واکسیناسیون کرونا و قصه مادربزرگ
بابک زمانی- نورولوژیست
دوستی میگفت مادربزرگ مهربانش، در سالهای آخر عمر نه گوش داشت و نه چشم، اما جانی پرمحبت برایش مانده بود. وقتی گروه نوهها بعد از بازی در حیاطهای آن زمان به دیدارش میرفتند باههمه محبت و اظهارعلاقه میکرد اما نوههای پسر بزرگ، سه ماچ و قربانت بروم، نوههای پسر کوچک، دو ماچ و یک قربانت بروم، نوه دختری یک ماچ یک و قربانت بروم، یکی از بستگان، قربانت بروم خالی و پسر همسایه فقط خوشآمدی نصیبش میشد. مادربزرگ در حلقهای از محبت زندگی میکرد که مرکزش نزدیکترین به او و پیرامونش دورترین به او بودند. رفتار صادقانه مادربزرگ همان رفتار اجتماعی است که بسیاری از ما دربند آن هستیم، این رفتارها را ارزش اخلاقی برمیشماریم و خود را مقید به آنها میدانیم و جهان حلقه بزرگی است که محور آن من و نزدیکانم هستیم. مقصود از دفاع از حق دفاع از حق خودی است. حق چیزی است گرفتنی برای خود و نزدیکانت، چیزی نیست دادنی به آن کس که خارج از گفتمان خودی توست. نگاه هنوز محدود است به فواصل کوتاه و افقی که توان فرارفتن از گروه تو را ندارد. تصور نگاهی از بالا، عمودی، آنسان که هم تو و خودیهایت و هم دیگران و خودیهایشان در آن بگنجند و تو امکان نگریستن از زاویه دید آنها را هم پیدا کنی هنوز در میان ما پیدا نشده و از ادعای زبانی به عینیتی عملی تبدیل نشده است. این آخری یعنی توان رؤیت ماوقع از زاویه بیرونی چیزی است که پابهپای تحول فرهنگی و مدرنشدن هر جامعه پدید میآید. در جریان کرونا و واکسیناسیون این نگاه محدود، نگاه افقی، از نزدیکترین تا دورترین، بهوضوح خود را در جامعه ما نشان میدهد. آیا میتوان امیدوار بود جریان واکسیناسیون بتواند ذرهای جمعگرایی و عبور از مرز خودی و ناخودی به نگاه ما تزریق کند. در طول یک سال ابتلای جهانی به کرونا اخلاقیاتی پدید آمد که بینالمللی، عینی و معقول هستند. یکی هم آنکه کادر درمان در اولویت تزریق واکسن هستند. تازه در درونِ کادر درمان هم این اولویت دارای درجاتی است. کادر درمان اورژانس و مراقبتهای حیاتی از اولویت بیشتری برخوردارند و زودتر واکسن بهتری دریافت میکنند، دیگر کادر درمان در ردههای دورتر، دیرتر و هر نوع واکسنی! منطق این اولویت بسیار ساده است و از همان الگویی پیروی میکند که همواره میهمانداران هواپیما به مسافران یادآور میشوند؛ در هنگام خطر ابتدا خود و سپس فرزندانتان را محافظت کنید. رعایت این اولویت هم برای والدین و هم برای طبیبان بسیار دشوار است؛ چراکه والدین همواره فرزندان را و طبیبان همواره بیماران را بر خود مقدم میدانند. اما یک اصل عینی و معقول به آنها میگوید برای حفاظت از دیگری ابتدا باید از خود مراقبت کنند و آنها همواره تابع عقل و دانش (و نه احساسات) هستند. ورای این اولویت شغلی پزشکان، سایر اولویتها همه وابسته به استعداد افراد و سنوسال گروههای مختلف هستند نه اولویتی شغلی. تنها کسانی که به دلیل شغل خود در اولویت قرار میگیرند پزشکان هستند، آنهم با اولویتهایی متفاوت. بهاینترتیب و با این تعریف وقتی که این روزها با بیانیهها و درخواستهای مختلفی از گروه هنرمندان تا وکلا و احتمالا گروههای دیگر در آینده در مورد اولویت واکسن روبهرو میشوی، ناخودآگاه همان قصه مادربزرگ و نوهها به ذهن متبادر میشود و احساس میکنی بسیاری هنوز دربند همان نگاههای افقیای هستند که فقط منافع خود را میبینند و درگیر گفتمان گروه خود میمانند. باور نباید کرد که این نگاه بتواند تا بستگان و قوموخویش و همولایتی و... گسترش یابد، آنهم در کسانی که در هر رده در برابر جمع مسئولیت دارند.
دوستی میگفت مادربزرگ مهربانش، در سالهای آخر عمر نه گوش داشت و نه چشم، اما جانی پرمحبت برایش مانده بود. وقتی گروه نوهها بعد از بازی در حیاطهای آن زمان به دیدارش میرفتند باههمه محبت و اظهارعلاقه میکرد اما نوههای پسر بزرگ، سه ماچ و قربانت بروم، نوههای پسر کوچک، دو ماچ و یک قربانت بروم، نوه دختری یک ماچ یک و قربانت بروم، یکی از بستگان، قربانت بروم خالی و پسر همسایه فقط خوشآمدی نصیبش میشد. مادربزرگ در حلقهای از محبت زندگی میکرد که مرکزش نزدیکترین به او و پیرامونش دورترین به او بودند. رفتار صادقانه مادربزرگ همان رفتار اجتماعی است که بسیاری از ما دربند آن هستیم، این رفتارها را ارزش اخلاقی برمیشماریم و خود را مقید به آنها میدانیم و جهان حلقه بزرگی است که محور آن من و نزدیکانم هستیم. مقصود از دفاع از حق دفاع از حق خودی است. حق چیزی است گرفتنی برای خود و نزدیکانت، چیزی نیست دادنی به آن کس که خارج از گفتمان خودی توست. نگاه هنوز محدود است به فواصل کوتاه و افقی که توان فرارفتن از گروه تو را ندارد. تصور نگاهی از بالا، عمودی، آنسان که هم تو و خودیهایت و هم دیگران و خودیهایشان در آن بگنجند و تو امکان نگریستن از زاویه دید آنها را هم پیدا کنی هنوز در میان ما پیدا نشده و از ادعای زبانی به عینیتی عملی تبدیل نشده است. این آخری یعنی توان رؤیت ماوقع از زاویه بیرونی چیزی است که پابهپای تحول فرهنگی و مدرنشدن هر جامعه پدید میآید. در جریان کرونا و واکسیناسیون این نگاه محدود، نگاه افقی، از نزدیکترین تا دورترین، بهوضوح خود را در جامعه ما نشان میدهد. آیا میتوان امیدوار بود جریان واکسیناسیون بتواند ذرهای جمعگرایی و عبور از مرز خودی و ناخودی به نگاه ما تزریق کند. در طول یک سال ابتلای جهانی به کرونا اخلاقیاتی پدید آمد که بینالمللی، عینی و معقول هستند. یکی هم آنکه کادر درمان در اولویت تزریق واکسن هستند. تازه در درونِ کادر درمان هم این اولویت دارای درجاتی است. کادر درمان اورژانس و مراقبتهای حیاتی از اولویت بیشتری برخوردارند و زودتر واکسن بهتری دریافت میکنند، دیگر کادر درمان در ردههای دورتر، دیرتر و هر نوع واکسنی! منطق این اولویت بسیار ساده است و از همان الگویی پیروی میکند که همواره میهمانداران هواپیما به مسافران یادآور میشوند؛ در هنگام خطر ابتدا خود و سپس فرزندانتان را محافظت کنید. رعایت این اولویت هم برای والدین و هم برای طبیبان بسیار دشوار است؛ چراکه والدین همواره فرزندان را و طبیبان همواره بیماران را بر خود مقدم میدانند. اما یک اصل عینی و معقول به آنها میگوید برای حفاظت از دیگری ابتدا باید از خود مراقبت کنند و آنها همواره تابع عقل و دانش (و نه احساسات) هستند. ورای این اولویت شغلی پزشکان، سایر اولویتها همه وابسته به استعداد افراد و سنوسال گروههای مختلف هستند نه اولویتی شغلی. تنها کسانی که به دلیل شغل خود در اولویت قرار میگیرند پزشکان هستند، آنهم با اولویتهایی متفاوت. بهاینترتیب و با این تعریف وقتی که این روزها با بیانیهها و درخواستهای مختلفی از گروه هنرمندان تا وکلا و احتمالا گروههای دیگر در آینده در مورد اولویت واکسن روبهرو میشوی، ناخودآگاه همان قصه مادربزرگ و نوهها به ذهن متبادر میشود و احساس میکنی بسیاری هنوز دربند همان نگاههای افقیای هستند که فقط منافع خود را میبینند و درگیر گفتمان گروه خود میمانند. باور نباید کرد که این نگاه بتواند تا بستگان و قوموخویش و همولایتی و... گسترش یابد، آنهم در کسانی که در هر رده در برابر جمع مسئولیت دارند.