سینما به روایت اصفهان
نفیسه باقری
مظفرالدین شاه قاجار در سال 1279 از اروپا سوغاتی تازه آورد که آن را سینموفتوگراف نامید. اختراع برادران لومیر که قرار بود اسباب جدید سرگرمی شاه و اطرافیانش باشد، خیلی زود از انحصار دربار خارج شد و در یکی از خیابانهای تهران، مردم عادی را به پای پرده جادویی صدا و تصویر کشاند. میرزا ابراهیمخانصحافباشی برای نخستین بار در سال 1284 اولین سالن نمایش عمومی را در ایران دایر کرد و اینگونه تاریخ سینما در ایران آغاز شد. با ساخته شدن فیلم «آبی و رابی» در سال 1309 بهعنوان اولین فیلم صامت ایرانی توسط اوگانیانس، راهی جدید برای سینمای ایران باز شد تا تنها نمایشدهنده فیلمهای خارجی نباشد. از میان سلسلهجنبانهای سینمای ایران، یکی عبدالحسین سپنتا بود که مدتی در اصفهان زندگی کرده و راهی هندوستان شده بود. او فیلمهایی در غربت ساخت که مفاهیمی کاملا ملیگرایانه داشت و در نهایت با همراهی اردشیر ایرانی نخستین فیلم ناطق سینمای ایران یعنی «دختر لر» را در سال 1312 ساختند؛ در نتیجه فعالیتهای او و سایر پیشگامان سینمای ایران، تا پایان دوره رضاشاه در تهران و در بسیاری از شهرستانها سینما به تفریحی پرطرفدار تبدیل شده بود.
فیلمها مهمترین مصالح برای بررسی تاریخ سینما هستند. تولیدات سینمایی در ایران و جریانهای هنری برآمده از آن، چنان قابل توجه هستند که مورخان سینمایی برجستهای دست به کار شدند و آثار ماندگاری در ثبت تاریخ سینمای ایران به یادگار گذاشتهاند. با این وجود برای ورود به عرصه تاریخنگاری سینما در مقیاسهای خردتر و محلیتر نمیتوان بر فیلمها و جریانهای هنری تکیه کرد و مسیر کمی متفاوت خواهد شد. به علاوه آثار مورد اشاره در باب تاریخنگاری سینمای ایران، اغلب به شکل کلی اطلاعات را ثبت کرده و از ذکر مصادیق آن در شهرهایی غیر از تهران یا خودداری کرده یا به اختصار سخن گفتهاند. لزوم تدوین پژوهشی در باب تاریخ سینما در اصفهان از همین جا نشئت گرفت. از اینرو چارچوب مطلوب برای تاریخنگاری سینما در اصفهان به سمت پیشینه سالنهای نمایش فیلم و اکران فیلمها متمرکز میشد اما با اتخاذ رویکردی تحلیلی، این بررسی با توجه به ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شهر اصفهان انجام گرفت تا اثر نهایی به فهرستنگاری از سالنها و مالکان سینما تبدیل نشود. بنابراین در کتاب «سینما به روایت اصفهان»، به سینما نه بهعنوان سوژهای منفرد بلکه بهمثابه
پدیدهای آمیخته با شهر و زیست روزمره مردم نگاه شده است. این نگرش منجر شد که حاصل کار، تاریخنگاری صرف سینما نباشد و از خلال آن تاریخ شهر اصفهان و زیست مردم در دوره پهلوی بازخوانی شود.
به علت رویکرد مرکزگرایانه در تاریخنگاری، معمولا دادههای باارزشی از سایر مکانها مورد غفلت قرار میگیرند. به همین دلیل تاریخ نخستین نمایش فیلم و نخستین مکانی که برای نمایش فیلم در اصفهان دایر شده در دست نیست اما بنابر اقوال شفاهی میتوان گفت قهوهخانههایی احتمالا در چهارباغ دست به کار پخش فیلم در شرایط بسیار ابتدایی شدند. مرکز سینمایی تهران، خیابان لالهزار و در اصفهان تنها خیابانی که میتوانست به مرکز سینمایی شهر تبدیل شود، چهارباغ بود. چهارباغ بهعنوان خیابانی تفرجگاهی در زمان صفویان، اگرچه در دوره قاجار بسیاری از باغهای خود را از دست داد و آبادانی و رونق زمان صفوی را نداشت اما دست سرنوشت بود که در جریان مدرنشدن شهرها در دوره پهلوی، نخستین انتخاب برای برآمدن مظاهر جدید فرهنگی و تجاری در اصفهان باشد. پس کافهها و کتابفروشیها، گالریها و رستورانها، ادارات و مغازهها و پاساژها یکی پس از دیگری در چهارباغ سربرآوردند و سینماها مهمترین عامل رونق و برگشتن شکوه به این خیابان تاریخی بود. در واقع ساخت سینما در چهارباغ مناسبترین گزینه بود؛ چراکه میتوانست در جایی به دور از حساسیتها و بافت سنتی اصفهان
رونق بگیرد. بااینحال گاهی چالشهایی هم بر سر ساخت سینما در چهارباغ وجود داشت؛ مثل زمانیکه سینما همایون درست روبهروی مدرسه چهارباغ ساخته شد و دستوری از دفتر نخستوزیری صادر شد که «از طرف عدهای از علمای اصفهان شکایت شده است که روبهروی مسجد مدرسه چهارباغ سینماتئاتری باز نمودهاند که وضع آن مناسب با تشکیلات روحانیت مدرسه و مسجد مزبور نیست». در سالهای 1308 و 1309 چند سالن سینما همزمان در چهارباغ ساخته شدند. سینما مایاک، سپه، ایران، شاهپور از جمله آنهاست. سینماهایی اغلب روباز و موقتی که برنامه پخش منظم فیلم نداشتند. سینما مایاک سالن زمستانی خود را چندین سال بعد در سال 1317 تأسیس کرد و خبر آن را اینگونه اعلان کرد که «ساختمان سالن مجلل زمستانه به طرز و اسلوب دلچسب و قشنگی خاتمه یافت. ما به افتخار افتتاح سالن زمستانی، معظمترین داستان و حکایت معروف عالم از شاهکار بینظیر ادیب و نویسنده نامی دنیا ویکتور هوگو به نام میزربل- بینوایان... نمایش میدهیم».
سینما تفریحی پرمخاطب بود اما در میان قشر محدودی از جامعه. در واقع میتوان گفت در اصفهان، کارگران و بعد نوجوانان و جوانان مشتری پروپاقرص سینماها بودند. همین امر فضای سینماها را بهشدت مردانه کرده بود و اغلب محیطی ناامن و ناسالم داشتند. اصفهان در دوره پهلوی اول شهری صنعتی شده و تعداد زیاد کارخانهها، جمعیت کارگری شهر را افزون کرده بود. کارگران دلبسته سینما و بلیتهای ارزان آن بودند به همیندلیل، وقتی بلیتهای 18ریالی لژ، به 25 ریال و بلیتهای درجهیک از 10 ریال به 15 ریال افزایش یافت، صدای کارگران به اعتراض برخاست. رفتهرفته فرهنگ و آداب خاص این طبقه در سالنهای سینما دردسرهایی را به وجود آورد و آییننامههای فراوان مربوط به رسیدگی به وضعیت سینماها که در میان اسناد بهجا مانده بر وضعیت بد سالنها گواهی میدهند. برای مثال دوچرخه که وسیله همراه کارگران بود، صدای اعتراضها را بلند کرده بود و در نهایت آییننامهای مبنی بر ممانعت از حضور دوچرخهها در سالنها در حین تماشای فیلم صادر شد.
در اصفهان گروههای سنتی و محافظهکار جامعه، اغلب سینما را نجس میدانستند و تنها در معدود مواردی پای آنها به سینما باز شد و کسانی برای اولین و آخرین بار بود که پا به سینما گذاشتند. در میان سینماروهای دوره پهلوی، قشری از طبقه تحصیلکرده و روشنفکر هم قرار داشت که کافهها و سینماها پاتوق آنها بود. کافههای پلونیا و پارک در خیابان چهارباغ به همراه سینماها فضای ایدئالی برای گردهمآمدن آنها فراهم میآورد. بااینحال با سیل آثار بیکیفیت و مبتذل در سینما، قشر روشنفکر از سینمای دوره پهلوی فاصله گرفت و فضاهای مطبوع و مورد نظر خود را در سینما راهاندازی کرد. جریان سینمای آزاد اصفهان -بهعنوان یکی از شعب سینما آزاد که توسط بصیر نصیبی و همراهانش در اواخر دهه 1340 در ایران پا گرفته بود- با گردهمآمدن جوانانی با طرز فکر مشابه در سال 1351 شکل گرفت. آنها در جلساتشان آثار درخشانی از سینمای ایران و جهان را پخش میکردند. اگرچه سینمای آزاد اصفهان تا سال 1357 دوام داشت اما برخی از افراد این حلقه همچون زاون قوکاسیان تا سالها بعد به فعالیت سینمایی خود در اصفهان ادامه دادند.
سینماهای اصفهان تا پیش از ترور محمدرضاشاه در اواخر دهه 1320، عمدتا محل پخش فیلمهای ساخت اتحاد جماهیر شوروی بود و چهبسا برخی از سینماداران با کنسولگری شوروی در اصفهان در ارتباط مستقیم بودند. صاحبان سهام سینما مایاک در دهه 1320 از مهاجران گرجی بودند. در این سالها عبدالحسین سپنتا نیز از هند به ایران بازگشته و ساکن اصفهان شده بود. او پس از سرخوردگی از فیلمسازی در ایران به کنسولگری شوروی نزدیک شده و در روزنامهای که به نام سپنتا راه انداخته بود، مقالات ستایشآمیزی از فیلمهای ساخت شوروی از جمله ایران و استالینگراد مینوشت. ستاره بخت فیلمهای ساخت شوروی که افول کرد، اینبار نوبت آمریکا بود که پردههای سینما در ایران را فتح کند و سیل فیلمهای ساخت آمریکا در سینماهای گوناگون نمایش داده میشد. از سوی دیگر تولیدات سینمایی ایران نیز رو به افزایش بود. این فیلمها که اغلب محتوایی سرگرمکننده و گاه مبتذل داشتند خیلی زود صداهای مخالف را برانگیخت. مثل سال 1325 که یکی از روزنامههای محلی اصفهان در مورد یکی از این فیلمها نقدی نوشت و زنهار داد که «لطمه کلی به موضوع اخلاقی زنان و یا مردان وارد میشود».
در دوره پهلوی دوم، نظارت بر فیلمهای سینمایی شدیدتر و پای نهادهای امنیتی همچون ساواک بر نظارت فیلمها باز شد. طبق سندی، اداره ساواک فیلمبرداری مستند تحسینشده «طلوع جَدی» در اصفهان توسط احمد فاروقی قاجار را بلامانع دیده است. اصفهان به دلیل جاذبههای تاریخی، مورد توجه فیلمسازان بود و حتی کارگردانان به نامی همچون انیس واردا و پیر پائولو پازولینی صحنههایی از فیلمهای خود را در این شهر ساختند. اصفهان در تولیدات سینمایی مستند و داستانی داخل ایران نیز حضور دارد، گاه اصفهان موضوع فیلم است و گاه در حد چند لوکیشن در فیلم حضور دارد. غیر از فاروقی قاجار، مستندسازان بزرگی همچون کامران شیردل، منوچهر طیاب و حسین ترابی آثار ماندگاری از اصفهان ساختهاند؛ با ذکر این نکته که تصویری که آنها از اصفهان در آثارشان خلق کردهاند، به کلی متفاوت از اصفهانی است که در فیلمهایی چون «جوجه فکلی»، «گنج قارون»، «اکبر دیلماج» و... میبینیم.
کتاب «سینما به روایت اصفهان»، پژوهشی تاریخی-تحلیلی است و آنچه را در این نوشتار به اختصار رفت، در هشت فصل مجزا و به تفصیل بررسی کرده است. روایت این کتاب از سال 1304 آغاز و تا سال 1357 به پایان میرسد و برای مدونسازی این روایت، انبوهی از اسناد بهجامانده از دوران پهلوی و اطلاعات روزنامههای وقت برای نخستینبار بازخوانی شده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
مظفرالدین شاه قاجار در سال 1279 از اروپا سوغاتی تازه آورد که آن را سینموفتوگراف نامید. اختراع برادران لومیر که قرار بود اسباب جدید سرگرمی شاه و اطرافیانش باشد، خیلی زود از انحصار دربار خارج شد و در یکی از خیابانهای تهران، مردم عادی را به پای پرده جادویی صدا و تصویر کشاند. میرزا ابراهیمخانصحافباشی برای نخستین بار در سال 1284 اولین سالن نمایش عمومی را در ایران دایر کرد و اینگونه تاریخ سینما در ایران آغاز شد. با ساخته شدن فیلم «آبی و رابی» در سال 1309 بهعنوان اولین فیلم صامت ایرانی توسط اوگانیانس، راهی جدید برای سینمای ایران باز شد تا تنها نمایشدهنده فیلمهای خارجی نباشد. از میان سلسلهجنبانهای سینمای ایران، یکی عبدالحسین سپنتا بود که مدتی در اصفهان زندگی کرده و راهی هندوستان شده بود. او فیلمهایی در غربت ساخت که مفاهیمی کاملا ملیگرایانه داشت و در نهایت با همراهی اردشیر ایرانی نخستین فیلم ناطق سینمای ایران یعنی «دختر لر» را در سال 1312 ساختند؛ در نتیجه فعالیتهای او و سایر پیشگامان سینمای ایران، تا پایان دوره رضاشاه در تهران و در بسیاری از شهرستانها سینما به تفریحی پرطرفدار تبدیل شده بود.
فیلمها مهمترین مصالح برای بررسی تاریخ سینما هستند. تولیدات سینمایی در ایران و جریانهای هنری برآمده از آن، چنان قابل توجه هستند که مورخان سینمایی برجستهای دست به کار شدند و آثار ماندگاری در ثبت تاریخ سینمای ایران به یادگار گذاشتهاند. با این وجود برای ورود به عرصه تاریخنگاری سینما در مقیاسهای خردتر و محلیتر نمیتوان بر فیلمها و جریانهای هنری تکیه کرد و مسیر کمی متفاوت خواهد شد. به علاوه آثار مورد اشاره در باب تاریخنگاری سینمای ایران، اغلب به شکل کلی اطلاعات را ثبت کرده و از ذکر مصادیق آن در شهرهایی غیر از تهران یا خودداری کرده یا به اختصار سخن گفتهاند. لزوم تدوین پژوهشی در باب تاریخ سینما در اصفهان از همین جا نشئت گرفت. از اینرو چارچوب مطلوب برای تاریخنگاری سینما در اصفهان به سمت پیشینه سالنهای نمایش فیلم و اکران فیلمها متمرکز میشد اما با اتخاذ رویکردی تحلیلی، این بررسی با توجه به ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شهر اصفهان انجام گرفت تا اثر نهایی به فهرستنگاری از سالنها و مالکان سینما تبدیل نشود. بنابراین در کتاب «سینما به روایت اصفهان»، به سینما نه بهعنوان سوژهای منفرد بلکه بهمثابه
پدیدهای آمیخته با شهر و زیست روزمره مردم نگاه شده است. این نگرش منجر شد که حاصل کار، تاریخنگاری صرف سینما نباشد و از خلال آن تاریخ شهر اصفهان و زیست مردم در دوره پهلوی بازخوانی شود.
به علت رویکرد مرکزگرایانه در تاریخنگاری، معمولا دادههای باارزشی از سایر مکانها مورد غفلت قرار میگیرند. به همین دلیل تاریخ نخستین نمایش فیلم و نخستین مکانی که برای نمایش فیلم در اصفهان دایر شده در دست نیست اما بنابر اقوال شفاهی میتوان گفت قهوهخانههایی احتمالا در چهارباغ دست به کار پخش فیلم در شرایط بسیار ابتدایی شدند. مرکز سینمایی تهران، خیابان لالهزار و در اصفهان تنها خیابانی که میتوانست به مرکز سینمایی شهر تبدیل شود، چهارباغ بود. چهارباغ بهعنوان خیابانی تفرجگاهی در زمان صفویان، اگرچه در دوره قاجار بسیاری از باغهای خود را از دست داد و آبادانی و رونق زمان صفوی را نداشت اما دست سرنوشت بود که در جریان مدرنشدن شهرها در دوره پهلوی، نخستین انتخاب برای برآمدن مظاهر جدید فرهنگی و تجاری در اصفهان باشد. پس کافهها و کتابفروشیها، گالریها و رستورانها، ادارات و مغازهها و پاساژها یکی پس از دیگری در چهارباغ سربرآوردند و سینماها مهمترین عامل رونق و برگشتن شکوه به این خیابان تاریخی بود. در واقع ساخت سینما در چهارباغ مناسبترین گزینه بود؛ چراکه میتوانست در جایی به دور از حساسیتها و بافت سنتی اصفهان
رونق بگیرد. بااینحال گاهی چالشهایی هم بر سر ساخت سینما در چهارباغ وجود داشت؛ مثل زمانیکه سینما همایون درست روبهروی مدرسه چهارباغ ساخته شد و دستوری از دفتر نخستوزیری صادر شد که «از طرف عدهای از علمای اصفهان شکایت شده است که روبهروی مسجد مدرسه چهارباغ سینماتئاتری باز نمودهاند که وضع آن مناسب با تشکیلات روحانیت مدرسه و مسجد مزبور نیست». در سالهای 1308 و 1309 چند سالن سینما همزمان در چهارباغ ساخته شدند. سینما مایاک، سپه، ایران، شاهپور از جمله آنهاست. سینماهایی اغلب روباز و موقتی که برنامه پخش منظم فیلم نداشتند. سینما مایاک سالن زمستانی خود را چندین سال بعد در سال 1317 تأسیس کرد و خبر آن را اینگونه اعلان کرد که «ساختمان سالن مجلل زمستانه به طرز و اسلوب دلچسب و قشنگی خاتمه یافت. ما به افتخار افتتاح سالن زمستانی، معظمترین داستان و حکایت معروف عالم از شاهکار بینظیر ادیب و نویسنده نامی دنیا ویکتور هوگو به نام میزربل- بینوایان... نمایش میدهیم».
سینما تفریحی پرمخاطب بود اما در میان قشر محدودی از جامعه. در واقع میتوان گفت در اصفهان، کارگران و بعد نوجوانان و جوانان مشتری پروپاقرص سینماها بودند. همین امر فضای سینماها را بهشدت مردانه کرده بود و اغلب محیطی ناامن و ناسالم داشتند. اصفهان در دوره پهلوی اول شهری صنعتی شده و تعداد زیاد کارخانهها، جمعیت کارگری شهر را افزون کرده بود. کارگران دلبسته سینما و بلیتهای ارزان آن بودند به همیندلیل، وقتی بلیتهای 18ریالی لژ، به 25 ریال و بلیتهای درجهیک از 10 ریال به 15 ریال افزایش یافت، صدای کارگران به اعتراض برخاست. رفتهرفته فرهنگ و آداب خاص این طبقه در سالنهای سینما دردسرهایی را به وجود آورد و آییننامههای فراوان مربوط به رسیدگی به وضعیت سینماها که در میان اسناد بهجا مانده بر وضعیت بد سالنها گواهی میدهند. برای مثال دوچرخه که وسیله همراه کارگران بود، صدای اعتراضها را بلند کرده بود و در نهایت آییننامهای مبنی بر ممانعت از حضور دوچرخهها در سالنها در حین تماشای فیلم صادر شد.
در اصفهان گروههای سنتی و محافظهکار جامعه، اغلب سینما را نجس میدانستند و تنها در معدود مواردی پای آنها به سینما باز شد و کسانی برای اولین و آخرین بار بود که پا به سینما گذاشتند. در میان سینماروهای دوره پهلوی، قشری از طبقه تحصیلکرده و روشنفکر هم قرار داشت که کافهها و سینماها پاتوق آنها بود. کافههای پلونیا و پارک در خیابان چهارباغ به همراه سینماها فضای ایدئالی برای گردهمآمدن آنها فراهم میآورد. بااینحال با سیل آثار بیکیفیت و مبتذل در سینما، قشر روشنفکر از سینمای دوره پهلوی فاصله گرفت و فضاهای مطبوع و مورد نظر خود را در سینما راهاندازی کرد. جریان سینمای آزاد اصفهان -بهعنوان یکی از شعب سینما آزاد که توسط بصیر نصیبی و همراهانش در اواخر دهه 1340 در ایران پا گرفته بود- با گردهمآمدن جوانانی با طرز فکر مشابه در سال 1351 شکل گرفت. آنها در جلساتشان آثار درخشانی از سینمای ایران و جهان را پخش میکردند. اگرچه سینمای آزاد اصفهان تا سال 1357 دوام داشت اما برخی از افراد این حلقه همچون زاون قوکاسیان تا سالها بعد به فعالیت سینمایی خود در اصفهان ادامه دادند.
سینماهای اصفهان تا پیش از ترور محمدرضاشاه در اواخر دهه 1320، عمدتا محل پخش فیلمهای ساخت اتحاد جماهیر شوروی بود و چهبسا برخی از سینماداران با کنسولگری شوروی در اصفهان در ارتباط مستقیم بودند. صاحبان سهام سینما مایاک در دهه 1320 از مهاجران گرجی بودند. در این سالها عبدالحسین سپنتا نیز از هند به ایران بازگشته و ساکن اصفهان شده بود. او پس از سرخوردگی از فیلمسازی در ایران به کنسولگری شوروی نزدیک شده و در روزنامهای که به نام سپنتا راه انداخته بود، مقالات ستایشآمیزی از فیلمهای ساخت شوروی از جمله ایران و استالینگراد مینوشت. ستاره بخت فیلمهای ساخت شوروی که افول کرد، اینبار نوبت آمریکا بود که پردههای سینما در ایران را فتح کند و سیل فیلمهای ساخت آمریکا در سینماهای گوناگون نمایش داده میشد. از سوی دیگر تولیدات سینمایی ایران نیز رو به افزایش بود. این فیلمها که اغلب محتوایی سرگرمکننده و گاه مبتذل داشتند خیلی زود صداهای مخالف را برانگیخت. مثل سال 1325 که یکی از روزنامههای محلی اصفهان در مورد یکی از این فیلمها نقدی نوشت و زنهار داد که «لطمه کلی به موضوع اخلاقی زنان و یا مردان وارد میشود».
در دوره پهلوی دوم، نظارت بر فیلمهای سینمایی شدیدتر و پای نهادهای امنیتی همچون ساواک بر نظارت فیلمها باز شد. طبق سندی، اداره ساواک فیلمبرداری مستند تحسینشده «طلوع جَدی» در اصفهان توسط احمد فاروقی قاجار را بلامانع دیده است. اصفهان به دلیل جاذبههای تاریخی، مورد توجه فیلمسازان بود و حتی کارگردانان به نامی همچون انیس واردا و پیر پائولو پازولینی صحنههایی از فیلمهای خود را در این شهر ساختند. اصفهان در تولیدات سینمایی مستند و داستانی داخل ایران نیز حضور دارد، گاه اصفهان موضوع فیلم است و گاه در حد چند لوکیشن در فیلم حضور دارد. غیر از فاروقی قاجار، مستندسازان بزرگی همچون کامران شیردل، منوچهر طیاب و حسین ترابی آثار ماندگاری از اصفهان ساختهاند؛ با ذکر این نکته که تصویری که آنها از اصفهان در آثارشان خلق کردهاند، به کلی متفاوت از اصفهانی است که در فیلمهایی چون «جوجه فکلی»، «گنج قارون»، «اکبر دیلماج» و... میبینیم.
کتاب «سینما به روایت اصفهان»، پژوهشی تاریخی-تحلیلی است و آنچه را در این نوشتار به اختصار رفت، در هشت فصل مجزا و به تفصیل بررسی کرده است. روایت این کتاب از سال 1304 آغاز و تا سال 1357 به پایان میرسد و برای مدونسازی این روایت، انبوهی از اسناد بهجامانده از دوران پهلوی و اطلاعات روزنامههای وقت برای نخستینبار بازخوانی شده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.