|

توییتر و اخراج ترامپ

کوروش احمدی- ‌تحلیلگر

‌اگر تصمیم شرکت توییتر به بستن حساب رئیس‌جمهور آمریکا برای همیشه را یک تحول تاریخی و فصل ممیزه جهان کهنه و نو به‌شمار آوریم، چندان اغراق نکرده‌ایم. این شرکت خصوصی کاری کرد که لشکری از مقامات قضائی و سیاست‌مداران از هر دو حزب آمریکا آشکار و نهان در چند سال گذشته خواستند بکنند اما نتوانستند. اهمیت این تحول از آن جهت است که امروزه شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر نقشی تعیین‌کننده‌ در شکل‌دادن به گفتمان‌های اجتماعی یافته‌اند. این تحول نشان داد که حتی در دموکراسی‌های ریشه‌دار نیز قدرت فقط در انحصار قوانین و سازوکارهای حکومتی بر‌آمده از آن و کسانی که از مسیر انتخابات آزاد و منصفانه صاحب قدرت شده‌اند، نیست؛ بلکه از این پس مدیران شرکت‌های خصوصی را نیز باید در زمره صاحبان قدرت به‌شمار آورد. چند‌سالی است که آنچه «جامعه دیجیتالی» نامیده می‌شود، در حال اعمال نفوذ بر عرصه‌های مختلف زیست آدمی است. بستن شبکه‌های اجتماعی به روی مردی که فرمانده قوی‌ترین ارتش جهان و حاکم بر گسترده‌ترین شبکه‌های اطلاعاتی است‌ هم گویای ساختار قدرت در دموکراسی‌ها است و هم نشان‌دهنده جابه‌جایی‌هایی در مراکز قدرت همه جوامع دیجیتالی و آینده محتوم آنها. ‌بسته‌شدن دائمی حساب ترامپ در توییتر و فیس‌بوک و اعمال محدودیت‌هایی که بسیاری از دیگر شبکه‌های اجتماعی برای او و برخی از کسانی که در حمله ششم ژانویه به کنگره نقش داشتند، در‌ حالی انجام شد که این شبکه‌های اجتماعی در چند سال گذشته به نام آزادی بیان در برابر فراخوان‌ها برای بستن حساب‌های ترامپ مقاومت کرده بودند. توییتر در واکنش به نفرت‌پراکنی‌ها، تشویق به خشونت‌ها، نشر تئوری‌های توطئه و ادعاهای بی‌پایه توسط ترامپ فقط در دو، سه ماه گذشته حدود 500 بار برچسب هشداردهنده روی توییت‌های او گذاشته بود. توییتر روشن کرد که نهایتا پیام ترامپ مبنی‌بر عدم شرکت در مراسم تحلیف بایدن، شرکت را به تصمیم برای بستن دائمی حساب او رساند؛ چرا‌که این پیام به این معنی بود که باوجود بازشماری‌ آرا، در روندهای قضائی دادگاه‌های فدرال و دیوان عالی و در مجالس ایالتی و کنگره، ترامپ همچنان مشروعیت انتخابات را رد می‌کند و عدم شرکت در تحلیف می‌تواند به معنی چراغ سبز برای دور جدیدی از خشونت باشد. مدیران توییتر و فیس‌بوک همچنین ادعا کردند که دلیل دیگر اقدام آنها فشار کارکنان این دو شرکت بر مدیران بوده است.

باوجود اصرار حامیان ترامپ بر اینکه حذف او از توییتر در حکم نقض آزادی بیان به نحو مندرج در متمم اول قانون اساسی است، حقوق‌دانان توجه می‌دهند که اگر‌چه تصمیم توییتر ممکن است غیرعقلانی و مغایر با روح و ارزش‌های ضمنی متمم اول باشد‌ اما مغایر با نص آن نیست؛ چرا‌که هدف متمم اول جلوگیری از نقض آزادی بیان توسط دولت است و قابل تعمیم به تصمیم شرکت‌های خصوصی نیست. ضمن اینکه آزادی بیان کسانی مانند ترامپ نقض‌شدنی نیست. آنها اگر یک ابزار را از دست بدهند، ابزارهای دیگری به دست می‌آور‌ند‌. البته نمی‌توان انکار کرد که هویت سیاسی ترامپ از حسابش در توییتر غیر قابل تفکیک است و کوچ او و هوادارانش به ابزارهای ارتباطی کمتر‌شناخته‌شده، می‌تواند روند تبدیل‌شدن آنها به یک فرقه را تسریع کند.‌بر همین مبنا می‌توان درباره تأثیر این تصمیم بر آینده ترامپ بحث کرد. حذف او از شبکه‌های اجتماعی اصلی، او را از مؤثرترین ابزار نفوذ فرهنگی و جلب توجه جهانیان محروم می‌کند. همین نگرانی ممکن است دلیل اصلی عقب‌نشینی او و انتشار ویدئویی باشد که در آن او نهایتا به تلویح نتیجه انتخابات را پذیرفت، از تمرکزش بر انتقال آرام قدرت گفت و حمله به کنگره را محکوم کرد. این ویدئو تنها چند ساعت بعد از تهدید توییتر و فیس‌بوک به بستن حسابش منتشر شد. این در حالی بود که ترامپ پیش از آن نسبت به تهدید استیضاح مجدد توسط کنگره و توسل کابینه او به متمم 25 قانون اساسی برای برکناری‌اش بی‌اعتنا مانده بود. البته مشکل می‌توان با قطعیت قضاوت کرد که آیا نگرانی او از برکناری در چند روز مانده به ترک کاخ سفید موجب این عقب‌نشینی شد یا نگرانی از سلب ابزار ارتباطی قابل‌اتکا و محبوبش با 88 میلیون دنبال‌کننده‌ اما تردید نیست که هیچ‌کدام از رسانه‌های جریان اصلی، حتی فاکس‌نیوز، در این اواخر برای ترامپ قابل اتکا نبودند.
هنوز ابعاد کامل و توانایی‌های بالقوه عصر دیجیتال و ابزار ارتباطی دیجیتال که تا اینجا منشأ انقلابی در مقیاسی تاریخی بوده‌اند، تماما بر ما مکشوف نیست. این ابزار اگر‌چه تاکنون منشأ تغییر در نحوه تفکر، در نحوه بیان و در تعریف هویت افراد و جوامع شده است‌ اما هنوز جدید و سیال است و ممکن است در هر قدم همچنان ما را با شگفتی‌های بیشتری مواجه کند.

‌اگر تصمیم شرکت توییتر به بستن حساب رئیس‌جمهور آمریکا برای همیشه را یک تحول تاریخی و فصل ممیزه جهان کهنه و نو به‌شمار آوریم، چندان اغراق نکرده‌ایم. این شرکت خصوصی کاری کرد که لشکری از مقامات قضائی و سیاست‌مداران از هر دو حزب آمریکا آشکار و نهان در چند سال گذشته خواستند بکنند اما نتوانستند. اهمیت این تحول از آن جهت است که امروزه شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر نقشی تعیین‌کننده‌ در شکل‌دادن به گفتمان‌های اجتماعی یافته‌اند. این تحول نشان داد که حتی در دموکراسی‌های ریشه‌دار نیز قدرت فقط در انحصار قوانین و سازوکارهای حکومتی بر‌آمده از آن و کسانی که از مسیر انتخابات آزاد و منصفانه صاحب قدرت شده‌اند، نیست؛ بلکه از این پس مدیران شرکت‌های خصوصی را نیز باید در زمره صاحبان قدرت به‌شمار آورد. چند‌سالی است که آنچه «جامعه دیجیتالی» نامیده می‌شود، در حال اعمال نفوذ بر عرصه‌های مختلف زیست آدمی است. بستن شبکه‌های اجتماعی به روی مردی که فرمانده قوی‌ترین ارتش جهان و حاکم بر گسترده‌ترین شبکه‌های اطلاعاتی است‌ هم گویای ساختار قدرت در دموکراسی‌ها است و هم نشان‌دهنده جابه‌جایی‌هایی در مراکز قدرت همه جوامع دیجیتالی و آینده محتوم آنها. ‌بسته‌شدن دائمی حساب ترامپ در توییتر و فیس‌بوک و اعمال محدودیت‌هایی که بسیاری از دیگر شبکه‌های اجتماعی برای او و برخی از کسانی که در حمله ششم ژانویه به کنگره نقش داشتند، در‌ حالی انجام شد که این شبکه‌های اجتماعی در چند سال گذشته به نام آزادی بیان در برابر فراخوان‌ها برای بستن حساب‌های ترامپ مقاومت کرده بودند. توییتر در واکنش به نفرت‌پراکنی‌ها، تشویق به خشونت‌ها، نشر تئوری‌های توطئه و ادعاهای بی‌پایه توسط ترامپ فقط در دو، سه ماه گذشته حدود 500 بار برچسب هشداردهنده روی توییت‌های او گذاشته بود. توییتر روشن کرد که نهایتا پیام ترامپ مبنی‌بر عدم شرکت در مراسم تحلیف بایدن، شرکت را به تصمیم برای بستن دائمی حساب او رساند؛ چرا‌که این پیام به این معنی بود که باوجود بازشماری‌ آرا، در روندهای قضائی دادگاه‌های فدرال و دیوان عالی و در مجالس ایالتی و کنگره، ترامپ همچنان مشروعیت انتخابات را رد می‌کند و عدم شرکت در تحلیف می‌تواند به معنی چراغ سبز برای دور جدیدی از خشونت باشد. مدیران توییتر و فیس‌بوک همچنین ادعا کردند که دلیل دیگر اقدام آنها فشار کارکنان این دو شرکت بر مدیران بوده است.

باوجود اصرار حامیان ترامپ بر اینکه حذف او از توییتر در حکم نقض آزادی بیان به نحو مندرج در متمم اول قانون اساسی است، حقوق‌دانان توجه می‌دهند که اگر‌چه تصمیم توییتر ممکن است غیرعقلانی و مغایر با روح و ارزش‌های ضمنی متمم اول باشد‌ اما مغایر با نص آن نیست؛ چرا‌که هدف متمم اول جلوگیری از نقض آزادی بیان توسط دولت است و قابل تعمیم به تصمیم شرکت‌های خصوصی نیست. ضمن اینکه آزادی بیان کسانی مانند ترامپ نقض‌شدنی نیست. آنها اگر یک ابزار را از دست بدهند، ابزارهای دیگری به دست می‌آور‌ند‌. البته نمی‌توان انکار کرد که هویت سیاسی ترامپ از حسابش در توییتر غیر قابل تفکیک است و کوچ او و هوادارانش به ابزارهای ارتباطی کمتر‌شناخته‌شده، می‌تواند روند تبدیل‌شدن آنها به یک فرقه را تسریع کند.‌بر همین مبنا می‌توان درباره تأثیر این تصمیم بر آینده ترامپ بحث کرد. حذف او از شبکه‌های اجتماعی اصلی، او را از مؤثرترین ابزار نفوذ فرهنگی و جلب توجه جهانیان محروم می‌کند. همین نگرانی ممکن است دلیل اصلی عقب‌نشینی او و انتشار ویدئویی باشد که در آن او نهایتا به تلویح نتیجه انتخابات را پذیرفت، از تمرکزش بر انتقال آرام قدرت گفت و حمله به کنگره را محکوم کرد. این ویدئو تنها چند ساعت بعد از تهدید توییتر و فیس‌بوک به بستن حسابش منتشر شد. این در حالی بود که ترامپ پیش از آن نسبت به تهدید استیضاح مجدد توسط کنگره و توسل کابینه او به متمم 25 قانون اساسی برای برکناری‌اش بی‌اعتنا مانده بود. البته مشکل می‌توان با قطعیت قضاوت کرد که آیا نگرانی او از برکناری در چند روز مانده به ترک کاخ سفید موجب این عقب‌نشینی شد یا نگرانی از سلب ابزار ارتباطی قابل‌اتکا و محبوبش با 88 میلیون دنبال‌کننده‌ اما تردید نیست که هیچ‌کدام از رسانه‌های جریان اصلی، حتی فاکس‌نیوز، در این اواخر برای ترامپ قابل اتکا نبودند.
هنوز ابعاد کامل و توانایی‌های بالقوه عصر دیجیتال و ابزار ارتباطی دیجیتال که تا اینجا منشأ انقلابی در مقیاسی تاریخی بوده‌اند، تماما بر ما مکشوف نیست. این ابزار اگر‌چه تاکنون منشأ تغییر در نحوه تفکر، در نحوه بیان و در تعریف هویت افراد و جوامع شده است‌ اما هنوز جدید و سیال است و ممکن است در هر قدم همچنان ما را با شگفتی‌های بیشتری مواجه کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها