تابآوري در محك داوري كرونا
حمید بهلولی
جان فوران كتابی دارد تحت عنوان «مقاومت شكننده» (Fragile Resistance ١٩٩٣) كه به بررسی تحولات اجتماعی ایران در بازه زمانی بلندمدت قرن ١٦ تا ٢٠ میپردازد و اما همه كتاب درباره تاریخ دیالكتیك تحول در ایران را در یك جمله طلایی خلاصه میكند كه: ایران محل تلاشهای جسورانه در مسیر تحول است اما هیچ تضمینی برای پیامدها نمیدهد. این سخن بیان میدارد كه ایرانزمین بستر تحولات جسورانه و تغییر مداوم بدون توجه به پیامدهای سیاست و اقدام بوده است. شاید به همین دلیل است كه ما بهصورت نهادینهشده همیشه میخواهیم آغازكننده باشیم و كارهای جسورانه بكنیم، اما از سیاست تمامكنندگی آغاز خود و آغازهای قبلی خبری نیست. ما معمولا آغازهایی داریم كه برای اولینبار در جهان بدون تجربه قبلی توسط ابنای بشر بوده است یا حداقل چنین ادعایی برایمان خوشایند است. بزرگترینها و بهترینها و دستنیافتیترینها در سفره آرزوهای ما زیاد پیدا میشود؛ همانگونه كه میخواستیم در سند چشمانداز ١٤٠٤ همه ترینها در آسیای جنوب غربی بدون توجه بر روند توسعه كشورهای دیگر و بدون ارتباط منطقی با منابع خودمان و از جمله توان و دانش و سازوكارهای حكمروایی كشور باشیم. ما همیشه به دنیا درس میدهیم اما بسیار اندك از دنیا و تجربههای بشری درس میگیریم. اما شاید این سخن از این منظر كه دنیا از ما درس میگیرد درست باشد كه وقتی پیامد سیاستهای ما را میبیند، میداند چهكاری نباید بكند یا چهکار باید بكند. در شرایط بحران پاندمی كووید ١٩ هم ما با چشمان خودمان دیدیم كه كشورهای موفق و نه لزوما بزرگ و ثروتمند و حتی كشورهای متوسط و كوچكی چون ونزولا، كره جنوبی، هنگكنگ، نیجریه و... چگونه عمل كردند و چگونه توانستند با سیاستهای عاقلانه و درست و با كمترین آسیب از این واقعه یا بگذرند یا در حال عبور باشند، اما ما درس لازم را نگرفتیم و باز خود را بهترین تصور كردیم. كشورهای بزرگ صاحبنامی همچون چین و ایتالیا و آلمان نیز با اولین موج شدید كووید ١٩ مناطق آلوده را قرنطینه كردند و سرچشمه زنجیره انتقال را بستند و حتی تركیه مرزهای هوایی و زمینی با ایران را بست، اما ما برای چین در اوج آلودگی كریدور ایجاد كردیم. قرنطینه را قرون وسطایی معرفی كردیم. دانشجویان ایرانی برگشتی از ووهان چین و مشكوك به آلودگی را در هتل با سیستم باز و متصل به آب و فاضلاب شهری اسكان دادیم و دهها خطای دیگر كه خود مسئولان بهتر میدانند، انجام دادیم. آنها مراكز ورود بیماران كووید ١٩ را از مراكز الكتیو و اورژانس و سرپایی معمول، از ابتدا جدا كردند و ما همه را تا مدتها رها كردیم، آنها تلاش كردند تا امكان انجام تست قابل اعتماد و در كمتر از ٢٤ ساعت را برای تفكیك منبع عفونت مهیا كنند و ما هنوز به این امر توفیق نیافتهایم. آنها هر مورد مثبت را بهعنوان یك منبع پخش عفونت در نظر گرفتند و تماسهای آن را ردیابی و مدیریت كردند و ما میزان زیادی از مراجعان با علایم كرونا را نسخهبهدست و دنبال دارو در شهرها چرخانیدیم و به منازلشان روانه كردیم و بدون انجام تست آنها را در آمارهای ابتلا وارد نكردیم. آنها با بسیج همه دولت و با نظام فرماندهی مستقر موضوع را دیدند و مدیریت كردند و ما با نگاه بخشی سلامت، بدون داشتن اختیار واقعی به آن نگاه كردیم. آنها اولویت اول را به پیشگیری دادند و ما به درمان. آنها ارتباط اقتصاد و بحران كرونا را عمیقا درك و مداخله كردند و ما این ارتباط و معیشت مردم را جدی نگرفتیم و تمهیدات لازم را برای آن نیندیشیدیم. بسیاری از اینها به این دلیل بود و هست كه سیاستگذاران ما ابتدا تفاوت بین آرزو و سیاست را عمیقا درك نمیكنند و هنوز ارتباط وثیق و تعیینكننده مابین سیاست و پیامد و عواقب
(policy-outcome-consequence) ناشی از سیاست را بهصورت جدی متوجه نیستند. در نهایت شاید امروز زمان آن رسیده باشد كه سیاستگذاران ما به این ارتباط توجه کرده و باور كنند كه بین سیاست و پیامد رابطه واضح و غیرقابل چشمپوشی وجود دارد و شرایط امروز پاندمی كرونا در مهر ماه ١٣٩٩ با پیك سوم و مرگ بیش از 3٠٠ نفر روزانه در گزارش رسمی و جایگاه رو به صعود در پنج كشور اول در مرگومیر كرونایی با ٨٠ میلیون جمعیت و بالاتر از همه در میان كشورهای منطقه، به سیاستهای ما، بهویژه در چند ماه گذشته و حتی چند سال پیش برمیگردد.هفته گذشته در جلسهای درباره سیاستهای كنترل كووید ١٩ در كلمبیا با حضور و ارائه سفیر كلمبیا در لندن شركت داشتم و نكات مهمی از عملكرد آنها در موضوع مدیریت منعطف یا رزیلینسی (با اغماض تابآوری) و تأكید بر رسپانس و كنش بهموقع و ریكاوری یا بازتوانی اقتصادی بهوضوح دریافتم و آن چیزی را كه دو هفته قبل در تفاوت رزیلینسی (مدیریت منعطف) و رزیستنسی (مقاومت) در وبینار شهرداری تهران در حوزه نظر و تئوری عرض كرده بودم و امروز در حوزه عمل و پراكتیس نتایج مشهود این رویكرد رزیلینسی یا تابآوری را میدیدم.
كلمبیا اولین كشوری در بدنه آمریكای جنوبی است كه در مسیر آمریكا بعد از پل ارتباطی كاستاریكا- پاناما قرار میگیرد و از طرف شرق با ونزوئلا، یكی از ورشكستهترین اقتصادهای جهان، همسایه میشود. كلمبیا مثل بسیاری از كشورهای دیگر در پنج قاره جهان با بیماری كووید ١٩ درگیر شده و در ابتدا در تاریخ ششم مارس ٢٠٢٠ ورود ویروس به كلمبیا را تأیید كرده است، ولی تا ١٠ روز این را كه كلمباییها آلودهاند، انكار میكرده است و همین موضوع موجب انتشار ویروس در كشور شده است، اما در ١٧ مارس رئیسجمهور اعلام وضعیت فوقالعاده كرده است. آمار امروز آن حدود 960هزار مورد تأیید شده و حدود 29 هزار مرگ (٣.١ درصد از كل ابتلا) و البته با روند رو به پایین و كنترلشده و فقط با یك پیك اولیه بوده است و البته علایم افزایش مجدد در آن موجب نگرانی شده است. اقتصاد كلمبیا بهدلیل محیط بیودایورس و زیباییهای طبیعی بیشتر بر صنعت توریسم تكیه دارد و در ضمن محصول قهوه و كاكائوی آن اشتهار و صادرات جهانی دارد. میزان GDP در كلمبیا در سال ٢٠١٨ مبلغ ٣٣١ بیلیون دلار بوده و طبیعی است كه باید در دوره پاندمی كووید١٩ بهدلیل توقف و كاهش مسافرتها و توریسم دچار آسیب
اساسی شود اما برآورد GDP كلمبیا تا سال 2022 كه سال احتمالی كاهش آثار كروناویروس بر اقتصاد است ٣٢٠ بیلیون دلار با كاهشی اندك است. اما چگونه كلمبیا توانسته است چنین موفقیت نسبیای را به دست آورد و چه سیاستهایی را اتخاذ كرده است؟ برای فهم این موضوع باید به سال ٢٠١٤ برگشت كه اقتصاد ونزوئلای ورشكسته امروز با GDP ٤٨٢.٤ بیلیون دلار از اقتصاد ٣٨١.٠٠بیلیون دلاری كلمبیا بسیار قویتر است و از همان سال آثار ركود اقتصادی در قاره آفریقا شروع شد و از همان سال این دو كشور همسایه دو رویكرد متفاوت را برگزیدند. ونزوئلا رویكرد رزیستنس یا مقاومت را برگزید و كلمبیا رویكرد رزیلینس یا مدیریت منعطف یا تابآوری را و همین نوع سیاستورزی در دوره كرونا نیز ادامه پیدا كرده و این دو كشور را در دو شرایط متفاوت قرار داده است. آنچه واضح است اینکه كلمبیا توانسته با نگاهی استراتژیك و با اتخاذ سیاستهای عاقلانه و رسپانس بهموقع نهتنها این دوران شكننده را با كنترل و كاهش میزان ابتلا و مرگ و با نسبت مرگ نسبت به ابتلا ٣.١٣ درصد بگذراند كه نشانه ریكاوری خوب سیستم درمانی او نیز هست، بلكه در همین هفت ماه با ریكاوری و بازتوانی اقتصادی یكمیلیونو
200 هزار شغل جدید نیز ایجاد كرد. آنها بسیاری از شركتها و كاركنان صنعت توریسم را با تغییر كاربری و تجهیز اولیه به شركتهای تولیدی تجهیزات (PPE) برای تولید لباس و ماسك و تجهیزات مورد استفاده در امر محافظت شخصی در مقابل آلودگی ویروسی، تبدیل كرده و با افزایش قابل پیشبینی بازار جهانی حداقل برای دو سال و در غیاب اولیه چین در چند ماه اول رقابت ضمن تأمین نیازهای داخلی، به میزان زیادی از محصولات خود را صادر كردهاند یعنی ریكاوری بسیار اثربخش و مثبت اقتصادی انجام دادهاند، مضافا اینكه ١،٢٠٠ هزار شغل جدید در همین راستا ایجاد كردهاند. در ادبیات كشور ما (Resiliency) را به تابآوری ترجمه كردهاند اما شمایلی كه از آن توسط مدیریت میانی در كشور كشیده میشود شباهتی با اصل آن ندارد، بلكه در صورت تجسم عینی كه آن هم بعید مینمایاند شباهت با (Resistance) یا مقاومت دارد كه نوعا بدون داشتن ظرفیت تابآوری، شكننده است. اینكه جامعهای به دنبال رزیلینسی (مدیریت منعطف تابآوری) باشد یا رزیستنسی (مقاومت) به مؤلفههای تعیینكننده بسیاری مرتبط است كه بیش از هر چیز به آگاهیها و جهانبینی مسئولان آن جامعه و شرایط سیاسی. اقتصادی،
اجتماعی، امنیتی و توان شناخت و عمل مدیران در حوزههای مختلف توسعهای آن جوامع ارتباط پیدا میكند. تفاوت مهم جامعهای که هدفگیری استراتژیك آن ایجاد مقاومت است با جامعهای كه بهصورت استراتژیك رزیلینس یا مدیریت منعطف و تابآور را هدف گرفته، این خواهد بود كه اولی در مقابل هر تغییری مقاومت یا تلاش خواهد كرد حداقل تأثیر از تغییر را پیدا كند و بهصورت سنتی هر تغییری را تهدید فرض خواهد كرد. مهم اینجاست كه اینگونه جوامع مقاومتی ضمن اینكه در مقابل تغییراتی كه ناهنجار ارزشگذاری میشوند مقاومت و مقابله میكنند، چنین جوامعی یك پای ثابت در سنتگرایی و یك پای لرزان در مدرنیسم دارند و بیشتر كانسرواتیو و محافظهكار هستند تا تحولگرا و ریسكپذیر. چنین جوامعی در وادی سرعت توسعه، به كندی میروند و گرفتار كلیشههای بیشماری هستند. این جوامع بیش از اندازه گرفتار شعار و نمایش میشوند. در این جوامع رشد و توسعه پایدار اتفاق نمیافتد؛ چراكه زمینه اصلی آن كه ایجاد اعتماد اجتماعی و نهادینهشدن شبكههای زایای اجتماعی است، فرصت پیدا نمیكند. در نهایت این جوامع مقاومت را لازمه حفظ استقلال میشمارند و استقلال را خودكفایی و خودبسندگی
در همه عرصهها فرض میگیرند و در مقابل تغییر در حوزه نظر و عمل مقاومت میكنند. اما (resiliency) یا مدیریت منعطف با هوشمندی و محاسبه پایههای خویش را بر اجماع (consensus) میگذارد و از شانههای كنش و پاسخگویی بهموقع، بالا میرود و مسئولیت واكنش معقول را بر چشم خویش مینهد و تمام توان خویش را بر بازسازی، بازآفرینی و بازتوانی (Recovery) و ایجاد تنوع اقتصادی و رشد بخش اقتصادی مولد و نوآور و ایجاد فرصتهای برابر برای همه در جهت شكوفایی كارآفرینان واقعی و ایجاد جامعه همهشمول و غیرانحصاری با بستن مسیرهای رانت و ویژهخواری فسادزا و واسطهپروری میگذارد. جوامع رزیلینس چون شاخههای تر و منعطف درختان هستند كه در مقابل توفان خم میشوند اما نمیشكنند و اما جوامع رزیستنس كه فقط برمبنای مقاومت سخت و بیانعطاف شكل میگیرند در تندباد حوادث میشكنند و امكان بازیافت پیدا نمیكنند. جوامع رزیلینس با ریسكها زندگی میكنند و هر روز خلاقیتی جدید را در تضارب با ریسكها و نظرها میآفرینند و سعی میكنند هر تهدید ملی و منطقهای و حتی جهانی را به فرصت متقابل در همان سطح تبدیل كنند. در این جوامع گستره بازار جهانی هدف اقتصادی
میشود و خود را برای رقابت آماده میكنند و آموزشوپرورش در چارچوب ایجاد انسانهای درستكار، كنجكاو، كارآفرین و سرمایهآفرین در بستر انتخاب طبیعی تكاملی سیاستگذاری میشود. جامعه رزیلینس تفسیر متفاوتی از استقلال دارد و آن را نه هموزن خودبسندگی بلكه مساوی با حق و فرصت انتخاب میگیرد. حق و فرصت انتخابشدن و حق و فرصت انتخابكردن كه هر دو مهم و حیاتی هستند. جامعه رزیلینس دنبال حق و فرصت انتخابشدن در جامعه جهانی و رقابتهای جهانی است و فرصت انتخابكردن را نیز در بالاترین سطح به خدمت میگیرد و همین نگاه را در بسط و احقاق حقوق مردم به كار میگیرد. جامعه رزیلینس همان جامعهای است كه به فرمایش مولای متقیان حاكم و مردم در آن نسبت به هم حق دوطرفه دارند. در حوزه اقتصاد جامعه رزیلینس همان جامعهای است كه ماهیگیری یاد میدهد اما هیچكس نیز سفرهاش بیماهی نمیماند. برمبنای جامعه رزیلینس طبقات آسیبپذیر بهدلیل آسیب طبیعی یا براثر حوادث از سفره عمومی بیرون نمیافتند، بلكه جایگاه مطمئنتری را دارند. جامعه رزیلینس یا اگر آن را تابآور بنامیم جامعهای است كه پیش از همه مسئولان و نخبگانش تاب تحمل عدالت را پیدا میكنند و در
دام ویژهخواری نمیافتند. جامعهای كه نمایندگانش پیش از موكلانش سهمیه واكسن یا هر امتیاز و دسترسی شهروندی دیگری را بهدلیل نمایندهبودن دریافت نمیكنند و وزرایشان بهخاطر دو روز بیشتر ماندن به بیعدالتی و تبعیض تن نمیدهند. جامعهای رزیلینس و تابآور میشود كه در آن ترس ازدستدادن حق خود و ولع دستیازی به حق دیگران بر زبان نخبگان و اهل دانش لكنت نمیاندازد و امتیازها و ابلاغها قفل بر زبان دانش نمینهد. این اتفاق نمیافتد مگر اینكه حقوق مردم و حكومت در دو كفه یك ترازو كنار هم پاس داشته شود و در تعادل موجب قوام و تعادل اجتماعی و سیاسی شود؛ آنجا كه امام علی(ع) در خطبه ٢١٦ نهجالبلاغه این دو حق را از واجبات الهی میشمارد. جامعه رزیلینس جامعهای است كه اگر در آن كنترل درونی اخلاق و ایمان و وجدان هم نباشد اما كنترلهای بیرونی مقتدری چون افكار عمومی آگاه و رسانههای مستقل و قانون همهگیر و نظارتهای مستقر امكان كجروی را هزینهساز میكند. جامعه رزیلینس را نمیتوان از چند پاورپوینت بهسرقترفته استخراج كرد كه رزیلینسی ریشه در باور عمومی به احقاق حق عمومی دارد. رزیلینسی در یك جامعه ارتباط وثیق با میزان فربهی حوزه
عمومی و حق عمومی و سیاستگذاری بر مبنای خیر عمومی دارد و در یك كلام شكل و شمایل جامعه رزیلینس یا جامعه آگاه عدالتمحور منعطف یا سازگار با مبانی توسعه بشری از تركیب دو مؤلفه پاسخگویی (Responce) و بازتوانی (Recovery) هویدا میشود. یك جامعه رزیلینس ایرانی-اسلامی طبیعی است كه با یك جامعه رزیلینس مسیحی یا اتیست در بسیاری از محورها متفاوت خواهد بود و رزیلینس به معنی تطبیق فرهنگی یا حتی اجتماعی و سیاسی نیست اما در همه اینها سه مشخصه پاسخگویی و بازتوانی و اولویت خیر عمومی باید موجود باشد كه در غیر این صورت جامعه رزیلینس محسوب نمیشوند. رزیستنسی و رزیلینسی نه مخالف هم كه مكمل هم هستند و با هم سكوریتی یا امنیت اجتماعی را میسازند. در اوایل همهگیری كرونا اینجانب در جهت ایجاد توجه و عنایت سیاستگذاران نظام سلامت كشور، نمودار وضعیت امنیت سلامت ایران با اسكور ٣٧.٧ با جایگاه ٩٧ از ١٩٥ كشور را مبتنی بر GHS INDEX در نوشتار كوتاهی منتشر كردم تا هشدارباش سیاستگذاران در ایجاد كمربند ایمنی مناسب قبل از رسیدن همهگیری به كشور باشد؛ اما متأسفانه التفاتی نشد و تمهیدی اندیشیده نشد تا شرایط به این وضع ناگوار درآمد. در ایران
سیاستگذاران ارتباط منطقی بین سیاست متخذه خودشان و نتیجه محیطی آن را نمیبینند و ارتباط سیاست- پیامد- عواقب (POC) را به رسمیت نمیشناسند و فكر میكنند آنها هر سیاست ناقصی هم كه اتخاذ بكنند نتایج دلخواه خود را خواهند گرفت و اگر آن نتایج نیز حاصل نیاید، نشانه خلأ یا نقص سیاستی آنها نیست، بلكه دیگران خوب عمل نمیكنند یا چوب لای چرخ آنها میگذارند و این نشانه ناقصترین درك از مقوله چرخه سیاست است. در نهایت اگر ما در ایران دنبال توسعه فراگیر و پایدار باشیم، باید مقاومت را در شكل هوشمند، منعطف و دانشمدار و مبتنیبر شواهد واقعی آن در جهت افزایش رزیلینسی و مدیریت تابآورانه ببینیم و عمیقا باور كنیم كه پیامدها نتیجه سیاستهای دیروز و امروز و آینده ما هستند. در شرایط فعلی و بهطور خلاصه كشورها را در ارتباط با تعادل بین رزیلینسی و رزیستنسی میتوان مطابق شكل زیر به چهار گروه مختلف تقسیم كرد و جایگاه هر كشور را مبتنیبر سیاستهای آن و شرایط زیستبوم آن مشخص كرد.
١) كشورهایی كه هر دو متغیر در آنها بالاست.
٢) كشورهایی كه هردو این متغیرها پایین است.
٣) كشورهایی كه رزیلینسی بالا و رزیستنسی پایین دارند.
٤) كشورهایی كه رزیلینسی پایین و رزیستنس بالا دارند.
جان فوران كتابی دارد تحت عنوان «مقاومت شكننده» (Fragile Resistance ١٩٩٣) كه به بررسی تحولات اجتماعی ایران در بازه زمانی بلندمدت قرن ١٦ تا ٢٠ میپردازد و اما همه كتاب درباره تاریخ دیالكتیك تحول در ایران را در یك جمله طلایی خلاصه میكند كه: ایران محل تلاشهای جسورانه در مسیر تحول است اما هیچ تضمینی برای پیامدها نمیدهد. این سخن بیان میدارد كه ایرانزمین بستر تحولات جسورانه و تغییر مداوم بدون توجه به پیامدهای سیاست و اقدام بوده است. شاید به همین دلیل است كه ما بهصورت نهادینهشده همیشه میخواهیم آغازكننده باشیم و كارهای جسورانه بكنیم، اما از سیاست تمامكنندگی آغاز خود و آغازهای قبلی خبری نیست. ما معمولا آغازهایی داریم كه برای اولینبار در جهان بدون تجربه قبلی توسط ابنای بشر بوده است یا حداقل چنین ادعایی برایمان خوشایند است. بزرگترینها و بهترینها و دستنیافتیترینها در سفره آرزوهای ما زیاد پیدا میشود؛ همانگونه كه میخواستیم در سند چشمانداز ١٤٠٤ همه ترینها در آسیای جنوب غربی بدون توجه بر روند توسعه كشورهای دیگر و بدون ارتباط منطقی با منابع خودمان و از جمله توان و دانش و سازوكارهای حكمروایی كشور باشیم. ما همیشه به دنیا درس میدهیم اما بسیار اندك از دنیا و تجربههای بشری درس میگیریم. اما شاید این سخن از این منظر كه دنیا از ما درس میگیرد درست باشد كه وقتی پیامد سیاستهای ما را میبیند، میداند چهكاری نباید بكند یا چهکار باید بكند. در شرایط بحران پاندمی كووید ١٩ هم ما با چشمان خودمان دیدیم كه كشورهای موفق و نه لزوما بزرگ و ثروتمند و حتی كشورهای متوسط و كوچكی چون ونزولا، كره جنوبی، هنگكنگ، نیجریه و... چگونه عمل كردند و چگونه توانستند با سیاستهای عاقلانه و درست و با كمترین آسیب از این واقعه یا بگذرند یا در حال عبور باشند، اما ما درس لازم را نگرفتیم و باز خود را بهترین تصور كردیم. كشورهای بزرگ صاحبنامی همچون چین و ایتالیا و آلمان نیز با اولین موج شدید كووید ١٩ مناطق آلوده را قرنطینه كردند و سرچشمه زنجیره انتقال را بستند و حتی تركیه مرزهای هوایی و زمینی با ایران را بست، اما ما برای چین در اوج آلودگی كریدور ایجاد كردیم. قرنطینه را قرون وسطایی معرفی كردیم. دانشجویان ایرانی برگشتی از ووهان چین و مشكوك به آلودگی را در هتل با سیستم باز و متصل به آب و فاضلاب شهری اسكان دادیم و دهها خطای دیگر كه خود مسئولان بهتر میدانند، انجام دادیم. آنها مراكز ورود بیماران كووید ١٩ را از مراكز الكتیو و اورژانس و سرپایی معمول، از ابتدا جدا كردند و ما همه را تا مدتها رها كردیم، آنها تلاش كردند تا امكان انجام تست قابل اعتماد و در كمتر از ٢٤ ساعت را برای تفكیك منبع عفونت مهیا كنند و ما هنوز به این امر توفیق نیافتهایم. آنها هر مورد مثبت را بهعنوان یك منبع پخش عفونت در نظر گرفتند و تماسهای آن را ردیابی و مدیریت كردند و ما میزان زیادی از مراجعان با علایم كرونا را نسخهبهدست و دنبال دارو در شهرها چرخانیدیم و به منازلشان روانه كردیم و بدون انجام تست آنها را در آمارهای ابتلا وارد نكردیم. آنها با بسیج همه دولت و با نظام فرماندهی مستقر موضوع را دیدند و مدیریت كردند و ما با نگاه بخشی سلامت، بدون داشتن اختیار واقعی به آن نگاه كردیم. آنها اولویت اول را به پیشگیری دادند و ما به درمان. آنها ارتباط اقتصاد و بحران كرونا را عمیقا درك و مداخله كردند و ما این ارتباط و معیشت مردم را جدی نگرفتیم و تمهیدات لازم را برای آن نیندیشیدیم. بسیاری از اینها به این دلیل بود و هست كه سیاستگذاران ما ابتدا تفاوت بین آرزو و سیاست را عمیقا درك نمیكنند و هنوز ارتباط وثیق و تعیینكننده مابین سیاست و پیامد و عواقب
(policy-outcome-consequence) ناشی از سیاست را بهصورت جدی متوجه نیستند. در نهایت شاید امروز زمان آن رسیده باشد كه سیاستگذاران ما به این ارتباط توجه کرده و باور كنند كه بین سیاست و پیامد رابطه واضح و غیرقابل چشمپوشی وجود دارد و شرایط امروز پاندمی كرونا در مهر ماه ١٣٩٩ با پیك سوم و مرگ بیش از 3٠٠ نفر روزانه در گزارش رسمی و جایگاه رو به صعود در پنج كشور اول در مرگومیر كرونایی با ٨٠ میلیون جمعیت و بالاتر از همه در میان كشورهای منطقه، به سیاستهای ما، بهویژه در چند ماه گذشته و حتی چند سال پیش برمیگردد.هفته گذشته در جلسهای درباره سیاستهای كنترل كووید ١٩ در كلمبیا با حضور و ارائه سفیر كلمبیا در لندن شركت داشتم و نكات مهمی از عملكرد آنها در موضوع مدیریت منعطف یا رزیلینسی (با اغماض تابآوری) و تأكید بر رسپانس و كنش بهموقع و ریكاوری یا بازتوانی اقتصادی بهوضوح دریافتم و آن چیزی را كه دو هفته قبل در تفاوت رزیلینسی (مدیریت منعطف) و رزیستنسی (مقاومت) در وبینار شهرداری تهران در حوزه نظر و تئوری عرض كرده بودم و امروز در حوزه عمل و پراكتیس نتایج مشهود این رویكرد رزیلینسی یا تابآوری را میدیدم.
كلمبیا اولین كشوری در بدنه آمریكای جنوبی است كه در مسیر آمریكا بعد از پل ارتباطی كاستاریكا- پاناما قرار میگیرد و از طرف شرق با ونزوئلا، یكی از ورشكستهترین اقتصادهای جهان، همسایه میشود. كلمبیا مثل بسیاری از كشورهای دیگر در پنج قاره جهان با بیماری كووید ١٩ درگیر شده و در ابتدا در تاریخ ششم مارس ٢٠٢٠ ورود ویروس به كلمبیا را تأیید كرده است، ولی تا ١٠ روز این را كه كلمباییها آلودهاند، انكار میكرده است و همین موضوع موجب انتشار ویروس در كشور شده است، اما در ١٧ مارس رئیسجمهور اعلام وضعیت فوقالعاده كرده است. آمار امروز آن حدود 960هزار مورد تأیید شده و حدود 29 هزار مرگ (٣.١ درصد از كل ابتلا) و البته با روند رو به پایین و كنترلشده و فقط با یك پیك اولیه بوده است و البته علایم افزایش مجدد در آن موجب نگرانی شده است. اقتصاد كلمبیا بهدلیل محیط بیودایورس و زیباییهای طبیعی بیشتر بر صنعت توریسم تكیه دارد و در ضمن محصول قهوه و كاكائوی آن اشتهار و صادرات جهانی دارد. میزان GDP در كلمبیا در سال ٢٠١٨ مبلغ ٣٣١ بیلیون دلار بوده و طبیعی است كه باید در دوره پاندمی كووید١٩ بهدلیل توقف و كاهش مسافرتها و توریسم دچار آسیب
اساسی شود اما برآورد GDP كلمبیا تا سال 2022 كه سال احتمالی كاهش آثار كروناویروس بر اقتصاد است ٣٢٠ بیلیون دلار با كاهشی اندك است. اما چگونه كلمبیا توانسته است چنین موفقیت نسبیای را به دست آورد و چه سیاستهایی را اتخاذ كرده است؟ برای فهم این موضوع باید به سال ٢٠١٤ برگشت كه اقتصاد ونزوئلای ورشكسته امروز با GDP ٤٨٢.٤ بیلیون دلار از اقتصاد ٣٨١.٠٠بیلیون دلاری كلمبیا بسیار قویتر است و از همان سال آثار ركود اقتصادی در قاره آفریقا شروع شد و از همان سال این دو كشور همسایه دو رویكرد متفاوت را برگزیدند. ونزوئلا رویكرد رزیستنس یا مقاومت را برگزید و كلمبیا رویكرد رزیلینس یا مدیریت منعطف یا تابآوری را و همین نوع سیاستورزی در دوره كرونا نیز ادامه پیدا كرده و این دو كشور را در دو شرایط متفاوت قرار داده است. آنچه واضح است اینکه كلمبیا توانسته با نگاهی استراتژیك و با اتخاذ سیاستهای عاقلانه و رسپانس بهموقع نهتنها این دوران شكننده را با كنترل و كاهش میزان ابتلا و مرگ و با نسبت مرگ نسبت به ابتلا ٣.١٣ درصد بگذراند كه نشانه ریكاوری خوب سیستم درمانی او نیز هست، بلكه در همین هفت ماه با ریكاوری و بازتوانی اقتصادی یكمیلیونو
200 هزار شغل جدید نیز ایجاد كرد. آنها بسیاری از شركتها و كاركنان صنعت توریسم را با تغییر كاربری و تجهیز اولیه به شركتهای تولیدی تجهیزات (PPE) برای تولید لباس و ماسك و تجهیزات مورد استفاده در امر محافظت شخصی در مقابل آلودگی ویروسی، تبدیل كرده و با افزایش قابل پیشبینی بازار جهانی حداقل برای دو سال و در غیاب اولیه چین در چند ماه اول رقابت ضمن تأمین نیازهای داخلی، به میزان زیادی از محصولات خود را صادر كردهاند یعنی ریكاوری بسیار اثربخش و مثبت اقتصادی انجام دادهاند، مضافا اینكه ١،٢٠٠ هزار شغل جدید در همین راستا ایجاد كردهاند. در ادبیات كشور ما (Resiliency) را به تابآوری ترجمه كردهاند اما شمایلی كه از آن توسط مدیریت میانی در كشور كشیده میشود شباهتی با اصل آن ندارد، بلكه در صورت تجسم عینی كه آن هم بعید مینمایاند شباهت با (Resistance) یا مقاومت دارد كه نوعا بدون داشتن ظرفیت تابآوری، شكننده است. اینكه جامعهای به دنبال رزیلینسی (مدیریت منعطف تابآوری) باشد یا رزیستنسی (مقاومت) به مؤلفههای تعیینكننده بسیاری مرتبط است كه بیش از هر چیز به آگاهیها و جهانبینی مسئولان آن جامعه و شرایط سیاسی. اقتصادی،
اجتماعی، امنیتی و توان شناخت و عمل مدیران در حوزههای مختلف توسعهای آن جوامع ارتباط پیدا میكند. تفاوت مهم جامعهای که هدفگیری استراتژیك آن ایجاد مقاومت است با جامعهای كه بهصورت استراتژیك رزیلینس یا مدیریت منعطف و تابآور را هدف گرفته، این خواهد بود كه اولی در مقابل هر تغییری مقاومت یا تلاش خواهد كرد حداقل تأثیر از تغییر را پیدا كند و بهصورت سنتی هر تغییری را تهدید فرض خواهد كرد. مهم اینجاست كه اینگونه جوامع مقاومتی ضمن اینكه در مقابل تغییراتی كه ناهنجار ارزشگذاری میشوند مقاومت و مقابله میكنند، چنین جوامعی یك پای ثابت در سنتگرایی و یك پای لرزان در مدرنیسم دارند و بیشتر كانسرواتیو و محافظهكار هستند تا تحولگرا و ریسكپذیر. چنین جوامعی در وادی سرعت توسعه، به كندی میروند و گرفتار كلیشههای بیشماری هستند. این جوامع بیش از اندازه گرفتار شعار و نمایش میشوند. در این جوامع رشد و توسعه پایدار اتفاق نمیافتد؛ چراكه زمینه اصلی آن كه ایجاد اعتماد اجتماعی و نهادینهشدن شبكههای زایای اجتماعی است، فرصت پیدا نمیكند. در نهایت این جوامع مقاومت را لازمه حفظ استقلال میشمارند و استقلال را خودكفایی و خودبسندگی
در همه عرصهها فرض میگیرند و در مقابل تغییر در حوزه نظر و عمل مقاومت میكنند. اما (resiliency) یا مدیریت منعطف با هوشمندی و محاسبه پایههای خویش را بر اجماع (consensus) میگذارد و از شانههای كنش و پاسخگویی بهموقع، بالا میرود و مسئولیت واكنش معقول را بر چشم خویش مینهد و تمام توان خویش را بر بازسازی، بازآفرینی و بازتوانی (Recovery) و ایجاد تنوع اقتصادی و رشد بخش اقتصادی مولد و نوآور و ایجاد فرصتهای برابر برای همه در جهت شكوفایی كارآفرینان واقعی و ایجاد جامعه همهشمول و غیرانحصاری با بستن مسیرهای رانت و ویژهخواری فسادزا و واسطهپروری میگذارد. جوامع رزیلینس چون شاخههای تر و منعطف درختان هستند كه در مقابل توفان خم میشوند اما نمیشكنند و اما جوامع رزیستنس كه فقط برمبنای مقاومت سخت و بیانعطاف شكل میگیرند در تندباد حوادث میشكنند و امكان بازیافت پیدا نمیكنند. جوامع رزیلینس با ریسكها زندگی میكنند و هر روز خلاقیتی جدید را در تضارب با ریسكها و نظرها میآفرینند و سعی میكنند هر تهدید ملی و منطقهای و حتی جهانی را به فرصت متقابل در همان سطح تبدیل كنند. در این جوامع گستره بازار جهانی هدف اقتصادی
میشود و خود را برای رقابت آماده میكنند و آموزشوپرورش در چارچوب ایجاد انسانهای درستكار، كنجكاو، كارآفرین و سرمایهآفرین در بستر انتخاب طبیعی تكاملی سیاستگذاری میشود. جامعه رزیلینس تفسیر متفاوتی از استقلال دارد و آن را نه هموزن خودبسندگی بلكه مساوی با حق و فرصت انتخاب میگیرد. حق و فرصت انتخابشدن و حق و فرصت انتخابكردن كه هر دو مهم و حیاتی هستند. جامعه رزیلینس دنبال حق و فرصت انتخابشدن در جامعه جهانی و رقابتهای جهانی است و فرصت انتخابكردن را نیز در بالاترین سطح به خدمت میگیرد و همین نگاه را در بسط و احقاق حقوق مردم به كار میگیرد. جامعه رزیلینس همان جامعهای است كه به فرمایش مولای متقیان حاكم و مردم در آن نسبت به هم حق دوطرفه دارند. در حوزه اقتصاد جامعه رزیلینس همان جامعهای است كه ماهیگیری یاد میدهد اما هیچكس نیز سفرهاش بیماهی نمیماند. برمبنای جامعه رزیلینس طبقات آسیبپذیر بهدلیل آسیب طبیعی یا براثر حوادث از سفره عمومی بیرون نمیافتند، بلكه جایگاه مطمئنتری را دارند. جامعه رزیلینس یا اگر آن را تابآور بنامیم جامعهای است كه پیش از همه مسئولان و نخبگانش تاب تحمل عدالت را پیدا میكنند و در
دام ویژهخواری نمیافتند. جامعهای كه نمایندگانش پیش از موكلانش سهمیه واكسن یا هر امتیاز و دسترسی شهروندی دیگری را بهدلیل نمایندهبودن دریافت نمیكنند و وزرایشان بهخاطر دو روز بیشتر ماندن به بیعدالتی و تبعیض تن نمیدهند. جامعهای رزیلینس و تابآور میشود كه در آن ترس ازدستدادن حق خود و ولع دستیازی به حق دیگران بر زبان نخبگان و اهل دانش لكنت نمیاندازد و امتیازها و ابلاغها قفل بر زبان دانش نمینهد. این اتفاق نمیافتد مگر اینكه حقوق مردم و حكومت در دو كفه یك ترازو كنار هم پاس داشته شود و در تعادل موجب قوام و تعادل اجتماعی و سیاسی شود؛ آنجا كه امام علی(ع) در خطبه ٢١٦ نهجالبلاغه این دو حق را از واجبات الهی میشمارد. جامعه رزیلینس جامعهای است كه اگر در آن كنترل درونی اخلاق و ایمان و وجدان هم نباشد اما كنترلهای بیرونی مقتدری چون افكار عمومی آگاه و رسانههای مستقل و قانون همهگیر و نظارتهای مستقر امكان كجروی را هزینهساز میكند. جامعه رزیلینس را نمیتوان از چند پاورپوینت بهسرقترفته استخراج كرد كه رزیلینسی ریشه در باور عمومی به احقاق حق عمومی دارد. رزیلینسی در یك جامعه ارتباط وثیق با میزان فربهی حوزه
عمومی و حق عمومی و سیاستگذاری بر مبنای خیر عمومی دارد و در یك كلام شكل و شمایل جامعه رزیلینس یا جامعه آگاه عدالتمحور منعطف یا سازگار با مبانی توسعه بشری از تركیب دو مؤلفه پاسخگویی (Responce) و بازتوانی (Recovery) هویدا میشود. یك جامعه رزیلینس ایرانی-اسلامی طبیعی است كه با یك جامعه رزیلینس مسیحی یا اتیست در بسیاری از محورها متفاوت خواهد بود و رزیلینس به معنی تطبیق فرهنگی یا حتی اجتماعی و سیاسی نیست اما در همه اینها سه مشخصه پاسخگویی و بازتوانی و اولویت خیر عمومی باید موجود باشد كه در غیر این صورت جامعه رزیلینس محسوب نمیشوند. رزیستنسی و رزیلینسی نه مخالف هم كه مكمل هم هستند و با هم سكوریتی یا امنیت اجتماعی را میسازند. در اوایل همهگیری كرونا اینجانب در جهت ایجاد توجه و عنایت سیاستگذاران نظام سلامت كشور، نمودار وضعیت امنیت سلامت ایران با اسكور ٣٧.٧ با جایگاه ٩٧ از ١٩٥ كشور را مبتنی بر GHS INDEX در نوشتار كوتاهی منتشر كردم تا هشدارباش سیاستگذاران در ایجاد كمربند ایمنی مناسب قبل از رسیدن همهگیری به كشور باشد؛ اما متأسفانه التفاتی نشد و تمهیدی اندیشیده نشد تا شرایط به این وضع ناگوار درآمد. در ایران
سیاستگذاران ارتباط منطقی بین سیاست متخذه خودشان و نتیجه محیطی آن را نمیبینند و ارتباط سیاست- پیامد- عواقب (POC) را به رسمیت نمیشناسند و فكر میكنند آنها هر سیاست ناقصی هم كه اتخاذ بكنند نتایج دلخواه خود را خواهند گرفت و اگر آن نتایج نیز حاصل نیاید، نشانه خلأ یا نقص سیاستی آنها نیست، بلكه دیگران خوب عمل نمیكنند یا چوب لای چرخ آنها میگذارند و این نشانه ناقصترین درك از مقوله چرخه سیاست است. در نهایت اگر ما در ایران دنبال توسعه فراگیر و پایدار باشیم، باید مقاومت را در شكل هوشمند، منعطف و دانشمدار و مبتنیبر شواهد واقعی آن در جهت افزایش رزیلینسی و مدیریت تابآورانه ببینیم و عمیقا باور كنیم كه پیامدها نتیجه سیاستهای دیروز و امروز و آینده ما هستند. در شرایط فعلی و بهطور خلاصه كشورها را در ارتباط با تعادل بین رزیلینسی و رزیستنسی میتوان مطابق شكل زیر به چهار گروه مختلف تقسیم كرد و جایگاه هر كشور را مبتنیبر سیاستهای آن و شرایط زیستبوم آن مشخص كرد.
١) كشورهایی كه هر دو متغیر در آنها بالاست.
٢) كشورهایی كه هردو این متغیرها پایین است.
٣) كشورهایی كه رزیلینسی بالا و رزیستنسی پایین دارند.
٤) كشورهایی كه رزیلینسی پایین و رزیستنس بالا دارند.