رسانههای مستقل و نکبت جنگ؛ بحرانزایی یا بحرانزدایی؟
پژمان موسوی
در جهان امروز، مشارکت مردم در تصمیمگیریهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یکی از حقوق بنیادین شهروندان در جوامع دموکراتیک است و شفافیت اخبار و اطلاعات، لازمه آن؛ شفافیتی که لازمه اعتماد است و پایه تمامی تصمیمگیریها و تصمیمسازیها، نه فقط در ایران که در تمامی کشورهای جهان؛ شفافیتی که در این روزهای پایانی ریاستجمهوری دونالد ترامپ و شایعاتی که درباره احتمال وقوع جنگ در منطقه مطرح است، اساسا در کشور و در نسبت میان مردم و مسئولان به چشم نمیخورد. البته این عدم شفافیت طبیعی هم هست چراکه پیشنیاز شفافیت، اطلاعرسانی درست و دقیق است و اینجاست که رسانههای داخلی در آن بهصورت جدی لنگ میزنند. به مردمی فکر کنید که ناگهان با نامه رئیسجمهور سابق به رئیسجمهور فعلی مواجه میشوند با این تیتر عجیب: جلوی جنگ را بگیرید! به نظرتان، مردم با دیدن این نامه و سکوتی که در رسانهها و در میان مسئولان درباره موضوع این نامه وجود دارد چه تصوری پیش خودشان میکنند؟ مهم نیست که خطر جنگ چقدر جدی است، یا اصلا شایعه است یا واقعیت، وقتی موضوعی درباره خطر شوم جنگ مطرح میشود، رسانههای رسمی و حرفهای موظفاند به صورت شفاف درباره آن بنویسند.
واقعیت این است که رسانه و بحران میتوانند ماهیتا علت و معلول یکدیگر باشند، اما رسانه بیش از آنکه از بحران اثر بپذیرد بر بحران اثر میگذارد؛ زیرا یکی از مهمترین عوامل اجتماعی در درک عمومی جامعه از یک بحران، رسانه است. رسانه با قابلیت دوگانه خود در بحرانزایی و بحرانزدایی میتواند دغدغه سیاسی یک جامعه را در کانون توجه قرار دهد تا به یک بحران تبدیل شود یا بالعکس یک بحران را به گونهای مدیریت کند که در نطفه خاموش شود. در یک بحران سیاسی مانند جنگ، کارکرد گاه متضاد رسانه در شكلدهی به افكار عمومی میتواند له یا علیه منافع دولتها باشد. در شرایط جنگی یا در زمانی که شایعه جنگ مطرح است، رسانه میتواند با شفافسازی یا پنهانسازی واقعیات جنگ، افراط و تفریط در اطلاعرسانی، برجستهسازی یا کوچکنمایی، برانگیختن احساسات مردمی یا ترویج انفعال و بیتفاوتی اجتماعی، افکار عمومی را بهخوبی جهتدهی کند؛ این موضوع وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که رسانههای مستقل و ضد جنگ، در عمل سکوت میکنند و رسانههای جنگطلب، به صورتی کاملا یکطرفه و جهتدار، درباره جنگ مینویسند. نوشتن رسانههای جنگطلب از جنگ، البته تضمین شفافیت
نیست چراکه آنها عموما جهتدار درباره جنگ مینویسند و افکار عمومی را در جریان جزئیات و نگاههای متفاوت و متضاد قرار نمیدهند. راه درست، نوشتن رسانههای مستقل از جنگ است؛ همان رسانههایی که سیاستشان شفافیت است و خطمشیشان نوشتن از حقیقت جنگ و سیاستهای جنگافروزانه. ازهمینرو هم هست که مهمترین دستورالعمل رسانههای مستقل ایران امروز، باید رعایت اصل شفافیت باشد و نوشتن از سایه شوم جنگ. یک نکته را هم نباید فراموش کرد، اگر رسانههای مستقل و حرفهای، به وظیفهشان عمل نکنند، سایر بازیگران رسانهای بیکار و خاموش نمیمانند و تجربه سالهای گذشته در حاکمیت مطلق رسانههای مجازی، این موضوع را اثبات کرده است؛ نه جنگها مانند جنگهای پیش از آناند، نه رسانهها یک بازتابدهنده صرف اخبار و رویدادهای جنگ. در روزگار ما اخبار و اطلاعات صرفا از فیلتر رسانههای کلاسیکی همچون تلویزیون، رادیو و مطبوعات به
افکار عمومی دنیا منتقل نمیشود، بلکه با گسترش شبکههای نوین اطلاعرسانی و ترویج فضای مجازی در سپهر اطلاعرسانی جهانی، امکان انتشار اخبار و تحلیلهایی مستقل و متفاوت با قرائت رسانههای دولتی، برای بازیگران رسانهای فراهم شده است. با ورود شبکههای اجتماعی و به موازات آن پویایی جامعه مدنی، جایگاه شهروندان در بحرانهای سیاسی از مردمی کنشپذیر به شهروندانی کنشگر و مسئول تغییر یافته است. هر شهروند میتواند به عنوان آلترناتیوی قدرتمند با پلتفرمهای رسانهای که در اختیار دارد با ازبینبردن انحصار رسانهای رسمی، در فرایند روشنگری و بیداری افکار عمومی نقشآفرینی کنند. ازهمینرو هم هست که رسانههای رسمی و البته مستقل، نباید در این شرایط حساس قافیه را ببازند و عرصه را به تمامی به جنگافروزان و مدافعان سیاست سکوت و سانسور واگذار کنند؛ این یک پیشنهاد یا توصیه نیست، ضرورت این روزهای روزنامهنگاری مکتوب ایران است.
در جهان امروز، مشارکت مردم در تصمیمگیریهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یکی از حقوق بنیادین شهروندان در جوامع دموکراتیک است و شفافیت اخبار و اطلاعات، لازمه آن؛ شفافیتی که لازمه اعتماد است و پایه تمامی تصمیمگیریها و تصمیمسازیها، نه فقط در ایران که در تمامی کشورهای جهان؛ شفافیتی که در این روزهای پایانی ریاستجمهوری دونالد ترامپ و شایعاتی که درباره احتمال وقوع جنگ در منطقه مطرح است، اساسا در کشور و در نسبت میان مردم و مسئولان به چشم نمیخورد. البته این عدم شفافیت طبیعی هم هست چراکه پیشنیاز شفافیت، اطلاعرسانی درست و دقیق است و اینجاست که رسانههای داخلی در آن بهصورت جدی لنگ میزنند. به مردمی فکر کنید که ناگهان با نامه رئیسجمهور سابق به رئیسجمهور فعلی مواجه میشوند با این تیتر عجیب: جلوی جنگ را بگیرید! به نظرتان، مردم با دیدن این نامه و سکوتی که در رسانهها و در میان مسئولان درباره موضوع این نامه وجود دارد چه تصوری پیش خودشان میکنند؟ مهم نیست که خطر جنگ چقدر جدی است، یا اصلا شایعه است یا واقعیت، وقتی موضوعی درباره خطر شوم جنگ مطرح میشود، رسانههای رسمی و حرفهای موظفاند به صورت شفاف درباره آن بنویسند.
واقعیت این است که رسانه و بحران میتوانند ماهیتا علت و معلول یکدیگر باشند، اما رسانه بیش از آنکه از بحران اثر بپذیرد بر بحران اثر میگذارد؛ زیرا یکی از مهمترین عوامل اجتماعی در درک عمومی جامعه از یک بحران، رسانه است. رسانه با قابلیت دوگانه خود در بحرانزایی و بحرانزدایی میتواند دغدغه سیاسی یک جامعه را در کانون توجه قرار دهد تا به یک بحران تبدیل شود یا بالعکس یک بحران را به گونهای مدیریت کند که در نطفه خاموش شود. در یک بحران سیاسی مانند جنگ، کارکرد گاه متضاد رسانه در شكلدهی به افكار عمومی میتواند له یا علیه منافع دولتها باشد. در شرایط جنگی یا در زمانی که شایعه جنگ مطرح است، رسانه میتواند با شفافسازی یا پنهانسازی واقعیات جنگ، افراط و تفریط در اطلاعرسانی، برجستهسازی یا کوچکنمایی، برانگیختن احساسات مردمی یا ترویج انفعال و بیتفاوتی اجتماعی، افکار عمومی را بهخوبی جهتدهی کند؛ این موضوع وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که رسانههای مستقل و ضد جنگ، در عمل سکوت میکنند و رسانههای جنگطلب، به صورتی کاملا یکطرفه و جهتدار، درباره جنگ مینویسند. نوشتن رسانههای جنگطلب از جنگ، البته تضمین شفافیت
نیست چراکه آنها عموما جهتدار درباره جنگ مینویسند و افکار عمومی را در جریان جزئیات و نگاههای متفاوت و متضاد قرار نمیدهند. راه درست، نوشتن رسانههای مستقل از جنگ است؛ همان رسانههایی که سیاستشان شفافیت است و خطمشیشان نوشتن از حقیقت جنگ و سیاستهای جنگافروزانه. ازهمینرو هم هست که مهمترین دستورالعمل رسانههای مستقل ایران امروز، باید رعایت اصل شفافیت باشد و نوشتن از سایه شوم جنگ. یک نکته را هم نباید فراموش کرد، اگر رسانههای مستقل و حرفهای، به وظیفهشان عمل نکنند، سایر بازیگران رسانهای بیکار و خاموش نمیمانند و تجربه سالهای گذشته در حاکمیت مطلق رسانههای مجازی، این موضوع را اثبات کرده است؛ نه جنگها مانند جنگهای پیش از آناند، نه رسانهها یک بازتابدهنده صرف اخبار و رویدادهای جنگ. در روزگار ما اخبار و اطلاعات صرفا از فیلتر رسانههای کلاسیکی همچون تلویزیون، رادیو و مطبوعات به
افکار عمومی دنیا منتقل نمیشود، بلکه با گسترش شبکههای نوین اطلاعرسانی و ترویج فضای مجازی در سپهر اطلاعرسانی جهانی، امکان انتشار اخبار و تحلیلهایی مستقل و متفاوت با قرائت رسانههای دولتی، برای بازیگران رسانهای فراهم شده است. با ورود شبکههای اجتماعی و به موازات آن پویایی جامعه مدنی، جایگاه شهروندان در بحرانهای سیاسی از مردمی کنشپذیر به شهروندانی کنشگر و مسئول تغییر یافته است. هر شهروند میتواند به عنوان آلترناتیوی قدرتمند با پلتفرمهای رسانهای که در اختیار دارد با ازبینبردن انحصار رسانهای رسمی، در فرایند روشنگری و بیداری افکار عمومی نقشآفرینی کنند. ازهمینرو هم هست که رسانههای رسمی و البته مستقل، نباید در این شرایط حساس قافیه را ببازند و عرصه را به تمامی به جنگافروزان و مدافعان سیاست سکوت و سانسور واگذار کنند؛ این یک پیشنهاد یا توصیه نیست، ضرورت این روزهای روزنامهنگاری مکتوب ایران است.