹ در کشور
11- شدت بالای ضربه ویروس کرونا در کشور.
این نوشتار در شماره بعدی ضمن ارائه تحلیلی از سناریوهای پیشرو در جهان تحتتأثیر پاندمی کرونایی به موضوع جنبش ضدگرسنگی و چه باید کرد در چارچوب سیاستهای تجویزی خواهد پرداخت.