|

‎داود فیرحی و مسئله دولت در ایران

ابراهیمبای سلامی‌*

هفت روز قبل، داود فیرحی از میان ما رفت. ‎او بر دانش تکیه زد و در حوزه معارف علمی و دینی به مسئله حاکمیت و دولت پرداخت. «دولت» از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی است که به دلیل تسلط بر منابع مادی و انسانی جامعه بر دیگر نهادها اثر می‌گذارد. ‌نهاد‌های دیگر مثل دین، خانواده و اقتصاد نیز از دولت و حاکمیت متأثر می‌شوند.

‎«توماس هابز» دولت‌ها را نتیجه ارزش‌های یک ملت می‌داند و عمده ویژگی‌های این نهاد را در فرهنگ و باورهای ملت‌ها ردیابی و بررسی می‌کند. «داود فیرحی» که خاستگاه نخست او ‎نظام قدیم دانش و حوزه‌های علمیه زنجان و قم بود، به دانشگاه تهران آمد و با روش‌های تحقیق دانشگاهی و استادان مبرز علوم سیاسی مثل استاد سید‌جواد طباطبایی آشنا شد. دکتر طباطبایی «تئوری انحطاط ایران» را با مفاهیمی مانند «امتناع از اندیشه» و «بن‌بست در عمل» تبیین می‌کرد و فلسفه ایرانشهری و جدال سنت و تجدد را با نقد سیاست‌نامه‌نویسی و درک عمیق مدرنیته و اهتمام به اندیشه‌ورزی و تمایز و تفکیک و توجه به الزامات علوم قدیم و جدید تدریس می‌کرد.‌‎ فیرحی در سلوك دانشجویی طلبه‌ای مؤدب و متواضع بود و در همین راستا دریافت که تفاوت «علم» با کلی‌گویی‌های بدون ضابطه در رعایت روش‌های تحقیق است که مانند قواعد منطقی نقش ایفا می‌کند و هر تعریف و فلسفه‌ای را برای مفاهیمی مانند فقه سیاسی، اندیشه سیاسی، سنت و تجدد در نظام مدرن بر‌نمی‌تابد و مهندسی ذهن و زبان و تجلی آن در ادبیات و مفاهیم علوم انسانی در مقایسه با علوم طبیعی دارای پیچیدگی متزاید و دارای کلیتی متنازل است.
‎تمركز عمده پژوهش‌های فیرحی بر «مسئله دولت» است. دولت به‌عنوان نهادی كه تبلور سیاست‌ورزی، انسداد و مشارکت مردم و نخبگان است و شكل مدرن آن در ایران از دوران مشروطیت آغاز می‌شود و با تأسیس قانون اساسی و تشکیل مجلس شورای ملی‌‎ فراز‌و‌نشیب‌هایی را طی کرده است و ضرورت دارد تا یک بار دیگر این نهاد مهم به‌عنوان موضوع و مسئله تحقیق فرارو و در دستور كار پژوهشگران و اندیشمندان قرار گیرد.
‎در اندیشه فیرحی اهمیت دارد که بیش‌از‌پیش به درک مفهوم نهاد دولت و حاكمیت پرداخته شود تا با رویكردی علمی مشخص شود چه کسانی و با چه ساختاری سرنوشت یک ملت را در دست دارند و بر منابع مادی و معنوی جامعه تسلط دارند، خاستگاه فکری و اجتماعی گروه حاکم کجاست و کدامین ارزش‌ها و باورهای ملت مبنای قوام، دوام و استمرار حکمرانی است؟ نقش مردم در حکومت و دولت چگونه تبیین می‌شود و این مهم از مشروطه تاکنون چگونه میسر شده است؟
‎در اوضاع کنونی حاکمیت و دولت چه ساختاری دارد و مشارکت مردم و نخبگان چه وضعی دارد‌؟ و بسیاری از سؤالات دیگر که درباره این مسئله قابل طرح‌ هستند، ذهن و اندیشه فیرحی را در بر گرفته بود.‌‎فیرحی با همان بضاعتی که از حوزه‌های علمیه و نظام قدیم دانش به دست آورده بود، به مطالعه آثار و اندیشه‌های جدید علوم انسانی و علوم سیاسی پرداخت و موفق شد برای تأسیس یک گفتمان جدید و مجموعه‌ای منسجم از فرایند اندیشه‌ورزی سیاسی در ایران بعد از انقلاب اقدام کند؛ از‌این‌رو با طرحی معین و روش‌های تحقیق مشخص به سراغ شناخت، تحلیل و ارزیابی مسئله دولت و حاکمیت در ایران می‌رود و برای این طرح راهبردی از رویکرد اسلام به مشروعیت حکومت آغاز می‌کند و به ویژگی‌های نظام سیاسی و دولت در اسلام و تطبیق آن با مفهوم دولت در عصر مدرن می‌پردازد و در آستانه تجدد و نسبت فقه با حکمرانی حزبی به تحقیق و بررسی می‌پردازد.
‎فیرحی تلاش می‌كند قلمرو و حدود فقه را مشخص کند و توانایی مفاهیم و حوزه معرفتی فقهی را تحت عناوینی مانند «فقه سیاسی» در ابراز «اندیشه سیاسی» و ارزش‌هایی که در دولت و حاكمیت كنونی به‌عنوان بخشی از فرایند استقرار شریعت در نظام اجتماعی مدرن به کار می‌آید، مورد نقد و ارزیابی قرار ‌دهد. نسبت فقه با دموکراسی و نوآوری و نو‌اندیشی در حوزه‌های مدرن و طرح این مسئله که آیا می‌توان «فقیه دموکرات» داشت و آموزه‌ها و مفاهیم قدیم را با روش‌های جدید حفظ و ترویج کرد و استقرار شریعت را به منزله رد و نفی مردم‌سالاری و دموکراسی و امتناع از خرد‌ورزی سیاسی تعبیر نکرد، همواره ذهن پویای او را درگیر کرده بود.
*‌عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

هفت روز قبل، داود فیرحی از میان ما رفت. ‎او بر دانش تکیه زد و در حوزه معارف علمی و دینی به مسئله حاکمیت و دولت پرداخت. «دولت» از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی است که به دلیل تسلط بر منابع مادی و انسانی جامعه بر دیگر نهادها اثر می‌گذارد. ‌نهاد‌های دیگر مثل دین، خانواده و اقتصاد نیز از دولت و حاکمیت متأثر می‌شوند.

‎«توماس هابز» دولت‌ها را نتیجه ارزش‌های یک ملت می‌داند و عمده ویژگی‌های این نهاد را در فرهنگ و باورهای ملت‌ها ردیابی و بررسی می‌کند. «داود فیرحی» که خاستگاه نخست او ‎نظام قدیم دانش و حوزه‌های علمیه زنجان و قم بود، به دانشگاه تهران آمد و با روش‌های تحقیق دانشگاهی و استادان مبرز علوم سیاسی مثل استاد سید‌جواد طباطبایی آشنا شد. دکتر طباطبایی «تئوری انحطاط ایران» را با مفاهیمی مانند «امتناع از اندیشه» و «بن‌بست در عمل» تبیین می‌کرد و فلسفه ایرانشهری و جدال سنت و تجدد را با نقد سیاست‌نامه‌نویسی و درک عمیق مدرنیته و اهتمام به اندیشه‌ورزی و تمایز و تفکیک و توجه به الزامات علوم قدیم و جدید تدریس می‌کرد.‌‎ فیرحی در سلوك دانشجویی طلبه‌ای مؤدب و متواضع بود و در همین راستا دریافت که تفاوت «علم» با کلی‌گویی‌های بدون ضابطه در رعایت روش‌های تحقیق است که مانند قواعد منطقی نقش ایفا می‌کند و هر تعریف و فلسفه‌ای را برای مفاهیمی مانند فقه سیاسی، اندیشه سیاسی، سنت و تجدد در نظام مدرن بر‌نمی‌تابد و مهندسی ذهن و زبان و تجلی آن در ادبیات و مفاهیم علوم انسانی در مقایسه با علوم طبیعی دارای پیچیدگی متزاید و دارای کلیتی متنازل است.
‎تمركز عمده پژوهش‌های فیرحی بر «مسئله دولت» است. دولت به‌عنوان نهادی كه تبلور سیاست‌ورزی، انسداد و مشارکت مردم و نخبگان است و شكل مدرن آن در ایران از دوران مشروطیت آغاز می‌شود و با تأسیس قانون اساسی و تشکیل مجلس شورای ملی‌‎ فراز‌و‌نشیب‌هایی را طی کرده است و ضرورت دارد تا یک بار دیگر این نهاد مهم به‌عنوان موضوع و مسئله تحقیق فرارو و در دستور كار پژوهشگران و اندیشمندان قرار گیرد.
‎در اندیشه فیرحی اهمیت دارد که بیش‌از‌پیش به درک مفهوم نهاد دولت و حاكمیت پرداخته شود تا با رویكردی علمی مشخص شود چه کسانی و با چه ساختاری سرنوشت یک ملت را در دست دارند و بر منابع مادی و معنوی جامعه تسلط دارند، خاستگاه فکری و اجتماعی گروه حاکم کجاست و کدامین ارزش‌ها و باورهای ملت مبنای قوام، دوام و استمرار حکمرانی است؟ نقش مردم در حکومت و دولت چگونه تبیین می‌شود و این مهم از مشروطه تاکنون چگونه میسر شده است؟
‎در اوضاع کنونی حاکمیت و دولت چه ساختاری دارد و مشارکت مردم و نخبگان چه وضعی دارد‌؟ و بسیاری از سؤالات دیگر که درباره این مسئله قابل طرح‌ هستند، ذهن و اندیشه فیرحی را در بر گرفته بود.‌‎فیرحی با همان بضاعتی که از حوزه‌های علمیه و نظام قدیم دانش به دست آورده بود، به مطالعه آثار و اندیشه‌های جدید علوم انسانی و علوم سیاسی پرداخت و موفق شد برای تأسیس یک گفتمان جدید و مجموعه‌ای منسجم از فرایند اندیشه‌ورزی سیاسی در ایران بعد از انقلاب اقدام کند؛ از‌این‌رو با طرحی معین و روش‌های تحقیق مشخص به سراغ شناخت، تحلیل و ارزیابی مسئله دولت و حاکمیت در ایران می‌رود و برای این طرح راهبردی از رویکرد اسلام به مشروعیت حکومت آغاز می‌کند و به ویژگی‌های نظام سیاسی و دولت در اسلام و تطبیق آن با مفهوم دولت در عصر مدرن می‌پردازد و در آستانه تجدد و نسبت فقه با حکمرانی حزبی به تحقیق و بررسی می‌پردازد.
‎فیرحی تلاش می‌كند قلمرو و حدود فقه را مشخص کند و توانایی مفاهیم و حوزه معرفتی فقهی را تحت عناوینی مانند «فقه سیاسی» در ابراز «اندیشه سیاسی» و ارزش‌هایی که در دولت و حاكمیت كنونی به‌عنوان بخشی از فرایند استقرار شریعت در نظام اجتماعی مدرن به کار می‌آید، مورد نقد و ارزیابی قرار ‌دهد. نسبت فقه با دموکراسی و نوآوری و نو‌اندیشی در حوزه‌های مدرن و طرح این مسئله که آیا می‌توان «فقیه دموکرات» داشت و آموزه‌ها و مفاهیم قدیم را با روش‌های جدید حفظ و ترویج کرد و استقرار شریعت را به منزله رد و نفی مردم‌سالاری و دموکراسی و امتناع از خرد‌ورزی سیاسی تعبیر نکرد، همواره ذهن پویای او را درگیر کرده بود.
*‌عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها