|

پول و پوپولیسم

پول و پوپولیسم

حجت‌اله صیدی

سودای یک‌‌شبه پولدارشدن، قدمتی به درازای تاریخ دارد. همواره گروهی از مردمان در جست‌وجوی کیمیایی بوده‌اند تا هر مسی را بی‌درنگ و درجا زر کند و کیمیاگر بتواند پارو پارو پول بردارد. این اشتیاق سیری‌ناپذیر، اگرچه همیشه در جلوه‌گری بوده است، اما در شرایطی خاص از وضعیت اقتصادی، شتاب بیشتر و جوش و خروش خیره‌کننده‌تری گرفته و گاهی مردمان تشنه بی‌تاب، عنان اختیار از کف رها کرده و در سودای آب به سرابی سهمگین رسیده‌اند. نمونه‌های بی‌شماری از بررسی‌های رفتاری گروهی از سوداگران، نشان از آن دارد که غلیان شوق یک‌شبه پول‌دارشدن، نسبت مستقیمی با نااطمینانی‌های اقتصاد دارد. به بیان دیگر، هنگامی که عدم ‌اطمینان در اقتصاد افزایش می‌یابد، بسیاری از مشتاقان ثروت بادآورده، کار و زندگی به روال طبیعی و معمول را رها کرده و در جست‌وجوی پول کلان، سر به هر بیابان و خیابانی می‌گذارند.‌اگر زیاد دورتر نرویم و در همین دهه‌های اخیر در کشورمان واکاوی کنیم، نمونه‌هایی عجیب ولی واقعی کم نیستند که ذکر دو نمونه از آنها شاید خالی از لطف نباشد. بی‌گمان، از یادها نرفته است سال‌هایی که یکی از گران‌ترین ابزارها، دستگاه فلزیاب بود که در کمال شگفتی به جای آنکه فقط به کار متخصصان ویژه‌ای بیاید، گروهی زن، مرد، جوان و پیر با سلایق و علایق مرتبط و نامرتبط، بازار این دستگاه را بیش از حد داغ کرده بودند؛ به آن سبب که در کویرهای کاشان و سمنان و کرمان در جست‌وجوی گنج‌های طلا بودند و در قریب‌به‌اتفاق موارد نیز‌ سرخورده و دل‌شکسته باز می‌گشتند و دنیا‌ پیش چشمشان تیره و تارتر می‌نمود و تنها برنده‌های قطعی این بازار‌ که پولشان از پارو بالا می‌رفت، سازندگان، فروشندگان و مبلغان این دستگاه‌ها بودند و بس. یا در این سیاق، هنوز در خاطرها زنده است که در همین نزدیکی، سودای دستیابی به دستگاه‌های استخراج بیت‌کوین، غوغایی در بازارها به‌ پا کرده بود که به دلیل تازگی، نیازی به توصیف بیشتر ندارد و نیز ناگفته پیداست که باز برندگان واقعی و قطعی، فروشندگان تجهیزات استخراج بودند و سازندگان و مبلغان و بس و اگر قرار باشد صفتی برای این ابزارهای دروغین دستیابی به پول بادآورده عنوان شود، چه عنوانی مناسب‌تر از پوپولیسم. ‌بازار سهام، اما حکایت دیگری است، جالب‌تر و جذاب‌تر. سکه‌ای است که دو رو دارد؛ یک روی آن، بازاری واقعی و مشروع و از همه مهم‌تر، رسمی است برای اوراق بهاداری مبتنی بر دارایی‌های واقعی مشهود و نامشهود که در جهان، قدمتی بیش از 400 سال دارد و در ایران بیش از نیم‌قرن و بسیاری از اقتصاددانان و نظریه‌پردازان نیز به‌درستی آن را یکی از ابزارهای توسعه حقیقی در کشورها می‌دانند. در این حوزه، بورس اوراق بهادار ایران، همانند بسیاری از بورس‌های جهان، پیشینه و کارنامه‌ای قابل قبول و در مقاطعی درخشان دارد. روی دیگر سکه اما، بازاری است مبتنی بر هیجان، احساس و شتاب‌زدگی که نتیجه طبیعی همان اشتیاق مذموم یک‌شبه پول‌دارشدن است و از این رو وادی بسیار خطرناکی است که بیشتر به پرتگاه می‌ماند تا تفرجگاه یا حتی آوردگاه. در این روی سکه، مردمانی قرار دارند که به باور نادرستشان، افزایش چشمگیر ثروت در کوتاه‌زمانی، حتمی و تردیدناپذیر است. این باور نادرست زمانی خطرناک‌تر می‌شود که در بازاری رسمی به نام بورس اوراق بهادار یا بازار سهام اتفاق می‌افتد و نه در بازار غیررسمی و غیرمتشکل دستگاه فلزیاب یا تجهیزات استخراج بیت‌کوین.‌ درست به همین دلیل است که سازمان‌های بورس و اوراق بهادار در کشورهای مختلف با مأموریت مهم حفظ سلامت بازار و حقوق فعالان آن تشکیل شده‌اند. اهمیت این سازمان‌ها زمانی دوچندان می‌شود که ماهیت عوامل مهم اثرگذار بر قیمت اوراق بهادار، به‌‌ویژه سهام، روشن‌تر شود. واقعیت آن است که تنها عامل اثرگذار بر قیمت سهام، اطلاعات است که در سه سطح اطلاعات مربوط به شرکت، اطلاعات صنعت و سایر اطلاعات خرد و کلان اعم از اقتصادی و غیراقتصادی طبقه‌بندی می‌شود. نکته مهم در این رابطه درستی و قابلیت اتکای این اطلاعات است که بورس‌ها مقرراتی دقیق و ظریف درخصوص کیفیت و کمیت این اطلاعات دارند تا تشخیص و تمییز اطلاعات واقعی از شایعه، تسهیل شود. تجربه ایران و جهان نشان داده است که هرگاه نظارت بر بازار سهام دقیق و حرفه‌ای صورت گرفته و از طرف دیگر نااطمینانی در سطح پایین‌تری بوده، فعالان بازار نیز حرفه‌ای‌تر عمل کرده‌اند و در این میان، میدانی برای یکه‌تازی شایعه‌سازان و مبلغان دروغین پوپولیست که روی اشتیاق سیری‌‌ناپذیر و شتاب‌زده مردم سرمایه‌گذاری کرده‌اند، نماند.

برعکس هرگاه رواج شایعه بیشتر از اطلاعات قابل اتکا رونق گرفته، نتیجه معاملات بازار، به‌ویژه درخصوص مردم عادی که اغلب برخوردار از دانش و تجربه حرفه‌ای در بازار سهام نیز نیستند، ناگوارتر از آن بوده که بر سر جویندگان طلا در کویر مرکزی آمده است.
تجربه مبتنی بر سه دهه فعالیت نویسنده این سطور در بازار پول و سرمایه، نشان می‌دهد که بازار سهام، از آغاز سال جاری، روزهای بی‌سابقه و بسیار حساسی را از سر گذرانده و می‌گذراند. مشاهده افراط شگفت‌آور هم‌وطنان در گرفتن کد بورسی و خرید سهام، بدون آنکه بسیاری از آنان حتی نام دقیق شرکت یا نوع فعالیت آن را بدانند، چه رسد به نتایج عملکرد و اطلاعات مالی شرکت‌هایی که سهام آنها معامله می‌شود، در عین حال که از منظر مشارکت مردم در مالکیت بنگاه‌ها و به‌جریان‌افتادن نقدینگی در بازار سرمایه، به جای سرمایه‌گذاری در دارایی‌های غیرمولد و راکد مایه خوشحالی و امیدواری است، هر ناظر حرفه‌ای و آگاهی را نگران می‌کند. نگران‌کننده‌ترین نکته در این وادی «بیش‌واکنشی» است که در ادبیات مالی انگلیسی به آن Overreaction گفته می‌شود و در ادبیات فارسی ما معادل مَثَل گرمی‌کردن با یک مویز و سردی‌کردن با دانه‌ای از غوره است. در حالی که تنها در چند هفته پیش، بسیاری از مردم و برخی مسئولان، به افزایش پنج‌درصدی قانع نبوده و در پی افزایش ساعات معامله بودند، در هفته گذشته، سودای افزایش قیمت را از سر خارج کرده و در تلاش برای جلوگیری از کاهش قیمت یا تحمل‌ کمترین کاهش بودند و حتی پیشنهاد توقف برخی نمادها را می‌دادند تا شاهد کاهش بیشتری نباشند. این رویداد‌ها، شهریورماه را به دوره حساسی برای بازار سرمایه تبدیل کرده است که چاره‌ای خاص می‌طلبد.
چاره اما سهل است و ممتنع. نه تشویق به عرضه بیشتر چاره کار است و نه واداشتن به خرید بیشتر توسط بازارگردانانی که در اصطلاحی درست‌تر حقوقی خوانده می‌شوند. چاره، پذیرفتن رفتار طبیعی بازار و از این رو، طبیعی رفتارکردن با بازار است. اگر در سال‌های دور و نزدیک مواردی مانند تحریم، احتمال جنگ یا تغییرات سیاسی بزرگ مانند انتقال قدرت از اصولگرایان به اصلاح‌طلبان یا بالعکس، بر شاخص بورس بیشتر اثرگذار بود، امروز، رفتار سیاست‌گذاران اعم از مقامات اقتصادی و غیراقتصادی در قوای سه‌گانه و سایر نهادها و چگونگی اتخاذ تصمیم‌ها و اطلاع رسانی‌ها اثرگذارتر از سایر متغیرهاست. در منظر نخست، سیاست‌گذاران، مجریان، مردم و تمامی سرمایه‌گذاران بالفعل و بالقوه باید رفتار طبیعی بازار را بپذیرند و بازار آرام و متعادل را بر هر چیز دیگری مقدم بدانند. تنها در این شرایط است که نوسان‌های بازار طبیعی قلمداد شده و در بلندمدت، نتایج به مراتب بهتری به دست خواهد آمد و در منظر دیگر، فرایند اتخاذ تصمیم‌ها، به‌ویژه تصمیم‌های اقتصادی باید بهبود یافته و پس از تکمیل درست این فرایند در مورد هر مسئله‌ای، اطلاع‌رسانی به‌موقع، شفاف و باکیفیت انجام شود. اطلاع‌رسانی‌های مبهم، پیچیده، نادقیق و گاهی متناقض، ممکن است در حوزه‌های سیاسی یا اجتماعی کارکرد خود را داشته باشند، اما با طبیعت بازار اوراق بهادار سازگار نیست و آرامشی را که امروزه بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز بازار است، به هم خواهد زد.
نگارنده این جملات اعتقاد راسخ دارد که اقتصاد ایران با تمام مسائل ریز و درشتش، امروز محکم‌تر از هر زمان دیگری در تاریخ 40ساله انقلاب است و برای این باور استدلال‌های فراوان دارد که در جای دیگری باید به آن پرداخت و در اینجا فقط به ذکر این نکته اکتفا می‌شود که عبور از شرایط دشواری که تحریم‌های بی‌سابقه بین‌المللی برای به‌زانودرآوردن اقتصاد کشور تحمیل کرده بودند و شرایط ناشی از شیوع ویروس کرونا نیز شدت آنها را دوچندان کرد و تنها یکی از این دو عامل برای فروپاشی اقتصادی بسیاری از کشورها کافی است، مهم‌ترین دلیل برای استحکام خیره‌کننده اقتصاد و به‌بارنشستن برخی از طرح‌های اقتصاد مقاومتی است، اگرچه راه درازی تا بالندگی بیشتر و پربارترشدن این درخت تنومند باقی است و مشکلات مهم موجود را هم نباید فراموش یا انکار کرد. در چنین شرایطی، بازگرداندن آرامش به بازار سهام که اکنون از دایره محدود فعالان حرفه‌ای بازار سرمایه خارج شده و بخش مهمی از جامعه را دربرگرفته است، اهمیت فراوان دارد. از این رو به نظر می‌رسد هرگونه حرکت‌های شتاب‌زده در هفته‌های آینده برای افزایش غیرطبیعی شاخص بورس و فرابورس، نه‌تنها اثرگذار نخواهد بود بلکه ممکن است از قضا سرکنگبین صفرا فزاید و روغن بادام خشکی نماید. باید به سازمان بورس و اوراق بهادار فرصت و اختیار داد تا بازار را آرام‌تر و حرفه‌ای‌تر مدیریت کنند تا عرصه برای پوپولیسم در بازار سرمایه تنگ‌تر شده و از هرگونه اظهارنظر غیرحرفه‌ای و انتشار اطلاعات نادرست، مبهم یا دوپهلو خودداری کرد و از سهام‌داران عمده نیز باید انتظار داشت که بازارگردانی حرفه‌ای را جایگزین جمع‌کردن احساسی صف‌ها کنند تا پاس سرمایه‌هایی که در ماه‌های اخیر وارد بازار سهام شده، بهتر از اینها داشته شود. از این منظر هفته اول شهریور، هفته مهمی برای تثبیت بازار پس از مدت‌ها افت و خیز به شمار می‌رود.

سودای یک‌‌شبه پولدارشدن، قدمتی به درازای تاریخ دارد. همواره گروهی از مردمان در جست‌وجوی کیمیایی بوده‌اند تا هر مسی را بی‌درنگ و درجا زر کند و کیمیاگر بتواند پارو پارو پول بردارد. این اشتیاق سیری‌ناپذیر، اگرچه همیشه در جلوه‌گری بوده است، اما در شرایطی خاص از وضعیت اقتصادی، شتاب بیشتر و جوش و خروش خیره‌کننده‌تری گرفته و گاهی مردمان تشنه بی‌تاب، عنان اختیار از کف رها کرده و در سودای آب به سرابی سهمگین رسیده‌اند. نمونه‌های بی‌شماری از بررسی‌های رفتاری گروهی از سوداگران، نشان از آن دارد که غلیان شوق یک‌شبه پول‌دارشدن، نسبت مستقیمی با نااطمینانی‌های اقتصاد دارد. به بیان دیگر، هنگامی که عدم ‌اطمینان در اقتصاد افزایش می‌یابد، بسیاری از مشتاقان ثروت بادآورده، کار و زندگی به روال طبیعی و معمول را رها کرده و در جست‌وجوی پول کلان، سر به هر بیابان و خیابانی می‌گذارند.‌اگر زیاد دورتر نرویم و در همین دهه‌های اخیر در کشورمان واکاوی کنیم، نمونه‌هایی عجیب ولی واقعی کم نیستند که ذکر دو نمونه از آنها شاید خالی از لطف نباشد. بی‌گمان، از یادها نرفته است سال‌هایی که یکی از گران‌ترین ابزارها، دستگاه فلزیاب بود که در کمال شگفتی به جای آنکه فقط به کار متخصصان ویژه‌ای بیاید، گروهی زن، مرد، جوان و پیر با سلایق و علایق مرتبط و نامرتبط، بازار این دستگاه را بیش از حد داغ کرده بودند؛ به آن سبب که در کویرهای کاشان و سمنان و کرمان در جست‌وجوی گنج‌های طلا بودند و در قریب‌به‌اتفاق موارد نیز‌ سرخورده و دل‌شکسته باز می‌گشتند و دنیا‌ پیش چشمشان تیره و تارتر می‌نمود و تنها برنده‌های قطعی این بازار‌ که پولشان از پارو بالا می‌رفت، سازندگان، فروشندگان و مبلغان این دستگاه‌ها بودند و بس. یا در این سیاق، هنوز در خاطرها زنده است که در همین نزدیکی، سودای دستیابی به دستگاه‌های استخراج بیت‌کوین، غوغایی در بازارها به‌ پا کرده بود که به دلیل تازگی، نیازی به توصیف بیشتر ندارد و نیز ناگفته پیداست که باز برندگان واقعی و قطعی، فروشندگان تجهیزات استخراج بودند و سازندگان و مبلغان و بس و اگر قرار باشد صفتی برای این ابزارهای دروغین دستیابی به پول بادآورده عنوان شود، چه عنوانی مناسب‌تر از پوپولیسم. ‌بازار سهام، اما حکایت دیگری است، جالب‌تر و جذاب‌تر. سکه‌ای است که دو رو دارد؛ یک روی آن، بازاری واقعی و مشروع و از همه مهم‌تر، رسمی است برای اوراق بهاداری مبتنی بر دارایی‌های واقعی مشهود و نامشهود که در جهان، قدمتی بیش از 400 سال دارد و در ایران بیش از نیم‌قرن و بسیاری از اقتصاددانان و نظریه‌پردازان نیز به‌درستی آن را یکی از ابزارهای توسعه حقیقی در کشورها می‌دانند. در این حوزه، بورس اوراق بهادار ایران، همانند بسیاری از بورس‌های جهان، پیشینه و کارنامه‌ای قابل قبول و در مقاطعی درخشان دارد. روی دیگر سکه اما، بازاری است مبتنی بر هیجان، احساس و شتاب‌زدگی که نتیجه طبیعی همان اشتیاق مذموم یک‌شبه پول‌دارشدن است و از این رو وادی بسیار خطرناکی است که بیشتر به پرتگاه می‌ماند تا تفرجگاه یا حتی آوردگاه. در این روی سکه، مردمانی قرار دارند که به باور نادرستشان، افزایش چشمگیر ثروت در کوتاه‌زمانی، حتمی و تردیدناپذیر است. این باور نادرست زمانی خطرناک‌تر می‌شود که در بازاری رسمی به نام بورس اوراق بهادار یا بازار سهام اتفاق می‌افتد و نه در بازار غیررسمی و غیرمتشکل دستگاه فلزیاب یا تجهیزات استخراج بیت‌کوین.‌ درست به همین دلیل است که سازمان‌های بورس و اوراق بهادار در کشورهای مختلف با مأموریت مهم حفظ سلامت بازار و حقوق فعالان آن تشکیل شده‌اند. اهمیت این سازمان‌ها زمانی دوچندان می‌شود که ماهیت عوامل مهم اثرگذار بر قیمت اوراق بهادار، به‌‌ویژه سهام، روشن‌تر شود. واقعیت آن است که تنها عامل اثرگذار بر قیمت سهام، اطلاعات است که در سه سطح اطلاعات مربوط به شرکت، اطلاعات صنعت و سایر اطلاعات خرد و کلان اعم از اقتصادی و غیراقتصادی طبقه‌بندی می‌شود. نکته مهم در این رابطه درستی و قابلیت اتکای این اطلاعات است که بورس‌ها مقرراتی دقیق و ظریف درخصوص کیفیت و کمیت این اطلاعات دارند تا تشخیص و تمییز اطلاعات واقعی از شایعه، تسهیل شود. تجربه ایران و جهان نشان داده است که هرگاه نظارت بر بازار سهام دقیق و حرفه‌ای صورت گرفته و از طرف دیگر نااطمینانی در سطح پایین‌تری بوده، فعالان بازار نیز حرفه‌ای‌تر عمل کرده‌اند و در این میان، میدانی برای یکه‌تازی شایعه‌سازان و مبلغان دروغین پوپولیست که روی اشتیاق سیری‌‌ناپذیر و شتاب‌زده مردم سرمایه‌گذاری کرده‌اند، نماند.

برعکس هرگاه رواج شایعه بیشتر از اطلاعات قابل اتکا رونق گرفته، نتیجه معاملات بازار، به‌ویژه درخصوص مردم عادی که اغلب برخوردار از دانش و تجربه حرفه‌ای در بازار سهام نیز نیستند، ناگوارتر از آن بوده که بر سر جویندگان طلا در کویر مرکزی آمده است.
تجربه مبتنی بر سه دهه فعالیت نویسنده این سطور در بازار پول و سرمایه، نشان می‌دهد که بازار سهام، از آغاز سال جاری، روزهای بی‌سابقه و بسیار حساسی را از سر گذرانده و می‌گذراند. مشاهده افراط شگفت‌آور هم‌وطنان در گرفتن کد بورسی و خرید سهام، بدون آنکه بسیاری از آنان حتی نام دقیق شرکت یا نوع فعالیت آن را بدانند، چه رسد به نتایج عملکرد و اطلاعات مالی شرکت‌هایی که سهام آنها معامله می‌شود، در عین حال که از منظر مشارکت مردم در مالکیت بنگاه‌ها و به‌جریان‌افتادن نقدینگی در بازار سرمایه، به جای سرمایه‌گذاری در دارایی‌های غیرمولد و راکد مایه خوشحالی و امیدواری است، هر ناظر حرفه‌ای و آگاهی را نگران می‌کند. نگران‌کننده‌ترین نکته در این وادی «بیش‌واکنشی» است که در ادبیات مالی انگلیسی به آن Overreaction گفته می‌شود و در ادبیات فارسی ما معادل مَثَل گرمی‌کردن با یک مویز و سردی‌کردن با دانه‌ای از غوره است. در حالی که تنها در چند هفته پیش، بسیاری از مردم و برخی مسئولان، به افزایش پنج‌درصدی قانع نبوده و در پی افزایش ساعات معامله بودند، در هفته گذشته، سودای افزایش قیمت را از سر خارج کرده و در تلاش برای جلوگیری از کاهش قیمت یا تحمل‌ کمترین کاهش بودند و حتی پیشنهاد توقف برخی نمادها را می‌دادند تا شاهد کاهش بیشتری نباشند. این رویداد‌ها، شهریورماه را به دوره حساسی برای بازار سرمایه تبدیل کرده است که چاره‌ای خاص می‌طلبد.
چاره اما سهل است و ممتنع. نه تشویق به عرضه بیشتر چاره کار است و نه واداشتن به خرید بیشتر توسط بازارگردانانی که در اصطلاحی درست‌تر حقوقی خوانده می‌شوند. چاره، پذیرفتن رفتار طبیعی بازار و از این رو، طبیعی رفتارکردن با بازار است. اگر در سال‌های دور و نزدیک مواردی مانند تحریم، احتمال جنگ یا تغییرات سیاسی بزرگ مانند انتقال قدرت از اصولگرایان به اصلاح‌طلبان یا بالعکس، بر شاخص بورس بیشتر اثرگذار بود، امروز، رفتار سیاست‌گذاران اعم از مقامات اقتصادی و غیراقتصادی در قوای سه‌گانه و سایر نهادها و چگونگی اتخاذ تصمیم‌ها و اطلاع رسانی‌ها اثرگذارتر از سایر متغیرهاست. در منظر نخست، سیاست‌گذاران، مجریان، مردم و تمامی سرمایه‌گذاران بالفعل و بالقوه باید رفتار طبیعی بازار را بپذیرند و بازار آرام و متعادل را بر هر چیز دیگری مقدم بدانند. تنها در این شرایط است که نوسان‌های بازار طبیعی قلمداد شده و در بلندمدت، نتایج به مراتب بهتری به دست خواهد آمد و در منظر دیگر، فرایند اتخاذ تصمیم‌ها، به‌ویژه تصمیم‌های اقتصادی باید بهبود یافته و پس از تکمیل درست این فرایند در مورد هر مسئله‌ای، اطلاع‌رسانی به‌موقع، شفاف و باکیفیت انجام شود. اطلاع‌رسانی‌های مبهم، پیچیده، نادقیق و گاهی متناقض، ممکن است در حوزه‌های سیاسی یا اجتماعی کارکرد خود را داشته باشند، اما با طبیعت بازار اوراق بهادار سازگار نیست و آرامشی را که امروزه بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز بازار است، به هم خواهد زد.
نگارنده این جملات اعتقاد راسخ دارد که اقتصاد ایران با تمام مسائل ریز و درشتش، امروز محکم‌تر از هر زمان دیگری در تاریخ 40ساله انقلاب است و برای این باور استدلال‌های فراوان دارد که در جای دیگری باید به آن پرداخت و در اینجا فقط به ذکر این نکته اکتفا می‌شود که عبور از شرایط دشواری که تحریم‌های بی‌سابقه بین‌المللی برای به‌زانودرآوردن اقتصاد کشور تحمیل کرده بودند و شرایط ناشی از شیوع ویروس کرونا نیز شدت آنها را دوچندان کرد و تنها یکی از این دو عامل برای فروپاشی اقتصادی بسیاری از کشورها کافی است، مهم‌ترین دلیل برای استحکام خیره‌کننده اقتصاد و به‌بارنشستن برخی از طرح‌های اقتصاد مقاومتی است، اگرچه راه درازی تا بالندگی بیشتر و پربارترشدن این درخت تنومند باقی است و مشکلات مهم موجود را هم نباید فراموش یا انکار کرد. در چنین شرایطی، بازگرداندن آرامش به بازار سهام که اکنون از دایره محدود فعالان حرفه‌ای بازار سرمایه خارج شده و بخش مهمی از جامعه را دربرگرفته است، اهمیت فراوان دارد. از این رو به نظر می‌رسد هرگونه حرکت‌های شتاب‌زده در هفته‌های آینده برای افزایش غیرطبیعی شاخص بورس و فرابورس، نه‌تنها اثرگذار نخواهد بود بلکه ممکن است از قضا سرکنگبین صفرا فزاید و روغن بادام خشکی نماید. باید به سازمان بورس و اوراق بهادار فرصت و اختیار داد تا بازار را آرام‌تر و حرفه‌ای‌تر مدیریت کنند تا عرصه برای پوپولیسم در بازار سرمایه تنگ‌تر شده و از هرگونه اظهارنظر غیرحرفه‌ای و انتشار اطلاعات نادرست، مبهم یا دوپهلو خودداری کرد و از سهام‌داران عمده نیز باید انتظار داشت که بازارگردانی حرفه‌ای را جایگزین جمع‌کردن احساسی صف‌ها کنند تا پاس سرمایه‌هایی که در ماه‌های اخیر وارد بازار سهام شده، بهتر از اینها داشته شود. از این منظر هفته اول شهریور، هفته مهمی برای تثبیت بازار پس از مدت‌ها افت و خیز به شمار می‌رود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها