|

‌شجریان؛ جانشین‌پرور، وفادار‌‌ساز

حامد طبیبی

استادی که در روز مرگ، ده‌ها دانش‌آموخته آموزش‌های او در شاخه‌های مختلف تخصص وی، نه در ایران که در نقاط مختلف جهان،، به‌عنوان سرآمد و بهترین‌های همان تخصص، از آموزگارشان می‌گویند، یک مبحث مدیریتی رایج در این حوزه را برجسته کرده است؛ جانشین‌پروری. او خود را به تعداد این دانشجویان تکثیر کرده و احتمالا بسیاری با داشتن این احساس که تربیت‌شدگان او همچنان می‌توانند در این مکتب موسیقایی به عرضه داشته‌های خود به جوامع انسانی بپردازند، تحمل فقدان او را امکان‌پذیر می‌بینند. از پنجشنبه 17 مهر که محمدرضا شجریان، بعد از بیم و امید دو، سه سال اخیر برای دوستدارانش، کالبد خاکی را برای خاکیان گذاشت و با ملکوتیان همراه شد، درک اهمیت فعالیت هم‌زمان یک نخبه در دو حوزه کار و آموزش، بیش از پیش خود را نشان داد، چه اینکه هر قابی از اجرای او، انواع نام‌های بزرگ این عرصه را در کنار او نشان می‌دهد و رسانه‌ها به مجموعه‌ای از دانشجویانش دسترسی دارند تا از آموزش‌های آموزگار خود بگویند. تشریح جنبه فعالیت‌های آواز و موسیقی و ساخت سازهای جدید، توسط نخبگان و متخصصان این حوزه انجام شده و تا سال‌ها می‌تواند تداوم یابد؛ اما توجه به بخش آموزش او که دو جنبه عمومی و انفرادی دارد، منظور این یادداشت کوتاه است.

اقدامات استادی که بیش از نیم قرن، نماد یک فعالیت تخصصی است، انواع آلبوم‌ها، اجراها و شیوه پیاده‌سازی تکنیک آواز و حتی آهنگ‌سازی، برای علاقه‌مندان به آموختن این دانش، نوعی آموزش عمومی است؛ یعنی افرادی که برای شروع فعالیت می‌توانند از اجراهای او بیاموزند یا به‌دلیل دسترسی‌نداشتن یا نبود تمکن مالی، از اجراها و حتی گفت‌وگوهای تخصصی او در باب یک دستگاه، ساز یا نحوه تمرین موسیقی در جوانی و بعد از آن، مانند یک کلاس آموزشی بهره ببرند. رویکردهای برآمده از عصر جدید ارتباطات و فناوری‌ها در تعلیم و تربیت از جمله «خود یادگیری» یادگیری فرایندمدار و مستقل، به این سبک آموختن کمک شایانی کرده است که این شانس در اختیار استادان رشته‌های مختلف در سطح جهان قرار دارد. آموزش عمومی، فراهم‌کردن شرایط آموزش برای همه در هر سطح و شرایط اجتماعی است تا استعدادها در سطح جغرافیای پهناوری مانند ایران، برکشیده شده و بعدها عامل پیشرفت در آن حوزه تخصصی باشند. نوعی تکمیل زنجیره مدیریت دانش. Knowledge به تمامی آگاهی‌ها و مهارت‌هایی گفته می‌شود که از آزمایش و آموزش به دست آمده ‌و مدیریت دانش، به معنای در دسترس قرار‌دادن نظام‌مند اطلاعات و اندوخته‌های علمی است، به‌گونه‌ای که به هنگام نیاز، در اختیار افرادی که نیازمند آنها هستند، قرار گیرند تا آنها بتوانند کار روزمره خود را با بازدهی بیشتر و مؤثرتر انجام دهند. این مفهوم مدیریتی بیشتر در سازمان‌ها، به‌کارگیری شده و نظریه‌پردازان آن نیز با همین رویکرد، به تشریح آن پرداخته‌اند؛ اما استادی با توانمندی، تسلط و کاریزمایی مثل محمدرضا شجریان، برای همه علاقه‌مندان به آموختن موسیقی و آواز به‌مثابه اجزای یک سازمان فراگیر، داده‌های لازم را گردآوری کرده است؛ اما جنبه مهم جانشین‌پروری به‌عنوان یک شاخص کلیدی در هر مجموعه و سازمانی، موضوعی بسیار فراتر از آموزش یک معلم به مجموعه‌ای از شاگردان است. بسیاری از مدیران بادانش در ایران و جهان یا استادان هنر، ورزش، فناوری و... در دانشگاه یا مؤسسات آموزشی یا حتی کلاس‌های خصوصی به آموزش یک یا چند موضوع تخصصی برای یک یا چند ترم به دانشجویان می‌پردازند که در جای خود قابل احترام است، اما فرایند جانشین‌پروری، مقوله‌ای فراتر از اینهاست. در مواردی دیده شده یک مدیر طرازاول که برای یک دهه در یک سازمان، فعال بوده و همه رکوردهای تولید یا خدمات را جابه‌جا کرده، یک مربی که دو دهه یک تیم باشگاهی را از پایین‌ترین سطوح لیگ به قهرمانی یک قاره یا باشگاه‌های جهان رسانده یا تیم ملی آن کشور در یک رشته ورزشی را بر قله قهرمانی جهان نشانده یا رئیسی که یک دانشگاه را به جمع صد دانشگاه برتر جهان وارد کرده، تهدید کرده که اگر لحظه‌ای در پست خود نماند، شمارش معکوس برای نزول جایگاه به‌دست‌آمده، آغاز خواهد شد. این فردمحوری، نشان‌دهنده درک ناصحیح از اهمیت جانشین‌پروری برای تداوم خود همان فرد و شاید افزوده‌شدن بر قابلیت‌های او در نسل و نسل‌های بعدی مدیران و مربیان است و این همان میل به جاودانگی در انسان است که با انتقال دانش و مهارت به فرد یا افرادی، قابل دستیابی است. استعدادهای انسان را به كوه یخ تشبیه می‌کنند که یك‌پنجم آن آشكار است و به‌ كار گرفته می‌شود و چهارپنجم بقیه، پنهان بوده و ممكن است هیچ‌گاه کشف نشود. وظیفه برنامه‌های مدیریت استعدادها، كشف و به‌كارگیری آنهاست؛ به‌نحوی‌كه تحقق اهداف استراتژیك را میسر کند. «هوانگ» می‌گوید برنامه‌ریزی جانشین‌پروری دربرگیرنده انتخاب مناسب‌ترین کارکنان برای احراز پست‌های بالاتر مدیریتی در شرکت‌ها از میان جمعی از کاندید‌اهای بامهارت است. سازمانی که به آینده توجه نکند، در رسیدن به اهدافش دچار مشکل و شکست می‌شود و سازمان آینده‌نگر سازمانی است که به جانشین‌پروری اهتمام ورزد. دانشمندانی مانند چارلز هندی و پیتر دراکر می‌گویند سازمان‌های هزاره سوم از مفاهیمی مانند مدیران دانش و سازمان‌های دانش‌آفرین و یادگیرنده صحبت می‌کنند. دانش در جهان امروز، توانایی می‌سازد و استعدادها باید پرورده شوند نه اینکه زاده شوند و یکی از اصول چهارگانه دراکر این است که «مدیران متولد نمی‌شوند، بلکه بایستی آنها را پرورش داد و به تعالی رساند». اگرچه نام‌هایی مانند حسام‌الدین سراج، مظفر شفیعی، قاسم رفعتی، زنده‌یاد ایرج بسطامی، محسن كرامتی، علی جهاندار، حمید نوربخش، وحید تاج و علیرضا قربانی، زنانی که در ایران و جهان از آموزش‌های استاد بهره گرفته‌اند و شهرام ناظری، علیرضا افتخاری و علی رستمیان به‌صورت مقطعی از او آموخته‌اند اما استاد در جایگاه یک mentor یا مرشد که در سازمان‌های یادگیرنده و پیشرو، وظیفه آموزش یک یا چند استعداد برای آینده را بر عهده می‌گیرند، همایون شجریان را در مسیر جانشین‌پروری، به عرصه رسانده است. در مفاهیم مرتبط با جانشین‌پروری می‌توان به عبارت «مربیگری» نیز اشاره کرد. گاهی اوقات، مربیگری ممکن است به معنای یک رابطه غیررسمی بین دو نفر باشد که یکی از آنها تجربه و تخصص بیشتری نسبت به دیگری دارد و به شخص دیگری مشاوره و راهنمایی می‌دهد. نوازندگان و آهنگ‌سازان بزرگی نیز سال‌ها در کنار او بوده و از این استاد بزرگ آموخته‌اند و حتی در کنار وی پرورش یافته‌اند. ورای همه این اقدامات، ایجاد «وفاداری» به موسیقی ایرانی که یکی از مباحث مهم حوزه مدیریت منابع انسانی، رفتار سازمانی و ارتباط با مشتریان در جهان امروز است، حاصل تلاش‌های اوست. برای هم‌نسلان نگارنده، نگاه‌کردن به کاست‌های آلبوم‌های شجریان در سال‌های کودکی و نوجوانی در خانه پدری، خاطره آن تصنیف و آوازها در روزهای جمعه و تعطیل را زنده می‌کند و بی‌اغراق نیست اگر صدا و تصویر او، بسیاری از ما را همراه با موسیقی کرد و این در نسل‌های قبل از ما و نسل بعد نیز تداوم داشته است. برای کسی که در لحظات متفاوت افطار، ربنای او، عامل پیوند دل به عالم فراماده بوده و لب‌های تشنه را به زمزمه نام حق تعالی مزین کرده، رفتن به دیدار محبوب در روز چهلم شهادت سرور آزادگان، امری غریب نیست. عاش سعیدا و مات سعیدا.

استادی که در روز مرگ، ده‌ها دانش‌آموخته آموزش‌های او در شاخه‌های مختلف تخصص وی، نه در ایران که در نقاط مختلف جهان،، به‌عنوان سرآمد و بهترین‌های همان تخصص، از آموزگارشان می‌گویند، یک مبحث مدیریتی رایج در این حوزه را برجسته کرده است؛ جانشین‌پروری. او خود را به تعداد این دانشجویان تکثیر کرده و احتمالا بسیاری با داشتن این احساس که تربیت‌شدگان او همچنان می‌توانند در این مکتب موسیقایی به عرضه داشته‌های خود به جوامع انسانی بپردازند، تحمل فقدان او را امکان‌پذیر می‌بینند. از پنجشنبه 17 مهر که محمدرضا شجریان، بعد از بیم و امید دو، سه سال اخیر برای دوستدارانش، کالبد خاکی را برای خاکیان گذاشت و با ملکوتیان همراه شد، درک اهمیت فعالیت هم‌زمان یک نخبه در دو حوزه کار و آموزش، بیش از پیش خود را نشان داد، چه اینکه هر قابی از اجرای او، انواع نام‌های بزرگ این عرصه را در کنار او نشان می‌دهد و رسانه‌ها به مجموعه‌ای از دانشجویانش دسترسی دارند تا از آموزش‌های آموزگار خود بگویند. تشریح جنبه فعالیت‌های آواز و موسیقی و ساخت سازهای جدید، توسط نخبگان و متخصصان این حوزه انجام شده و تا سال‌ها می‌تواند تداوم یابد؛ اما توجه به بخش آموزش او که دو جنبه عمومی و انفرادی دارد، منظور این یادداشت کوتاه است.

اقدامات استادی که بیش از نیم قرن، نماد یک فعالیت تخصصی است، انواع آلبوم‌ها، اجراها و شیوه پیاده‌سازی تکنیک آواز و حتی آهنگ‌سازی، برای علاقه‌مندان به آموختن این دانش، نوعی آموزش عمومی است؛ یعنی افرادی که برای شروع فعالیت می‌توانند از اجراهای او بیاموزند یا به‌دلیل دسترسی‌نداشتن یا نبود تمکن مالی، از اجراها و حتی گفت‌وگوهای تخصصی او در باب یک دستگاه، ساز یا نحوه تمرین موسیقی در جوانی و بعد از آن، مانند یک کلاس آموزشی بهره ببرند. رویکردهای برآمده از عصر جدید ارتباطات و فناوری‌ها در تعلیم و تربیت از جمله «خود یادگیری» یادگیری فرایندمدار و مستقل، به این سبک آموختن کمک شایانی کرده است که این شانس در اختیار استادان رشته‌های مختلف در سطح جهان قرار دارد. آموزش عمومی، فراهم‌کردن شرایط آموزش برای همه در هر سطح و شرایط اجتماعی است تا استعدادها در سطح جغرافیای پهناوری مانند ایران، برکشیده شده و بعدها عامل پیشرفت در آن حوزه تخصصی باشند. نوعی تکمیل زنجیره مدیریت دانش. Knowledge به تمامی آگاهی‌ها و مهارت‌هایی گفته می‌شود که از آزمایش و آموزش به دست آمده ‌و مدیریت دانش، به معنای در دسترس قرار‌دادن نظام‌مند اطلاعات و اندوخته‌های علمی است، به‌گونه‌ای که به هنگام نیاز، در اختیار افرادی که نیازمند آنها هستند، قرار گیرند تا آنها بتوانند کار روزمره خود را با بازدهی بیشتر و مؤثرتر انجام دهند. این مفهوم مدیریتی بیشتر در سازمان‌ها، به‌کارگیری شده و نظریه‌پردازان آن نیز با همین رویکرد، به تشریح آن پرداخته‌اند؛ اما استادی با توانمندی، تسلط و کاریزمایی مثل محمدرضا شجریان، برای همه علاقه‌مندان به آموختن موسیقی و آواز به‌مثابه اجزای یک سازمان فراگیر، داده‌های لازم را گردآوری کرده است؛ اما جنبه مهم جانشین‌پروری به‌عنوان یک شاخص کلیدی در هر مجموعه و سازمانی، موضوعی بسیار فراتر از آموزش یک معلم به مجموعه‌ای از شاگردان است. بسیاری از مدیران بادانش در ایران و جهان یا استادان هنر، ورزش، فناوری و... در دانشگاه یا مؤسسات آموزشی یا حتی کلاس‌های خصوصی به آموزش یک یا چند موضوع تخصصی برای یک یا چند ترم به دانشجویان می‌پردازند که در جای خود قابل احترام است، اما فرایند جانشین‌پروری، مقوله‌ای فراتر از اینهاست. در مواردی دیده شده یک مدیر طرازاول که برای یک دهه در یک سازمان، فعال بوده و همه رکوردهای تولید یا خدمات را جابه‌جا کرده، یک مربی که دو دهه یک تیم باشگاهی را از پایین‌ترین سطوح لیگ به قهرمانی یک قاره یا باشگاه‌های جهان رسانده یا تیم ملی آن کشور در یک رشته ورزشی را بر قله قهرمانی جهان نشانده یا رئیسی که یک دانشگاه را به جمع صد دانشگاه برتر جهان وارد کرده، تهدید کرده که اگر لحظه‌ای در پست خود نماند، شمارش معکوس برای نزول جایگاه به‌دست‌آمده، آغاز خواهد شد. این فردمحوری، نشان‌دهنده درک ناصحیح از اهمیت جانشین‌پروری برای تداوم خود همان فرد و شاید افزوده‌شدن بر قابلیت‌های او در نسل و نسل‌های بعدی مدیران و مربیان است و این همان میل به جاودانگی در انسان است که با انتقال دانش و مهارت به فرد یا افرادی، قابل دستیابی است. استعدادهای انسان را به كوه یخ تشبیه می‌کنند که یك‌پنجم آن آشكار است و به‌ كار گرفته می‌شود و چهارپنجم بقیه، پنهان بوده و ممكن است هیچ‌گاه کشف نشود. وظیفه برنامه‌های مدیریت استعدادها، كشف و به‌كارگیری آنهاست؛ به‌نحوی‌كه تحقق اهداف استراتژیك را میسر کند. «هوانگ» می‌گوید برنامه‌ریزی جانشین‌پروری دربرگیرنده انتخاب مناسب‌ترین کارکنان برای احراز پست‌های بالاتر مدیریتی در شرکت‌ها از میان جمعی از کاندید‌اهای بامهارت است. سازمانی که به آینده توجه نکند، در رسیدن به اهدافش دچار مشکل و شکست می‌شود و سازمان آینده‌نگر سازمانی است که به جانشین‌پروری اهتمام ورزد. دانشمندانی مانند چارلز هندی و پیتر دراکر می‌گویند سازمان‌های هزاره سوم از مفاهیمی مانند مدیران دانش و سازمان‌های دانش‌آفرین و یادگیرنده صحبت می‌کنند. دانش در جهان امروز، توانایی می‌سازد و استعدادها باید پرورده شوند نه اینکه زاده شوند و یکی از اصول چهارگانه دراکر این است که «مدیران متولد نمی‌شوند، بلکه بایستی آنها را پرورش داد و به تعالی رساند». اگرچه نام‌هایی مانند حسام‌الدین سراج، مظفر شفیعی، قاسم رفعتی، زنده‌یاد ایرج بسطامی، محسن كرامتی، علی جهاندار، حمید نوربخش، وحید تاج و علیرضا قربانی، زنانی که در ایران و جهان از آموزش‌های استاد بهره گرفته‌اند و شهرام ناظری، علیرضا افتخاری و علی رستمیان به‌صورت مقطعی از او آموخته‌اند اما استاد در جایگاه یک mentor یا مرشد که در سازمان‌های یادگیرنده و پیشرو، وظیفه آموزش یک یا چند استعداد برای آینده را بر عهده می‌گیرند، همایون شجریان را در مسیر جانشین‌پروری، به عرصه رسانده است. در مفاهیم مرتبط با جانشین‌پروری می‌توان به عبارت «مربیگری» نیز اشاره کرد. گاهی اوقات، مربیگری ممکن است به معنای یک رابطه غیررسمی بین دو نفر باشد که یکی از آنها تجربه و تخصص بیشتری نسبت به دیگری دارد و به شخص دیگری مشاوره و راهنمایی می‌دهد. نوازندگان و آهنگ‌سازان بزرگی نیز سال‌ها در کنار او بوده و از این استاد بزرگ آموخته‌اند و حتی در کنار وی پرورش یافته‌اند. ورای همه این اقدامات، ایجاد «وفاداری» به موسیقی ایرانی که یکی از مباحث مهم حوزه مدیریت منابع انسانی، رفتار سازمانی و ارتباط با مشتریان در جهان امروز است، حاصل تلاش‌های اوست. برای هم‌نسلان نگارنده، نگاه‌کردن به کاست‌های آلبوم‌های شجریان در سال‌های کودکی و نوجوانی در خانه پدری، خاطره آن تصنیف و آوازها در روزهای جمعه و تعطیل را زنده می‌کند و بی‌اغراق نیست اگر صدا و تصویر او، بسیاری از ما را همراه با موسیقی کرد و این در نسل‌های قبل از ما و نسل بعد نیز تداوم داشته است. برای کسی که در لحظات متفاوت افطار، ربنای او، عامل پیوند دل به عالم فراماده بوده و لب‌های تشنه را به زمزمه نام حق تعالی مزین کرده، رفتن به دیدار محبوب در روز چهلم شهادت سرور آزادگان، امری غریب نیست. عاش سعیدا و مات سعیدا.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها