|

نگاهی به فیلم «بی‌حسی موضعی»سکوی پرتاب یک کارگردان

محسن جعفری‌راد

فیلم «بی‌حسی موضعی» سومین فیلم حسین مهکام به‌عنوان کارگردان به‌شمار می‌رود و در ادامه دغدغه‌های دو فیلم قبلی‌اش ساخته شده است. اولین فیلم «آزادی مشروط» بود که از لحاظ ساختاری، اجرای قابل قبولی داشت ولی در فیلم‌نامه با ضعف‌های مختلفی همراه بود. فیلم دوم او «آندرانیک» بود که در گروه «هنر و تجربه» اکران شد و نظر منتقدان را جلب کرد و حالا سومین فیلم او با عنوان «بی‌حسی موضعی» در اکران عمومی قرار دارد؛ فیلمی که با عنوان متناسبش، از روابط متزلزل و سست میان آدم‌ها حکایت می‌کند. مثلا مریم (باران کوثری) با برادرش، جلیل (حبیب رضایی) هم‌خانه‌اند اما مریم بدون اینکه به برادرش بگوید با شاهرخ (پارسا پیروزفر) ازدواج می‌کند! یا شاهرخ بدون اینکه همسر قبلی و فرزندش در جریان باشند، با مریم ازدواج کرده. یا در ادامه با دو شخصیت دیگر مواجه می‌شویم، مثلا یکی راننده تاکسی با بازی حسن معجونی است که این شخصیت هم در این روابط متزلزل و معلق سهم عمده‌ای ایفا می‌کند.

فیلم دیالوگ‌های به‌شدت مینی‌مال و موجزی دارد و با حفظ لحن محاوره‌ای، بیشتر برای مخاطب خاص مهم جلوه می‌کند. در واقع نوعی رئالیسم هجوگونه را حسین مهکام مدنظر قرار داده است.
مهکام فیلم‌نامه‌های مختلفی برای دیگران نیز نوشته که بیشتر در حال‌وهوای رئالیسم است، ازجمله «هیچ»، «بیست»، «برف»، «چهارشنبه نوزده اردیبهشت» و... اما در این فیلم برای اولین‌بار، ما با نوعی از کمدی روبه‌رو هستیم که روابط و آدم‌ها و موقعیت‌ها را با وجود واقعیت‌گرایی به هجو می‌گیرد. آدم‌هایی که هیچ‌کدامشان، انگار پایشان روی زمین نیست و معلق‌اند. مثلا بدون هیچ دلیل منطقی‌ای، شیشه ماشین خرد می‌شود یا با کوچک‌ترین بحثی، اشک شخصیت‌ها، دم مشکشان است! ضمن اینکه در تمام این موقعیت‌ها، آن نگاه هجوآلود و کنایه‌آمیز وجود دارد. مثلا هجو اختلاف طبقاتی، خود سینما، روابط بین آدم‌ها، حقوق بشر، علم فلسفه، محافل روشنفکری، عشق در یک نگاه و حتی گزارش مسابقه فوتبال با صدای جناب‌خان، خندوانه یعنی محمد بحرانی که به نوعی نخ تسبیه موقعیت‌هاست! و... را مد نظر قرار می‌دهد که از این لحاظ نوعی بداعت و نوآوری را می‌توان مشاهده کرد؛ هجو واقعیت‌های تلخ زندگی روزمره.
فیلم در شرایطی اکران می‌شود که طبعا مخاطب سینما به دلایل شرایط کرونا نمی‌تواند آن‌طور که باید به سالن سینما بیاید، اما پتانسیل این را دارد که تماشای آن را به مخاطب سینما توصیه کرد.
یکی از بهترین سکانس‌های فیلم، در پایان آن رخ می‌دهد؛ وقتی شاهرخ می‌میرد اما واکنش آدم‌هایی که به خاطر او در بیمارستان و سپس در خیابان هستند، حضورشان توأم با نگرانی است، ناگهان با نوعی رقص دیوانه‌وار همراه است! تا پازل جهان وهم‌آلود فیلم، کامل می‌شود. درواقع فیلم با تکیه بر این سکانس‌ها، روزمرگی و روزگار آدم‌های پادرهوا را به هجو می‌گیرد و در این راه موفق است و می‌توان گفت پخته‌ترین کار حسین مهکام در مقام کارگردان است و می‌تواند سکوی پرتابی برای او باشد.
از لحاظ ساختاری نیز هم بازی‌ها در خدمت لحن فیلم است، به‌خصوص بازی باران کوثری و سکانس‌هایی که در بیمارستان می‌گذرد و هم از لحاظ فرم بصری و طراحی میزانسن، شسته و رفته، عمل شده است.
نکته آخر اینکه، مهکام در چند فیلم رضا کاهانی، به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس حضور داشته و به سبب اینکه فیلم تازه‌اش در شب می‌گذرد و بازیگران مشترکی دارد، این شائبه و پیش‌فرض را برای مخاطب ایجاد کرده که می‌تواند شبیه فیلم «اسب حیوان نجیبی است» باشد اما اگر به‌طور مستقل و بدون درنظرگرفتن نام نویسنده و کارگردان به فیلم نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که با فیلمی مستقل مواجهیم که به سهم خودش، جهان معنایی تازه‌ای خلق می‌کند؛ آدم‌هایی که هیچ‌کدام سر جای اصلی خودشان نیستند، موقعیت‌هایی علی و معلولی روزمره که طبیعی نیستند و درواقع با یک جهان وهم‌گونه و کابوس‌وار با روبه‌رو هستیم.
«بی‌حسی موضعی»، با توجه به نکاتی که اشاره شد، می‌تواند گام محکمی در مسیر مهکام کارگردان باشد که می‌تواند با فیلم‌نامه‌های منسجم‌تر، فیلم‌های بهتری نیز بسازد. باید دید این سیر پیشرفت را در کارهای بعدی‌اش می‌تواند ادامه دهد یا نه.

فیلم «بی‌حسی موضعی» سومین فیلم حسین مهکام به‌عنوان کارگردان به‌شمار می‌رود و در ادامه دغدغه‌های دو فیلم قبلی‌اش ساخته شده است. اولین فیلم «آزادی مشروط» بود که از لحاظ ساختاری، اجرای قابل قبولی داشت ولی در فیلم‌نامه با ضعف‌های مختلفی همراه بود. فیلم دوم او «آندرانیک» بود که در گروه «هنر و تجربه» اکران شد و نظر منتقدان را جلب کرد و حالا سومین فیلم او با عنوان «بی‌حسی موضعی» در اکران عمومی قرار دارد؛ فیلمی که با عنوان متناسبش، از روابط متزلزل و سست میان آدم‌ها حکایت می‌کند. مثلا مریم (باران کوثری) با برادرش، جلیل (حبیب رضایی) هم‌خانه‌اند اما مریم بدون اینکه به برادرش بگوید با شاهرخ (پارسا پیروزفر) ازدواج می‌کند! یا شاهرخ بدون اینکه همسر قبلی و فرزندش در جریان باشند، با مریم ازدواج کرده. یا در ادامه با دو شخصیت دیگر مواجه می‌شویم، مثلا یکی راننده تاکسی با بازی حسن معجونی است که این شخصیت هم در این روابط متزلزل و معلق سهم عمده‌ای ایفا می‌کند.

فیلم دیالوگ‌های به‌شدت مینی‌مال و موجزی دارد و با حفظ لحن محاوره‌ای، بیشتر برای مخاطب خاص مهم جلوه می‌کند. در واقع نوعی رئالیسم هجوگونه را حسین مهکام مدنظر قرار داده است.
مهکام فیلم‌نامه‌های مختلفی برای دیگران نیز نوشته که بیشتر در حال‌وهوای رئالیسم است، ازجمله «هیچ»، «بیست»، «برف»، «چهارشنبه نوزده اردیبهشت» و... اما در این فیلم برای اولین‌بار، ما با نوعی از کمدی روبه‌رو هستیم که روابط و آدم‌ها و موقعیت‌ها را با وجود واقعیت‌گرایی به هجو می‌گیرد. آدم‌هایی که هیچ‌کدامشان، انگار پایشان روی زمین نیست و معلق‌اند. مثلا بدون هیچ دلیل منطقی‌ای، شیشه ماشین خرد می‌شود یا با کوچک‌ترین بحثی، اشک شخصیت‌ها، دم مشکشان است! ضمن اینکه در تمام این موقعیت‌ها، آن نگاه هجوآلود و کنایه‌آمیز وجود دارد. مثلا هجو اختلاف طبقاتی، خود سینما، روابط بین آدم‌ها، حقوق بشر، علم فلسفه، محافل روشنفکری، عشق در یک نگاه و حتی گزارش مسابقه فوتبال با صدای جناب‌خان، خندوانه یعنی محمد بحرانی که به نوعی نخ تسبیه موقعیت‌هاست! و... را مد نظر قرار می‌دهد که از این لحاظ نوعی بداعت و نوآوری را می‌توان مشاهده کرد؛ هجو واقعیت‌های تلخ زندگی روزمره.
فیلم در شرایطی اکران می‌شود که طبعا مخاطب سینما به دلایل شرایط کرونا نمی‌تواند آن‌طور که باید به سالن سینما بیاید، اما پتانسیل این را دارد که تماشای آن را به مخاطب سینما توصیه کرد.
یکی از بهترین سکانس‌های فیلم، در پایان آن رخ می‌دهد؛ وقتی شاهرخ می‌میرد اما واکنش آدم‌هایی که به خاطر او در بیمارستان و سپس در خیابان هستند، حضورشان توأم با نگرانی است، ناگهان با نوعی رقص دیوانه‌وار همراه است! تا پازل جهان وهم‌آلود فیلم، کامل می‌شود. درواقع فیلم با تکیه بر این سکانس‌ها، روزمرگی و روزگار آدم‌های پادرهوا را به هجو می‌گیرد و در این راه موفق است و می‌توان گفت پخته‌ترین کار حسین مهکام در مقام کارگردان است و می‌تواند سکوی پرتابی برای او باشد.
از لحاظ ساختاری نیز هم بازی‌ها در خدمت لحن فیلم است، به‌خصوص بازی باران کوثری و سکانس‌هایی که در بیمارستان می‌گذرد و هم از لحاظ فرم بصری و طراحی میزانسن، شسته و رفته، عمل شده است.
نکته آخر اینکه، مهکام در چند فیلم رضا کاهانی، به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس حضور داشته و به سبب اینکه فیلم تازه‌اش در شب می‌گذرد و بازیگران مشترکی دارد، این شائبه و پیش‌فرض را برای مخاطب ایجاد کرده که می‌تواند شبیه فیلم «اسب حیوان نجیبی است» باشد اما اگر به‌طور مستقل و بدون درنظرگرفتن نام نویسنده و کارگردان به فیلم نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که با فیلمی مستقل مواجهیم که به سهم خودش، جهان معنایی تازه‌ای خلق می‌کند؛ آدم‌هایی که هیچ‌کدام سر جای اصلی خودشان نیستند، موقعیت‌هایی علی و معلولی روزمره که طبیعی نیستند و درواقع با یک جهان وهم‌گونه و کابوس‌وار با روبه‌رو هستیم.
«بی‌حسی موضعی»، با توجه به نکاتی که اشاره شد، می‌تواند گام محکمی در مسیر مهکام کارگردان باشد که می‌تواند با فیلم‌نامه‌های منسجم‌تر، فیلم‌های بهتری نیز بسازد. باید دید این سیر پیشرفت را در کارهای بعدی‌اش می‌تواند ادامه دهد یا نه.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها