شناخت مقدماتي فلسفه زبان
فلسفه زبان شاخهای از فلسفه تحلیلی است که جنبههای کلی زبان را توصیف و تبیین میکند. این جنبههای عام و کلی، مسائلی هستند که اختصاص به زبان خاصی ندارند، بلکه نسبت به هر زبانی صادقاند. مسئله صدق، حکایت، معنا، ضرورت و مسائل دیگری از این دست، موضوع مطالعه فلسفه زبان هستند. بحث افعال گفتاری، ضرورت و امکان، تحلیل مفاهیم اصلی زبان، طبقهبندی کنشهای زبانی یعنی طبقهبندی کاربردها یا کارکردهای زبانی، انواع ابهام، انواع الفاظ و انواع گوناگون استعاره، نقش استعاره در رشد و تحول زبان و همبستگیهای میان زبان، تفکر و فرهنگ از دیگر مباحث فلسفه زبان است. به لحاظ مباحث روششناسی، نقش زبان یکی از مهمترین ملاحظات فیلسوفان تحلیلی و بعد اصلی همه منازعات آنان بوده است. فلاسفه خارج از نحله تحلیلی بر این باورند که دلمشغولی این سنت فلسفی با زبان در حکم نوعی دوری از فلسفه به تعبیر کلاسیک آن است. در حالی که افلاطون و ارسطو، فلاسفه قرون وسطی، تجربهگرایان انگلیسی و بیشتر فلاسفهای که صاحب اثر به شمار میآیند جملگی پرداختن به زبان را امری اساسی دانستهاند. اما در مورد اینکه زبان چه نقشی باید ایفا کند اختلاف نظرهایی بنیادی وجود
دارد. یکی از این اختلاف نظرها به اهمیت زبانهای صوری (به مفهوم رایج در منطق نمادی) برای پرسشهای فلسفی مربوط میشود. فلسفه زبان با دیگر حوزههای فلسفه در ارتباط است. تقریبا در همه حوزههای فلسفه پرسشهایی مطرح میشود که تا حدی به ماهیت معنای نوع خاصی از جملات بازمیگردد. فیلسوف تحلیل زبان، معتقد است که بعضی از مسائل سنتی فلسفه از قبیل مسائل مربوط به شکاکیت را میتوان با بررسی منطق اصطلاحات متعارف و مورد استعمال در بحث از شکاکیت مانند شک و یقین و معرفت و غیره، حل کرد. او کاربرد عادی این الفاظ را تحلیل میکند تا به این وسیله مسائل را حل کند. اما فلسفه زبان، اسم موضوعی در خود فلسفه است و با مسائلی از این قبیل سروکار دارد: ما چگونه با واقعیت ارتباط برقرار میکنیم؟ ماهیت معنا چیست؟ عمل گفتاری چیست؟ صدق و دلالت و ضرورت منطقی چیست؟
این امر كه برخی علامتها و صداها معنا دارند و اینكه ما انسانها آن معانی را در مییابیم بدون اینكه نیازی به تأمل داشته باشیم، واقعیات تأملبرانگیزیاند. نظریه فلسفی معنا باید تبیین كند كه یك رشته از علامات چه شرایطی باید داشته باشند تا بامعنا باشند و مخصوصا چه چیزی این معنای خاص را به آن رشته از علامتها میدهد. این نظریه همچنین باید تبیین كند كه چگونه آدمیان میتوانند بیهیچ زحمتی سخنان بامعنا را ادا كنند یا بفهمند. فلسفه زبان فلسفهورزی در باب مسائل و پدیدههای زبانی است و ظهور گسترده آن به عنوان حوزه پژوهشی مستقل مربوط به آغاز قرن بیستم و چرخش زبانی است که در فلسفه رخ داد. فلسفه زبان در این باره بحث میكند كه معنا و محتوای الفاظ فلسفی با عمل زبانی تبیین میشوند و فیلسوف باید به استفاده حقیقی واژههایی که ملازم با مفاهیم فلسفیاند، توجه كند. به تازگی كتاب «فلسفه زبان؛ مدخلی معاصر» به ترجمه مهدی اخوان و مهدی رزاقی از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده كه درآمدی مقدماتی بر فلسفه زبان است. پیش از این دو ترجمه دیگر از این كتاب به قلم میثم محمدامینی و كورش صفوی منتشر شده است. ویلیام جی لایکن، استاد برجسته
فلسفه در دانشگاه کارولینای شمالی و نویسنده کتابهای متعددی در حوزه فلسفه ذهن و فلسفه زبان از جمله آگاهی و تجربه، فرم منطقی در زبان طبیعی و فلسفه زبان است. کتاب «فلسفه زبان» که در سال 2000 توسط انتشارات راتلج منتشر شده به موضوعات اصلی در فلسفه زبان معاصر میپردازد. آنگونه که در مقدمه کتاب آمده است مهمترین ویژگی فلسفه زبان در چهار دهه گذشته، چرخش به سمت دستور یا نحو صوری است. به زعم لایکن توجه به این موضوع برای فلسفهورزی درباره زبان امری حیاتی است. حول و حوش سال ۱۹۸۰ توجه برخی فیلسوفان زبان به فلسفه ذهن معطوف شدند و برخی دیگر درگیر مباحث متافیزیکی درباره وجود یا عدم وجود رابطه میان زبان و واقعیت شدند. این دو جریان به سرعت علاقه طیف وسیعی از فلیسوفان را برانگیخت. با این همه از دید لایکن، هیچ یک از این دو نحله، با وجود محاسن بسیار، فهم کافی از سازوکارهای مختص زبان یا مسائل محوری در خود فلسفه زبان، به دست نمیدهند. دعوی کتاب فلسفه زبان تمرکز روی این سازوکارها و مسائل است. عمده فصلهای کتاب به ارائه دادههای مربوط به یک پدیده زبانی میپردازد و در ادامه نظریه یک متفکر درباره آن پدیده را توضیح میدهد و در انتها
لایکن به ارزیابی و نقد آن نظریه دست میزند.
این کتاب در چهار بخش و چهارده فصل تنظیم شده است. بخش اول شامل فصلهایی پیرامون نظریه وصفهای راسل، تمایز دانلان، نظریه توصیفی اسامی خاص، نظریه خوشهای سرل و نظریه عِلی-تاریخی است. این بخش از مهمترین مسائل فلسفه زبانی، یعنی معنا و ارجاع، بحث میکند. لایکن در بخش دوم با عنوان «نظریات معنا»، به بررسی نظریات رقیب درباره معنای زبانی میپردازد و برتریها و کاستیهای مختلف آنها را با یکدیگر مقایسه میکند. بخش سوم با عنوان «کاربردشناسی و کنشگفتارها»، مفاهیم پایهای کاربردشناسی زبانی را معرفی میکند و بحث مفصلی هم درباره مسئله توان غیرمستقیم دارد. رویکردهای گوناگون در پرداختن به مسئله استعاره نیز در بخش آخر این کتاب بررسی میشود. بخش چهارم که در ویرایش جدید افزوده شده، شامل چهار نظریه درباره ماهیت و تبیین استعاره است. همچنین بحثهایی درباره فرگه و معماهایش، استنتاجگرایی، نظریات کنشگفتاری معنا و نظریه روابط ذهنی و نظریه علی دیویدسن در كتاب مطرح شده است. هر فصل این کتاب مشتمل است بر نگاهی کلی به مباحث فصل در ابتدا، جمعبندی و خلاصه فصل در انتها، مثالها و نمونههای روشن جهت توضیح مطلب، پرسشها و معرفی منابعی برای
مطالعه بیشتر و اصطلاحشناسی. کتاب پیشرو نخستین بار در سال 2000 چاپ شد و هشت سال بعد، در سال 2008، ویرایش دوم آن پس از حک و اصلاح و افزودن حدود پنجاه منبع دیگر، منتشر شد. این کتاب برای مخاطبان فلسفه و دانشجویان علاقهمند در این حوزه میتواند منبع مهمی برای آشنایی با مقدمات فلسفه زبان باشد.
فلسفه زبان شاخهای از فلسفه تحلیلی است که جنبههای کلی زبان را توصیف و تبیین میکند. این جنبههای عام و کلی، مسائلی هستند که اختصاص به زبان خاصی ندارند، بلکه نسبت به هر زبانی صادقاند. مسئله صدق، حکایت، معنا، ضرورت و مسائل دیگری از این دست، موضوع مطالعه فلسفه زبان هستند. بحث افعال گفتاری، ضرورت و امکان، تحلیل مفاهیم اصلی زبان، طبقهبندی کنشهای زبانی یعنی طبقهبندی کاربردها یا کارکردهای زبانی، انواع ابهام، انواع الفاظ و انواع گوناگون استعاره، نقش استعاره در رشد و تحول زبان و همبستگیهای میان زبان، تفکر و فرهنگ از دیگر مباحث فلسفه زبان است. به لحاظ مباحث روششناسی، نقش زبان یکی از مهمترین ملاحظات فیلسوفان تحلیلی و بعد اصلی همه منازعات آنان بوده است. فلاسفه خارج از نحله تحلیلی بر این باورند که دلمشغولی این سنت فلسفی با زبان در حکم نوعی دوری از فلسفه به تعبیر کلاسیک آن است. در حالی که افلاطون و ارسطو، فلاسفه قرون وسطی، تجربهگرایان انگلیسی و بیشتر فلاسفهای که صاحب اثر به شمار میآیند جملگی پرداختن به زبان را امری اساسی دانستهاند. اما در مورد اینکه زبان چه نقشی باید ایفا کند اختلاف نظرهایی بنیادی وجود
دارد. یکی از این اختلاف نظرها به اهمیت زبانهای صوری (به مفهوم رایج در منطق نمادی) برای پرسشهای فلسفی مربوط میشود. فلسفه زبان با دیگر حوزههای فلسفه در ارتباط است. تقریبا در همه حوزههای فلسفه پرسشهایی مطرح میشود که تا حدی به ماهیت معنای نوع خاصی از جملات بازمیگردد. فیلسوف تحلیل زبان، معتقد است که بعضی از مسائل سنتی فلسفه از قبیل مسائل مربوط به شکاکیت را میتوان با بررسی منطق اصطلاحات متعارف و مورد استعمال در بحث از شکاکیت مانند شک و یقین و معرفت و غیره، حل کرد. او کاربرد عادی این الفاظ را تحلیل میکند تا به این وسیله مسائل را حل کند. اما فلسفه زبان، اسم موضوعی در خود فلسفه است و با مسائلی از این قبیل سروکار دارد: ما چگونه با واقعیت ارتباط برقرار میکنیم؟ ماهیت معنا چیست؟ عمل گفتاری چیست؟ صدق و دلالت و ضرورت منطقی چیست؟
این امر كه برخی علامتها و صداها معنا دارند و اینكه ما انسانها آن معانی را در مییابیم بدون اینكه نیازی به تأمل داشته باشیم، واقعیات تأملبرانگیزیاند. نظریه فلسفی معنا باید تبیین كند كه یك رشته از علامات چه شرایطی باید داشته باشند تا بامعنا باشند و مخصوصا چه چیزی این معنای خاص را به آن رشته از علامتها میدهد. این نظریه همچنین باید تبیین كند كه چگونه آدمیان میتوانند بیهیچ زحمتی سخنان بامعنا را ادا كنند یا بفهمند. فلسفه زبان فلسفهورزی در باب مسائل و پدیدههای زبانی است و ظهور گسترده آن به عنوان حوزه پژوهشی مستقل مربوط به آغاز قرن بیستم و چرخش زبانی است که در فلسفه رخ داد. فلسفه زبان در این باره بحث میكند كه معنا و محتوای الفاظ فلسفی با عمل زبانی تبیین میشوند و فیلسوف باید به استفاده حقیقی واژههایی که ملازم با مفاهیم فلسفیاند، توجه كند. به تازگی كتاب «فلسفه زبان؛ مدخلی معاصر» به ترجمه مهدی اخوان و مهدی رزاقی از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده كه درآمدی مقدماتی بر فلسفه زبان است. پیش از این دو ترجمه دیگر از این كتاب به قلم میثم محمدامینی و كورش صفوی منتشر شده است. ویلیام جی لایکن، استاد برجسته
فلسفه در دانشگاه کارولینای شمالی و نویسنده کتابهای متعددی در حوزه فلسفه ذهن و فلسفه زبان از جمله آگاهی و تجربه، فرم منطقی در زبان طبیعی و فلسفه زبان است. کتاب «فلسفه زبان» که در سال 2000 توسط انتشارات راتلج منتشر شده به موضوعات اصلی در فلسفه زبان معاصر میپردازد. آنگونه که در مقدمه کتاب آمده است مهمترین ویژگی فلسفه زبان در چهار دهه گذشته، چرخش به سمت دستور یا نحو صوری است. به زعم لایکن توجه به این موضوع برای فلسفهورزی درباره زبان امری حیاتی است. حول و حوش سال ۱۹۸۰ توجه برخی فیلسوفان زبان به فلسفه ذهن معطوف شدند و برخی دیگر درگیر مباحث متافیزیکی درباره وجود یا عدم وجود رابطه میان زبان و واقعیت شدند. این دو جریان به سرعت علاقه طیف وسیعی از فلیسوفان را برانگیخت. با این همه از دید لایکن، هیچ یک از این دو نحله، با وجود محاسن بسیار، فهم کافی از سازوکارهای مختص زبان یا مسائل محوری در خود فلسفه زبان، به دست نمیدهند. دعوی کتاب فلسفه زبان تمرکز روی این سازوکارها و مسائل است. عمده فصلهای کتاب به ارائه دادههای مربوط به یک پدیده زبانی میپردازد و در ادامه نظریه یک متفکر درباره آن پدیده را توضیح میدهد و در انتها
لایکن به ارزیابی و نقد آن نظریه دست میزند.
این کتاب در چهار بخش و چهارده فصل تنظیم شده است. بخش اول شامل فصلهایی پیرامون نظریه وصفهای راسل، تمایز دانلان، نظریه توصیفی اسامی خاص، نظریه خوشهای سرل و نظریه عِلی-تاریخی است. این بخش از مهمترین مسائل فلسفه زبانی، یعنی معنا و ارجاع، بحث میکند. لایکن در بخش دوم با عنوان «نظریات معنا»، به بررسی نظریات رقیب درباره معنای زبانی میپردازد و برتریها و کاستیهای مختلف آنها را با یکدیگر مقایسه میکند. بخش سوم با عنوان «کاربردشناسی و کنشگفتارها»، مفاهیم پایهای کاربردشناسی زبانی را معرفی میکند و بحث مفصلی هم درباره مسئله توان غیرمستقیم دارد. رویکردهای گوناگون در پرداختن به مسئله استعاره نیز در بخش آخر این کتاب بررسی میشود. بخش چهارم که در ویرایش جدید افزوده شده، شامل چهار نظریه درباره ماهیت و تبیین استعاره است. همچنین بحثهایی درباره فرگه و معماهایش، استنتاجگرایی، نظریات کنشگفتاری معنا و نظریه روابط ذهنی و نظریه علی دیویدسن در كتاب مطرح شده است. هر فصل این کتاب مشتمل است بر نگاهی کلی به مباحث فصل در ابتدا، جمعبندی و خلاصه فصل در انتها، مثالها و نمونههای روشن جهت توضیح مطلب، پرسشها و معرفی منابعی برای
مطالعه بیشتر و اصطلاحشناسی. کتاب پیشرو نخستین بار در سال 2000 چاپ شد و هشت سال بعد، در سال 2008، ویرایش دوم آن پس از حک و اصلاح و افزودن حدود پنجاه منبع دیگر، منتشر شد. این کتاب برای مخاطبان فلسفه و دانشجویان علاقهمند در این حوزه میتواند منبع مهمی برای آشنایی با مقدمات فلسفه زبان باشد.