سلیقه دموکراتها به رایزنی و دیپلماسی است
حسن لاسجردی- کارشناس مسائل خاورمیانه
در رابطه با نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، آنچه خیلی مهم است این است که خیلیها تصور میکردند با توجه به قدرت اقتصادی ترامپ همچنین طرفداران ذینفوذش و سیطره توییتری او با سلطهای که او بر بسیاری بخشهای کشور دارد، پیروز انتخابات باشد. اما اگرچه شمارش آرا تمام نشده ولی نتایج نشان میدهد که ترامپ بازنده شده است. نکته مهم و اساسی این دوره از انتخابات این است که نخبگان ایالات متحده، چه نخبگان در دانشگاه، چه نخبگان در رسانهها و چه مراکز پژوهشی در مجموع، فضایی را فراهم کردند که به این نتیجه منجر شد و شاید نقش رسانهها در این فضا بیش از همه باشد؛ چراکه ترامپ در دوران حاکمیتش ارتباط مناسبی با رسانهها نداشت و تا جایی که توانست، منابع مختلف آگاهیبخشی در جامعه را با ادبیات خودش تحت فشار و چالش قرار داد.
اما در مورد آینده ایالات متحده به نظر میرسد که تغییر و تحولات در حوزههای مختلف آمریکا در سایه اقدامات بایدن قابل انتظار است. بایدن نشان داده یک سیاستمدار پخته است و تجربه معاونت ریاستجمهوری و پیش از آن سناتوری را داشته است و بهطورکلی به نوعی نمایندگی مردم آمریکا را در سوابق سیاسیاش داشته است. همچنین به نظر میرسد که دارای دانش حقوقی است. در مجموع توقع جامعه آمریکا و همچنین جامعه جهانی از بایدن این است که رفتار معقول و مبتنی بر قواعد و اصول نظام بینالملل را در دوران مسئولیت خودش بروز دهد. در مرحله سوم نحوه حضور ایالات متحده در منطقه ما خیلی مهم است. به نظر میرسد که همیشه دموکراتها به منطقه خاورمیانه توجه بیشتری داشتهاند و ظهور و بروزشان پررنگتر از جمهوریخواهان بوده است. علاقهمند هستند از طریق ارتباطات سیاسی، رایزنیها و به نوعی بهرهگیری از دانش دیپلماسی امورشان را پیش ببرند در نتیجه به طور حتم حضور و نقشآفرینی ایالات متحده در منطقه ما بیشتر خواهد شد. بهطور مشخص در پرونده اسرائیل، همچنان دموکراتها خودشان را متعهد به امنیت اسرائیل میدانند و لذا در موضوع اسرائیل حتما بازیگران منطقه باید به نگاه دموکراتها در این زمینه توجه داشته باشند. اما این سبب نمیشود ایالات متحده در موضوع اسرائیل اصطلاحا تمام تخممرغهایش را در سبد تلآویو بریزد و همه جا از او حمایت کند. همچنان که در دورههای قبل هم دیدهایم که با وجود حمایت دموکراتها از اسرائیل، آنها موضوع را از میانه راه یا به نوعی یک برابری بینابینی دیدهاند و تلاش کردهاند از راهحلی استفاده کنند که بتواند بحث دو کشوری یا راهحل تأسیس دو کشور را پیگیری کند. به نظر میرسد در دوران بایدن این موضوع بتواند موضوع بحث جدی در فضای اسرائیل و فلسطین باشد. نکته دیگر مربوط به ایران است. آنچه مسلم است اینکه اصول سیاست خارجی ایالات متحده تقریبا مشخص و تعیینشده است اما سلیقه رئیسجمهور و تیم سیاست خارجی میتواند در بخش مهمی از اینها اعمال شود. سلیقه دموکراتها بیشتر بر اساس بدهبستان و به نوعی سیاست تماشا و انتظار است که بتوانند بازیگران مختلف را بیازمایند و از طریق رایزنی و دیپلماسی ارتباطات خودشان را معنادار کنند. در چنین فضایی به نظر میرسد که ایالات متحده در سایه حکومت بایدن بهطور حتم به قدرتهای منطقهای، چه ایران، چه عربستان، چه ترکیه و حتی پاکستان فرصت لازم را برای ظهور و بروز بدهد، همچنان که در دوره اوباما چنین سیاستی را پیگیری کرد. اما تلاش آنها این است که در عین حال از یک سیاست نباید تخطی کنند و آن بحث منافع کلان آمریکاست. به نوعی بازیگران از یک کف توانایی خودشان برای بهرهگیری از فضای منطقهای تا سقف منافع کلان آمریکا فضای بازیگری دارند. فکر میکنم در این فضا کشورهایی موفق هستند که دارای دیپلماسی قویتر، دیپلماتهای تواناتر همچنین ارتباطات مناسبی در فضای دیپلماسی باشند. موضوع مهم و اساسی اقتصاد جهانی برای آمریکاییها همچنان که در دوره اوباما مؤثر و مهم بوده، حالا در دوره بایدن بهویژه بعد از جریان جهانی کرونا، بهطور حتم حائز اهمیت خواهد بود. دموکراتها در دوره اوباما هم این تلاش را کردند که از طریق رسیدگی به مسائل مهم مثل بحثهای مربوط به بهداشت و همچنین کمکهای تأمین اجتماعی و هزینههای بهداشتی، فضای جوامع را به طرف خودشان بکشانند و مدیریت کنند. برای چنین کاری ایالات متحده نیازمند ارتباطات جهانی و بهرهگیری از فرصتهای ارتباطی است که به نظر میرسد در حوزه کلان مسائلی مانند نفت یکی از آن فرصتها وجود دارد و دولت بایدن میتواند آن فضا را هم داشته باشد؛ چراکه اگر آنها نتوانند فضای بعد از دوران کرونا را مدیریت کنند بهطور حتم از منافع اقتصادیاش استفاده نخواهند کرد. در مجموع نگاه جامعه جهانی به انتظار فضای معقولی همراه با حسابوکتاب اما در سایه فرهنگ خاص آمریکاییهاست. به نظر میرسد بایدن در این فضا باید با توجه به تجربه و داشتن دانش لازم، یک رفتار معقول و منطقی را ارائه دهد.
در رابطه با نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، آنچه خیلی مهم است این است که خیلیها تصور میکردند با توجه به قدرت اقتصادی ترامپ همچنین طرفداران ذینفوذش و سیطره توییتری او با سلطهای که او بر بسیاری بخشهای کشور دارد، پیروز انتخابات باشد. اما اگرچه شمارش آرا تمام نشده ولی نتایج نشان میدهد که ترامپ بازنده شده است. نکته مهم و اساسی این دوره از انتخابات این است که نخبگان ایالات متحده، چه نخبگان در دانشگاه، چه نخبگان در رسانهها و چه مراکز پژوهشی در مجموع، فضایی را فراهم کردند که به این نتیجه منجر شد و شاید نقش رسانهها در این فضا بیش از همه باشد؛ چراکه ترامپ در دوران حاکمیتش ارتباط مناسبی با رسانهها نداشت و تا جایی که توانست، منابع مختلف آگاهیبخشی در جامعه را با ادبیات خودش تحت فشار و چالش قرار داد.
اما در مورد آینده ایالات متحده به نظر میرسد که تغییر و تحولات در حوزههای مختلف آمریکا در سایه اقدامات بایدن قابل انتظار است. بایدن نشان داده یک سیاستمدار پخته است و تجربه معاونت ریاستجمهوری و پیش از آن سناتوری را داشته است و بهطورکلی به نوعی نمایندگی مردم آمریکا را در سوابق سیاسیاش داشته است. همچنین به نظر میرسد که دارای دانش حقوقی است. در مجموع توقع جامعه آمریکا و همچنین جامعه جهانی از بایدن این است که رفتار معقول و مبتنی بر قواعد و اصول نظام بینالملل را در دوران مسئولیت خودش بروز دهد. در مرحله سوم نحوه حضور ایالات متحده در منطقه ما خیلی مهم است. به نظر میرسد که همیشه دموکراتها به منطقه خاورمیانه توجه بیشتری داشتهاند و ظهور و بروزشان پررنگتر از جمهوریخواهان بوده است. علاقهمند هستند از طریق ارتباطات سیاسی، رایزنیها و به نوعی بهرهگیری از دانش دیپلماسی امورشان را پیش ببرند در نتیجه به طور حتم حضور و نقشآفرینی ایالات متحده در منطقه ما بیشتر خواهد شد. بهطور مشخص در پرونده اسرائیل، همچنان دموکراتها خودشان را متعهد به امنیت اسرائیل میدانند و لذا در موضوع اسرائیل حتما بازیگران منطقه باید به نگاه دموکراتها در این زمینه توجه داشته باشند. اما این سبب نمیشود ایالات متحده در موضوع اسرائیل اصطلاحا تمام تخممرغهایش را در سبد تلآویو بریزد و همه جا از او حمایت کند. همچنان که در دورههای قبل هم دیدهایم که با وجود حمایت دموکراتها از اسرائیل، آنها موضوع را از میانه راه یا به نوعی یک برابری بینابینی دیدهاند و تلاش کردهاند از راهحلی استفاده کنند که بتواند بحث دو کشوری یا راهحل تأسیس دو کشور را پیگیری کند. به نظر میرسد در دوران بایدن این موضوع بتواند موضوع بحث جدی در فضای اسرائیل و فلسطین باشد. نکته دیگر مربوط به ایران است. آنچه مسلم است اینکه اصول سیاست خارجی ایالات متحده تقریبا مشخص و تعیینشده است اما سلیقه رئیسجمهور و تیم سیاست خارجی میتواند در بخش مهمی از اینها اعمال شود. سلیقه دموکراتها بیشتر بر اساس بدهبستان و به نوعی سیاست تماشا و انتظار است که بتوانند بازیگران مختلف را بیازمایند و از طریق رایزنی و دیپلماسی ارتباطات خودشان را معنادار کنند. در چنین فضایی به نظر میرسد که ایالات متحده در سایه حکومت بایدن بهطور حتم به قدرتهای منطقهای، چه ایران، چه عربستان، چه ترکیه و حتی پاکستان فرصت لازم را برای ظهور و بروز بدهد، همچنان که در دوره اوباما چنین سیاستی را پیگیری کرد. اما تلاش آنها این است که در عین حال از یک سیاست نباید تخطی کنند و آن بحث منافع کلان آمریکاست. به نوعی بازیگران از یک کف توانایی خودشان برای بهرهگیری از فضای منطقهای تا سقف منافع کلان آمریکا فضای بازیگری دارند. فکر میکنم در این فضا کشورهایی موفق هستند که دارای دیپلماسی قویتر، دیپلماتهای تواناتر همچنین ارتباطات مناسبی در فضای دیپلماسی باشند. موضوع مهم و اساسی اقتصاد جهانی برای آمریکاییها همچنان که در دوره اوباما مؤثر و مهم بوده، حالا در دوره بایدن بهویژه بعد از جریان جهانی کرونا، بهطور حتم حائز اهمیت خواهد بود. دموکراتها در دوره اوباما هم این تلاش را کردند که از طریق رسیدگی به مسائل مهم مثل بحثهای مربوط به بهداشت و همچنین کمکهای تأمین اجتماعی و هزینههای بهداشتی، فضای جوامع را به طرف خودشان بکشانند و مدیریت کنند. برای چنین کاری ایالات متحده نیازمند ارتباطات جهانی و بهرهگیری از فرصتهای ارتباطی است که به نظر میرسد در حوزه کلان مسائلی مانند نفت یکی از آن فرصتها وجود دارد و دولت بایدن میتواند آن فضا را هم داشته باشد؛ چراکه اگر آنها نتوانند فضای بعد از دوران کرونا را مدیریت کنند بهطور حتم از منافع اقتصادیاش استفاده نخواهند کرد. در مجموع نگاه جامعه جهانی به انتظار فضای معقولی همراه با حسابوکتاب اما در سایه فرهنگ خاص آمریکاییهاست. به نظر میرسد بایدن در این فضا باید با توجه به تجربه و داشتن دانش لازم، یک رفتار معقول و منطقی را ارائه دهد.