|

نقدی بر کتاب «مهمان انقلاب»

سفارت از نگاه خانم مدیر

‌شرق: درست در چنین روزی، 40 سال از پایان گروگان‌گیری در سفارت آمریکا در ایران و آزادی 52 گروگان آن می‌گذرد. در این سال‌ها برای این واقعه تاریخی، فیلم، مستند و کتاب‌های بسیاری در هر دو کشور تولید شده که نمونه آخر آن در ایران، کتاب «مهمان انقلاب» نوشته کاترین کوب است. او یکی از 52 گروگان سفارت آمریکا در تهران بود که بعد از 444 روز در 30 دی 1359به آمریکا بازگشت و چندی‌بعد خاطرات خود را با عنوان «مهمان انقلاب» منتشر کرد. او چهار ماه قبل از 13 آبان 58، زمانی که تازه سفارت آمریکا در ایران بازگشایی شده بود، به تهران آمد تا انجمن ایران و آمریکا را دوباره راه بیندازد. او که با علاقه خود و دیدن تحولات بعد از پیروزی انقلاب به ایران آمده بود، یک روز بعد از اشغال سفارت در دفتر انجمن دستگیر و به سفارت برده شد.‌کوب در این کتاب ماجرای با‌خبر‌شدن از اشغال سفارت را این‌گونه بیان می‌کند: ساعت یازده‌و‌نیم، روز چهار نوامبر 1979[13 آبان 1358]. اِوا رشته کلام را قطع کرد. «ببخشید خانوم کوب، فکر می‌کنم بهتره این تلفن را جواب بدید». کمی دستپاچه به نظر می‌رسید؛ گرچه فهمیده بودم که ایرانی‌ها مردمان بسیار حساسی هستند و به‌سرعت هیجان‌زده می‌شوند. تلفن را برداشتم و گفتم: «سلام، کوب هستم. حالتون چطوره؟» یکی از اعضای هیئت‌مدیره انجمن ایران و آمریکا بود؛ یک ایرانی. احوالپرسی‌های معمول این کشور رد و بدل شد، اما کلمات بعدی او مثل یخی بود که بر سرم بریزند؛ «خبر دارید که به سفارت حمله شده؟». با توجه به اینکه بحث میان کارکنان همچنان ادامه داشت، با‌احتیاط گفتم: «خیر». سر‌و‌صدای زیاد ترافیک خیابان، دو‌طبقه پایین‌تر از دفتر، هیچ نشانه‌ای نداشت از اینکه در شهر اتفاقی در حال وقوع باشد. «چه اتفاقی افتاده؟ می‌تونید جزئیاتش رو بهم بگید؟» «راستش نه. اما می‌خواستم در جریان باشید. لطفا خیلی مراقب باشید» و تماس قطع شد. کوب در این کتاب مانند چشم خواننده عمل می‌کند که تلاش دارد همه زوایای اتفاق را ببیند و چیزی را از قلم نیندازد؛ از رنگ و نوع پوشش آدم‌ها گرفته تا نوع روابط و احساسات گروگان‌گیران و گروگان‌ها. او در جایی از کتاب می‌نویسد: «دختر کوچکی، حدودا 18ساله، غرق شور و حرارت و از اشغال سفارت بسیار هیجان‌زده بود. عاشق این بود که به اتاق من بیاید و با من مکالمه انگلیسی کند؛ برای این کار راجع به هر چیزی حرف می‌زد. عصر روز سوم یا چهارم اسارتمان، با چشمانی سرخ از بی‌خوابی، سروکله‌اش پیدا شد. از بس داد زده بود، صدایش کاملا گرفته بود. لباسش لک‌و‌پاره و دستانش چرک بود. اما در پوست خود نمی‌گنجید. همین‌طور که حرف می‌زد، از روی یک مبل روی دیگر می‌نشست، بعد روی زمین می‌نشست و زانوهایش را تا زیر چانه بالا می‌آورد، بعد روی زانویش می‌ایستاد تا منظور را با تأکید بیان کند. دست‌هایش را تند‌تند تکان می‌داد، حرکاتش شتاب‌زده بود، خیالبافی می‌کرد و کثیف بود، بسیار کثیف. من، که نمی‌توانستم نقشم را در خانه خودمان در سمت خواهر بزرگ‌تر کنار بگذارم، با او بگو‌مگو کردم که باید قدری آرام‌تر باشد، کمی بخوابد و حمام کند». کاترین کوب، در تمام طول کتاب به همین صورت به بیان جزئیات می‌پردازد و روایت آن 444 روز پر‌فرازو‌نشیب را به گونه‌ای احساسی بیان می‌کند که گویی نه در میان یک اتفاق مهم و تاریخی در کشوری دیگر بلکه آن را از تلویزیون خانه خود دیده است.کارتین کوب که جزء چند گروگان زن در حمله به سفارت آمریکاست، با واگویی خاطرات تلاش کرده تصویری عادلانه از اتفاقات آن روزگار ارائه دهد و ماجراها را تا پایان گروگان‌گیری و ترک تهران و رسیدن به وطن و دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا با جزئیات بیان می‌کند. او که به‌شدت مذهبی است، در نهایت کتاب را با رفتن به کلیسا و دعا به پایان می‌برد. از ترجمه روان و سلیس این کتاب نیز نباید غافل ماند؛ رامین ناصر‌نصیر که او را به‌عنوان بازیگر تلویزیون می‌شناسیم، ترجمه کتاب را انجام داده و در اولین تجربه خود به‌خوبی توانسته حال‌و‌هوای آن‌روزها و احساسات کاترین کوب را به خواننده منتقل کند. کتاب «مهمان انقلاب» توسط نشر چشمه، در 322 صفحه و با قیمت 65 هزار تومان چاپ و پخش شده است.

‌شرق: درست در چنین روزی، 40 سال از پایان گروگان‌گیری در سفارت آمریکا در ایران و آزادی 52 گروگان آن می‌گذرد. در این سال‌ها برای این واقعه تاریخی، فیلم، مستند و کتاب‌های بسیاری در هر دو کشور تولید شده که نمونه آخر آن در ایران، کتاب «مهمان انقلاب» نوشته کاترین کوب است. او یکی از 52 گروگان سفارت آمریکا در تهران بود که بعد از 444 روز در 30 دی 1359به آمریکا بازگشت و چندی‌بعد خاطرات خود را با عنوان «مهمان انقلاب» منتشر کرد. او چهار ماه قبل از 13 آبان 58، زمانی که تازه سفارت آمریکا در ایران بازگشایی شده بود، به تهران آمد تا انجمن ایران و آمریکا را دوباره راه بیندازد. او که با علاقه خود و دیدن تحولات بعد از پیروزی انقلاب به ایران آمده بود، یک روز بعد از اشغال سفارت در دفتر انجمن دستگیر و به سفارت برده شد.‌کوب در این کتاب ماجرای با‌خبر‌شدن از اشغال سفارت را این‌گونه بیان می‌کند: ساعت یازده‌و‌نیم، روز چهار نوامبر 1979[13 آبان 1358]. اِوا رشته کلام را قطع کرد. «ببخشید خانوم کوب، فکر می‌کنم بهتره این تلفن را جواب بدید». کمی دستپاچه به نظر می‌رسید؛ گرچه فهمیده بودم که ایرانی‌ها مردمان بسیار حساسی هستند و به‌سرعت هیجان‌زده می‌شوند. تلفن را برداشتم و گفتم: «سلام، کوب هستم. حالتون چطوره؟» یکی از اعضای هیئت‌مدیره انجمن ایران و آمریکا بود؛ یک ایرانی. احوالپرسی‌های معمول این کشور رد و بدل شد، اما کلمات بعدی او مثل یخی بود که بر سرم بریزند؛ «خبر دارید که به سفارت حمله شده؟». با توجه به اینکه بحث میان کارکنان همچنان ادامه داشت، با‌احتیاط گفتم: «خیر». سر‌و‌صدای زیاد ترافیک خیابان، دو‌طبقه پایین‌تر از دفتر، هیچ نشانه‌ای نداشت از اینکه در شهر اتفاقی در حال وقوع باشد. «چه اتفاقی افتاده؟ می‌تونید جزئیاتش رو بهم بگید؟» «راستش نه. اما می‌خواستم در جریان باشید. لطفا خیلی مراقب باشید» و تماس قطع شد. کوب در این کتاب مانند چشم خواننده عمل می‌کند که تلاش دارد همه زوایای اتفاق را ببیند و چیزی را از قلم نیندازد؛ از رنگ و نوع پوشش آدم‌ها گرفته تا نوع روابط و احساسات گروگان‌گیران و گروگان‌ها. او در جایی از کتاب می‌نویسد: «دختر کوچکی، حدودا 18ساله، غرق شور و حرارت و از اشغال سفارت بسیار هیجان‌زده بود. عاشق این بود که به اتاق من بیاید و با من مکالمه انگلیسی کند؛ برای این کار راجع به هر چیزی حرف می‌زد. عصر روز سوم یا چهارم اسارتمان، با چشمانی سرخ از بی‌خوابی، سروکله‌اش پیدا شد. از بس داد زده بود، صدایش کاملا گرفته بود. لباسش لک‌و‌پاره و دستانش چرک بود. اما در پوست خود نمی‌گنجید. همین‌طور که حرف می‌زد، از روی یک مبل روی دیگر می‌نشست، بعد روی زمین می‌نشست و زانوهایش را تا زیر چانه بالا می‌آورد، بعد روی زانویش می‌ایستاد تا منظور را با تأکید بیان کند. دست‌هایش را تند‌تند تکان می‌داد، حرکاتش شتاب‌زده بود، خیالبافی می‌کرد و کثیف بود، بسیار کثیف. من، که نمی‌توانستم نقشم را در خانه خودمان در سمت خواهر بزرگ‌تر کنار بگذارم، با او بگو‌مگو کردم که باید قدری آرام‌تر باشد، کمی بخوابد و حمام کند». کاترین کوب، در تمام طول کتاب به همین صورت به بیان جزئیات می‌پردازد و روایت آن 444 روز پر‌فرازو‌نشیب را به گونه‌ای احساسی بیان می‌کند که گویی نه در میان یک اتفاق مهم و تاریخی در کشوری دیگر بلکه آن را از تلویزیون خانه خود دیده است.کارتین کوب که جزء چند گروگان زن در حمله به سفارت آمریکاست، با واگویی خاطرات تلاش کرده تصویری عادلانه از اتفاقات آن روزگار ارائه دهد و ماجراها را تا پایان گروگان‌گیری و ترک تهران و رسیدن به وطن و دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا با جزئیات بیان می‌کند. او که به‌شدت مذهبی است، در نهایت کتاب را با رفتن به کلیسا و دعا به پایان می‌برد. از ترجمه روان و سلیس این کتاب نیز نباید غافل ماند؛ رامین ناصر‌نصیر که او را به‌عنوان بازیگر تلویزیون می‌شناسیم، ترجمه کتاب را انجام داده و در اولین تجربه خود به‌خوبی توانسته حال‌و‌هوای آن‌روزها و احساسات کاترین کوب را به خواننده منتقل کند. کتاب «مهمان انقلاب» توسط نشر چشمه، در 322 صفحه و با قیمت 65 هزار تومان چاپ و پخش شده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها