|

گردش به شرق‌؛ يك تجربه تاريخي

حسین حقگو-کارشناس اقتصادی

این روزها كه سند همكاری‌های ایران و چین در صدر اخبار كشور قرار دارد و از این حركت به‌عنوان «گردش به شرق» یاد می‌شود، بد نیست به تجربه تاریخی در دهه 40 خورشیدی اشاره شود كه بی‌شباهت به موضوع فوق نیست و آموزه‌های ارزشمند بسیاری را در خود دارد؛ تجربه ساخت ذوب‌آهن اصفهان با كمك كشور اتحادیه جماهیر شوروی سوسیالیستی. ایرانیان از دو دهه قبل از مشروطه در رؤیای استقرار ذوب‌آهن در كشور بودند؛ رؤیایی كه باوجود تلاش‌های حاج محمدحسن‌خان امین‌الضرب در 1266 شمسی به ثمر ننشست و كوشش‌های دیگر در سال‌های 1305 و 1312 و 1316 (از محل عایدات قند و شكر و سایر منابع دولتی) با همكاری فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها (كنسرسیوم دماگ-كروپ) كه تا مراحل زیادی هم پیش رفت و حتی كار به بررسی جزئیات هم رسید، ناكام ماند. تا اینكه سرانجام این اتحاد جماهیر شوروی در سال 1344 در اوج جنگ سرد بود كه قرارداد ایجاد تولید فولاد به ظرفیت حدود 600 هزار تن قابل توسعه در مرحله اول به حدود دو و سپس چهار میلیون تن را به ایران امضا رساند.
قراردادی كه آرزوی ملی دراختیارداشتن صنایع سنگین را در سال 1351 محقق و اولین شمش چدن كارخانه ذوب‌آهن اصفهان در دی‌ماه این سال تولید و كار كوره بلند این واحد بزرگ صنعتی در 23 اسفند 1351 آغاز شد.1 اما شاید آنچه بهره‌گیری از آن تجربه تاریخی را در موضوع قرارداد ایران و چین ممكن می‌کند، نحوه به‌كارگیری ابزار سیاست خارجی در خدمت توسعه اقتصادی و صنعتی كشور در آن تجربه تاریخی است. ناامیدی دستگاه حاكمه وقت از علاقه كشورهای غربی به توسعه صنایع سنگین در ایران، آنان را بر آن داشت تا در سیاست خارجی كشور برای پیشبرد توسعه اقتصادی تغییراتی ایجاد كنند. در واقع مدیران ارشد وزارت اقتصاد وقت كه مركب از دو وزارتخانه صنایع و معادن و بازرگانی بود و در سال 1341 تأسیس و علینقی عالیخانی اقتصاددان و تكنوكرات برجسته را در رأس خود داشت، ناراضی از كارشكنی آمریكایی‌ها در صنعتی‌سازی گسترده ایران نگاه خود را به كشورهای اروپای شرقی و روسیه معطوف كردند. نگاه و چرخش به شرقی كه كاملا ازسوی شاه مورد حمایت قرار گرفت. این تغییر رویكرد مبتنی‌بر توانمندی كشورهای بلوك شرق در حوزه صنایع سنگین و تمایل بسیار آنان برای همكاری با ایران بود كه به نفت و گاز ایران نیاز فراوان داشتند. برای ایران نیز این اقدام علاوه‌بر آنكه از بعد اقتصادی امكان تولید محصولات صنایع پایین‌دستی و تداوم سیاست صنعتی‌سازی در قالب مدل جایگزینی واردات را فراهم می‌كرد، سبب صرفه‌جویی در هزینه‌های ارزی كشور نیز می‌شد. اما موتور سیاسی چنین حركت و چرخشی به شرق، نارضایتی شاه از سیاست‌های دولت كندی بود؛ بنابراین، این اقدام می‌توانست به نوعی بیان نارضایتی و ابزاری برای فشار در جهت تغییر سیاست دولت آمریكا در قبال حكومت ایران باشد. حركتی كه بلافاصله هم نتیجه داد و موجب ناخشنودی شدید آمریكایی‌ها شد. جالب آنكه شدت مخالفت آمریكایی‌ها چنان بود كه تهران با مسكو تصمیم گرفتند جزئیات مذاكرات خود برای ایجاد ذوب‌آهن اصفهان را مخفی نگاه دارند و خبر امضای این قرارداد پس از اتمام كار به سفارت آمریكا رسید. آمریكایی‌ها البته این حركت را از چشم علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد، می‌دیدند و او را عنصر نامطلوب دانسته و چندی بعد نیز از تغییر او از این سمت كه خود آنان نیز در كنار مخالفان قدرتمند داخلی، دستی در این بركناری داشتند، بسیار خشنود شدند. هرچند ایجاد ذوب‌آهن اصفهان شركت‌های غربی را قانع كرد كه ایران در پروسه صنعتی‌سازی خود جدی است و پس از آن به فروش تجهیزات به ایران علاقه‌مندتر شدند، اما با تغییر عالیخانی و تفكیك مجدد وزارت اقتصاد به سه وزارتخانه صنایع و معادن، بازرگانی و اقتصاد و دارایی، روند صنعتی‌شدن كشورمان به‌شدت آسیب دید و در واقع حركت نزولی عصر طلایی توسعه اقتصادی ایران آغاز شد. چنانكه با آن جابه‌جایی و تغییر سیاست‌های اقتصادی از حركت به سمت آزادسازی و محوریت بخش خصوصی به استیلای دولت به تأسی از افزایش شدید درآمدهای نفتی، نیاز به حضور و مشاركت بخش خصوصی در توسعه اقتصادی و ایجاد درآمد و اشتغال به كناری نهاده شد و جای آن را كنترل قیمت‌ها و كاهش تعرفه‌ها و واردات بی‌‌در و پیكر و... گرفت و موتور توسعه صنعتی كشور رو به خاموشی نهاد.2 در این نگاه بسیار اجمالی به یك واقعه اقتصادی در دهه 40 و 50 به‌خوبی مشخص می‌شود آنجا كه اقتصاد و رفاه و پیشرفت و توسعه صنعتی كشور در دستور كار نظام تدبیر و سیاست‌گذاران باشد، سیاست خارجی و چگونگی تعامل و ارتباط با قدرت‌های جهانی می‌تواند برگ برنده‌ای در جهت تحقق آمال و آرزوهای ملی باشد. اما آنجایی كه چنین هدفی در منظر و افق نگاه سیاست‌گذار نباشد و منافع فردی و جناحی و استیلا و رقابت‌های سیاسی هدف اصلی در نظام تدبیر كشور باشد و اقتصاد تابع و بازیچه سیاست، جز شكست و ناكامی نصیبی نخواهد بود!
پی‌نوشت‌ها: 1- داستان توسعه در ایران، دفتر نخست، گروه مهندسی خرد، 1397 2- سیاست در دولت پهلوی دوم: وزارت اقتصاد و سیاست صنعتی، 48-1341، ولی نصر، فصلنامه گفت‌وگو، شماره 86، آذر 99.
این روزها كه سند همكاری‌های ایران و چین در صدر اخبار كشور قرار دارد و از این حركت به‌عنوان «گردش به شرق» یاد می‌شود، بد نیست به تجربه تاریخی در دهه 40 خورشیدی اشاره شود كه بی‌شباهت به موضوع فوق نیست و آموزه‌های ارزشمند بسیاری را در خود دارد؛ تجربه ساخت ذوب‌آهن اصفهان با كمك كشور اتحادیه جماهیر شوروی سوسیالیستی. ایرانیان از دو دهه قبل از مشروطه در رؤیای استقرار ذوب‌آهن در كشور بودند؛ رؤیایی كه باوجود تلاش‌های حاج محمدحسن‌خان امین‌الضرب در 1266 شمسی به ثمر ننشست و كوشش‌های دیگر در سال‌های 1305 و 1312 و 1316 (از محل عایدات قند و شكر و سایر منابع دولتی) با همكاری فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها (كنسرسیوم دماگ-كروپ) كه تا مراحل زیادی هم پیش رفت و حتی كار به بررسی جزئیات هم رسید، ناكام ماند. تا اینكه سرانجام این اتحاد جماهیر شوروی در سال 1344 در اوج جنگ سرد بود كه قرارداد ایجاد تولید فولاد به ظرفیت حدود 600 هزار تن قابل توسعه در مرحله اول به حدود دو و سپس چهار میلیون تن را به ایران امضا رساند.
قراردادی كه آرزوی ملی دراختیارداشتن صنایع سنگین را در سال 1351 محقق و اولین شمش چدن كارخانه ذوب‌آهن اصفهان در دی‌ماه این سال تولید و كار كوره بلند این واحد بزرگ صنعتی در 23 اسفند 1351 آغاز شد.1 اما شاید آنچه بهره‌گیری از آن تجربه تاریخی را در موضوع قرارداد ایران و چین ممكن می‌کند، نحوه به‌كارگیری ابزار سیاست خارجی در خدمت توسعه اقتصادی و صنعتی كشور در آن تجربه تاریخی است. ناامیدی دستگاه حاكمه وقت از علاقه كشورهای غربی به توسعه صنایع سنگین در ایران، آنان را بر آن داشت تا در سیاست خارجی كشور برای پیشبرد توسعه اقتصادی تغییراتی ایجاد كنند. در واقع مدیران ارشد وزارت اقتصاد وقت كه مركب از دو وزارتخانه صنایع و معادن و بازرگانی بود و در سال 1341 تأسیس و علینقی عالیخانی اقتصاددان و تكنوكرات برجسته را در رأس خود داشت، ناراضی از كارشكنی آمریكایی‌ها در صنعتی‌سازی گسترده ایران نگاه خود را به كشورهای اروپای شرقی و روسیه معطوف كردند. نگاه و چرخش به شرقی كه كاملا ازسوی شاه مورد حمایت قرار گرفت. این تغییر رویكرد مبتنی‌بر توانمندی كشورهای بلوك شرق در حوزه صنایع سنگین و تمایل بسیار آنان برای همكاری با ایران بود كه به نفت و گاز ایران نیاز فراوان داشتند. برای ایران نیز این اقدام علاوه‌بر آنكه از بعد اقتصادی امكان تولید محصولات صنایع پایین‌دستی و تداوم سیاست صنعتی‌سازی در قالب مدل جایگزینی واردات را فراهم می‌كرد، سبب صرفه‌جویی در هزینه‌های ارزی كشور نیز می‌شد. اما موتور سیاسی چنین حركت و چرخشی به شرق، نارضایتی شاه از سیاست‌های دولت كندی بود؛ بنابراین، این اقدام می‌توانست به نوعی بیان نارضایتی و ابزاری برای فشار در جهت تغییر سیاست دولت آمریكا در قبال حكومت ایران باشد. حركتی كه بلافاصله هم نتیجه داد و موجب ناخشنودی شدید آمریكایی‌ها شد. جالب آنكه شدت مخالفت آمریكایی‌ها چنان بود كه تهران با مسكو تصمیم گرفتند جزئیات مذاكرات خود برای ایجاد ذوب‌آهن اصفهان را مخفی نگاه دارند و خبر امضای این قرارداد پس از اتمام كار به سفارت آمریكا رسید. آمریكایی‌ها البته این حركت را از چشم علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد، می‌دیدند و او را عنصر نامطلوب دانسته و چندی بعد نیز از تغییر او از این سمت كه خود آنان نیز در كنار مخالفان قدرتمند داخلی، دستی در این بركناری داشتند، بسیار خشنود شدند. هرچند ایجاد ذوب‌آهن اصفهان شركت‌های غربی را قانع كرد كه ایران در پروسه صنعتی‌سازی خود جدی است و پس از آن به فروش تجهیزات به ایران علاقه‌مندتر شدند، اما با تغییر عالیخانی و تفكیك مجدد وزارت اقتصاد به سه وزارتخانه صنایع و معادن، بازرگانی و اقتصاد و دارایی، روند صنعتی‌شدن كشورمان به‌شدت آسیب دید و در واقع حركت نزولی عصر طلایی توسعه اقتصادی ایران آغاز شد. چنانكه با آن جابه‌جایی و تغییر سیاست‌های اقتصادی از حركت به سمت آزادسازی و محوریت بخش خصوصی به استیلای دولت به تأسی از افزایش شدید درآمدهای نفتی، نیاز به حضور و مشاركت بخش خصوصی در توسعه اقتصادی و ایجاد درآمد و اشتغال به كناری نهاده شد و جای آن را كنترل قیمت‌ها و كاهش تعرفه‌ها و واردات بی‌‌در و پیكر و... گرفت و موتور توسعه صنعتی كشور رو به خاموشی نهاد.2 در این نگاه بسیار اجمالی به یك واقعه اقتصادی در دهه 40 و 50 به‌خوبی مشخص می‌شود آنجا كه اقتصاد و رفاه و پیشرفت و توسعه صنعتی كشور در دستور كار نظام تدبیر و سیاست‌گذاران باشد، سیاست خارجی و چگونگی تعامل و ارتباط با قدرت‌های جهانی می‌تواند برگ برنده‌ای در جهت تحقق آمال و آرزوهای ملی باشد. اما آنجایی كه چنین هدفی در منظر و افق نگاه سیاست‌گذار نباشد و منافع فردی و جناحی و استیلا و رقابت‌های سیاسی هدف اصلی در نظام تدبیر كشور باشد و اقتصاد تابع و بازیچه سیاست، جز شكست و ناكامی نصیبی نخواهد بود!
پی‌نوشت‌ها: 1- داستان توسعه در ایران، دفتر نخست، گروه مهندسی خرد، 1397 2- سیاست در دولت پهلوی دوم: وزارت اقتصاد و سیاست صنعتی، 48-1341، ولی نصر، فصلنامه گفت‌وگو، شماره 86، آذر 99.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها