|

زندگی و آثار هانا آرنت

هانا آرنت، نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی- آمریکایی و از مهم‌ترین اندیشمندانی است که آرا و افکارش تأثیری عمیق در قرن بیستم بر جای گذاشت. او از یهودیانی بود که از واقعه هولوکاست جان سالم به‌ در برد و به ایالات متحده مهاجرت کرد. زمینه فلسفه سیاسی و آثار او، موضوعاتی مانند دموکراسی مستقیم یا اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی حکومت‌های استبدادی است. آرنت در چهاردهم اکتبر 1906 به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو یهودی بودند. در 18‌سالگی به ماربورگ رفت تا نزد رودلوف بولتمان، نیکولای هارتمان و مارتین هایدگر تحصیل کند. آرنت سر کلاس‌های هایدگر حاضر می‌شد و سخت تحت تأثیر نگرش تازه و مهیج هایدگر به فلسفه قرار گرفت و به‌زودی وارد رابطه عاطفی پرحاشیه‌ای نیز با او شد. اگرچه راه آرنت در فلسفه سرانجام از هایدگر جدا شد اما این دوره زندگی و تحصیل در ماربورگ بر اندیشه او تأثیری پایدار داشت. آرنت ماربورگ را ترک می‌کند تا تحصیلاتش را نخست در فرایبورگ و سپس در هایدلبرگ پی بگیرد. استاد آرنت در هایدلبرگ کارل یاسپرس بود. یاسپرس تا پایان زندگی آرنت معلم و راهنما و دوست او ماند؛ ولی نفود فکری او بر آرنت به اندازه هایدگر نبود. با‌این‌‌حال زندگی یاسپرس الگوی او برای نوعی از زندگی بود که آرنت بعدها آن را زندگی نظرورزانه نامید. بعد از تکمیل رساله دکترا، آرنت به همراه همسر اولش به برلین رفت. او در برلین مشغول نوشتن زندگی‌نامه «راحل فارنهاگن»، یک زن یهودی شد و رفت‌وآمدش را با کورت بلومنفلد، از دوستان پدربزرگش و از صهیونیست‌های فعال، از سر گرفت. این دو مسئله باعث شد آرنت جدی‌تر به این فکر کند که یهودی‌بودن برای او، به‌ویژه در آلمان، به چه معناست. گزارش آرنت از زندگی راحل را عده زیادی به زندگی‌نامه شخصی خود آرنت هم تعبیر و تفسیر کرده‌اند. او درگیر تأملاتی شده بود در باب دوپهلویی ذاتی یهودی‌بودن و در‌عین‌حال آلمانی‌بودن. آرنت در یکی از نامه‌هایش به یاسپرس می‌نویسد: «آلمانی‌بودن یعنی به زبان آلمانی حرف‌زدن و به این زبان فلسفه و ادبیات خواندن»؛ ولی آرنت هرگز خود را با فرهنگ آلمانی همگون نکرد بلکه آگاهانه هویت یک بیگانه اجتماعی را برای خود برگزید. آرنت پس از بازداشتی کوتاه در ‌آلمان و چند سال تبعید در پاریس در سال 1941 به نیویورک مهاجرت کرد. او که از دوستان نزدیک والتر بنیامین بود، بعد از رسیدن به آمریکا دست‌نوشته‌های بنیامین را نزد آدورنو برد و خود شروع به آموختن زبان انگلیسی کرد. این دوران بسیار سختی برای آرنت بود؛ چون با بسیاری از مواضع صهیونیست‌ها مخالف بود؛ اما دلش می‌خواست برای مردم یهود کاری کند. با پایان جنگ زندگی با همسر جدیدش ثباتی پیدا کرد، آن‌قدر که آرنت بتواند همه وقت و توجهش را صرف نوشتن «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» کند. او در سال 1951 رسما شهروند ایالات متحده شد و «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» را منتشر کرد. از سال 1952 تا 1962 بسیار پرکار بود، هم می‌نوشت و هم درس می‌داد. آرنت در این دوره چندین کتاب در حوزه فلسفه سیاسی نوشت: «وضع بشر»، «میان گذشته و آینده» و «انقلاب». آرنت در سال 1960 برای محاکمه آدولف آیشمن به اسرائیل رفت تا برای نیویورکر گزارش‌هایی تهیه کند. بعدها پنج مقاله آرنت ویرایش و در قالب کتاب «آیشمن در اورشلیم» منتشر شد. آدولف آیشمن مسئول «اداره امور مربوط به یهودیان» در «اداره اصلی امنیت رایش» بود. او که از افسران بلندپایه حزب نازی بود، در جریان جنگ جهانی دوم، دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به «کوره‌های آدم‌سوزی» صادر کرده‌ بود و به دلیل جنایات بی‌شمار و مرگ انسان‌های فراوان در اردوگاه‌های کار اجباری و کوره‌های آدم‌سوزی و اتاق‌های گاز در جنگ دوم جهانی «قصاب اروپا» لقب گرفت. آیشمن پس از جنگ به آرژانتین گریخت و زندگی مخفیانه‌ای را با نام مستعار شروع کرد. سال ۱۹۶۰ تیمی از مأموران موساد او را از این کشور ربودند و به اسرائیل بردند. عملیات شناسایی و دستگیری و اعدام آیشمن تا ۶۰ سال بعد هنوز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیستم مورد توجه است و کتاب‌ها و فیلم‌های متعددی بر اساس آن نوشته و ساخته شده است. آیشمن نهایتا سال 1962 در دادگاهی در اورشلیم محاکمه و پس از صدور حکم اعدام، به دار آویخته شد. آرنت در گزارش تکان‌دهنده خود، برای نخستین‌بار عبارت چالش‌برانگیز «ابتذال شر» را طرح کرد و آن را گسترش داد. این گزارش و اصطلاح «ابتذال شر» بسیاری از یهودیان و مقامات مذهبی قوم یهود را عصبانی کرد و کار به تکفیر این متفکر سیاسی از سوی یهودیان رسید. آرنت این پرسش را مطرح می‌كند كه آیا ممکن است کسی بی‌‌آنکه شرور باشد، مرتکب شرارت شود؟ به تعبیر دیگر، آرنت در مواجهه با دفاعیات آیشمن که پیوسته از وفاداری به کشورش و وطن‌پرستی و پایبندی‌اش به قانون سخن می‌گفت، به این نتیجه رسید که آیشمن نمی‌توانست فکر کند و ناتوانی در فکرکردن موجب ناتوانی در داوری اخلاقی می‌شود. آیشمن آدمی معمولی بود و خیلی‌ها شبیه او بودند. حرف اصلی آرنت این بود که از منظر نهادهای حقوقی و با معیارهای داوری اخلاقی، این عادی و معمولی‌بودن از مجموع همه مظالمی که او مرتکب شده‌، هولناک‌تر است. به اعتقاد آرنت، «طبیعی جلوه‌دادن فاجعه‌ای که رخ داده است» اساس فاجعه‌ای در حوزه اندیشه اجتماعی است که سبب می‌شود مردم در مواجهه با فجایع کوچک و بزرگ اساسا قادر به تمییزدادن خیر از شر نشوند و به‌مرور به امری عادی تبدیل شود.آرنت در سال 1963 کتاب «انقلاب» را منتشر کرد که به بررسی انقلاب‌های فرانسه و آمریکا می‌پرداخت. او در جنبش‌های دانشجویی سال 1968 نیز حضور فعالی داشت و همین وقایع باعث شد تا کتاب «خشونت» را در سال 1970 منتشر کند. او استفاده از خشونت را حتی در نافرمانی مدنی هم روا نمی‌دانست. در سال 1969 یاسپرس و در سال 1970 هاینریش بلوشر همسر و همفکر خود را از دست داد. پس از مرگ بلوشر تأکیدش را در فلسفه از سیاست برداشت و بیشتر روی به فلسفه نظری آورد و مشغول نوشتن کتاب «حیات ذهن» شد. دو مجلد حیات ذهن، «تفکر» و «اراده» را منتشر کرد و در سال 1974 دچار حمله قلبی شد و در دسامبر 1975 درگذشت. آرنت از خوش‌اقبال‌ترین اندیشمندان غربی در ایران است. به‌جز چند کتاب او در حوزه سیاست عملی، تقریبا مهم‌ترین آثار او و نیز آثار زیادی درباره او به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. اولین بار عزت‌الله فولادوند در سال 1359 کتاب «خشونت» آرنت را ترجمه و انتشارات خوارزمی آن را منتشر کرد. این کتاب در آن برهه با استقبال گرمی روبه‌رو نشد؛ اما در سال بعد که فولادوند با همین انتشارات کتاب «انقلاب» را به بازار عرضه کرد، مخاطبان فراوانی را پیش‌روی خود دید. در سال 1363 نیز کتاب «توتالیتاریسم» آرنت با ترجمه محسن ثلاثی منتشر شد. بعد ‌از ‌آن و به‌تدریج آثار زیاد دیگری از آرنت ترجمه و منتشر شد؛ از‌جمله «فلسفه سیاسی هانا آرنت» به ترجمه خشایار دیهیمی، «عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر-امپریالیسم» به ترجمه محسن ثلاثی، «عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر-یهودی‌ستیزی» به ترجمه مهدی تدینی، «وضع بشر» و «حیات ذهن» به ترجمه مسعود علیا، «هانا آرنت: آخرین مصاحبه‌ها و دیگر گفت‌وگوها» به ترجمه هوشنگ جیرانی و «بحران‌های جمهوری» به ترجمه علی معظمی. به‌تازگی و با تأخیری در حدود 60 سال، جنجالی‌ترین اثر آرنت یعنی «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» نیز به قلم زهرا شمس به فارسی ترجمه و روانه بازار نشر شده و خبرها حکایت از آن دارد که به‌زودی چند ترجمه دیگر نیز از این اثر مهم آرنت منتشر خواهد شد.

هانا آرنت، نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی- آمریکایی و از مهم‌ترین اندیشمندانی است که آرا و افکارش تأثیری عمیق در قرن بیستم بر جای گذاشت. او از یهودیانی بود که از واقعه هولوکاست جان سالم به‌ در برد و به ایالات متحده مهاجرت کرد. زمینه فلسفه سیاسی و آثار او، موضوعاتی مانند دموکراسی مستقیم یا اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی حکومت‌های استبدادی است. آرنت در چهاردهم اکتبر 1906 به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو یهودی بودند. در 18‌سالگی به ماربورگ رفت تا نزد رودلوف بولتمان، نیکولای هارتمان و مارتین هایدگر تحصیل کند. آرنت سر کلاس‌های هایدگر حاضر می‌شد و سخت تحت تأثیر نگرش تازه و مهیج هایدگر به فلسفه قرار گرفت و به‌زودی وارد رابطه عاطفی پرحاشیه‌ای نیز با او شد. اگرچه راه آرنت در فلسفه سرانجام از هایدگر جدا شد اما این دوره زندگی و تحصیل در ماربورگ بر اندیشه او تأثیری پایدار داشت. آرنت ماربورگ را ترک می‌کند تا تحصیلاتش را نخست در فرایبورگ و سپس در هایدلبرگ پی بگیرد. استاد آرنت در هایدلبرگ کارل یاسپرس بود. یاسپرس تا پایان زندگی آرنت معلم و راهنما و دوست او ماند؛ ولی نفود فکری او بر آرنت به اندازه هایدگر نبود. با‌این‌‌حال زندگی یاسپرس الگوی او برای نوعی از زندگی بود که آرنت بعدها آن را زندگی نظرورزانه نامید. بعد از تکمیل رساله دکترا، آرنت به همراه همسر اولش به برلین رفت. او در برلین مشغول نوشتن زندگی‌نامه «راحل فارنهاگن»، یک زن یهودی شد و رفت‌وآمدش را با کورت بلومنفلد، از دوستان پدربزرگش و از صهیونیست‌های فعال، از سر گرفت. این دو مسئله باعث شد آرنت جدی‌تر به این فکر کند که یهودی‌بودن برای او، به‌ویژه در آلمان، به چه معناست. گزارش آرنت از زندگی راحل را عده زیادی به زندگی‌نامه شخصی خود آرنت هم تعبیر و تفسیر کرده‌اند. او درگیر تأملاتی شده بود در باب دوپهلویی ذاتی یهودی‌بودن و در‌عین‌حال آلمانی‌بودن. آرنت در یکی از نامه‌هایش به یاسپرس می‌نویسد: «آلمانی‌بودن یعنی به زبان آلمانی حرف‌زدن و به این زبان فلسفه و ادبیات خواندن»؛ ولی آرنت هرگز خود را با فرهنگ آلمانی همگون نکرد بلکه آگاهانه هویت یک بیگانه اجتماعی را برای خود برگزید. آرنت پس از بازداشتی کوتاه در ‌آلمان و چند سال تبعید در پاریس در سال 1941 به نیویورک مهاجرت کرد. او که از دوستان نزدیک والتر بنیامین بود، بعد از رسیدن به آمریکا دست‌نوشته‌های بنیامین را نزد آدورنو برد و خود شروع به آموختن زبان انگلیسی کرد. این دوران بسیار سختی برای آرنت بود؛ چون با بسیاری از مواضع صهیونیست‌ها مخالف بود؛ اما دلش می‌خواست برای مردم یهود کاری کند. با پایان جنگ زندگی با همسر جدیدش ثباتی پیدا کرد، آن‌قدر که آرنت بتواند همه وقت و توجهش را صرف نوشتن «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» کند. او در سال 1951 رسما شهروند ایالات متحده شد و «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» را منتشر کرد. از سال 1952 تا 1962 بسیار پرکار بود، هم می‌نوشت و هم درس می‌داد. آرنت در این دوره چندین کتاب در حوزه فلسفه سیاسی نوشت: «وضع بشر»، «میان گذشته و آینده» و «انقلاب». آرنت در سال 1960 برای محاکمه آدولف آیشمن به اسرائیل رفت تا برای نیویورکر گزارش‌هایی تهیه کند. بعدها پنج مقاله آرنت ویرایش و در قالب کتاب «آیشمن در اورشلیم» منتشر شد. آدولف آیشمن مسئول «اداره امور مربوط به یهودیان» در «اداره اصلی امنیت رایش» بود. او که از افسران بلندپایه حزب نازی بود، در جریان جنگ جهانی دوم، دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به «کوره‌های آدم‌سوزی» صادر کرده‌ بود و به دلیل جنایات بی‌شمار و مرگ انسان‌های فراوان در اردوگاه‌های کار اجباری و کوره‌های آدم‌سوزی و اتاق‌های گاز در جنگ دوم جهانی «قصاب اروپا» لقب گرفت. آیشمن پس از جنگ به آرژانتین گریخت و زندگی مخفیانه‌ای را با نام مستعار شروع کرد. سال ۱۹۶۰ تیمی از مأموران موساد او را از این کشور ربودند و به اسرائیل بردند. عملیات شناسایی و دستگیری و اعدام آیشمن تا ۶۰ سال بعد هنوز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیستم مورد توجه است و کتاب‌ها و فیلم‌های متعددی بر اساس آن نوشته و ساخته شده است. آیشمن نهایتا سال 1962 در دادگاهی در اورشلیم محاکمه و پس از صدور حکم اعدام، به دار آویخته شد. آرنت در گزارش تکان‌دهنده خود، برای نخستین‌بار عبارت چالش‌برانگیز «ابتذال شر» را طرح کرد و آن را گسترش داد. این گزارش و اصطلاح «ابتذال شر» بسیاری از یهودیان و مقامات مذهبی قوم یهود را عصبانی کرد و کار به تکفیر این متفکر سیاسی از سوی یهودیان رسید. آرنت این پرسش را مطرح می‌كند كه آیا ممکن است کسی بی‌‌آنکه شرور باشد، مرتکب شرارت شود؟ به تعبیر دیگر، آرنت در مواجهه با دفاعیات آیشمن که پیوسته از وفاداری به کشورش و وطن‌پرستی و پایبندی‌اش به قانون سخن می‌گفت، به این نتیجه رسید که آیشمن نمی‌توانست فکر کند و ناتوانی در فکرکردن موجب ناتوانی در داوری اخلاقی می‌شود. آیشمن آدمی معمولی بود و خیلی‌ها شبیه او بودند. حرف اصلی آرنت این بود که از منظر نهادهای حقوقی و با معیارهای داوری اخلاقی، این عادی و معمولی‌بودن از مجموع همه مظالمی که او مرتکب شده‌، هولناک‌تر است. به اعتقاد آرنت، «طبیعی جلوه‌دادن فاجعه‌ای که رخ داده است» اساس فاجعه‌ای در حوزه اندیشه اجتماعی است که سبب می‌شود مردم در مواجهه با فجایع کوچک و بزرگ اساسا قادر به تمییزدادن خیر از شر نشوند و به‌مرور به امری عادی تبدیل شود.آرنت در سال 1963 کتاب «انقلاب» را منتشر کرد که به بررسی انقلاب‌های فرانسه و آمریکا می‌پرداخت. او در جنبش‌های دانشجویی سال 1968 نیز حضور فعالی داشت و همین وقایع باعث شد تا کتاب «خشونت» را در سال 1970 منتشر کند. او استفاده از خشونت را حتی در نافرمانی مدنی هم روا نمی‌دانست. در سال 1969 یاسپرس و در سال 1970 هاینریش بلوشر همسر و همفکر خود را از دست داد. پس از مرگ بلوشر تأکیدش را در فلسفه از سیاست برداشت و بیشتر روی به فلسفه نظری آورد و مشغول نوشتن کتاب «حیات ذهن» شد. دو مجلد حیات ذهن، «تفکر» و «اراده» را منتشر کرد و در سال 1974 دچار حمله قلبی شد و در دسامبر 1975 درگذشت. آرنت از خوش‌اقبال‌ترین اندیشمندان غربی در ایران است. به‌جز چند کتاب او در حوزه سیاست عملی، تقریبا مهم‌ترین آثار او و نیز آثار زیادی درباره او به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. اولین بار عزت‌الله فولادوند در سال 1359 کتاب «خشونت» آرنت را ترجمه و انتشارات خوارزمی آن را منتشر کرد. این کتاب در آن برهه با استقبال گرمی روبه‌رو نشد؛ اما در سال بعد که فولادوند با همین انتشارات کتاب «انقلاب» را به بازار عرضه کرد، مخاطبان فراوانی را پیش‌روی خود دید. در سال 1363 نیز کتاب «توتالیتاریسم» آرنت با ترجمه محسن ثلاثی منتشر شد. بعد ‌از ‌آن و به‌تدریج آثار زیاد دیگری از آرنت ترجمه و منتشر شد؛ از‌جمله «فلسفه سیاسی هانا آرنت» به ترجمه خشایار دیهیمی، «عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر-امپریالیسم» به ترجمه محسن ثلاثی، «عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر-یهودی‌ستیزی» به ترجمه مهدی تدینی، «وضع بشر» و «حیات ذهن» به ترجمه مسعود علیا، «هانا آرنت: آخرین مصاحبه‌ها و دیگر گفت‌وگوها» به ترجمه هوشنگ جیرانی و «بحران‌های جمهوری» به ترجمه علی معظمی. به‌تازگی و با تأخیری در حدود 60 سال، جنجالی‌ترین اثر آرنت یعنی «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» نیز به قلم زهرا شمس به فارسی ترجمه و روانه بازار نشر شده و خبرها حکایت از آن دارد که به‌زودی چند ترجمه دیگر نیز از این اثر مهم آرنت منتشر خواهد شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها