|

آسمان پوشيده از ابر

شرق: «آسمان پوشیده از ابر همچون شكم آماس‌‌كرده الاغی، تهدیدآمیز در فاصله كمی از زمین آویخته بود. باد گرم و لزج برگ‌های پراكنده را می‌روفت و درختان كوتاه موز را كه جلو عمارت شهرداری را تزیین كرده بود به‌شدت تكان می‌داد. تنی‌چند از ساكنان ال ایدیلیو و چند‌نفری از ماجراجویان روستاهای اطراف، كنار اسكله جمع شده بودند تا به نوبت روی صندلی قابل حمل دكتر روبیكوندو لوچامین دندانپزشك بنشینند. دكتر برای تسكین درد بیماران معجون عجیب‌و‌غریبی را كه خودش می‌ساخت به آنان می‌خوراند». داستان «پیرمردی كه داستان‌های عاشقانه می‌خواند» با این سطور آغاز می‌شود؛ داستانی از لوئیس سپولودا كه چاپ چهارمش به‌تازگی با ترجمه محمد شهبا در نشر هرمس منتشر شده است. لوئیس سپولودا از نویسندگان معاصر شیلی است كه در سال 1949 متولد شده است. او در سال 1975 به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش از كشورش تبعید شد. سپولودا در جنگل‌های آمازون برای یونسكو كار می‌كرد و از سال 1980 در آلمان سكونت كرده و به نویسندگی، نمایش‌نامه‌نویسی و روزنامه‌نگاری مشغول است.
«پیرمردی كه داستان‌های عاشقانه می‌خواند» پس از انتشار با اقبال خوبی روبه‌رو شد و جوایزی هم به دست آورد. نویسنده كتاب، جایزه‌ای را كه این داستان به دست آورده به كسی تقدیم كرده كه یكی از ممتازترین محافظان آمازون و از چهره‌های جنبش جهانی محیط زیست بوده است. در بخشی دیگر از این داستان می‌خوانیم:‌ «نخستین مهاجران جان سپردند. برخی میوه‌های ناشناخته‌ای را خورده بودند؛ برخی را تب از پای درآورد؛ برخی هم در شكم بزرگ مارهای بوآی عظیمی ناپدید شدند كه به دور قربانی می‌پیچیدند، استخوان‌هایشان را خرد می‌كردند و سپس قورتشان می‌دادند و آرام‌آرام و عذاب‌آور هضمشان می‌كردند. می‌دیدند كه كاملا فراموش شده‌اند، گرفتار نزاع بی‌حاصل با باران‌هایی كه در هر رگبار نزدیك بود كلبه‌شان را با خود ببرد؛ قربانی پشه‌هایی كه در هر وقفه باران بی‌رحمانه حمله می‌كردند و بر بدنشان هجوم می‌آوردند،‌ می‌گزیدند، خونشان را می‌آشامیدند، آماس‌هایی خارش‌دار بر پوست و تخم‌هایی را زیر آن می‌نهادند كه چون رشد می‌كردند و راه خود را به سوی نور و آزادی می‌گشودند زخم‌هایی دردناك را بر جای می‌گذاشتند؛ اسیر حیوانات گرسنه‌ای كه در جنگل پرسه می‌زدند و با زوزه‌های هراسناك خواب از چشمشان می‌ربودند. تا اینكه رهایی به شكل آدم‌هایی نیمه‌برهنه فرارسید، چهره‌ها با آب ارغوانی آناتو رنگ كرده و زیورهایی رنگ‌وارنگ به سر و بازو آویخته. اینها شووارها بودند. بر مهاجران نگون‌بخت رحم آورده و به یاری آمده بودند». «دنیا در آخرالزمان»، «دنیای درخور گاوباز» و «مرز ناپیدا» از دیگر آثار لوئیس سپولودا هستند.

«راه‌حل داستان» با عنوان فرعی 23 كنش ضروری قهرمانان بزرگ، عنوان كتابی است از اریك ادسون كه با ترجمه محمد گذرآبادی در نشر هرمس منتشر شده است. ادسون از نظریه‌پردازان فیلم‌نامه‌نویسی است كه در این كتاب در راستای تكمیل نظریه فیلم‌نامه‌نویسی گام بلندی برداشته و ابزارهایی مفید و كاربردی در اختیار نویسندگان قرار داده است. نویسنده در این كتاب به‌طور مفصل به موضوع سكانس در طراحی ساختار اثر پرداخته و تعریف دقیقی از آن ارائه داده و بر اساس آن مدل جدید و كارآمدی برای طراحی ساختار فیلم‌نامه پیشنهاد داده است. مترجم كتاب در بخشی از یادداشت ابتدایی‌اش درباره این ویژگی اثر نوشته: «تعریف سكانس‌های فیلم‌نامه به‌عنوان هدف‌های كوتاه‌مدتِ قهرمان در راهِ رسیدن به هدف اصلی‌ و تعیین تعداد دقیق سكانس‌های مورد نیاز برای نقل داستانی جذاب در سینما، به باور من، رویكردی به غایت عمل‌گرایانه و مؤثر در طراحی پیرنگ است. با خواندن این كتاب به خوبی می‌فهمیم برای یك فیلم‌نامه بلند سینمایی دقیقا چه مقدار داستان نیاز داریم و وقتی پیرنگ به‌اصطلاح رقیق می‌شود و اتفاق تازه‌ای در فیلم‌نامه نمی‌افتد مشكل كجاست و چگونه می‌توانیم آن را حل كنیم».
این كتاب به‌جز مدل ساختاری تازه‌ای كه مطرح كرده، مباحث مفید دیگری درباره دیگر وجوه فیلم‌نامه‌نویسی نظیر طراحی شخصیت‌ها، طراحی منحنی تحول، دیالوگ‌نویسی و غیره ارائه كرده و از این‌رو می‌توان این كتاب را اثری كامل و جامع نامید. نویسنده كتاب می‌‌گوید مهم نیست كه پیش از این فیلم‌نامه‌نویسی و رمان‌نویسی را تجربه كرده‌ایم یا نه؛ چراكه در این كتاب الگویی خاص برای طراحی پیرنگ به دست داده شده كه می‌تواند مهارت‌های نویسندگی را ارتقا دهد. او معتقد است كه «95 درصد فیلم‌نامه‌هایی كه نوقلم‌ها می‌نویسند خوب نیست. و اغلب این فیلم‌نامه‌ها به دلیلی واحد شكست می‌خورند: كنش دراماتیك و جذاب در آنها به اندازه‌ای نیست كه یك فیلم بلند سینمایی را سرپا نگه دارد. بسیاری از نویسندگان، حتی با داشتن شخصیت‌های جذاب و دیالوگ‌های درخشان، نمی‌دانند به چه میزان پیرنگ نیاز دارند تا مخاطب را دو ساعت تمام جذب كنند». او می‌گوید پس از خواندن هزاران فیلم‌نامه و گفت‌وگوهای طولانی با نویسندگان و تهیه‌كنندگان و كارگردانان و نیز بعد از تحلیل صدها فیلم، به نكته‌ای مهم پی برده: اینكه تمام فیلم‌های پرفروش در داستان‌گویی برای سینما از الگوی دقیقا یكسانی بهره برده‌اند كه از 23 كنش داستانی مشخص و مرتبط تشكیل شده است. او آنها را «سكانس‌های هدف قهرمان» نامیده است. او همچنین این نكته را مطرح كرده كه پرده دوم فیلم‌نامه سخت‌ترین قسمت كار است و فیلم‌نامه‌ها بر اساس آنچه در صفحات میانی‌شان اتفاق می‌افتد، به شهرت می‌رسند یا در گمنامی سقوط می‌كنند. «پرده دوم چالشی شگرف و برهوتی انباشته از استخوان‌های سفید نویسندگان پرامیدی است كه نتوانستند از این بیابان وسیع بگذرند و خود را به‌سوی آن برسانند». نویسنده كتاب، بیش از آنكه بر استعداد نویسندگی تأكید داشته باشد بر الگویی یكپارچه و منسجم تأكید می‌كند: «بی‌شك قدرت غیرقابل‌پیش‌بینی استعداد و قریحه در نویسندگی هم مثل هر جای دیگر فوق‌العاده مؤثر و مفید است‌ اما حقیقت این است كه استعداد و قریحه در كار كسی كه موفق می‌شود فیلم‌نامه‌اش را بفروشد و كسی كه موفق نمی‌شود، عامل تعیین‌كننده‌ای نیست. به‌هر‌حال بعید است هالیوود فیلم‌نامه كاملی را بخرد و بدون بازنویسی بسازد. هالیوود داستان‌ها را می‌خرد و بعد پرورش می‌دهد». به عبارتی، تأكید اصلی نویسنده بر این است كه فیلم‌های موفق همیشه به دلایل ساختاری یكسانی موفق می‌شوند و او به دنبال نشان‌دادن وجوه این ساختار است.

شرق: «آسمان پوشیده از ابر همچون شكم آماس‌‌كرده الاغی، تهدیدآمیز در فاصله كمی از زمین آویخته بود. باد گرم و لزج برگ‌های پراكنده را می‌روفت و درختان كوتاه موز را كه جلو عمارت شهرداری را تزیین كرده بود به‌شدت تكان می‌داد. تنی‌چند از ساكنان ال ایدیلیو و چند‌نفری از ماجراجویان روستاهای اطراف، كنار اسكله جمع شده بودند تا به نوبت روی صندلی قابل حمل دكتر روبیكوندو لوچامین دندانپزشك بنشینند. دكتر برای تسكین درد بیماران معجون عجیب‌و‌غریبی را كه خودش می‌ساخت به آنان می‌خوراند». داستان «پیرمردی كه داستان‌های عاشقانه می‌خواند» با این سطور آغاز می‌شود؛ داستانی از لوئیس سپولودا كه چاپ چهارمش به‌تازگی با ترجمه محمد شهبا در نشر هرمس منتشر شده است. لوئیس سپولودا از نویسندگان معاصر شیلی است كه در سال 1949 متولد شده است. او در سال 1975 به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش از كشورش تبعید شد. سپولودا در جنگل‌های آمازون برای یونسكو كار می‌كرد و از سال 1980 در آلمان سكونت كرده و به نویسندگی، نمایش‌نامه‌نویسی و روزنامه‌نگاری مشغول است.
«پیرمردی كه داستان‌های عاشقانه می‌خواند» پس از انتشار با اقبال خوبی روبه‌رو شد و جوایزی هم به دست آورد. نویسنده كتاب، جایزه‌ای را كه این داستان به دست آورده به كسی تقدیم كرده كه یكی از ممتازترین محافظان آمازون و از چهره‌های جنبش جهانی محیط زیست بوده است. در بخشی دیگر از این داستان می‌خوانیم:‌ «نخستین مهاجران جان سپردند. برخی میوه‌های ناشناخته‌ای را خورده بودند؛ برخی را تب از پای درآورد؛ برخی هم در شكم بزرگ مارهای بوآی عظیمی ناپدید شدند كه به دور قربانی می‌پیچیدند، استخوان‌هایشان را خرد می‌كردند و سپس قورتشان می‌دادند و آرام‌آرام و عذاب‌آور هضمشان می‌كردند. می‌دیدند كه كاملا فراموش شده‌اند، گرفتار نزاع بی‌حاصل با باران‌هایی كه در هر رگبار نزدیك بود كلبه‌شان را با خود ببرد؛ قربانی پشه‌هایی كه در هر وقفه باران بی‌رحمانه حمله می‌كردند و بر بدنشان هجوم می‌آوردند،‌ می‌گزیدند، خونشان را می‌آشامیدند، آماس‌هایی خارش‌دار بر پوست و تخم‌هایی را زیر آن می‌نهادند كه چون رشد می‌كردند و راه خود را به سوی نور و آزادی می‌گشودند زخم‌هایی دردناك را بر جای می‌گذاشتند؛ اسیر حیوانات گرسنه‌ای كه در جنگل پرسه می‌زدند و با زوزه‌های هراسناك خواب از چشمشان می‌ربودند. تا اینكه رهایی به شكل آدم‌هایی نیمه‌برهنه فرارسید، چهره‌ها با آب ارغوانی آناتو رنگ كرده و زیورهایی رنگ‌وارنگ به سر و بازو آویخته. اینها شووارها بودند. بر مهاجران نگون‌بخت رحم آورده و به یاری آمده بودند». «دنیا در آخرالزمان»، «دنیای درخور گاوباز» و «مرز ناپیدا» از دیگر آثار لوئیس سپولودا هستند.

«راه‌حل داستان» با عنوان فرعی 23 كنش ضروری قهرمانان بزرگ، عنوان كتابی است از اریك ادسون كه با ترجمه محمد گذرآبادی در نشر هرمس منتشر شده است. ادسون از نظریه‌پردازان فیلم‌نامه‌نویسی است كه در این كتاب در راستای تكمیل نظریه فیلم‌نامه‌نویسی گام بلندی برداشته و ابزارهایی مفید و كاربردی در اختیار نویسندگان قرار داده است. نویسنده در این كتاب به‌طور مفصل به موضوع سكانس در طراحی ساختار اثر پرداخته و تعریف دقیقی از آن ارائه داده و بر اساس آن مدل جدید و كارآمدی برای طراحی ساختار فیلم‌نامه پیشنهاد داده است. مترجم كتاب در بخشی از یادداشت ابتدایی‌اش درباره این ویژگی اثر نوشته: «تعریف سكانس‌های فیلم‌نامه به‌عنوان هدف‌های كوتاه‌مدتِ قهرمان در راهِ رسیدن به هدف اصلی‌ و تعیین تعداد دقیق سكانس‌های مورد نیاز برای نقل داستانی جذاب در سینما، به باور من، رویكردی به غایت عمل‌گرایانه و مؤثر در طراحی پیرنگ است. با خواندن این كتاب به خوبی می‌فهمیم برای یك فیلم‌نامه بلند سینمایی دقیقا چه مقدار داستان نیاز داریم و وقتی پیرنگ به‌اصطلاح رقیق می‌شود و اتفاق تازه‌ای در فیلم‌نامه نمی‌افتد مشكل كجاست و چگونه می‌توانیم آن را حل كنیم».
این كتاب به‌جز مدل ساختاری تازه‌ای كه مطرح كرده، مباحث مفید دیگری درباره دیگر وجوه فیلم‌نامه‌نویسی نظیر طراحی شخصیت‌ها، طراحی منحنی تحول، دیالوگ‌نویسی و غیره ارائه كرده و از این‌رو می‌توان این كتاب را اثری كامل و جامع نامید. نویسنده كتاب می‌‌گوید مهم نیست كه پیش از این فیلم‌نامه‌نویسی و رمان‌نویسی را تجربه كرده‌ایم یا نه؛ چراكه در این كتاب الگویی خاص برای طراحی پیرنگ به دست داده شده كه می‌تواند مهارت‌های نویسندگی را ارتقا دهد. او معتقد است كه «95 درصد فیلم‌نامه‌هایی كه نوقلم‌ها می‌نویسند خوب نیست. و اغلب این فیلم‌نامه‌ها به دلیلی واحد شكست می‌خورند: كنش دراماتیك و جذاب در آنها به اندازه‌ای نیست كه یك فیلم بلند سینمایی را سرپا نگه دارد. بسیاری از نویسندگان، حتی با داشتن شخصیت‌های جذاب و دیالوگ‌های درخشان، نمی‌دانند به چه میزان پیرنگ نیاز دارند تا مخاطب را دو ساعت تمام جذب كنند». او می‌گوید پس از خواندن هزاران فیلم‌نامه و گفت‌وگوهای طولانی با نویسندگان و تهیه‌كنندگان و كارگردانان و نیز بعد از تحلیل صدها فیلم، به نكته‌ای مهم پی برده: اینكه تمام فیلم‌های پرفروش در داستان‌گویی برای سینما از الگوی دقیقا یكسانی بهره برده‌اند كه از 23 كنش داستانی مشخص و مرتبط تشكیل شده است. او آنها را «سكانس‌های هدف قهرمان» نامیده است. او همچنین این نكته را مطرح كرده كه پرده دوم فیلم‌نامه سخت‌ترین قسمت كار است و فیلم‌نامه‌ها بر اساس آنچه در صفحات میانی‌شان اتفاق می‌افتد، به شهرت می‌رسند یا در گمنامی سقوط می‌كنند. «پرده دوم چالشی شگرف و برهوتی انباشته از استخوان‌های سفید نویسندگان پرامیدی است كه نتوانستند از این بیابان وسیع بگذرند و خود را به‌سوی آن برسانند». نویسنده كتاب، بیش از آنكه بر استعداد نویسندگی تأكید داشته باشد بر الگویی یكپارچه و منسجم تأكید می‌كند: «بی‌شك قدرت غیرقابل‌پیش‌بینی استعداد و قریحه در نویسندگی هم مثل هر جای دیگر فوق‌العاده مؤثر و مفید است‌ اما حقیقت این است كه استعداد و قریحه در كار كسی كه موفق می‌شود فیلم‌نامه‌اش را بفروشد و كسی كه موفق نمی‌شود، عامل تعیین‌كننده‌ای نیست. به‌هر‌حال بعید است هالیوود فیلم‌نامه كاملی را بخرد و بدون بازنویسی بسازد. هالیوود داستان‌ها را می‌خرد و بعد پرورش می‌دهد». به عبارتی، تأكید اصلی نویسنده بر این است كه فیلم‌های موفق همیشه به دلایل ساختاری یكسانی موفق می‌شوند و او به دنبال نشان‌دادن وجوه این ساختار است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها