انقلاب اسلامی و ظلم جهانی
تورج فرهادی- شهردار منطقه ۶ تهران
دهه فجر انقلاب اسلامی ایران فرصتی برای بازخوانی اهداف و آرمانهای نهضتی است که با مشارکت نخبگان و مردم توانست نظامی را برپا کند که رهبرانش همواره بر استقلال و آزادی بهعنوان دو بال آن تأکید کردهاند. در ارتقای نهضت انقلاب به نظام اسلامی بیشک نقش مردم بیبدیل است. انقلاب صدای بلند هر ملتی است و ملتی که صدایش شنیده نشود، ناچار است بلند سخن بگوید. انقلاب صدای ملتی بود که از خفقان و فساد و استبداد رژیم شاهنشاهی خسته و دلزده شده بود و آرمان آزادی و رهایی از استعمار را در قامت و چهره رهبری دید که فراتر از چهرهای سیاسی و انقلابی، حکیمی دانا و فیلسوفی آگاه بود. انقلاب مردم ایران حرکتی عظیم برای برداشتن موانع تکامل در مسیر پیشرفت بود و متکی به اندیشه اسلامی و ملی مردمی است که پس از گذشت چهار دهه از آن انقلاب تاریخی و کمنظیر همچنان دل در گرو اهداف آن دارند. انقلاب ایران تجلی خواست همگانی مردم در برپایی و تأسیس نظامی نو بر پایه موازین اسلامی و ملی بود که به رهبری مرجعی شجاع و مبارزی خردمند توانست معادلات جهانی را تغییر دهد و نظام مورد حمایت آمریکا و ابرقدرتهای بزرگ را در شرایطی قرار دهد که برخلاف حمایتهای نظامی و سیاسی بازیگران خارجی تاب مقاومت در برابر خواست مردم انقلابی و رهبران انقلابی را از دست بدهد. انقلاب ایران در سطح ساختاری، سازه سیاسی توزیع قدرت و بازیگران بینالمللی را تحت تأثیر قرار داد. نظام دوقطبی جهانی را به چالش کشید و باعث ظهور بازیگران جدید در سطح دولتها (جهان سومیها) و غیردولتیها (جنبشها و نهضتها) در عرصههای جهانی شد و فراتر از آن در سطوح کارکردی توانست مفاهیمی مانند عدالت و امنیت را با نگاهی نو و تازه از خود متأثر کند.
نظام توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم و حاکمیت ساخت دوقطبی بر جهان که موجب تشدید وابستگی ساختاری کشورهای ضعیف به قدرتمندان شده بود و عملا جهان را به دو گروه استعمارگران و استعمارشدگان بدل کرده بود، یکباره با حرکتی مواجه شد که اعتمادبهنفس را به ملتهای در بند بازگرداند. در چنین فضایی بود که انقلاب اسلامی با شعار و راهبرد نه شرقی نه غربی و درپیشگرفتن استراتژی موازنه منفی توانست در عرصه جهانی و در جامعهشناسی انقلابها، تحلیلگران و ناظران را در شوکی بزرگ فروببرد و حتی علم مطالعه و فلسفه انقلابها را تکامل ببخشد. از منظر گفتمانی انقلاب ایران، آنچه در صحنه بینالمللی و نهادهای آن شکل گرفته بود، روابط و مناسبتی مبتنی بر روابط سیاسی نابرابر، سلطهگری، نفوذ شرورانه و ظلمی غیرانسانی بود که ناقض حقوق دولتها و ملتهایی بود که در پی استقلال و زندگی شرافتمندانهای بودند که توسط استعمار بینالمللی سلب شده بود. بلوک غرب با وقوع انقلاب اسلامی و استقلال ایران، عملا ایران را از دست داد و با فروپاشی پیمانهایی مانند سنتو و سیتو که آشکارا توافقهایی برای غارت ملتها بودند و رشد حرکتهای آزادیخواهانه، اسلامگرایانه، استقلالطلبانه و ضد غربی از افغانستان تا لبنان و فلسطین عملا در انفعالی قرار گرفت که پس از چهار دهه از وقوع انقلاب همچنان در شناخت انقلاب دچار پریشانی فکر و نظر است و تنها راه مهار شکوفایی و تکامل انقلاب را در تحریم ظالمانه و غیرانسانی میداند که البته مانند همه دسیسهها و طراحیهای قبلی، با اتحاد، مقاومت و انسجام مردم ایران راهی جز شکست برای آن متصور نیست. این مقاومت مثالزدنی و بینظیر ریشه فهم مخالفت ابرقدرتها با استقلال ایرانی است که با منطق و تفکر خود، آنان را در میدانهای مختلف شکست داده و قدرت بزرگی را به رهبری ایران در جهان شکل داده که منطقهگرایی و دموکراسیخواهی واقعی را در جهان شکل داده است، بهصورتیکه جبهه متشکل و قدرتمندی که از سکولاریسم ثروتمند تا بنیادگرایی نادان در برابر آن ایجاد شده، در بلندمدت چارهای جز قبول و پذیرش شکست و هزیمت ندارد. اما اینک که در دهه فجر انقلاب قرار داریم، بازخوانی روندها، نظریهها، دستاوردها و اهداف انقلاب ایران وظیفه اصلی و ملی ماست. وظیفهای که در مسیر گام دوم انقلاب، در سخنان مقام معظم رهبری مانیفست و چارچوب آن مدون و مشخص شده است و میتواند با آگاهی و هوشیاری ملت ایران در این مقطع مهم و تاریخی که به لحاظ اهمیت، اصالت و اعتبار از عصر انقلاب ۵۷ چیزی کم ندارد، در برابر مخالفتها و ظلم جهانی و تروریسم اقتصادی و سیاسی زورگویان، ایران را سربلندتر از همیشه و استوارتر از گذشته بر تارک و پیشانی منطقه و جهان بنشاند.
دهه فجر انقلاب اسلامی ایران فرصتی برای بازخوانی اهداف و آرمانهای نهضتی است که با مشارکت نخبگان و مردم توانست نظامی را برپا کند که رهبرانش همواره بر استقلال و آزادی بهعنوان دو بال آن تأکید کردهاند. در ارتقای نهضت انقلاب به نظام اسلامی بیشک نقش مردم بیبدیل است. انقلاب صدای بلند هر ملتی است و ملتی که صدایش شنیده نشود، ناچار است بلند سخن بگوید. انقلاب صدای ملتی بود که از خفقان و فساد و استبداد رژیم شاهنشاهی خسته و دلزده شده بود و آرمان آزادی و رهایی از استعمار را در قامت و چهره رهبری دید که فراتر از چهرهای سیاسی و انقلابی، حکیمی دانا و فیلسوفی آگاه بود. انقلاب مردم ایران حرکتی عظیم برای برداشتن موانع تکامل در مسیر پیشرفت بود و متکی به اندیشه اسلامی و ملی مردمی است که پس از گذشت چهار دهه از آن انقلاب تاریخی و کمنظیر همچنان دل در گرو اهداف آن دارند. انقلاب ایران تجلی خواست همگانی مردم در برپایی و تأسیس نظامی نو بر پایه موازین اسلامی و ملی بود که به رهبری مرجعی شجاع و مبارزی خردمند توانست معادلات جهانی را تغییر دهد و نظام مورد حمایت آمریکا و ابرقدرتهای بزرگ را در شرایطی قرار دهد که برخلاف حمایتهای نظامی و سیاسی بازیگران خارجی تاب مقاومت در برابر خواست مردم انقلابی و رهبران انقلابی را از دست بدهد. انقلاب ایران در سطح ساختاری، سازه سیاسی توزیع قدرت و بازیگران بینالمللی را تحت تأثیر قرار داد. نظام دوقطبی جهانی را به چالش کشید و باعث ظهور بازیگران جدید در سطح دولتها (جهان سومیها) و غیردولتیها (جنبشها و نهضتها) در عرصههای جهانی شد و فراتر از آن در سطوح کارکردی توانست مفاهیمی مانند عدالت و امنیت را با نگاهی نو و تازه از خود متأثر کند.
نظام توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم و حاکمیت ساخت دوقطبی بر جهان که موجب تشدید وابستگی ساختاری کشورهای ضعیف به قدرتمندان شده بود و عملا جهان را به دو گروه استعمارگران و استعمارشدگان بدل کرده بود، یکباره با حرکتی مواجه شد که اعتمادبهنفس را به ملتهای در بند بازگرداند. در چنین فضایی بود که انقلاب اسلامی با شعار و راهبرد نه شرقی نه غربی و درپیشگرفتن استراتژی موازنه منفی توانست در عرصه جهانی و در جامعهشناسی انقلابها، تحلیلگران و ناظران را در شوکی بزرگ فروببرد و حتی علم مطالعه و فلسفه انقلابها را تکامل ببخشد. از منظر گفتمانی انقلاب ایران، آنچه در صحنه بینالمللی و نهادهای آن شکل گرفته بود، روابط و مناسبتی مبتنی بر روابط سیاسی نابرابر، سلطهگری، نفوذ شرورانه و ظلمی غیرانسانی بود که ناقض حقوق دولتها و ملتهایی بود که در پی استقلال و زندگی شرافتمندانهای بودند که توسط استعمار بینالمللی سلب شده بود. بلوک غرب با وقوع انقلاب اسلامی و استقلال ایران، عملا ایران را از دست داد و با فروپاشی پیمانهایی مانند سنتو و سیتو که آشکارا توافقهایی برای غارت ملتها بودند و رشد حرکتهای آزادیخواهانه، اسلامگرایانه، استقلالطلبانه و ضد غربی از افغانستان تا لبنان و فلسطین عملا در انفعالی قرار گرفت که پس از چهار دهه از وقوع انقلاب همچنان در شناخت انقلاب دچار پریشانی فکر و نظر است و تنها راه مهار شکوفایی و تکامل انقلاب را در تحریم ظالمانه و غیرانسانی میداند که البته مانند همه دسیسهها و طراحیهای قبلی، با اتحاد، مقاومت و انسجام مردم ایران راهی جز شکست برای آن متصور نیست. این مقاومت مثالزدنی و بینظیر ریشه فهم مخالفت ابرقدرتها با استقلال ایرانی است که با منطق و تفکر خود، آنان را در میدانهای مختلف شکست داده و قدرت بزرگی را به رهبری ایران در جهان شکل داده که منطقهگرایی و دموکراسیخواهی واقعی را در جهان شکل داده است، بهصورتیکه جبهه متشکل و قدرتمندی که از سکولاریسم ثروتمند تا بنیادگرایی نادان در برابر آن ایجاد شده، در بلندمدت چارهای جز قبول و پذیرش شکست و هزیمت ندارد. اما اینک که در دهه فجر انقلاب قرار داریم، بازخوانی روندها، نظریهها، دستاوردها و اهداف انقلاب ایران وظیفه اصلی و ملی ماست. وظیفهای که در مسیر گام دوم انقلاب، در سخنان مقام معظم رهبری مانیفست و چارچوب آن مدون و مشخص شده است و میتواند با آگاهی و هوشیاری ملت ایران در این مقطع مهم و تاریخی که به لحاظ اهمیت، اصالت و اعتبار از عصر انقلاب ۵۷ چیزی کم ندارد، در برابر مخالفتها و ظلم جهانی و تروریسم اقتصادی و سیاسی زورگویان، ایران را سربلندتر از همیشه و استوارتر از گذشته بر تارک و پیشانی منطقه و جهان بنشاند.