شجريان و ژنوم فرهنگ و هنر ايرانزمين
غلامحیدر ابراهیم بایسلامی- استاد دانشگاه تهران
آثار شجریان چکیده هنرمندانه ادب و موسیقی ایرانزمین است. او صدایی را به عرصه رساند که نسل در نسل پارسیزبانان از هنگام خلق آثار رودکی، فردوسی، خیام، عطار، مولوی، سعدی، حافظ و پس از آنها، در طول قرنها مشتاق شنیدن آن بودند.
تفاوت و امتیاز ویژه شجریان با دیگر هنرمندان این حوزه، در این است که او به اکسیر و «ژنوم فرهنگی» ادب و هنر پارسی دست یافته بود و توانست با نوآوریهای ویژه هنری در ادبیات و موسیقی، آوای مردمی، عرفانی و ربنای قرآنی را درآمیزد و در نهانخانه دل هر انسان ایرانی نفوذ کند. شجریان تا واپسین لحظات سرشار از زندگی و امید بود و عمر و آبروی خویش را برای حفظ و تعالی هستههای ادب و هنر ایرانی، بهویژه موسیقی صرف کرد و از همینرو تمام دستگاهها و گوشههای مهجور موسیقی ایران را به بهترین شکل و با سازهای گوناگون و عطر و بوی خاص خود میخواند و صدای حافظ قرن هشتم را به رسم و سیاقی دلنواز به گوش جان پارسیزبانان قرن پانزدهم میرساند.
شجریان بر این باور بود که با شکست قشرینگری و زوال تعصبهای کور، هستههای ادب و موسیقی ایران به همت و هنرنمایی نسل جوان، از دستگاهها و پردههای موجود گذر خواهند کرد و سر به آسمان خواهند کشید.
بر آستان جانان گر سر توان نهادن/ گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
شجریان با نوآوری و امتزاج ساز و آواز، میراث گرانقدر قدیم و هنر جدید را با استفاده از فنون روز، به هم آمیخت و عطر خاص خود را بر هر دستگاهی زد تا پردههای رنگارنگ موسیقی بروید و انسانیت، عدالت، صداقت، شجاعت و آزادگی در جامعه به جریان درآید.
بزرگی بزرگان به کارهای بزرگ آنان است و شخصیت باشکوه شجریان محصول کنکاشهای هوشمندانه در محیط قدیم و جدید و گزینش و انتخابهای متعالی او از ادب و هنر فارسی در موقعیتهای مختلف بود که با شهامت به ترویج آنها پرداخت.شجریان نمونه یک کنشگر اجتماعی و هنرمند متعهد بود که به فراخور هر مشکل و مسئلهای که در جامعه تشخیص میداد، هنرش را جاری میکرد و موسیقی را برای غنیسازی مفاهیم و تولید جریانسازی فرهنگی به عرصه میآورد. او «ایران را سرای امید» میدانست و رستاخیز مردمش را پاس میداشت، شجریان همدرد و همراه مردم ایران شد و در مصائب «فراتر از تختی» در کنار مردم بود. او به یاد ایرج بسطامی در زلزله بم با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر، مرجان و همایون عزیز به یادگار فریاد از سنگ کوه برآورد و شکوهی تاریخی برای مردم و موسیقی ایران رقم زد. شجریان اسطوره تکرارناپذیر و شوالیه هنر و ادبیات ایران است و کسی نمیتواند او را نادیده بگیرد و مردم و تاریخ نام و یاد او را همچون فردوسی، مولوی و حافظ با «صدای سخن عشق» بر تارک تمدن ایرانزمین خواهد نشاند و همواره بهعنوان یک پهلوان فرهنگی و قهرمان ملی از او یاد خواهند کرد.
از آنجا که هنر تاج سر آفرینش است، شجریان صدرنشین، معمار و مهندس هنرمند ذهن و زبان مردم ایران است. او در روزگار پرآشوب صنعتی و در فرایند «جهانیشدن» اضمحلال هویتها و فرهنگهای بومی، به تعریف دوباره هنر و «توسعه مفهوم» موسیقی و فرهنگ ایرانی و اسلامی به معنای واقعی آن پرداخت؛ ازاینرو ابراز مخالفت و نادیدهگرفتن این همه تلاش و ثمره و تولید باشکوه فرهنگی، در نظر مردم ایرانزمین مصداق مشارکت در شبیخون و تهاجم فرهنگی است.هسته درخت پاک و ژنوم فرهنگی و هنری ایرانزمین به مصداق همان شجره طیبه با زمزمه آوای ربنا در کنار فردوسی بزرگ و مهدی اخوانثالث به خاک سپرده شد تا همچون شاهنامهای که در تجلیل از خرد است، آنگاه که باد بهاران آید از اقصای دور، درختی تنومند از ادب و هنر ایران چون سرو باستان سر برآورد.
به قول هگل، تاریخ طوماری است که بهتدریج باز میشود و پدران را از روی فرزندان میتوان شناخت.
گرچه مرگ شجریان فقدان و خسرانی بزرگ برای کل جهان انسانیت است، اما چنین بزرگانی بعد از مرگ زاده میشوند و چشم مردم را میگشایند. روحش شاد.
آثار شجریان چکیده هنرمندانه ادب و موسیقی ایرانزمین است. او صدایی را به عرصه رساند که نسل در نسل پارسیزبانان از هنگام خلق آثار رودکی، فردوسی، خیام، عطار، مولوی، سعدی، حافظ و پس از آنها، در طول قرنها مشتاق شنیدن آن بودند.
تفاوت و امتیاز ویژه شجریان با دیگر هنرمندان این حوزه، در این است که او به اکسیر و «ژنوم فرهنگی» ادب و هنر پارسی دست یافته بود و توانست با نوآوریهای ویژه هنری در ادبیات و موسیقی، آوای مردمی، عرفانی و ربنای قرآنی را درآمیزد و در نهانخانه دل هر انسان ایرانی نفوذ کند. شجریان تا واپسین لحظات سرشار از زندگی و امید بود و عمر و آبروی خویش را برای حفظ و تعالی هستههای ادب و هنر ایرانی، بهویژه موسیقی صرف کرد و از همینرو تمام دستگاهها و گوشههای مهجور موسیقی ایران را به بهترین شکل و با سازهای گوناگون و عطر و بوی خاص خود میخواند و صدای حافظ قرن هشتم را به رسم و سیاقی دلنواز به گوش جان پارسیزبانان قرن پانزدهم میرساند.
شجریان بر این باور بود که با شکست قشرینگری و زوال تعصبهای کور، هستههای ادب و موسیقی ایران به همت و هنرنمایی نسل جوان، از دستگاهها و پردههای موجود گذر خواهند کرد و سر به آسمان خواهند کشید.
بر آستان جانان گر سر توان نهادن/ گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
شجریان با نوآوری و امتزاج ساز و آواز، میراث گرانقدر قدیم و هنر جدید را با استفاده از فنون روز، به هم آمیخت و عطر خاص خود را بر هر دستگاهی زد تا پردههای رنگارنگ موسیقی بروید و انسانیت، عدالت، صداقت، شجاعت و آزادگی در جامعه به جریان درآید.
بزرگی بزرگان به کارهای بزرگ آنان است و شخصیت باشکوه شجریان محصول کنکاشهای هوشمندانه در محیط قدیم و جدید و گزینش و انتخابهای متعالی او از ادب و هنر فارسی در موقعیتهای مختلف بود که با شهامت به ترویج آنها پرداخت.شجریان نمونه یک کنشگر اجتماعی و هنرمند متعهد بود که به فراخور هر مشکل و مسئلهای که در جامعه تشخیص میداد، هنرش را جاری میکرد و موسیقی را برای غنیسازی مفاهیم و تولید جریانسازی فرهنگی به عرصه میآورد. او «ایران را سرای امید» میدانست و رستاخیز مردمش را پاس میداشت، شجریان همدرد و همراه مردم ایران شد و در مصائب «فراتر از تختی» در کنار مردم بود. او به یاد ایرج بسطامی در زلزله بم با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر، مرجان و همایون عزیز به یادگار فریاد از سنگ کوه برآورد و شکوهی تاریخی برای مردم و موسیقی ایران رقم زد. شجریان اسطوره تکرارناپذیر و شوالیه هنر و ادبیات ایران است و کسی نمیتواند او را نادیده بگیرد و مردم و تاریخ نام و یاد او را همچون فردوسی، مولوی و حافظ با «صدای سخن عشق» بر تارک تمدن ایرانزمین خواهد نشاند و همواره بهعنوان یک پهلوان فرهنگی و قهرمان ملی از او یاد خواهند کرد.
از آنجا که هنر تاج سر آفرینش است، شجریان صدرنشین، معمار و مهندس هنرمند ذهن و زبان مردم ایران است. او در روزگار پرآشوب صنعتی و در فرایند «جهانیشدن» اضمحلال هویتها و فرهنگهای بومی، به تعریف دوباره هنر و «توسعه مفهوم» موسیقی و فرهنگ ایرانی و اسلامی به معنای واقعی آن پرداخت؛ ازاینرو ابراز مخالفت و نادیدهگرفتن این همه تلاش و ثمره و تولید باشکوه فرهنگی، در نظر مردم ایرانزمین مصداق مشارکت در شبیخون و تهاجم فرهنگی است.هسته درخت پاک و ژنوم فرهنگی و هنری ایرانزمین به مصداق همان شجره طیبه با زمزمه آوای ربنا در کنار فردوسی بزرگ و مهدی اخوانثالث به خاک سپرده شد تا همچون شاهنامهای که در تجلیل از خرد است، آنگاه که باد بهاران آید از اقصای دور، درختی تنومند از ادب و هنر ایران چون سرو باستان سر برآورد.
به قول هگل، تاریخ طوماری است که بهتدریج باز میشود و پدران را از روی فرزندان میتوان شناخت.
گرچه مرگ شجریان فقدان و خسرانی بزرگ برای کل جهان انسانیت است، اما چنین بزرگانی بعد از مرگ زاده میشوند و چشم مردم را میگشایند. روحش شاد.