میراث برجامانده ترامپ برای كرهشمالی
جسیكا جی لی. تحلیلگر امور كره شمالی
«استفن بیگن» معاون وزیر خارجه ایالاتمتحده چندی پیش در سئول درباره آینده سیاستهای آمریكا در قبال شبهجزیره كره سخنرانی میكرد. او درحالیكه از كره شمالی درخواست میكرد كه به پای میز مذاكره بازگردد و از تقویت روابط آمریكا با كره جنوبی بهعنوان گامی برای پیشبرد یاد میكرد، لب به انتقاد از كاستیهای اصلی سیاست دولت ترامپ در شبهجزیره گشود. بیگن در سخنرانیاش به لزوم پایاندادن به جنگ 70ساله كره و برقراری صلح در شبهجزیره اشاره كرد: «جنگ به پایان رسیده؛ درگیریها پایان یافته و زمان صلح فرارسیده است». او همچنین از تعهدات موجود در قبال صلح در دو كره سخن گفت و از بیانیه مشترك سال 2018 میلادی نام برد كه دونالد ترامپ، رئیسجمهوری، كیم جونگ اون، رهبر كره شمالی و همچنین مون جائهاین، رئیسجمهوری كره جنوبی آن را امضا کردند. اما بیگن فراموش كرد توضیح دهد كه چرا مذاكرات بین ایالات متحده و كره شمالی در طول دوران دولت ترامپ نتیجهای نداشته است. او همتایان كرهشمالیاش را مقصر دانست كه چرا بهجای استفاده از فرصت تعامل در دو سال گذشته، آن را هدر دادهاند. این مسئله بسیار حائز اهمیت است كه چرا بیگن از نقش واشنگتن در نابودی گفتوگوها سخنی به میان نمیآورد. توافق بر سر كنترل تسلیحاتی و كاهش تدریجی برنامههای هستهای كره شمالی میتوانست بسیار مؤثرتر از موضع حداكثری باشد كه دولت ترامپ در سال 2019 میلادی در هانوی اتخاذ كرده بود. در حقیقت ایالات متحده با درخواست امتیازی بیش از آن اندازهای كه كره شمالی خواهان اعطای آن بود، فرصت دستیابی به توافق را از بین برد. همانطوركه وزیر خارجه كره جنوبی در وبینار «آسپن» مشاهده و دریافت كرد كه انعطافپذیری عامل اصلی موفقیت است. او گفت: «(كره جنوبی) انتظار ندارد كه كره شمالی یكباره تمامی كارها را انجام دهد». او ادامه داد كه اما تا زمانیكه تصویر كاملی از سایتهای آنان در زمینه توسعه سلاح هستهای در اختیار داشته باشیم، میتوانیم هماهنگ كنیم كه آنها چه میخواهند و ما برای خلع هستهای پیونگیانگ چه گامهای مشخصی را میتوانیم برداریم. اما واقعیت تأسفبار این است كه هم واشنگتن و هم پیونگیانگ به این باور غیرواقعی اعتماد داشتند كه دیپلماسی شخصی میتواند به دههها بیاعتمادی و همچنین به عناصر شرور درون دولتها غلبه كند. البته ایماننداشتن كیم جونگ اون به روند صلح بین دو كره نیز به خودی خود، خودشكن بود. پیونگیانگ از منفجركردن دفتر ارتباطات با کره جنوبی در شهر مرزی کائهسونگ، سوزندان یكی از مقامات شیلات كره جنوبی و بدنامكردن سئول، نهتنها هیچ منفعتی نبرد بلكه آخرین امیدها را نیز از بین برد. اما از طرف ایالات متحده، دولت ترامپ میتوانست اقدامات متقاعدكنندهتری را انجام دهد -بهویژه در كنگره- در چنین شرایطی هستهایشدن شبهجزیره كره میتوانست هدفی بلندمدت باشد نه یك پیششرط برای گفتوگو. اما دولت ترامپ، كنگره را دور نگه داشت و این امر باعث شد تا قوه مقننه به تلاشهای دیپلماتیك رئیسجمهوری حمله كند. درمورد اتحاد ایالات متحده و كره جنوبی، بیگن عالمانه خواستار گفتوگوهای صادقانه و آشكارتر درباره آینده این نوع از روابط شد. در حقیقت بررسی مجدد ابعاد امنیتی، دیپلماتیك و اقتصادی اتحاد بین واشنگتن و سئول، با توجه به تغییرات سالهای اخیر در آسیای شرقی و كشور آمریكا ضروری است. همكاری نزدیكتر در زمینههای غیرسنتی مانند پاندمیها و تغییرات آبوهوایی بهویژه در این مقطع بسیار مفید خواهد بود؛ چراكه در زمان چالشهای خارقالعاده در ایالات متحده، سئول قدرت مانور بیشتری دارد. اما اینگونه به نظر میرسد كه منظور بیگن در حقیقت تغییر ماهیت روابط دوجانبه برای مهار نفوذ چین در منطقه است كه چنین اقدامی از اساس اشتباه خواهد بود. كره جنوبی از پیوستن به هر ابتكار عملی كه منجر به تضعیف بزرگترین شریك تجاریاش شود، متنفر است و در عوض بر چارچوبهایی تأكید میكند كه بر منافع مشترك استوار هستند تا تفاوتهای ایدئولوژیك. فراخوان بیگن برای همكاری بر اساس نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین و پیشبرد منطقه آزاد در منطقه اقیانوس آرام متشكل از كشورهای قدرتمند كه مستقل رشد میكنند و عاری از زورگویی هستند، در حقیقت تحقق همان فرضیهای است كه ترامپ از همان ابتدا برای مهار استراتژی چین از آن سخن گفته بود. اما واشنگتن بهجای پافشاری بر یك اصل سازماندهیشده، بهتر است ابتدا با سئول درباره چگونگی بهروزرسانی روابط دوجانبه برای پاسخگویی به چالشهای قرن بیستویكم مشورت كند. داشتن رویكرد دیپلماسیمحور برای دستیابی به صلح در شبهجزیره هرگز آسان و در دسترس نبوده است و بیگن بهدلیل تلاشهای بیوقفهاش در وزارت خارجه شایسته اعتبار فراوان است؛ بنابراین هر استراتژی برای كره شمالی چه با محوریت دیپلماسی و چه با تمركز بر مهار نظامی، مستلزم استفاده از موفقیتهای میانه دولت ترامپ است. اما سؤال این است كه تصمیمگیرندگان در هر دو طرف اقیانوس آرام آیا همان ضرورتی را كه بیگن احساس میكرد، حس میكنند.
«استفن بیگن» معاون وزیر خارجه ایالاتمتحده چندی پیش در سئول درباره آینده سیاستهای آمریكا در قبال شبهجزیره كره سخنرانی میكرد. او درحالیكه از كره شمالی درخواست میكرد كه به پای میز مذاكره بازگردد و از تقویت روابط آمریكا با كره جنوبی بهعنوان گامی برای پیشبرد یاد میكرد، لب به انتقاد از كاستیهای اصلی سیاست دولت ترامپ در شبهجزیره گشود. بیگن در سخنرانیاش به لزوم پایاندادن به جنگ 70ساله كره و برقراری صلح در شبهجزیره اشاره كرد: «جنگ به پایان رسیده؛ درگیریها پایان یافته و زمان صلح فرارسیده است». او همچنین از تعهدات موجود در قبال صلح در دو كره سخن گفت و از بیانیه مشترك سال 2018 میلادی نام برد كه دونالد ترامپ، رئیسجمهوری، كیم جونگ اون، رهبر كره شمالی و همچنین مون جائهاین، رئیسجمهوری كره جنوبی آن را امضا کردند. اما بیگن فراموش كرد توضیح دهد كه چرا مذاكرات بین ایالات متحده و كره شمالی در طول دوران دولت ترامپ نتیجهای نداشته است. او همتایان كرهشمالیاش را مقصر دانست كه چرا بهجای استفاده از فرصت تعامل در دو سال گذشته، آن را هدر دادهاند. این مسئله بسیار حائز اهمیت است كه چرا بیگن از نقش واشنگتن در نابودی گفتوگوها سخنی به میان نمیآورد. توافق بر سر كنترل تسلیحاتی و كاهش تدریجی برنامههای هستهای كره شمالی میتوانست بسیار مؤثرتر از موضع حداكثری باشد كه دولت ترامپ در سال 2019 میلادی در هانوی اتخاذ كرده بود. در حقیقت ایالات متحده با درخواست امتیازی بیش از آن اندازهای كه كره شمالی خواهان اعطای آن بود، فرصت دستیابی به توافق را از بین برد. همانطوركه وزیر خارجه كره جنوبی در وبینار «آسپن» مشاهده و دریافت كرد كه انعطافپذیری عامل اصلی موفقیت است. او گفت: «(كره جنوبی) انتظار ندارد كه كره شمالی یكباره تمامی كارها را انجام دهد». او ادامه داد كه اما تا زمانیكه تصویر كاملی از سایتهای آنان در زمینه توسعه سلاح هستهای در اختیار داشته باشیم، میتوانیم هماهنگ كنیم كه آنها چه میخواهند و ما برای خلع هستهای پیونگیانگ چه گامهای مشخصی را میتوانیم برداریم. اما واقعیت تأسفبار این است كه هم واشنگتن و هم پیونگیانگ به این باور غیرواقعی اعتماد داشتند كه دیپلماسی شخصی میتواند به دههها بیاعتمادی و همچنین به عناصر شرور درون دولتها غلبه كند. البته ایماننداشتن كیم جونگ اون به روند صلح بین دو كره نیز به خودی خود، خودشكن بود. پیونگیانگ از منفجركردن دفتر ارتباطات با کره جنوبی در شهر مرزی کائهسونگ، سوزندان یكی از مقامات شیلات كره جنوبی و بدنامكردن سئول، نهتنها هیچ منفعتی نبرد بلكه آخرین امیدها را نیز از بین برد. اما از طرف ایالات متحده، دولت ترامپ میتوانست اقدامات متقاعدكنندهتری را انجام دهد -بهویژه در كنگره- در چنین شرایطی هستهایشدن شبهجزیره كره میتوانست هدفی بلندمدت باشد نه یك پیششرط برای گفتوگو. اما دولت ترامپ، كنگره را دور نگه داشت و این امر باعث شد تا قوه مقننه به تلاشهای دیپلماتیك رئیسجمهوری حمله كند. درمورد اتحاد ایالات متحده و كره جنوبی، بیگن عالمانه خواستار گفتوگوهای صادقانه و آشكارتر درباره آینده این نوع از روابط شد. در حقیقت بررسی مجدد ابعاد امنیتی، دیپلماتیك و اقتصادی اتحاد بین واشنگتن و سئول، با توجه به تغییرات سالهای اخیر در آسیای شرقی و كشور آمریكا ضروری است. همكاری نزدیكتر در زمینههای غیرسنتی مانند پاندمیها و تغییرات آبوهوایی بهویژه در این مقطع بسیار مفید خواهد بود؛ چراكه در زمان چالشهای خارقالعاده در ایالات متحده، سئول قدرت مانور بیشتری دارد. اما اینگونه به نظر میرسد كه منظور بیگن در حقیقت تغییر ماهیت روابط دوجانبه برای مهار نفوذ چین در منطقه است كه چنین اقدامی از اساس اشتباه خواهد بود. كره جنوبی از پیوستن به هر ابتكار عملی كه منجر به تضعیف بزرگترین شریك تجاریاش شود، متنفر است و در عوض بر چارچوبهایی تأكید میكند كه بر منافع مشترك استوار هستند تا تفاوتهای ایدئولوژیك. فراخوان بیگن برای همكاری بر اساس نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین و پیشبرد منطقه آزاد در منطقه اقیانوس آرام متشكل از كشورهای قدرتمند كه مستقل رشد میكنند و عاری از زورگویی هستند، در حقیقت تحقق همان فرضیهای است كه ترامپ از همان ابتدا برای مهار استراتژی چین از آن سخن گفته بود. اما واشنگتن بهجای پافشاری بر یك اصل سازماندهیشده، بهتر است ابتدا با سئول درباره چگونگی بهروزرسانی روابط دوجانبه برای پاسخگویی به چالشهای قرن بیستویكم مشورت كند. داشتن رویكرد دیپلماسیمحور برای دستیابی به صلح در شبهجزیره هرگز آسان و در دسترس نبوده است و بیگن بهدلیل تلاشهای بیوقفهاش در وزارت خارجه شایسته اعتبار فراوان است؛ بنابراین هر استراتژی برای كره شمالی چه با محوریت دیپلماسی و چه با تمركز بر مهار نظامی، مستلزم استفاده از موفقیتهای میانه دولت ترامپ است. اما سؤال این است كه تصمیمگیرندگان در هر دو طرف اقیانوس آرام آیا همان ضرورتی را كه بیگن احساس میكرد، حس میكنند.