از نردبان بورس بالا نرویم
محمدرضا رسولي
«چون فهمیدند بورس میره بالا، پولها را آوردند وارد بورس کردند. من اطلاعات گرفتم! تقریبا اینها بین 150 تا 200 نفر هستند که بالای هزار میلیارد تومان پول داشتند، اینها آمدن رفتن توی بورس. شاخص بورس که 100 تا 120 هزار بود تا بهمنماه همان سال به 500 هزار رسید. فروردین و اردیبهشت کیا اومدن؟ قشر متوسط اومدن. اگر یه وانتی چیزی داشتن فروختن اینها هم اومدن. شاخص رسید به یکمیلیون. تیرماه و مردادماه کیا اومدن؟ همین فقیر و فقرای بنده خدا. شاخص رسید به دو میلیون. اونها اومدن اون سهامی رو که اون اوایل خریدهبودن شروعکردن به فروختن در شهریور ماه 70هزار میلیارد تومان پول خارج کردند از بورس. ولی بورس را از دومیلیون انداختن رو یک میلیون و 200. چه کسانی آسیب بهشان وارد شد؟ همین قشر مستضعفی که اون آخر سر رفته بودن سهام خریدن». اینها گوشهای از اظهارات و افشاگری بیسابقه محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص پشتپرده بحران بورس است که بهتازگی ایراد شده است. محسن رضایی معتقد است برخی در کشور چترباز اقتصادی هستند که حدود ۱۵۰ نفر بوده و تقریبا بالای هزار میلیارد تومان هم سرمایه دارند. در اینکه سخنان محسن رضایی
درست است، شکی نیست. اما دو نکته در اینجا تأملبرانگیز است؛ اول اینکه این 150 تا 200 نفر چه کسانی هستند که توانستهاند اینطور دقیق به بازار سرمایه ورود و خروج داشته باشند و سرمایه خود را ۷۰ برابر کنند؟ و دوم اینکه اگر آقای محسن رضایی به این اطلاعات دست یافته، چطور نهادهای نظارتی این موضوع را متوجه نشده یا اگر متوجه شدهاند، به چه دلیل، از ظرفیت قانونی خود برای برخورد با آنان استفاده نکردهاند؟ براساساین، بیان اعتراضآمیز چنین روایتی نهتنها هیچ ارزشی ندارد بلکه اعتراض سخت و جدی هم به آن وارد است. ایشان باید پاسخ دهد اگر واقعا به فکر حقوق شهروندی مردم است، چرا بعد از ششماه از ریزش سنگین بازار سرمایه درباره موضوعی به این مهمی زبان به سخن گشوده و چرا همان موقع برای توقف این فساد اقدامی نکرده است؟ گفتن این سخنان نهتنها همدلی با ایشان ایجاد نمیکند بلکه منجر به انتقادهای جدیتر به ایشان شده و شائبه اینکه بحث شناسایی اخلالگران در بازار سرمایه و سخنگفتن از حق و درد مردم صرفا یک منازعه جناحی و یک روش پوپولیستی با هدف تبلیغات انتخاباتی و چنگزدن به قدرت بوده را تقویت میکند؛ چراکه در غیر این صورت همه
مراحل و نحوه اخلال در بازار سرمایه بهطورکامل شفافسازی میشد. ایشان از شفافسازی و برخورد با متخلفان در بورس سخن میگوید اما در تضادی آشکار درباره اینکه متخلفان چه کسانی هستند و تخلفات انجامشده چیست، شفافسازی نمیکند. مشکل بازار سرمایه این دست از اقدامات مقطعی و نمایشی نیست. مشکل بازار سرمایه بحران اعتماد است. این دست اظهارات بحثبرانگیز بهویژه در زمانی که بحران اعتماد در بازار سرمایه شکل گرفته، نهتنها به نفع سهامداران نیست بلکه باعث زیان بیشتر آنان نیز خواهد شد.
«چون فهمیدند بورس میره بالا، پولها را آوردند وارد بورس کردند. من اطلاعات گرفتم! تقریبا اینها بین 150 تا 200 نفر هستند که بالای هزار میلیارد تومان پول داشتند، اینها آمدن رفتن توی بورس. شاخص بورس که 100 تا 120 هزار بود تا بهمنماه همان سال به 500 هزار رسید. فروردین و اردیبهشت کیا اومدن؟ قشر متوسط اومدن. اگر یه وانتی چیزی داشتن فروختن اینها هم اومدن. شاخص رسید به یکمیلیون. تیرماه و مردادماه کیا اومدن؟ همین فقیر و فقرای بنده خدا. شاخص رسید به دو میلیون. اونها اومدن اون سهامی رو که اون اوایل خریدهبودن شروعکردن به فروختن در شهریور ماه 70هزار میلیارد تومان پول خارج کردند از بورس. ولی بورس را از دومیلیون انداختن رو یک میلیون و 200. چه کسانی آسیب بهشان وارد شد؟ همین قشر مستضعفی که اون آخر سر رفته بودن سهام خریدن». اینها گوشهای از اظهارات و افشاگری بیسابقه محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص پشتپرده بحران بورس است که بهتازگی ایراد شده است. محسن رضایی معتقد است برخی در کشور چترباز اقتصادی هستند که حدود ۱۵۰ نفر بوده و تقریبا بالای هزار میلیارد تومان هم سرمایه دارند. در اینکه سخنان محسن رضایی
درست است، شکی نیست. اما دو نکته در اینجا تأملبرانگیز است؛ اول اینکه این 150 تا 200 نفر چه کسانی هستند که توانستهاند اینطور دقیق به بازار سرمایه ورود و خروج داشته باشند و سرمایه خود را ۷۰ برابر کنند؟ و دوم اینکه اگر آقای محسن رضایی به این اطلاعات دست یافته، چطور نهادهای نظارتی این موضوع را متوجه نشده یا اگر متوجه شدهاند، به چه دلیل، از ظرفیت قانونی خود برای برخورد با آنان استفاده نکردهاند؟ براساساین، بیان اعتراضآمیز چنین روایتی نهتنها هیچ ارزشی ندارد بلکه اعتراض سخت و جدی هم به آن وارد است. ایشان باید پاسخ دهد اگر واقعا به فکر حقوق شهروندی مردم است، چرا بعد از ششماه از ریزش سنگین بازار سرمایه درباره موضوعی به این مهمی زبان به سخن گشوده و چرا همان موقع برای توقف این فساد اقدامی نکرده است؟ گفتن این سخنان نهتنها همدلی با ایشان ایجاد نمیکند بلکه منجر به انتقادهای جدیتر به ایشان شده و شائبه اینکه بحث شناسایی اخلالگران در بازار سرمایه و سخنگفتن از حق و درد مردم صرفا یک منازعه جناحی و یک روش پوپولیستی با هدف تبلیغات انتخاباتی و چنگزدن به قدرت بوده را تقویت میکند؛ چراکه در غیر این صورت همه
مراحل و نحوه اخلال در بازار سرمایه بهطورکامل شفافسازی میشد. ایشان از شفافسازی و برخورد با متخلفان در بورس سخن میگوید اما در تضادی آشکار درباره اینکه متخلفان چه کسانی هستند و تخلفات انجامشده چیست، شفافسازی نمیکند. مشکل بازار سرمایه این دست از اقدامات مقطعی و نمایشی نیست. مشکل بازار سرمایه بحران اعتماد است. این دست اظهارات بحثبرانگیز بهویژه در زمانی که بحران اعتماد در بازار سرمایه شکل گرفته، نهتنها به نفع سهامداران نیست بلکه باعث زیان بیشتر آنان نیز خواهد شد.