|

ما، موزه هنرهای معاصر تهران و هویت

مجید فروغی: حالا دو هفته از ماجرای هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران و واکنش‌ها به آن فاصله گرفته‌ایم. ماجرایی که محوریت آن موزه هنرهای معاصر تهران بود اما در واقع مشخصه‌های اجتماعی و فرهنگی این بار در بستر موضوع هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران خود را نشان داد که جنبه‌ها و سویه‌های آن قابل تأمل است.
دو هفته پیش نشست خبری موزه هنرهای معاصر تهران درباره مرمت و هویت بصری موزه برگزار و در بخشی از نشست از ضرورت هویت بصری و طراحی هویت بصری برای موزه هنرهای معاصر تهران گفته شد؛ هویتی بصری که بتواند پویا باشد و کارکردهای متنوع اطلاع‌رسانی، تبلیغاتی، مستندنگاری، انتشاراتی، طراحی فضا و... را داشته باشد. در همین نشست گفته شد که نشان موزه هنرهای معاصر تهران حذف نمی‌شود و همچنان باقی می‌ماند. افرادی این عبارت را نخواندند و نشنیدند یا ندیده و نشنیده گرفتند. یک وجه ماجرا این بود که با اطلاعات ناقص و تحریف‌شده و ندانستن همه ماجرا، عده‌ای حفظ نشان موزه هنرهای معاصر تهران و هویت معماری و شهری را خواستار شدند. بیان خواست و مطالبه هم حق و حتی وظیفه هر فرد و شهروندی است، شهروندانی هم که دغدغه تاریخ و شهر و معماری و هنر شهرشان را دارند و درباره آن مطالبه می‌کنند، غنیمت هستند و آفرین دارند. اما پیش‌شرط هر اقدام و اظهار‌نظر و نوشته‌ای برای اینکه از خطا دور باشد، آگاهی از واقعیت ماجراست. وقتی قرار بر حفظ و ماندگاری نشان فعلی موزه هنرهای معاصر تهران است و در نشست خبری هم گفته شده و در گزارش بعضی رسانه‌ها هم آمده است، انتقاد به آنچه واقعیت ندارد، مبنا و اساسی هم ندارد.
عده‌ای همین مطالبه را که مبنای واقعی هم ندارد با توهین همراه کردند، از هویت و دفاع از هویت فریاد زدند اما هویت آنان در همین گفتار و رفتار و شیوه بیان بیشتر پدیدار شد نه آنچه ادعای دفاعش را داشتند. وجه دیگر ماجرای هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران که باز هم از ناآگاهی و اطلاعات ناقص آمد، این بود که افرادی تقابل پس از انقلاب و پیش از انقلاب را دلیل حذف نشان موزه هنرهای معاصر تهران عنوان کردند بدون آنکه بدانند نشان فعلی موزه سال 72 طراحی شده است. ممکن است بین هنرمندان و طراحان گرافیک که با جریان‌های طراحی امروز آشنایی دارند، افرادی باشند که با هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران مخالفتی ندارند یا افرادی به ضرورت آن از نظر حرفه‌ای هم باور دارند، اما این احتمال هم دور نیست که فضای غالب اعتراض و مخالفت آنان را در مارپیچ سکوت قرار داده باشد.
هنوز موضوع هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران چندان سرد نشده بود که عکسی از شستن مجسمه‌های جاکومتی در حیاط موزه هنرهای معاصر تهران منتشر شد. عکس به سرعت در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شد و نظرات فراوان و باز هم توهین‌هایی منتشر شد. فریاد زدند که آثار جاکومتی و آثار هنری را تخریب می‌کنند، اما نمی‌دانستند ماجرای این عکس چیست؟ مربوط به چه سالی است و الان وضعیت مجسمه‌های جاکومتی چگونه است. عکس از فیلم مجسمه‌های تهران بهمن کیارستمی مربوط به چند سال پیش تقطیع و منتشر شده است و افرادی که به سرعت واکنش نشان دادند و فریاد زدند، تصور کردند که عکس به روزهای اخیر ارتباط دارد و در دفاع از آثار جاکومتی برخاستند. مجسمه‌هایی که سال‌ها در فضای بیرونی موزه هنرهای معاصر تهران بود و سه سال پیش با حضور مرمت‌کار ارشد آثار جاکومتی برای محافظت از آنها در فضای داخلی موزه هنرهای معاصر تهران جانمایی شد. اما دغدغه‌مندان هویت و آثار هنری بدون‌ آنکه درباره وضعیت این مجسمه‌های بدانند، فریاد زدند و توهین کردند. چگونگی واکنش به موضوع هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران نمونه‌های مشابهی نیز در سال‌های اخیر داشته است و عوامل و زمینه‌هایی دارد. بی‌اعتمادی در جامعه چنان گسترش یافته است که به برخی اقدامات و اتفاقات با تردید نگاه می‌شود، عده‌ای، پشت هر اقدامی یک نیت و قصد سوء را قطعی می‌دانند، کمی که خوش‌بین باشند می‌گویند قرار است بودجه‌ای صرف شود. بخشی از این بی‌اعتمادی ناشی از تجربه‌های زیسته و سوابق ذهنی است؛ نمونه‌هایی که خلاف منافع جامعه و کشور رفتار شده و به اعتماد مردم آسیب‌ زده است. طبیعی است در جامعه‌ای که بی‌اعتمادی موج می‌زند، زمینه برای چنین واکنش‌هایی که گاهی مبنای واقعی ندارد یا با توهین همراه است، فراهم می‌شود. ضعف‌های ارتباطی و تعاملی و عدم امکان گفت‌وگو هم آسیب‌ها را تشدید کرده است. بی‌اعتمادی و ارتباط نادرست و ناتوانی در گفت‌وگو بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، یکدیگر را تقویت می‌کنند و در جامعه‌ای که ارتباط درست و اعتماد تضعیف می‌شود، خشونت و نمایش خشونت در شکل و شیوه‌های متفاوت و فضاهای مختلف از جمله خشونت مجازی تشدید می‌شود. بخشی از این واکنش‌ها هم ممکن است به تصوری ارتباط داشته باشد که از دانسته‌های خود داریم و تصور ما از دانسته‌های ما، از دانسته‌های ما چنان که واقعا هست، بیشتر است که به آن غرور معرفتی گفته می‌شود.

مجید فروغی: حالا دو هفته از ماجرای هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران و واکنش‌ها به آن فاصله گرفته‌ایم. ماجرایی که محوریت آن موزه هنرهای معاصر تهران بود اما در واقع مشخصه‌های اجتماعی و فرهنگی این بار در بستر موضوع هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران خود را نشان داد که جنبه‌ها و سویه‌های آن قابل تأمل است.
دو هفته پیش نشست خبری موزه هنرهای معاصر تهران درباره مرمت و هویت بصری موزه برگزار و در بخشی از نشست از ضرورت هویت بصری و طراحی هویت بصری برای موزه هنرهای معاصر تهران گفته شد؛ هویتی بصری که بتواند پویا باشد و کارکردهای متنوع اطلاع‌رسانی، تبلیغاتی، مستندنگاری، انتشاراتی، طراحی فضا و... را داشته باشد. در همین نشست گفته شد که نشان موزه هنرهای معاصر تهران حذف نمی‌شود و همچنان باقی می‌ماند. افرادی این عبارت را نخواندند و نشنیدند یا ندیده و نشنیده گرفتند. یک وجه ماجرا این بود که با اطلاعات ناقص و تحریف‌شده و ندانستن همه ماجرا، عده‌ای حفظ نشان موزه هنرهای معاصر تهران و هویت معماری و شهری را خواستار شدند. بیان خواست و مطالبه هم حق و حتی وظیفه هر فرد و شهروندی است، شهروندانی هم که دغدغه تاریخ و شهر و معماری و هنر شهرشان را دارند و درباره آن مطالبه می‌کنند، غنیمت هستند و آفرین دارند. اما پیش‌شرط هر اقدام و اظهار‌نظر و نوشته‌ای برای اینکه از خطا دور باشد، آگاهی از واقعیت ماجراست. وقتی قرار بر حفظ و ماندگاری نشان فعلی موزه هنرهای معاصر تهران است و در نشست خبری هم گفته شده و در گزارش بعضی رسانه‌ها هم آمده است، انتقاد به آنچه واقعیت ندارد، مبنا و اساسی هم ندارد.
عده‌ای همین مطالبه را که مبنای واقعی هم ندارد با توهین همراه کردند، از هویت و دفاع از هویت فریاد زدند اما هویت آنان در همین گفتار و رفتار و شیوه بیان بیشتر پدیدار شد نه آنچه ادعای دفاعش را داشتند. وجه دیگر ماجرای هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران که باز هم از ناآگاهی و اطلاعات ناقص آمد، این بود که افرادی تقابل پس از انقلاب و پیش از انقلاب را دلیل حذف نشان موزه هنرهای معاصر تهران عنوان کردند بدون آنکه بدانند نشان فعلی موزه سال 72 طراحی شده است. ممکن است بین هنرمندان و طراحان گرافیک که با جریان‌های طراحی امروز آشنایی دارند، افرادی باشند که با هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران مخالفتی ندارند یا افرادی به ضرورت آن از نظر حرفه‌ای هم باور دارند، اما این احتمال هم دور نیست که فضای غالب اعتراض و مخالفت آنان را در مارپیچ سکوت قرار داده باشد.
هنوز موضوع هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران چندان سرد نشده بود که عکسی از شستن مجسمه‌های جاکومتی در حیاط موزه هنرهای معاصر تهران منتشر شد. عکس به سرعت در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شد و نظرات فراوان و باز هم توهین‌هایی منتشر شد. فریاد زدند که آثار جاکومتی و آثار هنری را تخریب می‌کنند، اما نمی‌دانستند ماجرای این عکس چیست؟ مربوط به چه سالی است و الان وضعیت مجسمه‌های جاکومتی چگونه است. عکس از فیلم مجسمه‌های تهران بهمن کیارستمی مربوط به چند سال پیش تقطیع و منتشر شده است و افرادی که به سرعت واکنش نشان دادند و فریاد زدند، تصور کردند که عکس به روزهای اخیر ارتباط دارد و در دفاع از آثار جاکومتی برخاستند. مجسمه‌هایی که سال‌ها در فضای بیرونی موزه هنرهای معاصر تهران بود و سه سال پیش با حضور مرمت‌کار ارشد آثار جاکومتی برای محافظت از آنها در فضای داخلی موزه هنرهای معاصر تهران جانمایی شد. اما دغدغه‌مندان هویت و آثار هنری بدون‌ آنکه درباره وضعیت این مجسمه‌های بدانند، فریاد زدند و توهین کردند. چگونگی واکنش به موضوع هویت بصری موزه هنرهای معاصر تهران نمونه‌های مشابهی نیز در سال‌های اخیر داشته است و عوامل و زمینه‌هایی دارد. بی‌اعتمادی در جامعه چنان گسترش یافته است که به برخی اقدامات و اتفاقات با تردید نگاه می‌شود، عده‌ای، پشت هر اقدامی یک نیت و قصد سوء را قطعی می‌دانند، کمی که خوش‌بین باشند می‌گویند قرار است بودجه‌ای صرف شود. بخشی از این بی‌اعتمادی ناشی از تجربه‌های زیسته و سوابق ذهنی است؛ نمونه‌هایی که خلاف منافع جامعه و کشور رفتار شده و به اعتماد مردم آسیب‌ زده است. طبیعی است در جامعه‌ای که بی‌اعتمادی موج می‌زند، زمینه برای چنین واکنش‌هایی که گاهی مبنای واقعی ندارد یا با توهین همراه است، فراهم می‌شود. ضعف‌های ارتباطی و تعاملی و عدم امکان گفت‌وگو هم آسیب‌ها را تشدید کرده است. بی‌اعتمادی و ارتباط نادرست و ناتوانی در گفت‌وگو بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، یکدیگر را تقویت می‌کنند و در جامعه‌ای که ارتباط درست و اعتماد تضعیف می‌شود، خشونت و نمایش خشونت در شکل و شیوه‌های متفاوت و فضاهای مختلف از جمله خشونت مجازی تشدید می‌شود. بخشی از این واکنش‌ها هم ممکن است به تصوری ارتباط داشته باشد که از دانسته‌های خود داریم و تصور ما از دانسته‌های ما، از دانسته‌های ما چنان که واقعا هست، بیشتر است که به آن غرور معرفتی گفته می‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها