رستاخیز محرم
جعفر رحمانزاده
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
محرمِ دیگری فرارسیده و جانهایی که بیش از 14 قرن، با گرمای عاشورا سرد و خاموش نماندهاند، برای بازآفرینی شور و شعور حسینی بیتاب میشوند.
حقیقت عاشورا و نهضت سالار شهیدان بزرگتر از آن است که خوانش و روایتی «تکساحتی» از آن ارائه شود.این حماسه بینظیر، از ابعاد و وجوه متکثری برخوردار است که هریک از راویان آن، پرتوی از آن را بازتاب میدهند.«شهادت مقدر»، «تأسیس حکومت»، «انتخاب آگاهانه مرگ سرخ به منظور افشا و رسواکردن نظام جبار مستقر»، «احیای امر به معروف و نهی از منکر» و... هرکدام بهتنهایی بخشی از آن حقیقت را انعکاس میدهند.معاویه که به بیان «ابوالاعلی مودودی» خلافت را به پادشاهی دگرگون کرد، وصیت کرده بود پس از مرگش برای فرزندش یزید بهعنوان خلیفه بیعت بگیرند.کارگزار مدینه از حسین (ع) و چند چهره مشهور و سرشناس بیعت میخواهد، اما فرزند دختر پیامبر اسلام (ص) که در این سالها شاهد بود که چگونه نظام اموی با تکیه بر خشونت و سرکوب، تطمیع چهرههای مالاندوز و تحمیق تودههای عوام از طریق تفسیر وارونه کتاب و سنت به دست مفتیان مزدور، در جامعه اسلامی انحراف ایجاد کردند، نتوانست بیش از این شاهد «اماته سنت» و «احیای بدعت» باشد.با امتناع از بیعت زورمدارانه، مدینه را به قصد مکه ترک کرد. او عرصه عمومی، بهویژه کنگره بزرگ و اجتماع عظیم مسلمانان (حج) را فرصت
مناسب و شایستهای برای بیدارسازی امت اسلام و گوشزدکردن انحراف و خطر بنیامیه میدانست.تلاش او در مکه و گفتوگو با چهرهها و صحابی باقیمانده پیامبر و سرپیچی او از بیعت با یزید در بلاد اسلامی طنین و پژواک گستردهای یافت.بیم ترور او در مکه و شکستن حرمت کعبه هر لحظه جدیتر میشد. ازاینرو با ناتمامگذاشتن آن، کوفه را که پیش از آن با سیل نامهها و دعوتهای مکرر چهرههای برجسته و سران نامدار قبایل روبهرو بود، به عنوان مقصد بعدی خود برگزید.حرکت به سمت کوفه، تنها برای کسب قدرت نبود؛ اگرچه در صورت فراهمآمدن زمینهها و اقبال مردم، بهدستگرفتن آن نهتنها مذموم نیست؛ بلکه برای برگرداندن جانشینی پیامبر به اصل خویش ضروری هم به نظر میرسد.متأسفانه سیر حوادث به گونهای رقم میخورد که او ناگزیر در میان دوگانه «عزت» و «ذلت» باید دست به انتخاب بزند.باید به آنچه عمال یزید بر آن پای میفشردند، یعنی بیعت با یزید تن میداد و زیست در سایه زبونی و خواری را میپذیرفت یا با مقاومت و تسلیمنشدن مرگ شرافتمندانه و عزتمدار را برمیگزید.پیداست او که در مکتب وحی و خاندان رسالت و در دامان علی (ع) و فاطمه (س) پرورش یافت، از چنان
عظمت روحیای برخوردار است که به پلشتی و ذلت تن ندهد.معرفت و درک عمیقی که حسین بن علی (ع)، از زیست انسانی، کرامت، شرافت و حریت دارد، ایجاب کرده است تا مرگ آگاهانه و کرامتمحور را برگزیند.ازجمله شعارهای بلند و معنیدارش در روز عاشورا و در میان چکاچاک شمشیرها و بارش تیرها و فرودآمدن نیزهها و... این بود:«الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار»، مرگ سزاوارتر است تا اینکه به ننگ و خفت تن دهم و تسلیمنشدن بهتر از آن است که به آتش و خشم الهی دچار شوم.
سلام همیشه تاریخ به روح بلند او و یاران فداکار و بزرگش.
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
محرمِ دیگری فرارسیده و جانهایی که بیش از 14 قرن، با گرمای عاشورا سرد و خاموش نماندهاند، برای بازآفرینی شور و شعور حسینی بیتاب میشوند.
حقیقت عاشورا و نهضت سالار شهیدان بزرگتر از آن است که خوانش و روایتی «تکساحتی» از آن ارائه شود.این حماسه بینظیر، از ابعاد و وجوه متکثری برخوردار است که هریک از راویان آن، پرتوی از آن را بازتاب میدهند.«شهادت مقدر»، «تأسیس حکومت»، «انتخاب آگاهانه مرگ سرخ به منظور افشا و رسواکردن نظام جبار مستقر»، «احیای امر به معروف و نهی از منکر» و... هرکدام بهتنهایی بخشی از آن حقیقت را انعکاس میدهند.معاویه که به بیان «ابوالاعلی مودودی» خلافت را به پادشاهی دگرگون کرد، وصیت کرده بود پس از مرگش برای فرزندش یزید بهعنوان خلیفه بیعت بگیرند.کارگزار مدینه از حسین (ع) و چند چهره مشهور و سرشناس بیعت میخواهد، اما فرزند دختر پیامبر اسلام (ص) که در این سالها شاهد بود که چگونه نظام اموی با تکیه بر خشونت و سرکوب، تطمیع چهرههای مالاندوز و تحمیق تودههای عوام از طریق تفسیر وارونه کتاب و سنت به دست مفتیان مزدور، در جامعه اسلامی انحراف ایجاد کردند، نتوانست بیش از این شاهد «اماته سنت» و «احیای بدعت» باشد.با امتناع از بیعت زورمدارانه، مدینه را به قصد مکه ترک کرد. او عرصه عمومی، بهویژه کنگره بزرگ و اجتماع عظیم مسلمانان (حج) را فرصت
مناسب و شایستهای برای بیدارسازی امت اسلام و گوشزدکردن انحراف و خطر بنیامیه میدانست.تلاش او در مکه و گفتوگو با چهرهها و صحابی باقیمانده پیامبر و سرپیچی او از بیعت با یزید در بلاد اسلامی طنین و پژواک گستردهای یافت.بیم ترور او در مکه و شکستن حرمت کعبه هر لحظه جدیتر میشد. ازاینرو با ناتمامگذاشتن آن، کوفه را که پیش از آن با سیل نامهها و دعوتهای مکرر چهرههای برجسته و سران نامدار قبایل روبهرو بود، به عنوان مقصد بعدی خود برگزید.حرکت به سمت کوفه، تنها برای کسب قدرت نبود؛ اگرچه در صورت فراهمآمدن زمینهها و اقبال مردم، بهدستگرفتن آن نهتنها مذموم نیست؛ بلکه برای برگرداندن جانشینی پیامبر به اصل خویش ضروری هم به نظر میرسد.متأسفانه سیر حوادث به گونهای رقم میخورد که او ناگزیر در میان دوگانه «عزت» و «ذلت» باید دست به انتخاب بزند.باید به آنچه عمال یزید بر آن پای میفشردند، یعنی بیعت با یزید تن میداد و زیست در سایه زبونی و خواری را میپذیرفت یا با مقاومت و تسلیمنشدن مرگ شرافتمندانه و عزتمدار را برمیگزید.پیداست او که در مکتب وحی و خاندان رسالت و در دامان علی (ع) و فاطمه (س) پرورش یافت، از چنان
عظمت روحیای برخوردار است که به پلشتی و ذلت تن ندهد.معرفت و درک عمیقی که حسین بن علی (ع)، از زیست انسانی، کرامت، شرافت و حریت دارد، ایجاب کرده است تا مرگ آگاهانه و کرامتمحور را برگزیند.ازجمله شعارهای بلند و معنیدارش در روز عاشورا و در میان چکاچاک شمشیرها و بارش تیرها و فرودآمدن نیزهها و... این بود:«الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار»، مرگ سزاوارتر است تا اینکه به ننگ و خفت تن دهم و تسلیمنشدن بهتر از آن است که به آتش و خشم الهی دچار شوم.
سلام همیشه تاریخ به روح بلند او و یاران فداکار و بزرگش.