|

دردفاع از تاریخ‌نگاری رهایی‌بخش

هایدن وایت (1928-2018) مورخ آمریکایی و متخصص فلسفه تاریخ با نظریه‌ای که مفهوم تاریخ را به‌مثابه روایت مطرح می‌کند شناخته شده است. وایت در آثار خود، انتقادهایی اساسی به روش‌شناسی تاریخی وارد می‌کند. او با تعبیر تاریخ به‌عنوان یک روایت یا ژانر ادبی، ادعای متون تاریخی را مبنی بر دستیابی به حقیقت و عینیت، به چالش می‌کشد. کتاب «هایدن وایت» اثر هرمان پاول که به تازگی به قلم محمد غفوری و به همت انتشارات آوند دانش ترجمه و روانه بازار نشر شده درآمدی سودمند به رئوس اندیشه وایت است و درگفت‌وگویی انتقادی اندیشه‌های او را بررسی می‌کند. کتاب با دو فصل کامل درباره آثار اولیه وایت (1955-1973) آغاز می‌شود. نخستین فصل نشان می‌دهد که نوشته‌های اولیه وایت، از دهه 1950، عمیقا وام‌دار ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی بود. وایت با کاربست گونه‌های رهبری مدنظر وبر در رهبری کلیسای کاتولیک رومی در قرون وسطا، نه‌تنها تبیینی نو از انشقاق کلیسایی در 1130 عرضه کرد، بلکه بر آن بود تا الگویی جامعه‌شناختی بسط دهد که «برآمدن و فروافتادن» قدرت‌های فرهنگی را نیز توصیف کند. این فصل همچنین نشان می‌دهد که در سه کتاب درسی‌ای که وایت در دهه 1960 و اوایل دهه 1970 در نگارش آنها مدخلیت داشت نیز می‌توان مشابهی را بازجست. فصل 2 نشان می‌دهد که چگونه وایت، اگزیستانسیالیسم و ساختارگرایی و مارکسیسم آمریکایی را در نوعی فلسفه تاریخ در هم ‌آمیخت که آشکارا از «تاریخ‌نگاری رهایی‌بخش» (اصطلاحی که در تناظر با الهیات رهایی‌بخش و فلسه رهایی‌بخش وضع شد) دفاع می‌کرد. در این فصل به جستار معروف وایت با عنوان «بار گران تاریخ» نیز اشاره می‌شود. این جستار با نقد بی‌محابایش بر رشته تاریخ مانند بیانیه‌ای برای فلسفه مدرنیستی و اگزیستانسیالیستی تاریخ عمل می‌کند. بر همین زمینه فصل 3 تفسیری نو از شاهکار وایت، «فراتاریخ» عرضه می‌کند. در این فصل از طریق خوانشی دقیق از فصل مربوط به رانکه در کتاب فراتاریخ، نویسنده نشان می‌دهد که وایت «مجازها»، «پی‌رنگ‌ها»، «وجه‌های استدلال» و«دلالت‌های ایدئولوژیک» را در معنایی متفاوت از آنچه اغلب از این اصطلاحات مستفاد می‌شود، درک می‌کند. این فصل نشان می‌دهد که اصطلاحات بلاغی وایت عمدتا راجع به کیفیات روایت تاریخی نیستند، بلکه دیدگاه‌های متفاوت چندی را درباره رابطه میان تاریخ و اسطوره یا خرد و تخیل در نظر می‌گیرند. گرچه هم مقدمه و هم نتیجه‌گیری فراتاریخ سرچشمه‌ای بود برای اندیشه‌های بعدی وایت درباره ساختاربندی زبانی اندیشه تایخی، کتاب مزبور هیچ چیزی را که شبیه به تحلیل روایت‌های تاریخی باشد، عرضه نمی‌کرد. اگر فراتاریخ با اسطوره و تخیل، بیش از روایت و گفتمان، سروکار دارد، پس وایت چگونه به روایت و گفتمان علاقه‌مند شد؟ فصل 4 با تحلیل دقیق مقالاتی که بعدتر در کتاب «مدارهای گفتمان» گردآوری شدند، مدعی می‌شود که «گفتمان» پاسخ وایت به این پرسش بود که چگونه تاریخ و اسطوره یا خرد و تخیل با هم پیوند می‌یابند. با این همه به گونه‌ای درخورتوجه، تأملات وایت درباره گفتمان و زبان صناعی و «داستان‌هایی درباره بازنمایی واقع‌بنیاد»، وی را چنان سوی ساختارگرایی کشاند که دغدغه اومانیستی اگزیستانسیالیستی او درخصوص نوع بشر به مثابه تولیدکننده معنا تقریبا به گونه‌ای ظاهری به محاق رفت. هرچند بخش‌های پایانی این فصل می‌گویند که وایت آمادگی پذیرش نتایج «ضداومانیستی»ای را نداشت که اندیشمندان فرانسوی نظیر فوکو و دریدا به آن رسیدند.
فصل 5 چند نقد معروف به آثار وایت را بازگو می‌کند و توضیح می‌دهد وایت چگونه انتظار داشت تا سوژه انسانی به مواجهه آن چیزی برود که او بی‌معنایی «شکوهمند» گذشته می‌نامید. به زعم نویسنده فلسفه وایت «فلسفه تاریخ‌نگاری» نیست، بلکه رشته‌ای است از تأملاتی درباره اینکه چگونه سنت‌ها را دور بیندازیم، چگونه از شر بار سنگین گذشته خلاص شویم و چگونه خود را از اسلوب‌های رئالیسم رهایی بخشیم؛ اسلوب‌هایی که آدمی را از تصورکردن جهانی بهتر از آنچه خود دارد باز می‌دارند. فصل 6 بر آن است که این امر به‌ویژه از تجربیات وایت طی دهه 1990 و اوایل دهه 2000 برمی‌آید؛ تجربیاتی که مفاهیمی مانند «رویداد مدرنیستی»، «نوشتار ناگذرا»، «رئالیسم صناعی» و «گذشته علمی» را مطرح کردند. وایت در گفت‌و‌گو با مؤلفانی که در آثارشان ترس‌های آشوویتس، هیروشیما و ناگاساکی را بازتاب می‌دادند، بر منابعی مدرنیستی اتکا کرد از آن دست که در «بار گران تاریخ» مطرح کرده بود تا بدین سان از نوعی شعور غیرروایی و غیرتمامیت‌بخش در قبال گذشته پشتیبانی کند. سرانجام پس‌گفتاری کوتاه به معرفی دیدگاه وایت درباره سوژه انسانی به‌مثابه نقطه عزیمتی برای ارزیابی فلسفه تاریخ او می‌پردازد. در انتهای کتاب نیز کتابنامه گسترده‌ای درباره آثار وایت و فهرست گزیده‌ای از آثار دست‌دوم درباره او آمده است.

هایدن وایت (1928-2018) مورخ آمریکایی و متخصص فلسفه تاریخ با نظریه‌ای که مفهوم تاریخ را به‌مثابه روایت مطرح می‌کند شناخته شده است. وایت در آثار خود، انتقادهایی اساسی به روش‌شناسی تاریخی وارد می‌کند. او با تعبیر تاریخ به‌عنوان یک روایت یا ژانر ادبی، ادعای متون تاریخی را مبنی بر دستیابی به حقیقت و عینیت، به چالش می‌کشد. کتاب «هایدن وایت» اثر هرمان پاول که به تازگی به قلم محمد غفوری و به همت انتشارات آوند دانش ترجمه و روانه بازار نشر شده درآمدی سودمند به رئوس اندیشه وایت است و درگفت‌وگویی انتقادی اندیشه‌های او را بررسی می‌کند. کتاب با دو فصل کامل درباره آثار اولیه وایت (1955-1973) آغاز می‌شود. نخستین فصل نشان می‌دهد که نوشته‌های اولیه وایت، از دهه 1950، عمیقا وام‌دار ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی بود. وایت با کاربست گونه‌های رهبری مدنظر وبر در رهبری کلیسای کاتولیک رومی در قرون وسطا، نه‌تنها تبیینی نو از انشقاق کلیسایی در 1130 عرضه کرد، بلکه بر آن بود تا الگویی جامعه‌شناختی بسط دهد که «برآمدن و فروافتادن» قدرت‌های فرهنگی را نیز توصیف کند. این فصل همچنین نشان می‌دهد که در سه کتاب درسی‌ای که وایت در دهه 1960 و اوایل دهه 1970 در نگارش آنها مدخلیت داشت نیز می‌توان مشابهی را بازجست. فصل 2 نشان می‌دهد که چگونه وایت، اگزیستانسیالیسم و ساختارگرایی و مارکسیسم آمریکایی را در نوعی فلسفه تاریخ در هم ‌آمیخت که آشکارا از «تاریخ‌نگاری رهایی‌بخش» (اصطلاحی که در تناظر با الهیات رهایی‌بخش و فلسه رهایی‌بخش وضع شد) دفاع می‌کرد. در این فصل به جستار معروف وایت با عنوان «بار گران تاریخ» نیز اشاره می‌شود. این جستار با نقد بی‌محابایش بر رشته تاریخ مانند بیانیه‌ای برای فلسفه مدرنیستی و اگزیستانسیالیستی تاریخ عمل می‌کند. بر همین زمینه فصل 3 تفسیری نو از شاهکار وایت، «فراتاریخ» عرضه می‌کند. در این فصل از طریق خوانشی دقیق از فصل مربوط به رانکه در کتاب فراتاریخ، نویسنده نشان می‌دهد که وایت «مجازها»، «پی‌رنگ‌ها»، «وجه‌های استدلال» و«دلالت‌های ایدئولوژیک» را در معنایی متفاوت از آنچه اغلب از این اصطلاحات مستفاد می‌شود، درک می‌کند. این فصل نشان می‌دهد که اصطلاحات بلاغی وایت عمدتا راجع به کیفیات روایت تاریخی نیستند، بلکه دیدگاه‌های متفاوت چندی را درباره رابطه میان تاریخ و اسطوره یا خرد و تخیل در نظر می‌گیرند. گرچه هم مقدمه و هم نتیجه‌گیری فراتاریخ سرچشمه‌ای بود برای اندیشه‌های بعدی وایت درباره ساختاربندی زبانی اندیشه تایخی، کتاب مزبور هیچ چیزی را که شبیه به تحلیل روایت‌های تاریخی باشد، عرضه نمی‌کرد. اگر فراتاریخ با اسطوره و تخیل، بیش از روایت و گفتمان، سروکار دارد، پس وایت چگونه به روایت و گفتمان علاقه‌مند شد؟ فصل 4 با تحلیل دقیق مقالاتی که بعدتر در کتاب «مدارهای گفتمان» گردآوری شدند، مدعی می‌شود که «گفتمان» پاسخ وایت به این پرسش بود که چگونه تاریخ و اسطوره یا خرد و تخیل با هم پیوند می‌یابند. با این همه به گونه‌ای درخورتوجه، تأملات وایت درباره گفتمان و زبان صناعی و «داستان‌هایی درباره بازنمایی واقع‌بنیاد»، وی را چنان سوی ساختارگرایی کشاند که دغدغه اومانیستی اگزیستانسیالیستی او درخصوص نوع بشر به مثابه تولیدکننده معنا تقریبا به گونه‌ای ظاهری به محاق رفت. هرچند بخش‌های پایانی این فصل می‌گویند که وایت آمادگی پذیرش نتایج «ضداومانیستی»ای را نداشت که اندیشمندان فرانسوی نظیر فوکو و دریدا به آن رسیدند.
فصل 5 چند نقد معروف به آثار وایت را بازگو می‌کند و توضیح می‌دهد وایت چگونه انتظار داشت تا سوژه انسانی به مواجهه آن چیزی برود که او بی‌معنایی «شکوهمند» گذشته می‌نامید. به زعم نویسنده فلسفه وایت «فلسفه تاریخ‌نگاری» نیست، بلکه رشته‌ای است از تأملاتی درباره اینکه چگونه سنت‌ها را دور بیندازیم، چگونه از شر بار سنگین گذشته خلاص شویم و چگونه خود را از اسلوب‌های رئالیسم رهایی بخشیم؛ اسلوب‌هایی که آدمی را از تصورکردن جهانی بهتر از آنچه خود دارد باز می‌دارند. فصل 6 بر آن است که این امر به‌ویژه از تجربیات وایت طی دهه 1990 و اوایل دهه 2000 برمی‌آید؛ تجربیاتی که مفاهیمی مانند «رویداد مدرنیستی»، «نوشتار ناگذرا»، «رئالیسم صناعی» و «گذشته علمی» را مطرح کردند. وایت در گفت‌و‌گو با مؤلفانی که در آثارشان ترس‌های آشوویتس، هیروشیما و ناگاساکی را بازتاب می‌دادند، بر منابعی مدرنیستی اتکا کرد از آن دست که در «بار گران تاریخ» مطرح کرده بود تا بدین سان از نوعی شعور غیرروایی و غیرتمامیت‌بخش در قبال گذشته پشتیبانی کند. سرانجام پس‌گفتاری کوتاه به معرفی دیدگاه وایت درباره سوژه انسانی به‌مثابه نقطه عزیمتی برای ارزیابی فلسفه تاریخ او می‌پردازد. در انتهای کتاب نیز کتابنامه گسترده‌ای درباره آثار وایت و فهرست گزیده‌ای از آثار دست‌دوم درباره او آمده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها