|

از کابوسی به کابوسی دیگر *

گیسو فغفوری

دیروز، روز جهانی مهاجران بود و فردا روز بین‌المللی همبستگی بشر؛ نام‌هایی که یونیسف، سازمان ملل و یونسکو به روزهای سال می‌دهند تا برای بهبود وضعیت بشر تلاش شود. ایران و مردم ایران نیز بخشی از جهان هستند؛ ایرانی که مدام نامش در اخبار هست، بدون آنکه به مردمش توجه شود. بدون آنکه به یاد آورده شود، تک‌تک ایرانیان هم از همان حقوقی برخوردارند که مردمان دیگر جهان از اروپا تا افغانستان. در همه موارد مردم ایران فراموش می‌شوند. گاهی رهبران جهان ایرانیان را فراموش می‌کنند، گاهی هم مسئولان ایرانی، وقتی تحریم‌ها بیشتر می‌شود. وقتی اعلام می‌شود واکسن خارجی قرار نیست به ایران بیاید و تا بهار منتظر می‌مانیم تا دانمشندان و محققان ایرانی واکسن را تولید کنند. ما مردم ایرانیم و هزاران دغدغه. همه ما نگران آن عددی هستیم که سخنگوی وزارت بهداشت اعلام می‌کند. عددی که چهار هفته پیش حوالی 500 نفر بود و حالا کم‌کم به 250 رسیده است. همه ما دوستی و عزیزی را داریم که در این بحران از دست دادیم و شاید بدهیم. همه ما می‌دانیم که تحریم چه بر سرمان آورده است. به قول رئیس‌جمهور مدام باید بر سیاست‌های ترامپ تف و لعنت بفرستیم؛ ولی مگر با نفرین، حال دوستان‌مان خوب می‌شود؟ عزیزان‌مان زنده می‌شوند؟ آیا حال بد نزدیکان‌مان خوب می‌شود؟ آیا سبب می‌شود آن کسی که رفته، برگردد؟ مدام باید فراموش کنیم که قرار بود سانتریفیوژها بچرخد و زندگی ما هم بچرخد. ما به‌نوعی فراموش شدیم. مدام باید خواسته‌ها و اولویت‌های‌مان را فراموش کنیم. مدام باید از یاد ببریم چه می‌خواستیم؛ اما چه به دست آوردیم. برخی از ما این‌همه را تاب نمی‌آورند. رفتن و فرارکردن شده دغدغه ذهنی‌شان. بسیارند کسانی که راه‌های مختلف مهاجرت را بررسی می‌کنند. آن کسی که دارد، خانه‌ای در ترکیه می‌خرد، آن کسی که ندارد، مانند ایران‌نژادها تن به دریا می‌سپارد تا برای خودش تغییر به وجود بیاورد. یک‌سال‌و نیم پیش، بسیاری برای رفتن دلیل می‌آوردند و اکنون آنان که مانده‌اند، برای بودن در وطن‌شان احتیاج به استدلال دارند. احتیاج دارند به خودشان جواب بدهند که چرا یکی از همان مهاجران نیستند، دیگر نظریه‌هایی مانند وطن که هتل نیست، کارکردی ندارد. برای طبقه متوسط که روزبه‌روز فقیرتر می‌شود و تعدادشان کمتر می‌شود، نام اردوگاه‌هایی مانند مانوس (پاپوآگینه نو)، وس بوس (یونان) و کانال مانش، حتی ترکیه و... آشنا و آشناتر می‌شود. ما ایرانی‌ها همه جای جهان هستیم، از گوشه‌ای در برزیل و آفریقای جنوبی تا سیبری و فیلیپین. ما به هر جایی که می‌شود رفت، برای رفتن فکر می‌کنیم و می‌رویم. روزبه‌روز بیشتر دغدغه رفتن داریم. یک جورهایی انگار 18 دسامبر -روز جهانی مهاجران- روز جهانی ما ایرانی‌ها هم می‌تواند باشد. ما به همه جای جهان مهاجرت کرده‌ایم. آقازاده‌های‌مان تورنتو و ونکوور را تصرف کرده‌اند، تحصیل‌کرده‌های‌مان به اروپا و آمریکا رفته‌اند و ازجان‌گذشته‌ها هر جایی که بشود رفت. حتی آن پیمان مهاجرت که در سال 2018 در سازمان ملل و از سوی 192 کشور و با 23 هدف تصویب شد، نتوانست برای مهاجران، برای ایرانیان آواره در اردوگاه‌ها و البته دیگر مهاجران جهان «کرامت انسانی» به همراه بیاورد.

این سند تعهد سیاسی دولت‌هاست که البته مخالفانی هم دارد، به نظر گروه‌های راست افراطی می‌توانند به‌نوعی رویارویی با حاکمیت ملی باشند و اقتدار دولت‌ها در مرزها و سیاست‌ خارجی‌شان را تضعیف ‌کند. در این سند از حقوق مهاجران حمایت می‌کند؛ اما حقی برای مهاجرت ایجاد نمی‌کند. دولت‌ها متعهد شده‌اند که پدیده بازداشت به‌عنوان آخرین راه‌حل و برای ارائه خدمات ابتدایی برای مهاجران انجام شود. قرار شده مسیرهای بیشتری برای مهاجرت قانونی باز شود. قرار شده مبارزه با تمام اشکال تبعیض انجام گیرد و در راستای بیگانه‌هراسی و بردباری برای مهاجران باشد.
به نظر می‌رسد راه زیادی تا رسیدن به این اهداف مانده است؛ به‌ویژه آنکه کشورهای مهمی مانند آمریکا، استرالیا و سوئیس از این پیمان‌نامه خارج شده‌اند. با تمام اینها شاید اگر پاسپورت‌مان اعتبار بیشتری داشت، شاید اگر مرزهای کشورهای بیشتری بر روی‌مان گشوده بود، هم‌وطنان‌مان این‌طور آواره گوشه‌گوشه جهان نمی‌شدند. شاید اگر مردم فراموش نمی‌شدند، خیلی از این اتفاقات از تحریم تا تبعیض برای‌مان رخ نمی‌داد.
*دویچه‌وله چندی پیش مجموعه عکس‌های پروین سعادتی از برخی مهاجران را در یکی از اردوگاه‌های یونان منتشر کرد. او در سال ۲۰۱۶ با سفر به یونان این مجموعه عکس را ثبت و در کتابی با عنوان «از یک کابوس به کابوس دیگر» منتشر کرد. مهاجرانی که در اتاق‌های کوچک اما با تعداد زیاد می‌خوابیدند، با بیماری‌های مختلف به خاطر کمبود بهداشت درگیر بودند و نه راه پس داشتند و نه راه پیش.

دیروز، روز جهانی مهاجران بود و فردا روز بین‌المللی همبستگی بشر؛ نام‌هایی که یونیسف، سازمان ملل و یونسکو به روزهای سال می‌دهند تا برای بهبود وضعیت بشر تلاش شود. ایران و مردم ایران نیز بخشی از جهان هستند؛ ایرانی که مدام نامش در اخبار هست، بدون آنکه به مردمش توجه شود. بدون آنکه به یاد آورده شود، تک‌تک ایرانیان هم از همان حقوقی برخوردارند که مردمان دیگر جهان از اروپا تا افغانستان. در همه موارد مردم ایران فراموش می‌شوند. گاهی رهبران جهان ایرانیان را فراموش می‌کنند، گاهی هم مسئولان ایرانی، وقتی تحریم‌ها بیشتر می‌شود. وقتی اعلام می‌شود واکسن خارجی قرار نیست به ایران بیاید و تا بهار منتظر می‌مانیم تا دانمشندان و محققان ایرانی واکسن را تولید کنند. ما مردم ایرانیم و هزاران دغدغه. همه ما نگران آن عددی هستیم که سخنگوی وزارت بهداشت اعلام می‌کند. عددی که چهار هفته پیش حوالی 500 نفر بود و حالا کم‌کم به 250 رسیده است. همه ما دوستی و عزیزی را داریم که در این بحران از دست دادیم و شاید بدهیم. همه ما می‌دانیم که تحریم چه بر سرمان آورده است. به قول رئیس‌جمهور مدام باید بر سیاست‌های ترامپ تف و لعنت بفرستیم؛ ولی مگر با نفرین، حال دوستان‌مان خوب می‌شود؟ عزیزان‌مان زنده می‌شوند؟ آیا حال بد نزدیکان‌مان خوب می‌شود؟ آیا سبب می‌شود آن کسی که رفته، برگردد؟ مدام باید فراموش کنیم که قرار بود سانتریفیوژها بچرخد و زندگی ما هم بچرخد. ما به‌نوعی فراموش شدیم. مدام باید خواسته‌ها و اولویت‌های‌مان را فراموش کنیم. مدام باید از یاد ببریم چه می‌خواستیم؛ اما چه به دست آوردیم. برخی از ما این‌همه را تاب نمی‌آورند. رفتن و فرارکردن شده دغدغه ذهنی‌شان. بسیارند کسانی که راه‌های مختلف مهاجرت را بررسی می‌کنند. آن کسی که دارد، خانه‌ای در ترکیه می‌خرد، آن کسی که ندارد، مانند ایران‌نژادها تن به دریا می‌سپارد تا برای خودش تغییر به وجود بیاورد. یک‌سال‌و نیم پیش، بسیاری برای رفتن دلیل می‌آوردند و اکنون آنان که مانده‌اند، برای بودن در وطن‌شان احتیاج به استدلال دارند. احتیاج دارند به خودشان جواب بدهند که چرا یکی از همان مهاجران نیستند، دیگر نظریه‌هایی مانند وطن که هتل نیست، کارکردی ندارد. برای طبقه متوسط که روزبه‌روز فقیرتر می‌شود و تعدادشان کمتر می‌شود، نام اردوگاه‌هایی مانند مانوس (پاپوآگینه نو)، وس بوس (یونان) و کانال مانش، حتی ترکیه و... آشنا و آشناتر می‌شود. ما ایرانی‌ها همه جای جهان هستیم، از گوشه‌ای در برزیل و آفریقای جنوبی تا سیبری و فیلیپین. ما به هر جایی که می‌شود رفت، برای رفتن فکر می‌کنیم و می‌رویم. روزبه‌روز بیشتر دغدغه رفتن داریم. یک جورهایی انگار 18 دسامبر -روز جهانی مهاجران- روز جهانی ما ایرانی‌ها هم می‌تواند باشد. ما به همه جای جهان مهاجرت کرده‌ایم. آقازاده‌های‌مان تورنتو و ونکوور را تصرف کرده‌اند، تحصیل‌کرده‌های‌مان به اروپا و آمریکا رفته‌اند و ازجان‌گذشته‌ها هر جایی که بشود رفت. حتی آن پیمان مهاجرت که در سال 2018 در سازمان ملل و از سوی 192 کشور و با 23 هدف تصویب شد، نتوانست برای مهاجران، برای ایرانیان آواره در اردوگاه‌ها و البته دیگر مهاجران جهان «کرامت انسانی» به همراه بیاورد.

این سند تعهد سیاسی دولت‌هاست که البته مخالفانی هم دارد، به نظر گروه‌های راست افراطی می‌توانند به‌نوعی رویارویی با حاکمیت ملی باشند و اقتدار دولت‌ها در مرزها و سیاست‌ خارجی‌شان را تضعیف ‌کند. در این سند از حقوق مهاجران حمایت می‌کند؛ اما حقی برای مهاجرت ایجاد نمی‌کند. دولت‌ها متعهد شده‌اند که پدیده بازداشت به‌عنوان آخرین راه‌حل و برای ارائه خدمات ابتدایی برای مهاجران انجام شود. قرار شده مسیرهای بیشتری برای مهاجرت قانونی باز شود. قرار شده مبارزه با تمام اشکال تبعیض انجام گیرد و در راستای بیگانه‌هراسی و بردباری برای مهاجران باشد.
به نظر می‌رسد راه زیادی تا رسیدن به این اهداف مانده است؛ به‌ویژه آنکه کشورهای مهمی مانند آمریکا، استرالیا و سوئیس از این پیمان‌نامه خارج شده‌اند. با تمام اینها شاید اگر پاسپورت‌مان اعتبار بیشتری داشت، شاید اگر مرزهای کشورهای بیشتری بر روی‌مان گشوده بود، هم‌وطنان‌مان این‌طور آواره گوشه‌گوشه جهان نمی‌شدند. شاید اگر مردم فراموش نمی‌شدند، خیلی از این اتفاقات از تحریم تا تبعیض برای‌مان رخ نمی‌داد.
*دویچه‌وله چندی پیش مجموعه عکس‌های پروین سعادتی از برخی مهاجران را در یکی از اردوگاه‌های یونان منتشر کرد. او در سال ۲۰۱۶ با سفر به یونان این مجموعه عکس را ثبت و در کتابی با عنوان «از یک کابوس به کابوس دیگر» منتشر کرد. مهاجرانی که در اتاق‌های کوچک اما با تعداد زیاد می‌خوابیدند، با بیماری‌های مختلف به خاطر کمبود بهداشت درگیر بودند و نه راه پس داشتند و نه راه پیش.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها