مچگیری یا حقیقتجویی؟
مهرداد ملایی . مترجم
شاید در نگاه اول به فهرست کتابهایی که «پیتر شوایتزر» نوشته است، به این نتیجه برسید که یک نویسنده محافظهکار و جمهوریخواه دارد حزب مقابل را میکوبد تا منافع حزبی همفکرانش را تأمین کند. آنهم با لحنی تندوصریح و تیز که البته در روزنامهنگاری غربی چیز عجیبی نیست. این قضاوت سریع البته میتواند خیلی هم بیریشه و بیاساس نباشد؛ چراکه او در کتاب «جنگ ریگان»، دستاوردهای چهره برتر جمهوریخواهان بهویژه در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی را ستوده بود و در کتابی مانند «وجه نقد کلینتون»، فساد مالی خانواده کلینتون را که از سلبریتیهای سیاسی دموکراتها هستند، رو کرد. بااینهمه، چنین دیدی ابدا نمیتواند همه واقعیت باشد. در کشوری که فضای دانشگاهی، رسانهای، هنری و روشنفکری آن دربست در اختیار حزب مترقی دموکرات است و آنها توانستهاند خود را بهعنوان نماینده تحصیلکردههای لیبرال آرمانخواه جا بزنند، شوایتزر یکتنه و با شایستگیهای حرفهای و قلم توانایش، صدایی برای ضدیت با این رویکرد بوده است. در واقع نوشتهها، مقالات و کتابهای او نه بیانیههای سیاسی تعصبآمیز که منطبق با استانداردهای اساسی روزنامهنگاری تحقیقی هستند و بنابراین اکثر ادعاهایش را مستند به اسناد و مدارک و نقلقولهای رسمی سیاستمدارانی میکند که هدف و شکار نگاه تیزبین او قرار میگیرند. آنچه او درباره بنیاد کلینتون نوشت، چند سال بعد در ایمیلهای معروف وزیر خارجه و بانوی اول سابق آمریکا در دسترس عموم قرار گرفت که همین عاقبت باعث شد هیلاری كلینتون جاهطلب که از سالها قبل اسب خود را برای پا جای پای شوهرش گذاشتن در کاخ سفید زین کرده بود، آنطور مغلوب تازهواردی به نام دونالد ترامپ شود که همه رسانههای بزرگ آمریکا او را مسخره میکردند که چطور جرئت کرده در مقابل ستاره سیاسی پرفروغی چون هیلاری کلینتون کاندیدا شود. حالا همین صاحب قلم تیزبین و روزنامهنگار پیگیر، کتابی درباره شماری دیگر از چهرههای بانفوذ و ستارههای پرفروغ سپهر سیاسی حزب دموکرات که نام خود را «ترقیخواهان» گذاشتهاند، نوشته است و ایده اولیهاش هم این بوده که فسادهای به ظاهر کوچک چگونه میتوانند در وجود یک سیاستمدار تکثیر شوند و او را تماما فاسد کنند. همین دید سیاسی و آیندهنگری ژورنالیستی باعث شده فصل اول کتاب خود را با نوشتن درباره زنی شروع کند که خیلیها در زمان نگارش کتاب (سال 2019) بهویژه خارج از آمریکا اسمش را نشنیده بودند اما ناگهان تا معاونت رئیسجمهور که دومین سمت اجرائی مهم در ابرقدرت دنیاست بالا آمد. «کامالا هریس» آنگونه که شوایتزر در کتاب «نخبگان فساد» (با نام اصلی Profiles in Corruption) او را تصویر میکند، زن جاهطلبی است که برای بالارفتن از نردبان قدرت هر کاری که لازم بوده کرده و از انواع بیاخلاقیها و زدوبندها برای سری در میان سرها درآوردن ابا نداشته است. بعد هم میرود سراغ رئیسجمهوری منتخب این روزهای آمریکا، «جو بایدن»، که از نگاه خیلی از صاحبنظران، رأیآوردنش تا حد زیادی ریشه در نگاه سلبی مردم آمریکا به ترامپ آن هم به خاطر اثرات مخرب اقتصادی کرونا و پارهای موضعگیریهای نابخردانه رئیسجمهوری داشت و نه شایستگیهای پیرمرد آویزان به قدرتی که چهلوچند سال است شغلی جز حضور در محافل سیاسی نداشته است؛ بیآنکه کار مهمی در عالم سیاست برای کشورش کرده باشد. شوایتزر درباره بایدن مینویسد که اعضای خانواده او قبل از اینکه او با همسرش ازدواج کند، سراغ دختر (جیل بایدن) رفتند و به اطلاع او رساندند که جو امید خانواده برای رسیدن به مناصب بالای سیاسی است و روزی رئیسجمهوری آمریکا خواهد شد و او باید خود را برای این موضوع آماده کند. شوایتزر با لحن گزنده خود، بایدن را فاسدترین چهره حزب دموکرات میخواند و سند ادعایش هم فسادهای مالی گسترده اطرافیان او بهویژه پسرش هانتر بایدن و برادرانش است. جالب اینکه حالا که این متن را میخوانید، خبر آمده بهزودی پرونده مالیاتی هانتر به جریان میافتد تا معلوم شود زدوبندهای گسترده او در کشورهای نهچندان دموکراتیک مانند اوکراین، روسیه و چین که عمدتا با توسل به جایگاه سیاسی پدرش صورت گرفتهاند، تا چه حد قانونی بودهاند. چهرههای دیگری هم در این کتاب زیر تیغ تیز افشاگری شوایتزر رفتهاند که بیشک در سالهای آتی در موردشان بیشتر خواهیم شنید؛ از «الیزابت وارن» محبوب محیطهای دانشگاهی تا «برنی سندرز» پرمدعا و چهرههای جوانی که چون درندهای که پشت بوتهها در کمین شکاری باشد، برای رسیدن هرچه زودتر به بالاترین مدارج قدرت و فرصتطلبی خیز برداشتهاند. این کتاب کلاس درسی است برای روزنامهنگاری حقیقتجو که مقهور نامها و خروجیهای رسانهای نشود و شاخکهایش به هرگونه فساد از کوچکترین مصادیق سوءاستفاده از موقعیت و قدرت تا اختلاسهای بزرگ منابع عمومی تیز باشد.
شاید در نگاه اول به فهرست کتابهایی که «پیتر شوایتزر» نوشته است، به این نتیجه برسید که یک نویسنده محافظهکار و جمهوریخواه دارد حزب مقابل را میکوبد تا منافع حزبی همفکرانش را تأمین کند. آنهم با لحنی تندوصریح و تیز که البته در روزنامهنگاری غربی چیز عجیبی نیست. این قضاوت سریع البته میتواند خیلی هم بیریشه و بیاساس نباشد؛ چراکه او در کتاب «جنگ ریگان»، دستاوردهای چهره برتر جمهوریخواهان بهویژه در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی را ستوده بود و در کتابی مانند «وجه نقد کلینتون»، فساد مالی خانواده کلینتون را که از سلبریتیهای سیاسی دموکراتها هستند، رو کرد. بااینهمه، چنین دیدی ابدا نمیتواند همه واقعیت باشد. در کشوری که فضای دانشگاهی، رسانهای، هنری و روشنفکری آن دربست در اختیار حزب مترقی دموکرات است و آنها توانستهاند خود را بهعنوان نماینده تحصیلکردههای لیبرال آرمانخواه جا بزنند، شوایتزر یکتنه و با شایستگیهای حرفهای و قلم توانایش، صدایی برای ضدیت با این رویکرد بوده است. در واقع نوشتهها، مقالات و کتابهای او نه بیانیههای سیاسی تعصبآمیز که منطبق با استانداردهای اساسی روزنامهنگاری تحقیقی هستند و بنابراین اکثر ادعاهایش را مستند به اسناد و مدارک و نقلقولهای رسمی سیاستمدارانی میکند که هدف و شکار نگاه تیزبین او قرار میگیرند. آنچه او درباره بنیاد کلینتون نوشت، چند سال بعد در ایمیلهای معروف وزیر خارجه و بانوی اول سابق آمریکا در دسترس عموم قرار گرفت که همین عاقبت باعث شد هیلاری كلینتون جاهطلب که از سالها قبل اسب خود را برای پا جای پای شوهرش گذاشتن در کاخ سفید زین کرده بود، آنطور مغلوب تازهواردی به نام دونالد ترامپ شود که همه رسانههای بزرگ آمریکا او را مسخره میکردند که چطور جرئت کرده در مقابل ستاره سیاسی پرفروغی چون هیلاری کلینتون کاندیدا شود. حالا همین صاحب قلم تیزبین و روزنامهنگار پیگیر، کتابی درباره شماری دیگر از چهرههای بانفوذ و ستارههای پرفروغ سپهر سیاسی حزب دموکرات که نام خود را «ترقیخواهان» گذاشتهاند، نوشته است و ایده اولیهاش هم این بوده که فسادهای به ظاهر کوچک چگونه میتوانند در وجود یک سیاستمدار تکثیر شوند و او را تماما فاسد کنند. همین دید سیاسی و آیندهنگری ژورنالیستی باعث شده فصل اول کتاب خود را با نوشتن درباره زنی شروع کند که خیلیها در زمان نگارش کتاب (سال 2019) بهویژه خارج از آمریکا اسمش را نشنیده بودند اما ناگهان تا معاونت رئیسجمهور که دومین سمت اجرائی مهم در ابرقدرت دنیاست بالا آمد. «کامالا هریس» آنگونه که شوایتزر در کتاب «نخبگان فساد» (با نام اصلی Profiles in Corruption) او را تصویر میکند، زن جاهطلبی است که برای بالارفتن از نردبان قدرت هر کاری که لازم بوده کرده و از انواع بیاخلاقیها و زدوبندها برای سری در میان سرها درآوردن ابا نداشته است. بعد هم میرود سراغ رئیسجمهوری منتخب این روزهای آمریکا، «جو بایدن»، که از نگاه خیلی از صاحبنظران، رأیآوردنش تا حد زیادی ریشه در نگاه سلبی مردم آمریکا به ترامپ آن هم به خاطر اثرات مخرب اقتصادی کرونا و پارهای موضعگیریهای نابخردانه رئیسجمهوری داشت و نه شایستگیهای پیرمرد آویزان به قدرتی که چهلوچند سال است شغلی جز حضور در محافل سیاسی نداشته است؛ بیآنکه کار مهمی در عالم سیاست برای کشورش کرده باشد. شوایتزر درباره بایدن مینویسد که اعضای خانواده او قبل از اینکه او با همسرش ازدواج کند، سراغ دختر (جیل بایدن) رفتند و به اطلاع او رساندند که جو امید خانواده برای رسیدن به مناصب بالای سیاسی است و روزی رئیسجمهوری آمریکا خواهد شد و او باید خود را برای این موضوع آماده کند. شوایتزر با لحن گزنده خود، بایدن را فاسدترین چهره حزب دموکرات میخواند و سند ادعایش هم فسادهای مالی گسترده اطرافیان او بهویژه پسرش هانتر بایدن و برادرانش است. جالب اینکه حالا که این متن را میخوانید، خبر آمده بهزودی پرونده مالیاتی هانتر به جریان میافتد تا معلوم شود زدوبندهای گسترده او در کشورهای نهچندان دموکراتیک مانند اوکراین، روسیه و چین که عمدتا با توسل به جایگاه سیاسی پدرش صورت گرفتهاند، تا چه حد قانونی بودهاند. چهرههای دیگری هم در این کتاب زیر تیغ تیز افشاگری شوایتزر رفتهاند که بیشک در سالهای آتی در موردشان بیشتر خواهیم شنید؛ از «الیزابت وارن» محبوب محیطهای دانشگاهی تا «برنی سندرز» پرمدعا و چهرههای جوانی که چون درندهای که پشت بوتهها در کمین شکاری باشد، برای رسیدن هرچه زودتر به بالاترین مدارج قدرت و فرصتطلبی خیز برداشتهاند. این کتاب کلاس درسی است برای روزنامهنگاری حقیقتجو که مقهور نامها و خروجیهای رسانهای نشود و شاخکهایش به هرگونه فساد از کوچکترین مصادیق سوءاستفاده از موقعیت و قدرت تا اختلاسهای بزرگ منابع عمومی تیز باشد.