|

ریل‌های معوج

سیدمصطفی هاشمی‌طبا

چند روز پیش نمایشگاه صنایع ریلی با حضور شرکت راه‌آهن ایران و سایر شرکت‌ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی صنایع ریلی در تهران برپا شد و البته این واقعه نیکویی بود که در منطقه خاورمیانه به جز ترکیه در کشور دیگری روی نمی‌دهد. در اینجا نمی‌خواهم راجع به نقش راه‌آهن، کندی توسعه آن در ایران و خساراتی که اقتصاد ما بابت نبود یک شبکه کامل دوخطه راه‌آهن تحمل می‌کند، بحث کنم بلکه می‌خواهم از ریل فولادین آن برای مقصود خودمان بهره‌برداری کنم. ریل‌های راه‌آهن به مثابه دو خط موازی هستند که هرگز به هم نمی‌رسند (هرچند لباچوفسکی، ریاضی‌دان روسی، معتقد بود که به هم می‌رسند ولی علی‌العجاله در منطق ریاضی جاری و عادی به هم نمی‌رسند) اما این دو خط موازی که به هم نمی‌رسند، محموله خود را دقیقا به هدف می‌رسانند و تفاوتش با جاده همین است، مگر آنکه سوزن‌بانان میان راه اشتباه کنند. می‌خواستم از این ریل و ریل‌گذاری و هدف این دو خط موازی و همچنین نقش سوزن‌بانان در رساندن مقصود استفاده کنم و به این بپردازم که آیا سرنوشت محتوم اقتصادی ما و اوضاع اجتماعی‌مان به خاطر تحریم آمریکا به تلاطم افتاده است یا آنکه دو خط موازی ریل راه‌آهن را می‌توان به یاری گرفت تا شاید گره از کار بسته اقتصاد ما بگشاید. البته اصل دو خط فولادی ریل، لوکوموتیو، واگن و... در اقتصاد عینیت دارد و به آن کمک می‌کند اما ما در اینجا به مجاز آن می‌پردازیم و نه به فولاد سخت، خشک و انعطاف‌ناپذیر. شاید این نوشته کوتاه بتواند سرفصلی باشد بر آنچه باید خیلی فوری و جدی و در سطح بالا به آن پرداخته شود و کار 40ساله روی ریلی که ناهموار، بدون هدف و دستخوش سلیقه لوکوموتیورانان و سوزن‌بانان است، به روی ریل موازی و مستقیم که به درستی به شهر هدف کشیده شده، به پیمودن راه ادامه دهد. در ابتدای پیروزی انقلاب بحث بر سر اقتصاد اسلامی، کتاب «اقتصادنا»ی شهید صدر و برخی نوشته‌ها و نظرات دیگر بود. ازجمله کتاب اقتصاد شهید مطهری که به دلایلی جمع‌آوری شد. اینکه دولت چه نقشی دارد و مردم چه نقشی، مورد مناقشه بود و بازرگان به لیبرالیسم و دولت دفاع مقدس به سوسیالیسم و بعدا دولت هاشمی‌رفسنجانی به نئولیبرالیسم، دوباره دولت خاتمی به لیبرالیسم و دولت احمدی‌نژاد به لیبرالیسم پوپولیستی متهم شدند و سرانجام به دولت امید و اعتدال که ملغمه‌ای از ابهام است، رسیدیم.
همه هم ظاهرا اقتصاد اسلامی را پیگیری می‌کردند والا علمای اسلامی علیه جریان غیراسلامی یا ضداسلامی فریاد می‌زدند، همان‌گونه که از بی‌حجابی و امور مشابه برمی‌آشوبند. نخست به موضوع بانکداری نگاه می‌کنیم. قانون بانکداری اسلامی نوشته شد. مرحوم دکتر نوربخش می‌گفت اگر چنین نکنیم، ریشه بانک‌ها را درمی‌آورند و اقتصاد به هم می‌ریزد و چنین شد که هم به سپرده‌ها بهره کلان می‌دادند (می‌گویند نگویید، بهره بگویید سود! چشم) و هم از مشتریان سود غیرمنصفانه می‌گرفتند (حال اینکه بهره و سود درباره پول مجازی چه جایگاهی دارد، خود جای بحث و مناقشه است) و بعد هم هرچه گفتیم بهمن نقدینگی ویران‌کننده است، توجه نشد و کسر بودجه‌ها هم بر حجم این بهمن افزود. بعد گفتند بانک خصوصی دایر کنیم. گفتیم بانک خصوصی مشکل‌آفرین است. گفتند شما سوسیالیستی فکر می‌کنید. نتیجه آن شد که با 50 میلیارد تومان بانک تأسیس و پول مردم را در آن جمع کردند و با یک وثیقه بی‌ارزش، پنج هزار میلیارد تومان از آن بیرون کشیدند. دولت تنها برای پرداخت حقوق شاکیان یکی از این مؤسسات اعتباری قرض‌الحسنه 30 هزار میلیارد تومان از جیب بیت‌المال غرامت داد! این از موضوع بانک‌ها؛ مرحوم عسگراولادی اصطلاح جالبی داشت و می‌گفت مطالب را اسلام‌مالی می‌کنند، بانک‌ها هم بحمدلله اسلام‌مالی شدند و یک جوانمرد پیدا نشد که بانک اصلی و در خدمت جامعه را که یک پدیده غربی است، به احکام جدید سوق دهد و به صورت عجیبی احکام مزارعه و مساقات و... را سوار بانک غربی کردند. دولت‌ها می‌دیدند که با فروش نفت ارز معتنابهی به دست می‌آید. همراه با اقتصاد به‌ارث‌رسیده از رژیم پهلوی که به مصرف ارزی می‌پرداخت، همان را کپی کردند و انجام دادند با این تفاوت که اصل را بر ثبات بازار ارز در کشور گذاشتند و سیل ارز و طلا را با دلال‌ها به بازار روانه کرده و به خیال خود نرخ ارز را کنترل‌شده مدیریت کردند، غافل از آنکه مشتری این ارزها در بازار، قاچاقچیان و خارج‌کنندگان سرمایه از کشور هستند. بعد شروع به بزرگ‌کردن بودجه دولت کردند و در اینجا دولت باز هم ریال بیشتر می‌خواست و ساده‌ترین راه افزایش فروش ارز در بازار به نرخ بیشتر بود کمااینکه دولت روحانی کسر بودجه خود را با فروش ارز 25‌هزارتومانی جبران کرد. حالا ببینیم در طول 40 سال چقدر ارز (شاید ارز و طلا و شاید فقط ارز) در بازار فروخته شده است. آقای همتی، رئیس کل بانک مرکزی، می‌گویند 350 میلیارد دلار در بازار فروخته شده است، بله 350 میلیارد دلار. می‌دانید با 350 میلیارد دلار چقدر کالای قاچاق اعم از لوازم خانگی، لوازم لوکس و مواد مخدر وارد کشور شده و چه میزان سرمایه از کشور خارج شده است؟ با این 350 میلیارد دلار می‌دانید چه کارهایی می‌توانست در اقصا نقاط کشور انجام شود و مردم را از کوله‌بری، سوخت‌بری و جنگل‌بری نجات دهد و با افزایش GNP مردم نیاز به یارانه نداشته باشند و معیشت مردم بهتر شود؟ می‌توانستیم با این پول اهداف 1400 را که نوشته‌ایم، تحقق بخشیم. ظاهرا برنامه‌ها را برای اجرانشدن و اهداف را برای نرسیدن به آنها می‌نویسیم چراکه اگر همراه برنامه یا اهداف ریل‌گذاری درست می‌کردیم، می‌توانستیم به آن اهداف دسترسی پیدا کنیم. واردکردن 14 میلیون تن مواد غذایی از خارج در هر سال یکی از تبعات این هدردادن ارز گران‌بهای نفتی است و از این قبیل بسیار است که نفی آیه شریفه «ولن یجعل‌الله للکافرین علی‌المؤمنین سبیلا» می‌کند. وقتی کافران در کشور ما نه‌تنها راه که شاهراه پیدا کرده‌اند، نشانه غیرمؤمن‌بودن ما است. اگر اینها را قبول نمی‌کنید و فکر می‌کنید هدفمند حرکت و ریل‌گذاری مناسب کرده‌ایم، کافی است به مسئله مسکن در کشور نگاهی بیندازیم. این نمونه درستی است از آنچه باید باشد و آنچه انجام شده است. همین چند روز پیش در سی‌سخت زلزله‌ای در حدود 5/5 ریشتر آمد، چند هزار واحد مسکونی را تخریب کرد و البته طبق آمار منتشره خوشبختانه کسی کشته نشد که جای شکر دارد؛ این در حالی است که در تهران، مشهد، تبریز و برخی شهرهای ایران آپارتمان‌های هزارمتری که داخل هر آپارتمان استخر و سایر امکانات بسیار لوکس وجود دارد، ساخته شده است و برج‌های 25طبقه که هزینه ساخت مترمربع آن تا چند برابر آپارتمان‌های پنج‌طبقه معمولی است، احداث شده و مصالحی که باید برای بازسازی ایران و شهرهایی مثل سی‌سخت به کار رود در این برج‌ها به هدر رفته است یا وقتی از منطقه باستی‌هیلز لواسان سخن می‌گویند مگر نمی‌دانند که همه اینها با مجوز ساخته شده و در اطراف تهران و استان‌های شمالی ویلاهایی دوهزارمتری که فقط آخر هفته برای پارتی یا به‌هرحال اقامت موقت است، احداث شده است. این یعنی بی‌هدف‌بودن و «باری به هر جهت» رفتن. سال‌هاست از بازسازی روستاها، حل مسئله مسکن، بافت فرسوده تهران، بازار خطرناک، ساختمان‌های آماده انفجار (مثل پلاسکو) و... سخن می‌گوییم ولی هیچ هدفی را تعقیب نمی‌کنیم، نگویید مردم بی‌فرهنگ مقصر هستند چراکه «الناس علی دین ملوکهم» . اینها شاید مثال‌های کوچکی از ریل‌گذاری نادرست در کشور است. شاید هم اصلا ریل نگذاشته‌ایم بلکه لوکوموتیو را بدون ریل رها کرده‌ایم تا در بیابان تاریخ سرگشته و سرگردان به چپ و راست برود و نهایتا چرخ‌های آن فرو رود. نمایشگاه تجهیزات راه‌آهن بهانه‌ای داد تا اگر هنوز ریل‌های راه‌آهن کشورمان پابرجا و کامل نشده، لااقل در این میان به مثابه یک نمونه به یاری امور اقتصادی و اجتماعی جامعه‌مان بیاید. راستی نامزدهای ریاست‌جمهوری انتخابات 1400 در چه فکری هستند. حتما مشغول جمع‌آوری ادله علیه حریفان و ملکوک‌کردن آنان هستند تا با نفی دیگران چهره شوند و رأی آورند. اگر چنین نیست، چه برنامه‌ای و چه ریل‌گذاری متفاوتی دارند و تبعات ریل‌گذاری‌شان کدام است و چه موقع می‌توانند اقتصاد مقاومتی و اهداف 1400 را محقق کنند؟ فعلا که همه چیز در حد حرف است.
چند روز پیش نمایشگاه صنایع ریلی با حضور شرکت راه‌آهن ایران و سایر شرکت‌ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی صنایع ریلی در تهران برپا شد و البته این واقعه نیکویی بود که در منطقه خاورمیانه به جز ترکیه در کشور دیگری روی نمی‌دهد. در اینجا نمی‌خواهم راجع به نقش راه‌آهن، کندی توسعه آن در ایران و خساراتی که اقتصاد ما بابت نبود یک شبکه کامل دوخطه راه‌آهن تحمل می‌کند، بحث کنم بلکه می‌خواهم از ریل فولادین آن برای مقصود خودمان بهره‌برداری کنم. ریل‌های راه‌آهن به مثابه دو خط موازی هستند که هرگز به هم نمی‌رسند (هرچند لباچوفسکی، ریاضی‌دان روسی، معتقد بود که به هم می‌رسند ولی علی‌العجاله در منطق ریاضی جاری و عادی به هم نمی‌رسند) اما این دو خط موازی که به هم نمی‌رسند، محموله خود را دقیقا به هدف می‌رسانند و تفاوتش با جاده همین است، مگر آنکه سوزن‌بانان میان راه اشتباه کنند. می‌خواستم از این ریل و ریل‌گذاری و هدف این دو خط موازی و همچنین نقش سوزن‌بانان در رساندن مقصود استفاده کنم و به این بپردازم که آیا سرنوشت محتوم اقتصادی ما و اوضاع اجتماعی‌مان به خاطر تحریم آمریکا به تلاطم افتاده است یا آنکه دو خط موازی ریل راه‌آهن را می‌توان به یاری گرفت تا شاید گره از کار بسته اقتصاد ما بگشاید. البته اصل دو خط فولادی ریل، لوکوموتیو، واگن و... در اقتصاد عینیت دارد و به آن کمک می‌کند اما ما در اینجا به مجاز آن می‌پردازیم و نه به فولاد سخت، خشک و انعطاف‌ناپذیر. شاید این نوشته کوتاه بتواند سرفصلی باشد بر آنچه باید خیلی فوری و جدی و در سطح بالا به آن پرداخته شود و کار 40ساله روی ریلی که ناهموار، بدون هدف و دستخوش سلیقه لوکوموتیورانان و سوزن‌بانان است، به روی ریل موازی و مستقیم که به درستی به شهر هدف کشیده شده، به پیمودن راه ادامه دهد. در ابتدای پیروزی انقلاب بحث بر سر اقتصاد اسلامی، کتاب «اقتصادنا»ی شهید صدر و برخی نوشته‌ها و نظرات دیگر بود. ازجمله کتاب اقتصاد شهید مطهری که به دلایلی جمع‌آوری شد. اینکه دولت چه نقشی دارد و مردم چه نقشی، مورد مناقشه بود و بازرگان به لیبرالیسم و دولت دفاع مقدس به سوسیالیسم و بعدا دولت هاشمی‌رفسنجانی به نئولیبرالیسم، دوباره دولت خاتمی به لیبرالیسم و دولت احمدی‌نژاد به لیبرالیسم پوپولیستی متهم شدند و سرانجام به دولت امید و اعتدال که ملغمه‌ای از ابهام است، رسیدیم.
همه هم ظاهرا اقتصاد اسلامی را پیگیری می‌کردند والا علمای اسلامی علیه جریان غیراسلامی یا ضداسلامی فریاد می‌زدند، همان‌گونه که از بی‌حجابی و امور مشابه برمی‌آشوبند. نخست به موضوع بانکداری نگاه می‌کنیم. قانون بانکداری اسلامی نوشته شد. مرحوم دکتر نوربخش می‌گفت اگر چنین نکنیم، ریشه بانک‌ها را درمی‌آورند و اقتصاد به هم می‌ریزد و چنین شد که هم به سپرده‌ها بهره کلان می‌دادند (می‌گویند نگویید، بهره بگویید سود! چشم) و هم از مشتریان سود غیرمنصفانه می‌گرفتند (حال اینکه بهره و سود درباره پول مجازی چه جایگاهی دارد، خود جای بحث و مناقشه است) و بعد هم هرچه گفتیم بهمن نقدینگی ویران‌کننده است، توجه نشد و کسر بودجه‌ها هم بر حجم این بهمن افزود. بعد گفتند بانک خصوصی دایر کنیم. گفتیم بانک خصوصی مشکل‌آفرین است. گفتند شما سوسیالیستی فکر می‌کنید. نتیجه آن شد که با 50 میلیارد تومان بانک تأسیس و پول مردم را در آن جمع کردند و با یک وثیقه بی‌ارزش، پنج هزار میلیارد تومان از آن بیرون کشیدند. دولت تنها برای پرداخت حقوق شاکیان یکی از این مؤسسات اعتباری قرض‌الحسنه 30 هزار میلیارد تومان از جیب بیت‌المال غرامت داد! این از موضوع بانک‌ها؛ مرحوم عسگراولادی اصطلاح جالبی داشت و می‌گفت مطالب را اسلام‌مالی می‌کنند، بانک‌ها هم بحمدلله اسلام‌مالی شدند و یک جوانمرد پیدا نشد که بانک اصلی و در خدمت جامعه را که یک پدیده غربی است، به احکام جدید سوق دهد و به صورت عجیبی احکام مزارعه و مساقات و... را سوار بانک غربی کردند. دولت‌ها می‌دیدند که با فروش نفت ارز معتنابهی به دست می‌آید. همراه با اقتصاد به‌ارث‌رسیده از رژیم پهلوی که به مصرف ارزی می‌پرداخت، همان را کپی کردند و انجام دادند با این تفاوت که اصل را بر ثبات بازار ارز در کشور گذاشتند و سیل ارز و طلا را با دلال‌ها به بازار روانه کرده و به خیال خود نرخ ارز را کنترل‌شده مدیریت کردند، غافل از آنکه مشتری این ارزها در بازار، قاچاقچیان و خارج‌کنندگان سرمایه از کشور هستند. بعد شروع به بزرگ‌کردن بودجه دولت کردند و در اینجا دولت باز هم ریال بیشتر می‌خواست و ساده‌ترین راه افزایش فروش ارز در بازار به نرخ بیشتر بود کمااینکه دولت روحانی کسر بودجه خود را با فروش ارز 25‌هزارتومانی جبران کرد. حالا ببینیم در طول 40 سال چقدر ارز (شاید ارز و طلا و شاید فقط ارز) در بازار فروخته شده است. آقای همتی، رئیس کل بانک مرکزی، می‌گویند 350 میلیارد دلار در بازار فروخته شده است، بله 350 میلیارد دلار. می‌دانید با 350 میلیارد دلار چقدر کالای قاچاق اعم از لوازم خانگی، لوازم لوکس و مواد مخدر وارد کشور شده و چه میزان سرمایه از کشور خارج شده است؟ با این 350 میلیارد دلار می‌دانید چه کارهایی می‌توانست در اقصا نقاط کشور انجام شود و مردم را از کوله‌بری، سوخت‌بری و جنگل‌بری نجات دهد و با افزایش GNP مردم نیاز به یارانه نداشته باشند و معیشت مردم بهتر شود؟ می‌توانستیم با این پول اهداف 1400 را که نوشته‌ایم، تحقق بخشیم. ظاهرا برنامه‌ها را برای اجرانشدن و اهداف را برای نرسیدن به آنها می‌نویسیم چراکه اگر همراه برنامه یا اهداف ریل‌گذاری درست می‌کردیم، می‌توانستیم به آن اهداف دسترسی پیدا کنیم. واردکردن 14 میلیون تن مواد غذایی از خارج در هر سال یکی از تبعات این هدردادن ارز گران‌بهای نفتی است و از این قبیل بسیار است که نفی آیه شریفه «ولن یجعل‌الله للکافرین علی‌المؤمنین سبیلا» می‌کند. وقتی کافران در کشور ما نه‌تنها راه که شاهراه پیدا کرده‌اند، نشانه غیرمؤمن‌بودن ما است. اگر اینها را قبول نمی‌کنید و فکر می‌کنید هدفمند حرکت و ریل‌گذاری مناسب کرده‌ایم، کافی است به مسئله مسکن در کشور نگاهی بیندازیم. این نمونه درستی است از آنچه باید باشد و آنچه انجام شده است. همین چند روز پیش در سی‌سخت زلزله‌ای در حدود 5/5 ریشتر آمد، چند هزار واحد مسکونی را تخریب کرد و البته طبق آمار منتشره خوشبختانه کسی کشته نشد که جای شکر دارد؛ این در حالی است که در تهران، مشهد، تبریز و برخی شهرهای ایران آپارتمان‌های هزارمتری که داخل هر آپارتمان استخر و سایر امکانات بسیار لوکس وجود دارد، ساخته شده است و برج‌های 25طبقه که هزینه ساخت مترمربع آن تا چند برابر آپارتمان‌های پنج‌طبقه معمولی است، احداث شده و مصالحی که باید برای بازسازی ایران و شهرهایی مثل سی‌سخت به کار رود در این برج‌ها به هدر رفته است یا وقتی از منطقه باستی‌هیلز لواسان سخن می‌گویند مگر نمی‌دانند که همه اینها با مجوز ساخته شده و در اطراف تهران و استان‌های شمالی ویلاهایی دوهزارمتری که فقط آخر هفته برای پارتی یا به‌هرحال اقامت موقت است، احداث شده است. این یعنی بی‌هدف‌بودن و «باری به هر جهت» رفتن. سال‌هاست از بازسازی روستاها، حل مسئله مسکن، بافت فرسوده تهران، بازار خطرناک، ساختمان‌های آماده انفجار (مثل پلاسکو) و... سخن می‌گوییم ولی هیچ هدفی را تعقیب نمی‌کنیم، نگویید مردم بی‌فرهنگ مقصر هستند چراکه «الناس علی دین ملوکهم» . اینها شاید مثال‌های کوچکی از ریل‌گذاری نادرست در کشور است. شاید هم اصلا ریل نگذاشته‌ایم بلکه لوکوموتیو را بدون ریل رها کرده‌ایم تا در بیابان تاریخ سرگشته و سرگردان به چپ و راست برود و نهایتا چرخ‌های آن فرو رود. نمایشگاه تجهیزات راه‌آهن بهانه‌ای داد تا اگر هنوز ریل‌های راه‌آهن کشورمان پابرجا و کامل نشده، لااقل در این میان به مثابه یک نمونه به یاری امور اقتصادی و اجتماعی جامعه‌مان بیاید. راستی نامزدهای ریاست‌جمهوری انتخابات 1400 در چه فکری هستند. حتما مشغول جمع‌آوری ادله علیه حریفان و ملکوک‌کردن آنان هستند تا با نفی دیگران چهره شوند و رأی آورند. اگر چنین نیست، چه برنامه‌ای و چه ریل‌گذاری متفاوتی دارند و تبعات ریل‌گذاری‌شان کدام است و چه موقع می‌توانند اقتصاد مقاومتی و اهداف 1400 را محقق کنند؟ فعلا که همه چیز در حد حرف است.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها