|

صدمین سالروز تولد فردریش دورنمات

ملاقات با دورنمات

شرق:‌ فردریش دورنمات از نویسندگان شاخص قرن بیستم ادبیات آلمانی‌زبان است که از سال‌ها پیش در ایران شناخته می‌شده است. دورنمات اگرچه بیشتر به عنوان نمایش‌نامه‌نویس مشهور است، اما رمان‌نویس و داستان‌نویس هم بوده است. دورنمات نویسنده‌ای چندوجهی است و می‌توان او را فیلسوف و ستاره‌شناس و اسطوره‌شناس هم دانست. او همچنین نسبت به مسائل اجتماعی زمانه‌اش هم حساسیت و تعهد داشته و این ویژگی در آثارش بازتاب یافته است. دورنمات در سال 1921 متولد شد و به مناسبت صدمین سالروز تولدش، نشست هفتگی اخیر شهر کتاب به او اختصاص داده شد. در این نشست مجازی، محمود حدادی، محمود حسینی‌زاد، اصغر نوری و احمد ساعتچیان درباره دورنمات و آثارش صحبت کردند که در ادامه چکیده‌ای از صحبت‌های آنها را می‌خوانید.
در میان آثاری که محمود حدادی از ادبیات آلمانی‌زبان ترجمه کرده است، سه اثر از دورنمات دیده می‌شود: «یونانی خواستار همسر یونانی»، «هزارتو» و داستان «مرگ پوتیا». حدادی در این نشست بیشتر درباره همین سه اثر دورنمات صحبت کرد و در جایی از صحبت‌هایش به نگاه بدبینانه دورنمات و ارتباط آن با نگاه جامعه‌شناسانه‌اش اشاره کرد. دورنمات در دورانی پرآشوب زندگی می‌کرد و رد این جهان پرآشوب در آثارش دیده می‌شود. حدادی درباره وضعیت اجتماعی و تاریخی دوران دورنمات می‌گوید: «دورنمات در بازه‌ زمانی‌ای زندگی می‌کرده است که تجارب پدرانش را از جنگ جهانی اول دریافت کرده و خودش شاهد جنگ جهانی دوم بوده است. گرچه سوئیس از بلای جنگ جهانی دوم مستقیم دور ماند، ولی به خاطر اینکه مرزهای خودش را بر پناهندگان بست و با هیتلر بسیار مدارا کرد، بسیار تحقیر شد. این تحقیر برای دورنمات بسیار آزار‌دهنده بوده است. به‌ جز مسئله‌ جنگ جهانی دوم، بعد از جنگ دوره‌ معجزه‌ اقتصادی در آلمان و سوئیس و اتریش اتفاق می‌افتد و فاجعه‌ جنگ خیلی زود در این کشورها فراموش می‌شود که این مسئله او را نگران می‌کند. خاصه اینکه مشکلی دیگر هم به فضای سیاسی جهان اضافه می‌شود: جنگ سرد بین جبهه‌ سوسیالیستی و امپریالیستی. حالا جنگ جهانی سوم می‌تواند آشوبی اتمی برای بشریت پیش بیاورد و تمام بشریت و آثار فرهنگی آن را نابود کند. این امر باعث می‌شود که دورنمات، ضمن اینکه دستاوردهای تمدن بشری را ناچیز نمی‌گیرد، نگاهی بدبینانه به تمدن بشری داشته باشد. دورنمات در آغاز کتاب هزارتو می‌گوید که من به نسبت میلیاردها انسان زندگی مرفهی دارم. به همین سبب، نمی‌خواهم صرفا از شخص خودم سخن بگویم. آنچه به وجود من معنا می‌دهد، آثاری است که نوشته‌ام. بنابراین، خاطرات خودم را به‌گونه‌ای می‌نویسم که پس‌زمینه‌ای برای درک آثارم باشد».
در میان آثاری که محمود حسینی‌زاد به فارسی ترجمه کرده، چند اثر از دورنمات دیده می‌شود که اتفاقا یکی از آنها با عنوان «عدالت» به‌تازگی منتشر شده است. اما اولین ترجمه حسینی‌زاد از دورنمات به چند دهه پیش برمی‌گردد. حسینی‌زاد اولین‌بار در دوران دانشجویی‌اش اثری از دورنمات را ترجمه کرده بود و در این نشست نیز با اشاره به وجوه مختلف کارهای دورنمات، می‌گوید که به دورنمات رمان‌نویس علاقه زیادی داشته است:‌ «دغدغه‌ اصلی دورنمات نقاشی بود و در زمینه‌ فلسفه، رمان‌نویسی و داستان ‌کوتاه فعالیت می‌کرد... دغدغه‌ کلی دورنمات از زمانی که دانشجویی ساده است و در خانه‌ زیرشیروانی زندگی می‌کند تا دهه‌ نود که از دنیا می‌رود، نبرد بین خیر و شر است. این دغدغه‌ کلی از نقاشی‌ها تا آخرین نوشته‌های او مشهود است. این نبرد گاه با نیروی پلیس، گاه با سرمایه‌داری، کاپیتالیسم، سیستم بورژوازی، ایدئولوژی‌های کشورهای مختلف یا کلیساها است. اما همیشه ادامه دارد. عدالت با اولین کتاب‌های دورنمات فرق دارد. نخستین فرق، فرق ظاهری آن، حجم کتاب است. اینجا تعداد صفحات بیشتر است. فرق دوم و چشمگیر برای خواننده از نظر ادبی است. در رمان‌های قبلی دورنمات خیلی سرراست روایت می‌کند؛ ولی در این اثر با تکنیک‌های ادبی پست‌مدرن، سیال‌ذهن، رفت‌وآمدهای زمانی، تغییر راوی و تغییر زاویه‌دید رو‌به‌رو می‌شویم. دیگر اینکه او در رمان‌های قبلی همیشه ایده‌ نبرد خیر و شر را دنبال می‌کند و همیشه خرده‌گیر و بدبین است، اما در این کتاب بی‌محابا و بی‌پروا است تا جایی که تشکیل کنوانسیون سوئیس را زیر سؤال می‌برد و آن را به فسادی ربط می‌دهد که آن زمان اتفاق افتاده است».
اصغر نوری، مترجم و کارگردان تئاتر، در این نشست به وجهی دیگر از کار دورنمات اشاره کرد؛ به دورنماتِ نظریه‌پرداز و البته تأکید کرد که نه خود او چنین ادعایی داشته و نه کسی در تاریخ تئاتر از دورنمات به‌عنوان نظریه‌پرداز تاریخ هنر یاد کرده است. نوری در صحبت‌هایش به دو مقاله مهم دورنمات درباره تئاتر با عناوین «سخنی درباره کمدی» و «دشواری‌های تئاتر» اشاره می‌کند و بر این اساس به سراغ دورنماتِ نظریه‌پرداز می‌رود: «دورنمات باور دارد کمدی یگانه راه نجات تئاتر از بن‌بستی است که در آن گیر کرده است. او تراژدی را مناسب دنیای مدرن نمی‌داند. به این دلیل عمده‌‌ که ما در تراژدی همیشه به یک قهرمان و یک اصل نیاز داریم. اصلی که همه باید آن را بپذیرند و قهرمانی که براساس آن اصل، مسیر نجات خود و جامعه‌اش را طی ‌کند. از نظر دورنمات گناه و مسئولیت‌پذیری‌‌ای که در تراژدی وجود دارد، در دنیای مدرن وجود ندارد. در دنیای مدرن، همه به‌نوعی بی‌گناه‌اند و نمی‌توان گناه را متوجه کسی کرد. امروز انسان‌ها اسیر چیزهای دیگرند، مسئولیت فردی در حال از‌بین‌رفتن است و نمی‌شود کسی را مسئول چیزی دانست. پس، دورنمات کمدی را یگانه ژانر مناسب برای دنیای مدرن می‌بیند. البته او به همان اندازه که تیزبین است، بدبین هم هست. کمدی او به‌ جای خنده به ریشخند می‌رسد و طنزی بسیار گزنده و گاهی هراس‌انگیز دارد».
احمد ساعتچیان، بازیگر و کارگردان، در صحبت‌هایش به ارتباط حمید سمندریان و دورنمات اشاره کرد و گفت: «دورنمات و سمندریان تلفنی و حضوری باهم ارتباط نزدیکی داشتند. گویا برای اولین بار در هفته‌ هنر مونیخ به میزبانی انستیتو گوته با موضوع ارتباط تئاتر ملت‌های مختلف با هم ملاقات کردند. سمندریان می‌گوید که دورنمات در آنجا خیلی از ریزه‌کاری‌ها و رموز نمایش‌نامه‌های خود را می‌گشاید و به نکات مهمی مثل تغییرناپذیری بشر، چرخش هر کاراکتر نمایشی به شدیدترین شکل ممکن اشاره می‌کند و به‌قدری بر او تأثیر می‌گذارد که در اجراهای بعدی این نمایش‌نامه‌ها بازنگری می‌کند. دورنمات علاقه داشته درباره‌ وضعیت نمایش در ایران بپرسد، چراکه با شعر غنی و نمایش‌های سنتی ایران آشنایی نسبی داشته است. اما از سمندریان می‌پرسد که آیا در کشور شما هم مانند بعضی کشورهای غربی نمایش‌نامه را آداپته می‌کنند؟ سمندریان هم از این فرصت استفاده می‌کند و در برخی امور از او کمک می‌گیرد. حتی زمانی که ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی را بر روی صحنه می‌برد، دورنمات را برای دیدن نمایش دعوت می‌کند. اما دورنمات عمل قلب انجام داده بوده و دکترها به او اجازه‌ سفر نمی‌دهند. در عوض از سمندریان می‌خواهد که چند عکس از نمایش برای او بفرستد. اما متأسفانه همان ‌روزها شنگله از درگذشت دورنمات خبر داد».

شرق:‌ فردریش دورنمات از نویسندگان شاخص قرن بیستم ادبیات آلمانی‌زبان است که از سال‌ها پیش در ایران شناخته می‌شده است. دورنمات اگرچه بیشتر به عنوان نمایش‌نامه‌نویس مشهور است، اما رمان‌نویس و داستان‌نویس هم بوده است. دورنمات نویسنده‌ای چندوجهی است و می‌توان او را فیلسوف و ستاره‌شناس و اسطوره‌شناس هم دانست. او همچنین نسبت به مسائل اجتماعی زمانه‌اش هم حساسیت و تعهد داشته و این ویژگی در آثارش بازتاب یافته است. دورنمات در سال 1921 متولد شد و به مناسبت صدمین سالروز تولدش، نشست هفتگی اخیر شهر کتاب به او اختصاص داده شد. در این نشست مجازی، محمود حدادی، محمود حسینی‌زاد، اصغر نوری و احمد ساعتچیان درباره دورنمات و آثارش صحبت کردند که در ادامه چکیده‌ای از صحبت‌های آنها را می‌خوانید.
در میان آثاری که محمود حدادی از ادبیات آلمانی‌زبان ترجمه کرده است، سه اثر از دورنمات دیده می‌شود: «یونانی خواستار همسر یونانی»، «هزارتو» و داستان «مرگ پوتیا». حدادی در این نشست بیشتر درباره همین سه اثر دورنمات صحبت کرد و در جایی از صحبت‌هایش به نگاه بدبینانه دورنمات و ارتباط آن با نگاه جامعه‌شناسانه‌اش اشاره کرد. دورنمات در دورانی پرآشوب زندگی می‌کرد و رد این جهان پرآشوب در آثارش دیده می‌شود. حدادی درباره وضعیت اجتماعی و تاریخی دوران دورنمات می‌گوید: «دورنمات در بازه‌ زمانی‌ای زندگی می‌کرده است که تجارب پدرانش را از جنگ جهانی اول دریافت کرده و خودش شاهد جنگ جهانی دوم بوده است. گرچه سوئیس از بلای جنگ جهانی دوم مستقیم دور ماند، ولی به خاطر اینکه مرزهای خودش را بر پناهندگان بست و با هیتلر بسیار مدارا کرد، بسیار تحقیر شد. این تحقیر برای دورنمات بسیار آزار‌دهنده بوده است. به‌ جز مسئله‌ جنگ جهانی دوم، بعد از جنگ دوره‌ معجزه‌ اقتصادی در آلمان و سوئیس و اتریش اتفاق می‌افتد و فاجعه‌ جنگ خیلی زود در این کشورها فراموش می‌شود که این مسئله او را نگران می‌کند. خاصه اینکه مشکلی دیگر هم به فضای سیاسی جهان اضافه می‌شود: جنگ سرد بین جبهه‌ سوسیالیستی و امپریالیستی. حالا جنگ جهانی سوم می‌تواند آشوبی اتمی برای بشریت پیش بیاورد و تمام بشریت و آثار فرهنگی آن را نابود کند. این امر باعث می‌شود که دورنمات، ضمن اینکه دستاوردهای تمدن بشری را ناچیز نمی‌گیرد، نگاهی بدبینانه به تمدن بشری داشته باشد. دورنمات در آغاز کتاب هزارتو می‌گوید که من به نسبت میلیاردها انسان زندگی مرفهی دارم. به همین سبب، نمی‌خواهم صرفا از شخص خودم سخن بگویم. آنچه به وجود من معنا می‌دهد، آثاری است که نوشته‌ام. بنابراین، خاطرات خودم را به‌گونه‌ای می‌نویسم که پس‌زمینه‌ای برای درک آثارم باشد».
در میان آثاری که محمود حسینی‌زاد به فارسی ترجمه کرده، چند اثر از دورنمات دیده می‌شود که اتفاقا یکی از آنها با عنوان «عدالت» به‌تازگی منتشر شده است. اما اولین ترجمه حسینی‌زاد از دورنمات به چند دهه پیش برمی‌گردد. حسینی‌زاد اولین‌بار در دوران دانشجویی‌اش اثری از دورنمات را ترجمه کرده بود و در این نشست نیز با اشاره به وجوه مختلف کارهای دورنمات، می‌گوید که به دورنمات رمان‌نویس علاقه زیادی داشته است:‌ «دغدغه‌ اصلی دورنمات نقاشی بود و در زمینه‌ فلسفه، رمان‌نویسی و داستان ‌کوتاه فعالیت می‌کرد... دغدغه‌ کلی دورنمات از زمانی که دانشجویی ساده است و در خانه‌ زیرشیروانی زندگی می‌کند تا دهه‌ نود که از دنیا می‌رود، نبرد بین خیر و شر است. این دغدغه‌ کلی از نقاشی‌ها تا آخرین نوشته‌های او مشهود است. این نبرد گاه با نیروی پلیس، گاه با سرمایه‌داری، کاپیتالیسم، سیستم بورژوازی، ایدئولوژی‌های کشورهای مختلف یا کلیساها است. اما همیشه ادامه دارد. عدالت با اولین کتاب‌های دورنمات فرق دارد. نخستین فرق، فرق ظاهری آن، حجم کتاب است. اینجا تعداد صفحات بیشتر است. فرق دوم و چشمگیر برای خواننده از نظر ادبی است. در رمان‌های قبلی دورنمات خیلی سرراست روایت می‌کند؛ ولی در این اثر با تکنیک‌های ادبی پست‌مدرن، سیال‌ذهن، رفت‌وآمدهای زمانی، تغییر راوی و تغییر زاویه‌دید رو‌به‌رو می‌شویم. دیگر اینکه او در رمان‌های قبلی همیشه ایده‌ نبرد خیر و شر را دنبال می‌کند و همیشه خرده‌گیر و بدبین است، اما در این کتاب بی‌محابا و بی‌پروا است تا جایی که تشکیل کنوانسیون سوئیس را زیر سؤال می‌برد و آن را به فسادی ربط می‌دهد که آن زمان اتفاق افتاده است».
اصغر نوری، مترجم و کارگردان تئاتر، در این نشست به وجهی دیگر از کار دورنمات اشاره کرد؛ به دورنماتِ نظریه‌پرداز و البته تأکید کرد که نه خود او چنین ادعایی داشته و نه کسی در تاریخ تئاتر از دورنمات به‌عنوان نظریه‌پرداز تاریخ هنر یاد کرده است. نوری در صحبت‌هایش به دو مقاله مهم دورنمات درباره تئاتر با عناوین «سخنی درباره کمدی» و «دشواری‌های تئاتر» اشاره می‌کند و بر این اساس به سراغ دورنماتِ نظریه‌پرداز می‌رود: «دورنمات باور دارد کمدی یگانه راه نجات تئاتر از بن‌بستی است که در آن گیر کرده است. او تراژدی را مناسب دنیای مدرن نمی‌داند. به این دلیل عمده‌‌ که ما در تراژدی همیشه به یک قهرمان و یک اصل نیاز داریم. اصلی که همه باید آن را بپذیرند و قهرمانی که براساس آن اصل، مسیر نجات خود و جامعه‌اش را طی ‌کند. از نظر دورنمات گناه و مسئولیت‌پذیری‌‌ای که در تراژدی وجود دارد، در دنیای مدرن وجود ندارد. در دنیای مدرن، همه به‌نوعی بی‌گناه‌اند و نمی‌توان گناه را متوجه کسی کرد. امروز انسان‌ها اسیر چیزهای دیگرند، مسئولیت فردی در حال از‌بین‌رفتن است و نمی‌شود کسی را مسئول چیزی دانست. پس، دورنمات کمدی را یگانه ژانر مناسب برای دنیای مدرن می‌بیند. البته او به همان اندازه که تیزبین است، بدبین هم هست. کمدی او به‌ جای خنده به ریشخند می‌رسد و طنزی بسیار گزنده و گاهی هراس‌انگیز دارد».
احمد ساعتچیان، بازیگر و کارگردان، در صحبت‌هایش به ارتباط حمید سمندریان و دورنمات اشاره کرد و گفت: «دورنمات و سمندریان تلفنی و حضوری باهم ارتباط نزدیکی داشتند. گویا برای اولین بار در هفته‌ هنر مونیخ به میزبانی انستیتو گوته با موضوع ارتباط تئاتر ملت‌های مختلف با هم ملاقات کردند. سمندریان می‌گوید که دورنمات در آنجا خیلی از ریزه‌کاری‌ها و رموز نمایش‌نامه‌های خود را می‌گشاید و به نکات مهمی مثل تغییرناپذیری بشر، چرخش هر کاراکتر نمایشی به شدیدترین شکل ممکن اشاره می‌کند و به‌قدری بر او تأثیر می‌گذارد که در اجراهای بعدی این نمایش‌نامه‌ها بازنگری می‌کند. دورنمات علاقه داشته درباره‌ وضعیت نمایش در ایران بپرسد، چراکه با شعر غنی و نمایش‌های سنتی ایران آشنایی نسبی داشته است. اما از سمندریان می‌پرسد که آیا در کشور شما هم مانند بعضی کشورهای غربی نمایش‌نامه را آداپته می‌کنند؟ سمندریان هم از این فرصت استفاده می‌کند و در برخی امور از او کمک می‌گیرد. حتی زمانی که ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی را بر روی صحنه می‌برد، دورنمات را برای دیدن نمایش دعوت می‌کند. اما دورنمات عمل قلب انجام داده بوده و دکترها به او اجازه‌ سفر نمی‌دهند. در عوض از سمندریان می‌خواهد که چند عکس از نمایش برای او بفرستد. اما متأسفانه همان ‌روزها شنگله از درگذشت دورنمات خبر داد».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها