|

ضیافت آموختن

محمدرضا نیک‌نژاد

«واضح است که اگر آموزش به جان تبدیل نشود [نهادینه نشود] سرمایه و وقت به هدر رفته است. این‌هم که می‌گویند آموزش در کشور ما گران اداره یا تمام می‌شود، یا فقیر اداره می‌شود، در‌حالی‌که فقیر نیست، به این معناست. من به همه دوستان و همکاران، اندیشیدن درباره این پرسش را که «چه آموزشی به جان تبدیل می‌شود؟» توصیه می‌کنم. این گران تمام‌شدن آموزش، بعضا به خاطر این است که تا دلتان بخواهد ما آموزش‌هایی داریم که به جان تبدیل نمی‌شوند و نتیجه‌ای جز اتلاف نیرو و هدر‌رفتن وقت، سرمایه و ... به همراه ندارند. بعضی از تلاش‌های معلمان و بچه‌ها در کلاس‌های برخی درس‌ها نه‌تنها هدر می‌رود‌ بلکه می‌تواند اثر معکوس در دل و دیده بچه‌ها بگذارید... . به‌ویژه پاره‌ای از کلاس‌های درسِ اخلاق و... به واکاوی و احتیاط و مهارت حرفه‌ای بیشتری نیاز دارد. به اینها باید اضافه کنیم طبقاتی‌شدن آموزش و گوناگونیِ سردرگم‌کننده مدارس را‌ که این صرف‌نظر از بحث عدالت آموزشی، به‌ویژه در دوره آموزش عمومی، برای اشاعه یادگیری و تربیت در سایر دوره‌های آموزشی آفت‌زاست... . من بارها عبارت مشهور «کم هم زیاد است» را‌ هم برای محتوای کتاب‌های درسی و هم برای دستورالعمل‌هایی که ستاد برای مدارس صادر می‌کند، بازگو کرده‌ام. باور دارم که هرس‌کردن ‌تدریس و محتوای آموزشی، شرط غنی‌سازی یادگیری است. شعار دولت سنگاپور این است «آموزش (تدریس) کمتر، یادگیری بیشتر...».‌بند بالا بخش‌هایی از کتاب «در تمنای یادگیری 2؛ ضیافت آموختن» است که به‌تازگی نشر افست در ادامه مجموعه‌ای با عنوان «اندیشه‌ورزان» منتشر کرده است. این کتاب 272‌صفحه‌ای پرسش و پاسخی نقادانه میان دکتر اسدالله مرادی و دکتر محمدرضا سرکار‌آرانی است. دکتر مرادی دانش‌آموخته فلسفه و استاد دانشگاه فرهنگیان و از چهره‌های اندیشه‌ورز و منتقد آموزش‌و‌پرورش ایران است و دکتر سرکار‌آرانى فوق‌دکتراى «روش‌های بهسازی آموزش» از دانشگاه ناگویاى ژاپن هستند و اکنون نیز بیش از دو دهه است که استاد همین دانشگاه و البته از اندیشمندان نامدار جهان در جستارهای آموزشی است و کتاب‌های فراوانی در این زمینه به فارسی، انگلیسی و حتی ژاپنی نوشته است.‌اگرچه کتاب «ضیافت آموختن» بنابر جایگاه دانشگاهی هر دو سوی گفت‌وگو ریشه‌ آکادمیک دارد و بر پایه انگاره‌های نوین آموزشی در جهان کنونی استوار است اما خوشبختانه هم پرسشگر و هم پاسخ‌دهنده از دانشگاهیانی هستند که همچنان پیوند خود را با کلاس و مدرسه و آموزگاران و دانش‌آموزان و البته دشواری‌های آنان حفظ کرده‌اند. از این‌رو در این کتاب تلاش شده که پرسش‌ها و پاسخ‌ها به‌گونه‌ای باشند که با زبانی ساده و همه‌فهم به دشواری‌های جزئی‌تر و کاراتر آموزش در کشور پرداخته شود. از دیگر‌سو پرسش و پاسخ‌های میان دو سوی گفت‌وگو، فرصتی فراهم می‌کند تا آموزه‌های کهنه و ناکارآمد آموزشی، چه در خانه و مدرسه و چه در جامعه و حتی در سطح دانشگاه، به نقد کشیده شوند. چنین رویکردی کتاب را برای لایه‌های گوناگون اجتماعی، از خانواده‌ها و دست‌اندرکاران مدرسه گرفته تا آموزگاران و دانشجویان و حتی دانشگاهیان، سودمند کرده است. همین ویژگی سبب شده که در بازار بی‌رونق کتاب و کتابخوانی، «ضیافت آموختن» در چند هفته به چاپ دوم برسد. در پایان برای آنکه به گستردگی موضوع‌های مطرح‌شده در کتاب نیز پی ببریم، بخش دیگری از آن را با هم می‌خوانیم.‌«فرهنگ آموزش و یادگیری در ژاپن بیشتر بر همکاری، مشارکت و فعالیت گروهی تأکید دارد؛ حال آنکه در آموزش آمریکایی رقابت و توانایی فردی بیشتر جلوه می‌کند. ژاپنی‌ها کمتر دست به جداسازی دانش‌آموزان براساس آموزه‌های هوش و پیشرفت تحصیلی می‌زنند؛ ولی در آمریکا گروه‌بندی دانش‌آموزان براساس آزمون‌های مختلف تحصیلی، فرهنگ رایج آموزش و یادگیری است. در ژاپن به فرایندها بیشتر از نتایج و پیامدها اهمیت داده‌ می‌شود و پرسش‌های کتاب درسی و معلمان، بیشتر، از چگونگی رویدادهاست تا چرایی آنها؛ در‌حالی‌که در مدارس آمریکا نتایج و پیامدها وزن سنگینی دارند‌ و سؤالات کتاب‌های درسی و معلمان بیشتر از چرایی رویدادهاست تا چگونگی آنها».

«واضح است که اگر آموزش به جان تبدیل نشود [نهادینه نشود] سرمایه و وقت به هدر رفته است. این‌هم که می‌گویند آموزش در کشور ما گران اداره یا تمام می‌شود، یا فقیر اداره می‌شود، در‌حالی‌که فقیر نیست، به این معناست. من به همه دوستان و همکاران، اندیشیدن درباره این پرسش را که «چه آموزشی به جان تبدیل می‌شود؟» توصیه می‌کنم. این گران تمام‌شدن آموزش، بعضا به خاطر این است که تا دلتان بخواهد ما آموزش‌هایی داریم که به جان تبدیل نمی‌شوند و نتیجه‌ای جز اتلاف نیرو و هدر‌رفتن وقت، سرمایه و ... به همراه ندارند. بعضی از تلاش‌های معلمان و بچه‌ها در کلاس‌های برخی درس‌ها نه‌تنها هدر می‌رود‌ بلکه می‌تواند اثر معکوس در دل و دیده بچه‌ها بگذارید... . به‌ویژه پاره‌ای از کلاس‌های درسِ اخلاق و... به واکاوی و احتیاط و مهارت حرفه‌ای بیشتری نیاز دارد. به اینها باید اضافه کنیم طبقاتی‌شدن آموزش و گوناگونیِ سردرگم‌کننده مدارس را‌ که این صرف‌نظر از بحث عدالت آموزشی، به‌ویژه در دوره آموزش عمومی، برای اشاعه یادگیری و تربیت در سایر دوره‌های آموزشی آفت‌زاست... . من بارها عبارت مشهور «کم هم زیاد است» را‌ هم برای محتوای کتاب‌های درسی و هم برای دستورالعمل‌هایی که ستاد برای مدارس صادر می‌کند، بازگو کرده‌ام. باور دارم که هرس‌کردن ‌تدریس و محتوای آموزشی، شرط غنی‌سازی یادگیری است. شعار دولت سنگاپور این است «آموزش (تدریس) کمتر، یادگیری بیشتر...».‌بند بالا بخش‌هایی از کتاب «در تمنای یادگیری 2؛ ضیافت آموختن» است که به‌تازگی نشر افست در ادامه مجموعه‌ای با عنوان «اندیشه‌ورزان» منتشر کرده است. این کتاب 272‌صفحه‌ای پرسش و پاسخی نقادانه میان دکتر اسدالله مرادی و دکتر محمدرضا سرکار‌آرانی است. دکتر مرادی دانش‌آموخته فلسفه و استاد دانشگاه فرهنگیان و از چهره‌های اندیشه‌ورز و منتقد آموزش‌و‌پرورش ایران است و دکتر سرکار‌آرانى فوق‌دکتراى «روش‌های بهسازی آموزش» از دانشگاه ناگویاى ژاپن هستند و اکنون نیز بیش از دو دهه است که استاد همین دانشگاه و البته از اندیشمندان نامدار جهان در جستارهای آموزشی است و کتاب‌های فراوانی در این زمینه به فارسی، انگلیسی و حتی ژاپنی نوشته است.‌اگرچه کتاب «ضیافت آموختن» بنابر جایگاه دانشگاهی هر دو سوی گفت‌وگو ریشه‌ آکادمیک دارد و بر پایه انگاره‌های نوین آموزشی در جهان کنونی استوار است اما خوشبختانه هم پرسشگر و هم پاسخ‌دهنده از دانشگاهیانی هستند که همچنان پیوند خود را با کلاس و مدرسه و آموزگاران و دانش‌آموزان و البته دشواری‌های آنان حفظ کرده‌اند. از این‌رو در این کتاب تلاش شده که پرسش‌ها و پاسخ‌ها به‌گونه‌ای باشند که با زبانی ساده و همه‌فهم به دشواری‌های جزئی‌تر و کاراتر آموزش در کشور پرداخته شود. از دیگر‌سو پرسش و پاسخ‌های میان دو سوی گفت‌وگو، فرصتی فراهم می‌کند تا آموزه‌های کهنه و ناکارآمد آموزشی، چه در خانه و مدرسه و چه در جامعه و حتی در سطح دانشگاه، به نقد کشیده شوند. چنین رویکردی کتاب را برای لایه‌های گوناگون اجتماعی، از خانواده‌ها و دست‌اندرکاران مدرسه گرفته تا آموزگاران و دانشجویان و حتی دانشگاهیان، سودمند کرده است. همین ویژگی سبب شده که در بازار بی‌رونق کتاب و کتابخوانی، «ضیافت آموختن» در چند هفته به چاپ دوم برسد. در پایان برای آنکه به گستردگی موضوع‌های مطرح‌شده در کتاب نیز پی ببریم، بخش دیگری از آن را با هم می‌خوانیم.‌«فرهنگ آموزش و یادگیری در ژاپن بیشتر بر همکاری، مشارکت و فعالیت گروهی تأکید دارد؛ حال آنکه در آموزش آمریکایی رقابت و توانایی فردی بیشتر جلوه می‌کند. ژاپنی‌ها کمتر دست به جداسازی دانش‌آموزان براساس آموزه‌های هوش و پیشرفت تحصیلی می‌زنند؛ ولی در آمریکا گروه‌بندی دانش‌آموزان براساس آزمون‌های مختلف تحصیلی، فرهنگ رایج آموزش و یادگیری است. در ژاپن به فرایندها بیشتر از نتایج و پیامدها اهمیت داده‌ می‌شود و پرسش‌های کتاب درسی و معلمان، بیشتر، از چگونگی رویدادهاست تا چرایی آنها؛ در‌حالی‌که در مدارس آمریکا نتایج و پیامدها وزن سنگینی دارند‌ و سؤالات کتاب‌های درسی و معلمان بیشتر از چرایی رویدادهاست تا چگونگی آنها».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها