گفتوگوی سروش صحت با برگزارکنندگان جایزه داستاننویسی ارغوان
فرصتی برای کشف نویسندگان جوان
تاکنون سه دوره از جایزه داستاننویسی ارغوان برگزار شده و این جایزه ادبی به دوره چهارم رسیده است. این جایزه برای جوانان زیر 30 سال برگزار میشود که تاکنون اثری از آنها منتشر نشده باشد. در گفتوگویی که میخوانید، ابراهیم حقیقی عضو شورای سیاستگذاری، احمد پوری عضو هیئت داوران، فرشته احمدی و فرهاد توحیدی از اعضای هیئت انتخاب و اوژن حقیقی به عنوان دبیر جایزه؛ به پرسشهای سروش صحت درباره سه دوره پیشین جایزه ارغوان و دوره پیشرو پاسخ دادهاند. در این گفتوگو همچنین درباره موضوعات دیگری نظیر داستاننویسی امروز زنان، تأثیر کرونا بر روزمرگیهای زندگی و اثرات فضای مجازی بر نوشتههای نسل جدید نیز صحبت شده است.
صحت: نگاهی به پشت سر بیندازیم. سه دوره گذشته جایزه را چگونه میبینید و حال با چه رویکردی وارد دوره چهارم میشویم؟
ابراهیم حقیقی: از آغاز، خواست دوستان و اساسنامه جایزه، تداوم جریانی بود که میتواند موفق باشد و خوشبختانه این اتفاق در حال وقوع است. از سوی دیگر، به دلیل ایجاد نوعی اتفاقنظر میان برگزارکنندگان جایزه، انسجام خوبی ایجاد شده که به نظرم از سر شانس است بیآنکه موضوع مالی عظیمی که این روزگار مرسوم شده، در میان باشد. بعد از سه دوره، دوستان قطعا به این نتیجه رسیدهاند که این حرکت حاصلی دارد و شوق جوانانی که جایی برای ارائه قصه خود ندارند، اینجا جواب میدهد. انتشار کتاب برگزیدگان دورههای قبل هم نشان میدهد قصههای بسیار خوبی نوشته شده. تصور نمیکردم بعد از سه سال به این نتیجه برسیم و امیدوارم این ثمربخشی و تب تند، زود به عرق ننشیند.
فکر میکنید چه موانعی سر راه این تداوم هست و از سوی دیگر چه محرکهایی برای ادامه آن وجود دارد؟
فرهاد توحیدی: از مهمترین ویژگیهای جایزه که با محدوده سنی تعریفشده آن (زیر 30 سال) همخوانی دارد، پر کردن یکی از خلأهای همیشگی آموزشوپرورش ماست: نوشتن. در آموزشوپرورش ما نوشتن در چارچوب درس انشا خلاصه میشود ولی این درس، دانشآموز را برای مواجهه با زندگی و نگریستن به اطراف خود آماده نمیکند زیرا موضوعات آن بسیار مضمونمحور هستند. دانشآموز هم با هوشیاری خود میداند به ناچار باید در چارچوب موازین رسمی حرکت کند که اگر از آن فاصله بگیرد، کمترین ضررش نگرفتن نمره است. بنابراین کمتر پیش میآید کسی استعداد نوشتن داشته باشد و بتواند آن را در مدرسه پرورش دهد. در خارج از کشور درس ادبیات، محلی است برای تماس کودکان با ادبیات زنده و معاصر همچنانکه با مباحث فرهنگی و ادبیات کلاسیک نیز آشنا میشوند ولی اینجا همان بخشهایِ اندکِ ادبیات معاصر را از کتابهای فارسی مدرسه حذف میکنند. یعنی دریچه آموزش و پرورش ما برای ایجاد تماس با ادبیات معاصر به روی بچهها بسته شده. مگر اینکه آنان خودشان انگیزه شخصی داشته باشند. اگر انگیزههای نوشتن هم برایشان مهم باشد، پرورش پیدا نمیکند. بنابراین میبینیم فردی که دانشگاه رفته، هنوز
نمیتواند دو صفحه بنویسد. در پرورش خیال و ثبت مشاهدات خود به عنوان یک مشاهدهگر، مشکل دارد. بچهها حتی بعد از دانشگاه هم، به جز موارد استثنائی، اساسا نمیتوانند آنچه را در ذهن دارند، بنویسند و این یعنی تسلطنداشتن بر زبان. اهمیت جوایزی مانند «ارغوان» پرکردن این خلأ است. هرچه این جایزه مؤثرتر و دایره تماسش با بچهها گستردهتر و مخاطبانش بیشتر شود، اثرگذاریاش بیشتر خواهد بود، هرچند کند. چراکه فرهنگ، یکشبه معجزه نمیکند.
ولی چه موانعی در این راه هست؟
توحیدی: طبیعتا در همین جایزه «ارغوان» ممکن است داستانهای خوبی نوشته شود، اما نویسنده به هزار دلیل یا احتیاط کرده و آن را در کشوی میزش نگه داشته یا اگر آن را ارائه کرده، حتی در صورت برندهشدن هم، امکان چاپ ندارد. آن هم در دورهای که شمارگان کتاب حتی به رقم حیرتانگیز 300 نسخه هم رسیده! پس تنگناها هست ولی قصد مرثیهخوانی ندارم. اگر وجه ایجابی این قضیه را در نظر بگیریم، با همه تنگناها بچهها حرکت میکنند.
آقای پوری! شما هم نویسنده هستید و هم مترجم. بارها در کتابفروشیها دیدهایم تنها دلیل انتخاب یک کتاب، درج عنوان جایزهای مانند بوکر، پولیتزر و ... است حتی اگر نویسنده، مترجم یا ناشرش ناشناس باشد. یعنی جوایز همیشه کنجکاویبرانگیز و خیلی اوقات جریانساز هم هستند. آیا جایزه «ارغوان» با تداوم خود میتواند جریانساز شود و اصلا آیا این مسئولیت را برای خود حس میکند؟
پوری: شکی نیست که در دنیا، جوایز بسیار مهم هستند. کسی که جایزه نوبل میگیرد، کیفیت کارش دگرگون میشود. نمونهاش اورهان پاموک. یکی از کتابهایی را که پیش از برندهشدنش در نوبل نوشته بود، خواندم. باور نمیکردم بعد از گرفتن نوبل چنین متحول شده باشد و کتابهایش، میلیونی به چاپ برسد. ما هم نیاز به تشویق و ارائه کار جوانان داریم. جوایزی مانند «ارغوان» در عمل تأثیرگذاری خود را نشان داده. به واسطه تدریسام در کلاسهای نویسندگی خلاق، از نزدیک میبینم بچههای جوان برای ورود به مسابقهها و گرفتن جایزه چه کوششی میکنند که این اشتیاق فقط هم به «ارغوان» محدود نمیشود. به چشم میبینم جوانانی را که بعد از برندهشدن در یک جایزه، چندین مجموعه داستان نوشتهاند یعنی به این تلنگر و تشویق نیاز داشتهاند. همچنانکه جایزه گلشیری بسیاری استعدادها را معرفی کرد و نویسندگان زیادی از طریق آن به جایی رسیدند که حقشان بود. پس وجود چنین رقابتهایی بسیار بجاست. استمرار جایزه ارغوان، سبب اعتماد نویسندگان تازه به این جایزه شده. الان وقتی عنوان برنده بوکر بر کتابی باشد، بدون شناختن نویسنده جذب میشوید. عنوان «ارغوان» هم اگر به اینجا برسد،
میتواند مهری باشد کنار نام نویسنده و افتخاری برای آن کتاب.
متأسفانه بسیاری از جوایز ادبی تعطیل شدهاند. حال آنکه در دورهای مجلات ادبی، برندگان جوایز را معرفی میکردند و ناشران آنها را پشت ویترین خود میگذاشتند که نشانگر اهمیت جوایز بود. «ارغوان» جزء معدود جوایز باقیمانده است و طبیعتا مسئولیت آن بیشتر هم شده. ولی چرا این جایزه فقط برای زیر 30سالهها برگزار میشود؟ مگر داستاننویسی سن و سال دارد؟
فرشته احمدی: هر سال که فراخوان منتشر میشود، این موضوع، یکی از پرتکرارترین پرسشهای مخاطبان است. تا به حال هیچ یک از جوایز محدودیت سنی نداشتهاند و افراد در هر سن و با هر میزان تجربه میتوانستند در جوایز شرکت کنند. حتما سیاستگذاران جایزه دلایل محکمتری هم دارند، ولی شخصا معتقدم محدودیت سنی یک فایده دارد؛ کنارگذاشتن حرفهایترها و کسانی که کتاب چاپشده دارند، انگیزه افراد بیتجربهتر را بیشتر و آنان را آسودهخاطر میکند که دیگر اسم تکراری نخواهند دید. این جایزه برای کسانی است که تا به حال دستشان به جایی نرسیده و داستانشان جایی چاپ نشده است. نبودن حرفهایها دریچه امیدی بر آنان میگشاید که صداهای تازه شنیده و اسمهای جدید دیده میشود و بعدها تأثیر این ویژگی را خواهیم دید.
میشد مانند بسیاری جوایز دنیا همچون گنکور و ... این محدودیت را به شکل دیگری ایجاد کرد؛ کنارگذاشتن نویسندگانی که اثر چاپشدهای دارند ولی محدودیت سنی قائل نشد چون برخی افراد تازه در 40سالگی دست به قلم میشوند.
اوژن حقیقی: این جزء محدودیتهای ماست؛ کسانی که کتاب چاپشده به صورت تکی یا گروهی دارند، نمیتوانند در جایزه شرکت کنند.
احمدی: افراد زیادی کتاب ندارند ولی ممکن است اثر چاپشدهای در مجله، روزنامه یا سایت داشته باشند. شرط سنی سبب میشود کسانی سمت جایزه بیایند که نوآموزتر هستند و این ویژگی را در آثار ارسالی میبینیم. کسانی کار میفرستند که حتی کلاس داستاننویسی نرفتهاند ولی شاید همین شرط سنی موجب میشود جرئت نوشتن و شرکت در مسابقه پیدا کنند.
اوژن حقیقی: از آغاز هدف این جایزه این بود که بتوانیم قشر جوان را درگیر کنیم. این بحث پیش میآید که تا چه سنی را جوان بدانیم. سازمان بهداشت جهانی و یونسکو تا 30 سال را جوان میدانند. ولی در شورای سیاستگذاری ما این موضوع مطرح بود که به دلیل تفاوت زیست ایران با دیگر کشورها، شاید اینجا مرز جوانی تا 35سالگی باشد. وقتی در شورای سیاستگذاری درباره مسئلهای همنظر نباشیم، رأی میگیریم. مثل اینکه پیش از این برندگان دورههای قبل میتوانستند در دورههای بعدی شرکت کنند ولی حالا از گردونه رقابت دورههای بعدی حذف میشوند. قوانین جایزه، دیگر بر روالی مشخص افتاده و به همین دلیل بیشترین بحثمان انتخاب موضوع و حمایت از برگزیدگان است که به حال خود رها نشوند و دیگر اینکه چگونه آنها را وارد دنیای حرفهای کنیم.
این حمایت را چگونه انجام میدهید؟
اوژن حقیقی: یکسری کارگاه داریم که مدرس برخی، آقای پوری است. به جز آن، کلاسهایی را با استادان مختلف به صورت هفتگی و رایگان برگزار میکردیم که به دلیل کرونا متوقف شد. برخی از داستانها را با همکاری رادیوگردون و دوستان بازیگر، به صورت صوتی منتشر کردهایم تا بیشتر دیده شوند. با همکاری نشر مرکز، کتاب برگزیدگان هر دوره را منتشر میکنیم. علاوه بر آن، امسال با انتخاب موضوعی، 10 نفر از برندگان دورههای قبل را به نوشتن داستانهای تازه دعوت کردیم و کتابشان را با همکاری نشر هفترنگ منتشر میکنیم. بیشتر به دنبال پر و بال دادن به این بچهها هستیم. خودمان هم فکر نمیکردیم در همین سه دوره به چند اسم برسیم که اگر ادامه دهند، نویسندگان درخشانی خواهند شد.
نویسندگان زن در چند سال اخیر خیلی شکوفا شدند.آثار درجه یکی نوشتند و ادبیات زنانه در دل همین جوایز شکل گرفت. حضور زنان در این جایزه چگونه است؟
اوژن حقیقی: در هر سه دوره تعداد شرکتکنندگان و برگزیدگان زن نسبت به مردان بیشتر بوده است.
احمدی: از دهه 60 به این سو زنان میل زیادی به حضور اجتماعی پیدا کردند و نوشتن یکی از سریعترین و سادهترین راههاست تا صدای خود را به دیگران برسانیم. وبلاگ، اینستاگرام، چاپ آثار و... همه در این زمینه مؤثر است. زنان به وسیله نوشتن توانستند صداهای خاموششده خود را بلند کنند. تفاوت صدای زنانه سه چهار دهه اخیر در قیاس با نویسندگان و شاعران زن نسلهای قبلی مانند سیمین دانشور یا پروین اعتصامی این است که آنان همچنان ادامهدهنده سنت مردانه نویسندگی بودند؛ چه از حیث فرم داستاننویسی و چه از نظر نگاه به زن. در آثار آنان زن در قالب مادر یا همسر همان نقشهای تعیینشدهای را داشت که برای زنان در نظر گرفته میشد اما در دو سه دهه اخیر صدای زنان واجد تنوع و رنگارنگ شده؛ خواستها، نحوه زندگی و تلاششان برای خروج از کلیشهها مطرح شده. هرچند این کوشش با موانع بیرونی بسیار زیادی روبهرو میشود چراکه سنتها و کلیشهها آنچنان پررنگ هستند که سبب شده نوشتن درباره زنان بهویژه آنان که پا را از کلیشههای مرسوم کنار میگذارند، آزاد هستند و به خود میپردازند و متعلق به کسی نیستند، خیلی بیشتر ممیزی میشود تا زنی که نقشهای تعیینشده
همیشگی را دارد. اما به هر حال فضایی برای تنفس پیدا شده تا بتوان درباره این زنان نوشت.
در آستانه نوروزیم و هنوز کرونا با ماست. حتی اگر خیلی اهل مراعات نباشیم، باز هم بیش از قبل در خانه و تنها ماندهایم و زمان بیشتری برای نوشتن داشتهایم. اما آیا کرونا بر شیوه نوشتن و نگاه ما بر زندگی اثر میگذارد؟
توحیدی: شخصا هنوز به این نتیجه نرسیدهام که کرونا بر ذهن و زندگی من تأثیری گذاشته باشد. شاید رفتارهایی عوض شده و اتفاقات مهمی افتاده باشد ولی بر نوشتن یا مواجهه با مرگ تأثیر نگذاشته زیرا مرگاندیشی یکی از مضامین همیشگی نویسندگان است. اتفاقا همیشه خیلی از جوانان درباره مرگ نوشتهاند. دلیلش را نمیدانم. گرچه در این مدت دو سه کتاب درباره کرونا منتشر شده ولی معتقدم بیش از اینکه اصالت داشته باشد، سوارشدن بر موج است. شاید روزنوشتها مشخص کند کرونا چگونه بر روزمرگیهای ما اثر گذاشته ولی بر مرگاندیشی نه، چراکه تلفات کرونا از دیگر حوادث بیشتر نیست. شاید حبسشدگی، اتفاق تازهتری باشد. کرونا بیشتر ترمز شتاب بیهوده زندگی را که تکنولوژی بر ما تحمیل کرده، کشیده است. فضایی برای درک اهمیت و ارزش آهستگی و مجالی برای درنگ ایجاد کرده. این درنگ بیشتر برایم اهمیت داشته تا بحث مرگ که اصیلتر است. زیرا هویت و کلیت فرد با مرگ کامل میشود. کرونا گویی این ماجرا را تسریع میکند. هرچند دوستان عزیزی را از ما گرفته که میتوانستند سالهای بیشتری زنده بمانند و کار کنند، ولی کلیت مرگ، بحث من است.
احمدی: میتوان این گونه به این موضوع نگریست که تفاوت دیگر «ارغوان» با سایر جوایز، انتخاب موضوع است. موضوع سال گذشته «آخرین بار» بود. شاید همین سبب شد نویسندگان، خیلی سراغ مرگ بروند. البته چون تازه با کرونا روبهرو شده بودیم، هیجانزدگی اولیه، داستانها را از انواع کلیشههایی پر کرده بود که در سایتها و اخبار دیده میشد. حال آنکه اتفاقهای احساسی باید درون آدم تهنشین شود تا عمق و اصالت پیدا کند. هرچند داستانهای امسال هم حتما به وفور درباره مرگ خواهد بود ولی بعد از یک سال از گذشت کرونا، شاید این داستانها از حالت هیجانزدگی بیرون آمده و به پختگی رسیده باشد. به همین دلیل مقایسه داستانهای این دو سال برایم بسیار جذاب است.
«ارغوان» متعلق به جوانان زیر 30 سال است که این روزها مدت زیادی را در فضای مجازی سپری میکنند. خواندن پیامهای کوتاه مرسوم شده و شاید حوصلهها برای مکث، کمتر شده باشد. تأثیر فضای مجازی و این شتاب بر داستانهای این جایزه هم دیده میشود؟ داستانها عجول هستند یا سر صبر نوشته شدهاند؟
پوری: این یک مسئله جهانی است و محدود به این جایزه نیست. یکی از مشخصههای بزرگ مارکز و همینگوی، خلاصهنویسی است چون هر دو خبرنگار بودهاند و در خبرنگاری، فرصت طول و تفصیل نیست. برای انتقال مطلب باید کمترین جملات و نزدیکترین راه را انتخاب کرد. الان هم شبکههای اجتماعی و این نوع نوشتنها خیلی اثرگذار خواهد بود که البته بحثی کلی و جهانی است. در بعضی داستانهای ارغوان این ویژگی هست و در برخی نه.
احمدی: کلا جهان به سمت شتاب بیشتر حرکت میکند. کتاب جذاب «آهستگی» میلان کوندرا در ستایش مفهوم آهستگی است. میتوان این پرسش را از دو جهت بررسی کرد؛ عجولانه نوشتن یا داشتن ریتم تند نوشتهها که دو موضوع متفاوت است. همچون فیلمهای سینمایی امروز که ریتم تندتری پیدا کرده تا جایی که دیدن برخی فیلمهای کلاسیک با وجود همه ارزشهای هنری، به دلیل ریتم کند، حوصلهسربر میشود چون ساختارهای ذهنی ما جدا از ساختارهای اجتماعی و اطرافمان نیستند. ریتم ذهن ما با ریتم تند زندگی امروز هماهنگ شده ولی این با عجولبودن و بیحوصلهشدن متفاوت است که سبب میشود گاه حتی حوصله خواندن متنی 2000 کلمهای نداشته باشیم با اینکه ریتم تندی دارد. هر دو موضوع را میتوان در داستانهای ارغوان دید. عجولبودن، امری منفی است ولی ریتم تند خیلی اوقات واجد معناهای عمیقتر زندگی است.
ابراهیم حقیقی: به دلیل داوری دیگری در حوزه تصویر، با این موضوع درگیر بودهام. در کنار متنهای کوتاه فضای مجازی، حضور ایموجیها هم مهم است. ایموجی جایگزین تصویری کلمات و بسیار خلاصهشده است که قطعا بر ذهن و زبان انسان معاصر تأثیر بسیار گذاشته بهویژه جوانانی که تمایل به نوشتن دارند. به جز اینها لغات عامیانه دیگری داریم مانند خفن، باحال و... که گرچه تککلمهاند، حاوی معانی بسیاری هستند همانند همان ایموجیها. قطعا در قصههای امروز، شاهد حرکت بیشتر به این سو خواهیم بود.
و پایانِ کلام؟
اوژن حقیقی: فقط قدردانی از حامیان جایزه، هیئت انتخاب و داوران و بهویژه اعضای شورای سیاستگذاری؛ آقایان ابراهیم حقیقی، امیر اثباتی، بهرنگ تنکابنی و آرش صادقی که بی هیچ چشمداشتی، کنار جایزه بودند و بدون همراهیشان، درخت ارغوان به چهارمین بهار نمیرسید.
تاکنون سه دوره از جایزه داستاننویسی ارغوان برگزار شده و این جایزه ادبی به دوره چهارم رسیده است. این جایزه برای جوانان زیر 30 سال برگزار میشود که تاکنون اثری از آنها منتشر نشده باشد. در گفتوگویی که میخوانید، ابراهیم حقیقی عضو شورای سیاستگذاری، احمد پوری عضو هیئت داوران، فرشته احمدی و فرهاد توحیدی از اعضای هیئت انتخاب و اوژن حقیقی به عنوان دبیر جایزه؛ به پرسشهای سروش صحت درباره سه دوره پیشین جایزه ارغوان و دوره پیشرو پاسخ دادهاند. در این گفتوگو همچنین درباره موضوعات دیگری نظیر داستاننویسی امروز زنان، تأثیر کرونا بر روزمرگیهای زندگی و اثرات فضای مجازی بر نوشتههای نسل جدید نیز صحبت شده است.
صحت: نگاهی به پشت سر بیندازیم. سه دوره گذشته جایزه را چگونه میبینید و حال با چه رویکردی وارد دوره چهارم میشویم؟
ابراهیم حقیقی: از آغاز، خواست دوستان و اساسنامه جایزه، تداوم جریانی بود که میتواند موفق باشد و خوشبختانه این اتفاق در حال وقوع است. از سوی دیگر، به دلیل ایجاد نوعی اتفاقنظر میان برگزارکنندگان جایزه، انسجام خوبی ایجاد شده که به نظرم از سر شانس است بیآنکه موضوع مالی عظیمی که این روزگار مرسوم شده، در میان باشد. بعد از سه دوره، دوستان قطعا به این نتیجه رسیدهاند که این حرکت حاصلی دارد و شوق جوانانی که جایی برای ارائه قصه خود ندارند، اینجا جواب میدهد. انتشار کتاب برگزیدگان دورههای قبل هم نشان میدهد قصههای بسیار خوبی نوشته شده. تصور نمیکردم بعد از سه سال به این نتیجه برسیم و امیدوارم این ثمربخشی و تب تند، زود به عرق ننشیند.
فکر میکنید چه موانعی سر راه این تداوم هست و از سوی دیگر چه محرکهایی برای ادامه آن وجود دارد؟
فرهاد توحیدی: از مهمترین ویژگیهای جایزه که با محدوده سنی تعریفشده آن (زیر 30 سال) همخوانی دارد، پر کردن یکی از خلأهای همیشگی آموزشوپرورش ماست: نوشتن. در آموزشوپرورش ما نوشتن در چارچوب درس انشا خلاصه میشود ولی این درس، دانشآموز را برای مواجهه با زندگی و نگریستن به اطراف خود آماده نمیکند زیرا موضوعات آن بسیار مضمونمحور هستند. دانشآموز هم با هوشیاری خود میداند به ناچار باید در چارچوب موازین رسمی حرکت کند که اگر از آن فاصله بگیرد، کمترین ضررش نگرفتن نمره است. بنابراین کمتر پیش میآید کسی استعداد نوشتن داشته باشد و بتواند آن را در مدرسه پرورش دهد. در خارج از کشور درس ادبیات، محلی است برای تماس کودکان با ادبیات زنده و معاصر همچنانکه با مباحث فرهنگی و ادبیات کلاسیک نیز آشنا میشوند ولی اینجا همان بخشهایِ اندکِ ادبیات معاصر را از کتابهای فارسی مدرسه حذف میکنند. یعنی دریچه آموزش و پرورش ما برای ایجاد تماس با ادبیات معاصر به روی بچهها بسته شده. مگر اینکه آنان خودشان انگیزه شخصی داشته باشند. اگر انگیزههای نوشتن هم برایشان مهم باشد، پرورش پیدا نمیکند. بنابراین میبینیم فردی که دانشگاه رفته، هنوز
نمیتواند دو صفحه بنویسد. در پرورش خیال و ثبت مشاهدات خود به عنوان یک مشاهدهگر، مشکل دارد. بچهها حتی بعد از دانشگاه هم، به جز موارد استثنائی، اساسا نمیتوانند آنچه را در ذهن دارند، بنویسند و این یعنی تسلطنداشتن بر زبان. اهمیت جوایزی مانند «ارغوان» پرکردن این خلأ است. هرچه این جایزه مؤثرتر و دایره تماسش با بچهها گستردهتر و مخاطبانش بیشتر شود، اثرگذاریاش بیشتر خواهد بود، هرچند کند. چراکه فرهنگ، یکشبه معجزه نمیکند.
ولی چه موانعی در این راه هست؟
توحیدی: طبیعتا در همین جایزه «ارغوان» ممکن است داستانهای خوبی نوشته شود، اما نویسنده به هزار دلیل یا احتیاط کرده و آن را در کشوی میزش نگه داشته یا اگر آن را ارائه کرده، حتی در صورت برندهشدن هم، امکان چاپ ندارد. آن هم در دورهای که شمارگان کتاب حتی به رقم حیرتانگیز 300 نسخه هم رسیده! پس تنگناها هست ولی قصد مرثیهخوانی ندارم. اگر وجه ایجابی این قضیه را در نظر بگیریم، با همه تنگناها بچهها حرکت میکنند.
آقای پوری! شما هم نویسنده هستید و هم مترجم. بارها در کتابفروشیها دیدهایم تنها دلیل انتخاب یک کتاب، درج عنوان جایزهای مانند بوکر، پولیتزر و ... است حتی اگر نویسنده، مترجم یا ناشرش ناشناس باشد. یعنی جوایز همیشه کنجکاویبرانگیز و خیلی اوقات جریانساز هم هستند. آیا جایزه «ارغوان» با تداوم خود میتواند جریانساز شود و اصلا آیا این مسئولیت را برای خود حس میکند؟
پوری: شکی نیست که در دنیا، جوایز بسیار مهم هستند. کسی که جایزه نوبل میگیرد، کیفیت کارش دگرگون میشود. نمونهاش اورهان پاموک. یکی از کتابهایی را که پیش از برندهشدنش در نوبل نوشته بود، خواندم. باور نمیکردم بعد از گرفتن نوبل چنین متحول شده باشد و کتابهایش، میلیونی به چاپ برسد. ما هم نیاز به تشویق و ارائه کار جوانان داریم. جوایزی مانند «ارغوان» در عمل تأثیرگذاری خود را نشان داده. به واسطه تدریسام در کلاسهای نویسندگی خلاق، از نزدیک میبینم بچههای جوان برای ورود به مسابقهها و گرفتن جایزه چه کوششی میکنند که این اشتیاق فقط هم به «ارغوان» محدود نمیشود. به چشم میبینم جوانانی را که بعد از برندهشدن در یک جایزه، چندین مجموعه داستان نوشتهاند یعنی به این تلنگر و تشویق نیاز داشتهاند. همچنانکه جایزه گلشیری بسیاری استعدادها را معرفی کرد و نویسندگان زیادی از طریق آن به جایی رسیدند که حقشان بود. پس وجود چنین رقابتهایی بسیار بجاست. استمرار جایزه ارغوان، سبب اعتماد نویسندگان تازه به این جایزه شده. الان وقتی عنوان برنده بوکر بر کتابی باشد، بدون شناختن نویسنده جذب میشوید. عنوان «ارغوان» هم اگر به اینجا برسد،
میتواند مهری باشد کنار نام نویسنده و افتخاری برای آن کتاب.
متأسفانه بسیاری از جوایز ادبی تعطیل شدهاند. حال آنکه در دورهای مجلات ادبی، برندگان جوایز را معرفی میکردند و ناشران آنها را پشت ویترین خود میگذاشتند که نشانگر اهمیت جوایز بود. «ارغوان» جزء معدود جوایز باقیمانده است و طبیعتا مسئولیت آن بیشتر هم شده. ولی چرا این جایزه فقط برای زیر 30سالهها برگزار میشود؟ مگر داستاننویسی سن و سال دارد؟
فرشته احمدی: هر سال که فراخوان منتشر میشود، این موضوع، یکی از پرتکرارترین پرسشهای مخاطبان است. تا به حال هیچ یک از جوایز محدودیت سنی نداشتهاند و افراد در هر سن و با هر میزان تجربه میتوانستند در جوایز شرکت کنند. حتما سیاستگذاران جایزه دلایل محکمتری هم دارند، ولی شخصا معتقدم محدودیت سنی یک فایده دارد؛ کنارگذاشتن حرفهایترها و کسانی که کتاب چاپشده دارند، انگیزه افراد بیتجربهتر را بیشتر و آنان را آسودهخاطر میکند که دیگر اسم تکراری نخواهند دید. این جایزه برای کسانی است که تا به حال دستشان به جایی نرسیده و داستانشان جایی چاپ نشده است. نبودن حرفهایها دریچه امیدی بر آنان میگشاید که صداهای تازه شنیده و اسمهای جدید دیده میشود و بعدها تأثیر این ویژگی را خواهیم دید.
میشد مانند بسیاری جوایز دنیا همچون گنکور و ... این محدودیت را به شکل دیگری ایجاد کرد؛ کنارگذاشتن نویسندگانی که اثر چاپشدهای دارند ولی محدودیت سنی قائل نشد چون برخی افراد تازه در 40سالگی دست به قلم میشوند.
اوژن حقیقی: این جزء محدودیتهای ماست؛ کسانی که کتاب چاپشده به صورت تکی یا گروهی دارند، نمیتوانند در جایزه شرکت کنند.
احمدی: افراد زیادی کتاب ندارند ولی ممکن است اثر چاپشدهای در مجله، روزنامه یا سایت داشته باشند. شرط سنی سبب میشود کسانی سمت جایزه بیایند که نوآموزتر هستند و این ویژگی را در آثار ارسالی میبینیم. کسانی کار میفرستند که حتی کلاس داستاننویسی نرفتهاند ولی شاید همین شرط سنی موجب میشود جرئت نوشتن و شرکت در مسابقه پیدا کنند.
اوژن حقیقی: از آغاز هدف این جایزه این بود که بتوانیم قشر جوان را درگیر کنیم. این بحث پیش میآید که تا چه سنی را جوان بدانیم. سازمان بهداشت جهانی و یونسکو تا 30 سال را جوان میدانند. ولی در شورای سیاستگذاری ما این موضوع مطرح بود که به دلیل تفاوت زیست ایران با دیگر کشورها، شاید اینجا مرز جوانی تا 35سالگی باشد. وقتی در شورای سیاستگذاری درباره مسئلهای همنظر نباشیم، رأی میگیریم. مثل اینکه پیش از این برندگان دورههای قبل میتوانستند در دورههای بعدی شرکت کنند ولی حالا از گردونه رقابت دورههای بعدی حذف میشوند. قوانین جایزه، دیگر بر روالی مشخص افتاده و به همین دلیل بیشترین بحثمان انتخاب موضوع و حمایت از برگزیدگان است که به حال خود رها نشوند و دیگر اینکه چگونه آنها را وارد دنیای حرفهای کنیم.
این حمایت را چگونه انجام میدهید؟
اوژن حقیقی: یکسری کارگاه داریم که مدرس برخی، آقای پوری است. به جز آن، کلاسهایی را با استادان مختلف به صورت هفتگی و رایگان برگزار میکردیم که به دلیل کرونا متوقف شد. برخی از داستانها را با همکاری رادیوگردون و دوستان بازیگر، به صورت صوتی منتشر کردهایم تا بیشتر دیده شوند. با همکاری نشر مرکز، کتاب برگزیدگان هر دوره را منتشر میکنیم. علاوه بر آن، امسال با انتخاب موضوعی، 10 نفر از برندگان دورههای قبل را به نوشتن داستانهای تازه دعوت کردیم و کتابشان را با همکاری نشر هفترنگ منتشر میکنیم. بیشتر به دنبال پر و بال دادن به این بچهها هستیم. خودمان هم فکر نمیکردیم در همین سه دوره به چند اسم برسیم که اگر ادامه دهند، نویسندگان درخشانی خواهند شد.
نویسندگان زن در چند سال اخیر خیلی شکوفا شدند.آثار درجه یکی نوشتند و ادبیات زنانه در دل همین جوایز شکل گرفت. حضور زنان در این جایزه چگونه است؟
اوژن حقیقی: در هر سه دوره تعداد شرکتکنندگان و برگزیدگان زن نسبت به مردان بیشتر بوده است.
احمدی: از دهه 60 به این سو زنان میل زیادی به حضور اجتماعی پیدا کردند و نوشتن یکی از سریعترین و سادهترین راههاست تا صدای خود را به دیگران برسانیم. وبلاگ، اینستاگرام، چاپ آثار و... همه در این زمینه مؤثر است. زنان به وسیله نوشتن توانستند صداهای خاموششده خود را بلند کنند. تفاوت صدای زنانه سه چهار دهه اخیر در قیاس با نویسندگان و شاعران زن نسلهای قبلی مانند سیمین دانشور یا پروین اعتصامی این است که آنان همچنان ادامهدهنده سنت مردانه نویسندگی بودند؛ چه از حیث فرم داستاننویسی و چه از نظر نگاه به زن. در آثار آنان زن در قالب مادر یا همسر همان نقشهای تعیینشدهای را داشت که برای زنان در نظر گرفته میشد اما در دو سه دهه اخیر صدای زنان واجد تنوع و رنگارنگ شده؛ خواستها، نحوه زندگی و تلاششان برای خروج از کلیشهها مطرح شده. هرچند این کوشش با موانع بیرونی بسیار زیادی روبهرو میشود چراکه سنتها و کلیشهها آنچنان پررنگ هستند که سبب شده نوشتن درباره زنان بهویژه آنان که پا را از کلیشههای مرسوم کنار میگذارند، آزاد هستند و به خود میپردازند و متعلق به کسی نیستند، خیلی بیشتر ممیزی میشود تا زنی که نقشهای تعیینشده
همیشگی را دارد. اما به هر حال فضایی برای تنفس پیدا شده تا بتوان درباره این زنان نوشت.
در آستانه نوروزیم و هنوز کرونا با ماست. حتی اگر خیلی اهل مراعات نباشیم، باز هم بیش از قبل در خانه و تنها ماندهایم و زمان بیشتری برای نوشتن داشتهایم. اما آیا کرونا بر شیوه نوشتن و نگاه ما بر زندگی اثر میگذارد؟
توحیدی: شخصا هنوز به این نتیجه نرسیدهام که کرونا بر ذهن و زندگی من تأثیری گذاشته باشد. شاید رفتارهایی عوض شده و اتفاقات مهمی افتاده باشد ولی بر نوشتن یا مواجهه با مرگ تأثیر نگذاشته زیرا مرگاندیشی یکی از مضامین همیشگی نویسندگان است. اتفاقا همیشه خیلی از جوانان درباره مرگ نوشتهاند. دلیلش را نمیدانم. گرچه در این مدت دو سه کتاب درباره کرونا منتشر شده ولی معتقدم بیش از اینکه اصالت داشته باشد، سوارشدن بر موج است. شاید روزنوشتها مشخص کند کرونا چگونه بر روزمرگیهای ما اثر گذاشته ولی بر مرگاندیشی نه، چراکه تلفات کرونا از دیگر حوادث بیشتر نیست. شاید حبسشدگی، اتفاق تازهتری باشد. کرونا بیشتر ترمز شتاب بیهوده زندگی را که تکنولوژی بر ما تحمیل کرده، کشیده است. فضایی برای درک اهمیت و ارزش آهستگی و مجالی برای درنگ ایجاد کرده. این درنگ بیشتر برایم اهمیت داشته تا بحث مرگ که اصیلتر است. زیرا هویت و کلیت فرد با مرگ کامل میشود. کرونا گویی این ماجرا را تسریع میکند. هرچند دوستان عزیزی را از ما گرفته که میتوانستند سالهای بیشتری زنده بمانند و کار کنند، ولی کلیت مرگ، بحث من است.
احمدی: میتوان این گونه به این موضوع نگریست که تفاوت دیگر «ارغوان» با سایر جوایز، انتخاب موضوع است. موضوع سال گذشته «آخرین بار» بود. شاید همین سبب شد نویسندگان، خیلی سراغ مرگ بروند. البته چون تازه با کرونا روبهرو شده بودیم، هیجانزدگی اولیه، داستانها را از انواع کلیشههایی پر کرده بود که در سایتها و اخبار دیده میشد. حال آنکه اتفاقهای احساسی باید درون آدم تهنشین شود تا عمق و اصالت پیدا کند. هرچند داستانهای امسال هم حتما به وفور درباره مرگ خواهد بود ولی بعد از یک سال از گذشت کرونا، شاید این داستانها از حالت هیجانزدگی بیرون آمده و به پختگی رسیده باشد. به همین دلیل مقایسه داستانهای این دو سال برایم بسیار جذاب است.
«ارغوان» متعلق به جوانان زیر 30 سال است که این روزها مدت زیادی را در فضای مجازی سپری میکنند. خواندن پیامهای کوتاه مرسوم شده و شاید حوصلهها برای مکث، کمتر شده باشد. تأثیر فضای مجازی و این شتاب بر داستانهای این جایزه هم دیده میشود؟ داستانها عجول هستند یا سر صبر نوشته شدهاند؟
پوری: این یک مسئله جهانی است و محدود به این جایزه نیست. یکی از مشخصههای بزرگ مارکز و همینگوی، خلاصهنویسی است چون هر دو خبرنگار بودهاند و در خبرنگاری، فرصت طول و تفصیل نیست. برای انتقال مطلب باید کمترین جملات و نزدیکترین راه را انتخاب کرد. الان هم شبکههای اجتماعی و این نوع نوشتنها خیلی اثرگذار خواهد بود که البته بحثی کلی و جهانی است. در بعضی داستانهای ارغوان این ویژگی هست و در برخی نه.
احمدی: کلا جهان به سمت شتاب بیشتر حرکت میکند. کتاب جذاب «آهستگی» میلان کوندرا در ستایش مفهوم آهستگی است. میتوان این پرسش را از دو جهت بررسی کرد؛ عجولانه نوشتن یا داشتن ریتم تند نوشتهها که دو موضوع متفاوت است. همچون فیلمهای سینمایی امروز که ریتم تندتری پیدا کرده تا جایی که دیدن برخی فیلمهای کلاسیک با وجود همه ارزشهای هنری، به دلیل ریتم کند، حوصلهسربر میشود چون ساختارهای ذهنی ما جدا از ساختارهای اجتماعی و اطرافمان نیستند. ریتم ذهن ما با ریتم تند زندگی امروز هماهنگ شده ولی این با عجولبودن و بیحوصلهشدن متفاوت است که سبب میشود گاه حتی حوصله خواندن متنی 2000 کلمهای نداشته باشیم با اینکه ریتم تندی دارد. هر دو موضوع را میتوان در داستانهای ارغوان دید. عجولبودن، امری منفی است ولی ریتم تند خیلی اوقات واجد معناهای عمیقتر زندگی است.
ابراهیم حقیقی: به دلیل داوری دیگری در حوزه تصویر، با این موضوع درگیر بودهام. در کنار متنهای کوتاه فضای مجازی، حضور ایموجیها هم مهم است. ایموجی جایگزین تصویری کلمات و بسیار خلاصهشده است که قطعا بر ذهن و زبان انسان معاصر تأثیر بسیار گذاشته بهویژه جوانانی که تمایل به نوشتن دارند. به جز اینها لغات عامیانه دیگری داریم مانند خفن، باحال و... که گرچه تککلمهاند، حاوی معانی بسیاری هستند همانند همان ایموجیها. قطعا در قصههای امروز، شاهد حرکت بیشتر به این سو خواهیم بود.
و پایانِ کلام؟
اوژن حقیقی: فقط قدردانی از حامیان جایزه، هیئت انتخاب و داوران و بهویژه اعضای شورای سیاستگذاری؛ آقایان ابراهیم حقیقی، امیر اثباتی، بهرنگ تنکابنی و آرش صادقی که بی هیچ چشمداشتی، کنار جایزه بودند و بدون همراهیشان، درخت ارغوان به چهارمین بهار نمیرسید.