|

دوستان مشکل‌ساز در مسیر مسکو

احمد وخشیته. استاد دانشگاه ملی اوراسیا

گزاف نیست اگر بگوییم مهم‌ترین اتفاقی که نظم جهانی را در سال ۱۳۹۹ با تغییر روبه‌رو کرد، پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا بود تا نه‌تنها پایانی باشد بر دونالد ترامپ، بلکه آغازی باشد بر فشار حداکثری از سوی ایالات متحده برای آنچه آنها بلندپروازی‌های روسیه می‌خوانند. بدیهی است که به دنبال پررنگ‌شدن این تنش‌ها، رقابت‌ها نیز زیر سایه ائتلاف‌های جدید، پررنگ‌تر می‌شود؛ مانند تفاهم‌نامه روسیه و چین برای تأسیس ایستگاه فضایی مشترک در ماه که پاسخی است به تصمیم ناتو مبنی بر شناسایی فضای بیرونی کره زمین به عنوان پنجمین حوزه فعالیت این سازمان. در این میان اگرچه خاورمیانه اولویت اصلی واشنگتن نیست اما به نظر می‌رسد که تمرکز دولت بایدن بر سه کشور غیرعربی این منطقه یعنی ایران، ترکیه و اسرائیل است. ایالات متحده همچنان دشمن جمهوری اسلامی به‌شمار می‌آید و بدیهی است که دولت جدید مستقر در کاخ سفید هم به دنبال مهار تهران باشد اما نکته اینجاست که به رویکرد آن فشار حداکثری که ترامپ دنبال می‌کرد، نیست و این درست همان نقطه عطفی است که موازنه تهدید این منطقه را با تغییر روبه‌رو کرده است.

گذار در آرایش خاورمیانه
تنها چهار روز به آغاز رسمی ریاست‌جمهوری بایدن مانده بود که وزیر خارجه عربستان به مسکو آمد تا در نشست مطبوعاتی پس از آن آشکار شود که موضوع ایران، مذاکره آن با واشنگتن، بازگشت آمریکا به برجام و جایگاه ایران در بحران‌های سوریه و یمن مهم‌ترین نگرانی سعودی است که فیصل بن‌فرحان را برای اولین بار به مسکو کشانده است. هفتم اسفند بایدن با ملک سلمان، پادشاه سعودی تلفنی صحبت کرد؛ گفت‌وگویی که مهم‌ترین پیام آن عدم تمایل رئیس‌جمهوری جدید آمریکا برای گفت‌وگو با محمد بن‌سلمان است و این به معنای آن است که واشنگتن از سیاست‌های هیجانی عربستان که ولیعهد جوان نقش بسزایی در آن دارد، حمایت نمی‌کند. این در حالی است که بن‌سلمان روابط بسیار خوبی با ولادیمیر پوتین دارد و اتفاقا بیست‌وهفتم بهمن نیز با رئیس‌جمهوری روسیه تلفنی گفت‌وگو کرده بود. بدون اغراق نقش بن‌سلمان از سال ۲۰۱۵ تا‌کنون در گسترش روابط میان ریاض و مسکو در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی-نظامی شگرف بوده است که در مطلب چند شماره قبل‌تر با عنوان «دموکرات‌ها، عربستان را در مسیر روسیه قرار می‌دهند» به آن پرداختم.
ملاحظات روسیه در مذاکرات عربی
هنوز دو ماه از سفر وزیر خارجه سعودی به مسکو نگذشته بود که وزیر خارجه روسیه هفته گذشته در سفری چندروزه به امارات، قطر و عربستان رفت؛ مذاکراتی پی‌درپی و البته هدفمند. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در امارات با همتای خود دیدار کرد، سپس گفت‌وگویی تلفنی با وزیر خارجه مصر داشت، در قطر علاوه بر دیدار با همتای خود با چاووش‌اوغلو، وزیر خارجه ترکیه دیدار کرد و ماحصل این نشست سه‌جانبه بیانیه مشترک روسیه، قطر و ترکیه در مورد سوریه شد. پیش از ترک دوحه،‌ منابع خبری از دیدار او و سعد حریری در فرودگاه این شهر خبر دادند و سرانجام این سفر ریاض بود تا علاوه بر دیدار دوباره با بن‌فرحان، با بن‌سلمان نیز دیدار و گفت‌وگو کند. نکته درخور تأمل دیگر اینجاست که زمانی که لاوروف در امارات به سر می‌برد، نماینده ویژه پوتین در امور سوریه نیز در ریاض با بن‌سلمان دیدار و مذاکره کرده است.
بدون شک این تور منطقه‌ای وزیر خارجه روسیه،‌ ابعاد مهمی در گسترش روابط دوجانبه میان این کشورهای با مسکو دارد اما به نظر می‌رسد که برای تحلیل پیام منطقه‌ای آن و در واقع تبیین رویکرد سیاست ‌خارجی کرملین در موازنه تهدید جدید در منطقه خاورمیانه باید از کلیدواژه‌های صحبت‌های لاوروف وام گرفت: بازگشت آمریکا و ایران به «برجام» باید به صورت گام به گام، هماهنگ و البته هم‌زمان باشد؛ برای حل «بحران یمن» باید همه طرف‌ها پای میز مذاکره بنشینند؛ «بحران سوریه» راه‌حل نظامی ندارد و باید مبتنی بر جایگاه کمیته قانون اساسی حل‌وفصل سیاسی حاصل شود و سرانجام تشکیل «دولت لبنان».
دوستان مشکل‌ساز به مسکو نزدیک می‌شوند
در مجموع با توجه به ملاحظات جدید کاخ سفید در نظم منطقه‌ای، انتظار می‌رود که هم‌گرایی بیشتری میان دوستان و متحدان ایالات‌ متحده در خاورمیانه یعنی اسرائیل و عربستان با روسیه شکل بگیرد؛ چراکه بلندپروازی‌هایشان در تقابل با موازنه تهدید جدید در خاورمیانه است. از همین‌رو گمان می‌رود که آنها در این دوران در مسیر ترکیه قرار بگیرند، اگرچه باید اذعان داشت که عربستان همچون ترکیه روابط خود را در ابعاد فرهنگی و توریسم و سپس اقتصادی و انرژی در پنج‌ سال اخیر گسترش قابل ملاحظه‌ای داده است و انتظار می‌رود همکاری‌های نظامی و سیاسی عمل‌گریانه‌ای را نیز زیر نظر بن‌سلمان پیش ببرد. حال این نکته مهم است که آیا ریاض می‌تواند همچون آنکارا و تل‌آویو موازنه‌ای مثبت در روابط خود میان مسکو و واشنگتن اتخاد کند.

گزاف نیست اگر بگوییم مهم‌ترین اتفاقی که نظم جهانی را در سال ۱۳۹۹ با تغییر روبه‌رو کرد، پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا بود تا نه‌تنها پایانی باشد بر دونالد ترامپ، بلکه آغازی باشد بر فشار حداکثری از سوی ایالات متحده برای آنچه آنها بلندپروازی‌های روسیه می‌خوانند. بدیهی است که به دنبال پررنگ‌شدن این تنش‌ها، رقابت‌ها نیز زیر سایه ائتلاف‌های جدید، پررنگ‌تر می‌شود؛ مانند تفاهم‌نامه روسیه و چین برای تأسیس ایستگاه فضایی مشترک در ماه که پاسخی است به تصمیم ناتو مبنی بر شناسایی فضای بیرونی کره زمین به عنوان پنجمین حوزه فعالیت این سازمان. در این میان اگرچه خاورمیانه اولویت اصلی واشنگتن نیست اما به نظر می‌رسد که تمرکز دولت بایدن بر سه کشور غیرعربی این منطقه یعنی ایران، ترکیه و اسرائیل است. ایالات متحده همچنان دشمن جمهوری اسلامی به‌شمار می‌آید و بدیهی است که دولت جدید مستقر در کاخ سفید هم به دنبال مهار تهران باشد اما نکته اینجاست که به رویکرد آن فشار حداکثری که ترامپ دنبال می‌کرد، نیست و این درست همان نقطه عطفی است که موازنه تهدید این منطقه را با تغییر روبه‌رو کرده است.

گذار در آرایش خاورمیانه
تنها چهار روز به آغاز رسمی ریاست‌جمهوری بایدن مانده بود که وزیر خارجه عربستان به مسکو آمد تا در نشست مطبوعاتی پس از آن آشکار شود که موضوع ایران، مذاکره آن با واشنگتن، بازگشت آمریکا به برجام و جایگاه ایران در بحران‌های سوریه و یمن مهم‌ترین نگرانی سعودی است که فیصل بن‌فرحان را برای اولین بار به مسکو کشانده است. هفتم اسفند بایدن با ملک سلمان، پادشاه سعودی تلفنی صحبت کرد؛ گفت‌وگویی که مهم‌ترین پیام آن عدم تمایل رئیس‌جمهوری جدید آمریکا برای گفت‌وگو با محمد بن‌سلمان است و این به معنای آن است که واشنگتن از سیاست‌های هیجانی عربستان که ولیعهد جوان نقش بسزایی در آن دارد، حمایت نمی‌کند. این در حالی است که بن‌سلمان روابط بسیار خوبی با ولادیمیر پوتین دارد و اتفاقا بیست‌وهفتم بهمن نیز با رئیس‌جمهوری روسیه تلفنی گفت‌وگو کرده بود. بدون اغراق نقش بن‌سلمان از سال ۲۰۱۵ تا‌کنون در گسترش روابط میان ریاض و مسکو در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی-نظامی شگرف بوده است که در مطلب چند شماره قبل‌تر با عنوان «دموکرات‌ها، عربستان را در مسیر روسیه قرار می‌دهند» به آن پرداختم.
ملاحظات روسیه در مذاکرات عربی
هنوز دو ماه از سفر وزیر خارجه سعودی به مسکو نگذشته بود که وزیر خارجه روسیه هفته گذشته در سفری چندروزه به امارات، قطر و عربستان رفت؛ مذاکراتی پی‌درپی و البته هدفمند. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در امارات با همتای خود دیدار کرد، سپس گفت‌وگویی تلفنی با وزیر خارجه مصر داشت، در قطر علاوه بر دیدار با همتای خود با چاووش‌اوغلو، وزیر خارجه ترکیه دیدار کرد و ماحصل این نشست سه‌جانبه بیانیه مشترک روسیه، قطر و ترکیه در مورد سوریه شد. پیش از ترک دوحه،‌ منابع خبری از دیدار او و سعد حریری در فرودگاه این شهر خبر دادند و سرانجام این سفر ریاض بود تا علاوه بر دیدار دوباره با بن‌فرحان، با بن‌سلمان نیز دیدار و گفت‌وگو کند. نکته درخور تأمل دیگر اینجاست که زمانی که لاوروف در امارات به سر می‌برد، نماینده ویژه پوتین در امور سوریه نیز در ریاض با بن‌سلمان دیدار و مذاکره کرده است.
بدون شک این تور منطقه‌ای وزیر خارجه روسیه،‌ ابعاد مهمی در گسترش روابط دوجانبه میان این کشورهای با مسکو دارد اما به نظر می‌رسد که برای تحلیل پیام منطقه‌ای آن و در واقع تبیین رویکرد سیاست ‌خارجی کرملین در موازنه تهدید جدید در منطقه خاورمیانه باید از کلیدواژه‌های صحبت‌های لاوروف وام گرفت: بازگشت آمریکا و ایران به «برجام» باید به صورت گام به گام، هماهنگ و البته هم‌زمان باشد؛ برای حل «بحران یمن» باید همه طرف‌ها پای میز مذاکره بنشینند؛ «بحران سوریه» راه‌حل نظامی ندارد و باید مبتنی بر جایگاه کمیته قانون اساسی حل‌وفصل سیاسی حاصل شود و سرانجام تشکیل «دولت لبنان».
دوستان مشکل‌ساز به مسکو نزدیک می‌شوند
در مجموع با توجه به ملاحظات جدید کاخ سفید در نظم منطقه‌ای، انتظار می‌رود که هم‌گرایی بیشتری میان دوستان و متحدان ایالات‌ متحده در خاورمیانه یعنی اسرائیل و عربستان با روسیه شکل بگیرد؛ چراکه بلندپروازی‌هایشان در تقابل با موازنه تهدید جدید در خاورمیانه است. از همین‌رو گمان می‌رود که آنها در این دوران در مسیر ترکیه قرار بگیرند، اگرچه باید اذعان داشت که عربستان همچون ترکیه روابط خود را در ابعاد فرهنگی و توریسم و سپس اقتصادی و انرژی در پنج‌ سال اخیر گسترش قابل ملاحظه‌ای داده است و انتظار می‌رود همکاری‌های نظامی و سیاسی عمل‌گریانه‌ای را نیز زیر نظر بن‌سلمان پیش ببرد. حال این نکته مهم است که آیا ریاض می‌تواند همچون آنکارا و تل‌آویو موازنه‌ای مثبت در روابط خود میان مسکو و واشنگتن اتخاد کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها