|

جای خالی «چین‌شناسی ایرانی» در روابطی که قرار است راهبردی باشد

حامد وفایی‌*

در سال‌های اخیر مسئله رابطه با چین به‌گونه‌ای بی‌سابقه در نظام کارشناسی کشور و افکار عمومی ایرانیان مطرح شده و طبعا حواشی بسیاری را نیز در پی داشته است. چارچوبی که در پی توافق سران ایران و چین برای مناسبات تهران - پکن تعیین شده «مشارکت جامع راهبردی» است. یعنی ایران و چین باید روابطی مشارکتی و نه رقابتی، جامع و نه موردی و نهایتا راهبردی و نه مقطعی داشته باشند. در این میان اما حواشی و رخدادهای ماه‌های اخیر در رابطه با تعامل ایران و چین به‌وضوح نشان داده که ایران حداقل در عرصه افکار عمومی آمادگی ساماندهی مناسباتی با این مختصات با کشور چین را ندارد. از همین‌جاست که نقصی اساسی در مناسبات دو کشور رخ می‌نماید که عبارت است از «خلأ شناختی و فرهنگی». اگر بگوییم در جهانی با خصوصیات «دهکده جهانی» ایرانیان و چینیان به‌عنوان طلایه‌داران دو فرهنگ شاخص شرقی هنوز یکدیگر را نمی‌شناسند، پر بیراه نگفته‌ایم. صاحب این قلم بارها تأکید کرده که اگر قرار است در عرصه «مدیریت راهبردی» گامی برداشته شود، پیش‌درآمد آن باید «مدیریت افکار عمومی» و «شناخت فرهنگی» باشد و این اصلی مسلم در علم مدیریت است. امروز زیان تک‌بعدی‌بودن مناسبات ایران با چین به‌گونه‌ای بی‌محابا عزم دو کشور برای گسترش مناسبات را هدف گرفته و نوعی «اینرسی و لختی مردمی» را در برابر «عزم حاکمیتی» برای این منظور ایجاد کرده است. پس از شناسایی و پذیرش این نقص در مناسبات ایران با پرجمعیت‌ترین کشور جهان که عناوینی چون عضویت دائم در شورای امنیت، کارخانه دنیا و دومین اقتصاد فعال نظام بین‌الملل را نیز یدک می‌کشد، نگاه‌ها به نهادی معطوف می‌شود که رسالتش رفع نقص شناختی و فرهنگی یادشده است: «اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌های دو طرف». واقعیت این است که چینیان از سال‌ها قبل و با شناسایی این نقیصه بزرگ، گام‌هایی اساسی در جهت اصلاح آن برداشته‌اند. امروز بیش از 20 مرکز پژوهشی در کشور چین به‌طور تخصصی، تمرکز بر مسائل ایران به‌طور خاص و خاورمیانه به‌طور عام را در دستور کار قرار داده و علاوه بر مجلات پژوهشی و معتبر، کارشناسانی آشنا با مسائل روز ایران را به فضای دانشگاهی و رسانه‌ای چین ارزانی داشته‌اند؛ توجه به این نکته ضروری است که این مراکز غیر از 14 دانشگاه رسمی این کشور است که به تربیت کارشناسان دانشگاهی رشته زبان و ادبیات پارسی مشغول‌اند. در‌حالی‌که قاعدتا با توجه به ظرفیت‌های سیاسی، اقتصادی و حتی جمعیتی، ثقل مراکز چین‌شناسی در ایران باید بر مراکز ایران‌شناسی در چین بچربد اما حقایق جاری چیزی خلاف این مطلب را نشان می‌دهد. یحتمل برای مخاطب این نوشتار جالب است که با وجود برخی نقایص ترجمه‌ای و ادراکی، اغلب آثار شاخص ادبیات پارسی که از مهم‌ترین ابزارها در شناخت حقیقی ایران و ایرانیان است، به زبان چینی برگردان شده؛ امروز چینیان در صورت علاقه می‌توانند شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، گلستان و بوستان سعدی، کلیات نظامی گنجوی و حتی اشعار رودکی را به زبان خود بخوانند و این در حالی است که آثار برگردان‌شده ادبیات چین در ایران بدون اتکا به زبان واسط و با ترجمه مستقیم از زبان چینی، از انگشتان یک دست فراتر نمی‌رود. چین‌شناسی در ایران هنوز در دوران طفولیت به سر می‌برد و غیر از چند مرکز نه‌چندان مجهز دانشگاهی که آن‌هم از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمی‌رود، نهادی برای پژوهش، اندیشه و واکاوی مسائل چین که به واقع جهانی در یک مرز است، وجود ندارد. روزگاری برخی با اتکا به استدلالاتی چون قول ناصرخسرو قبادیانی که «نیکو مثل است آن که «جای خالی / بهتر چو پر از گرگ مرغزاری»» بر این باور بودند که در خلأ آشنایان به زبان چینی و چین‌شناسان ایرانی، عملا تشکیل چنین مراکزی فایده‌ای ندارد و حتی عدمش به است از وجود. امروز اما صاحب این قلم در باب آینده «چین‌شناسی ایرانی» از حافظ شیراز وام می‌گیرد که «هنوز امیدوارم که به همت عزیزان برسم به نیک‌نامی»؛ امروز باوجود تمام کاستی‌های موجود، رشته‌های زبان و ادبیات چینی در دانشگاه‌های شاخص کشور از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه علامه طباطبایی و برخی از مراکز علمی دیگر کشور رونق گرفته و با اقبال قابل‌توجه نسل جوان علاقه‌مند به فرهنگ و اندیشه مشرق‌زمین مواجه شده است. به بیان مرحوم فریدون مشیری این تحولی است که نور امید را به عالم چین‌شناسی ایرانیان ارمغان می‌کند. امروز صدها دانشجوی جوان در دانشگاه‌های ایران مشغول مطالعه و تحصیل در باب چین و ابعاد مختلف فرهنگ، سیاست و زبان این کشور هستند. این عزیزان به قول مرحوم اخوان ثالث ما را پله‌پله به اوجی دور در «چین‌شناسی ایرانی» خواهند رسانید تا جای خالی اندیشکده‌ها را در روابطی که قرار است راهبردی باشد، پر کنند.

*عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدیر مرکز پژوهشی آسیای دانشگاه تهران

در سال‌های اخیر مسئله رابطه با چین به‌گونه‌ای بی‌سابقه در نظام کارشناسی کشور و افکار عمومی ایرانیان مطرح شده و طبعا حواشی بسیاری را نیز در پی داشته است. چارچوبی که در پی توافق سران ایران و چین برای مناسبات تهران - پکن تعیین شده «مشارکت جامع راهبردی» است. یعنی ایران و چین باید روابطی مشارکتی و نه رقابتی، جامع و نه موردی و نهایتا راهبردی و نه مقطعی داشته باشند. در این میان اما حواشی و رخدادهای ماه‌های اخیر در رابطه با تعامل ایران و چین به‌وضوح نشان داده که ایران حداقل در عرصه افکار عمومی آمادگی ساماندهی مناسباتی با این مختصات با کشور چین را ندارد. از همین‌جاست که نقصی اساسی در مناسبات دو کشور رخ می‌نماید که عبارت است از «خلأ شناختی و فرهنگی». اگر بگوییم در جهانی با خصوصیات «دهکده جهانی» ایرانیان و چینیان به‌عنوان طلایه‌داران دو فرهنگ شاخص شرقی هنوز یکدیگر را نمی‌شناسند، پر بیراه نگفته‌ایم. صاحب این قلم بارها تأکید کرده که اگر قرار است در عرصه «مدیریت راهبردی» گامی برداشته شود، پیش‌درآمد آن باید «مدیریت افکار عمومی» و «شناخت فرهنگی» باشد و این اصلی مسلم در علم مدیریت است. امروز زیان تک‌بعدی‌بودن مناسبات ایران با چین به‌گونه‌ای بی‌محابا عزم دو کشور برای گسترش مناسبات را هدف گرفته و نوعی «اینرسی و لختی مردمی» را در برابر «عزم حاکمیتی» برای این منظور ایجاد کرده است. پس از شناسایی و پذیرش این نقص در مناسبات ایران با پرجمعیت‌ترین کشور جهان که عناوینی چون عضویت دائم در شورای امنیت، کارخانه دنیا و دومین اقتصاد فعال نظام بین‌الملل را نیز یدک می‌کشد، نگاه‌ها به نهادی معطوف می‌شود که رسالتش رفع نقص شناختی و فرهنگی یادشده است: «اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌های دو طرف». واقعیت این است که چینیان از سال‌ها قبل و با شناسایی این نقیصه بزرگ، گام‌هایی اساسی در جهت اصلاح آن برداشته‌اند. امروز بیش از 20 مرکز پژوهشی در کشور چین به‌طور تخصصی، تمرکز بر مسائل ایران به‌طور خاص و خاورمیانه به‌طور عام را در دستور کار قرار داده و علاوه بر مجلات پژوهشی و معتبر، کارشناسانی آشنا با مسائل روز ایران را به فضای دانشگاهی و رسانه‌ای چین ارزانی داشته‌اند؛ توجه به این نکته ضروری است که این مراکز غیر از 14 دانشگاه رسمی این کشور است که به تربیت کارشناسان دانشگاهی رشته زبان و ادبیات پارسی مشغول‌اند. در‌حالی‌که قاعدتا با توجه به ظرفیت‌های سیاسی، اقتصادی و حتی جمعیتی، ثقل مراکز چین‌شناسی در ایران باید بر مراکز ایران‌شناسی در چین بچربد اما حقایق جاری چیزی خلاف این مطلب را نشان می‌دهد. یحتمل برای مخاطب این نوشتار جالب است که با وجود برخی نقایص ترجمه‌ای و ادراکی، اغلب آثار شاخص ادبیات پارسی که از مهم‌ترین ابزارها در شناخت حقیقی ایران و ایرانیان است، به زبان چینی برگردان شده؛ امروز چینیان در صورت علاقه می‌توانند شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، گلستان و بوستان سعدی، کلیات نظامی گنجوی و حتی اشعار رودکی را به زبان خود بخوانند و این در حالی است که آثار برگردان‌شده ادبیات چین در ایران بدون اتکا به زبان واسط و با ترجمه مستقیم از زبان چینی، از انگشتان یک دست فراتر نمی‌رود. چین‌شناسی در ایران هنوز در دوران طفولیت به سر می‌برد و غیر از چند مرکز نه‌چندان مجهز دانشگاهی که آن‌هم از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمی‌رود، نهادی برای پژوهش، اندیشه و واکاوی مسائل چین که به واقع جهانی در یک مرز است، وجود ندارد. روزگاری برخی با اتکا به استدلالاتی چون قول ناصرخسرو قبادیانی که «نیکو مثل است آن که «جای خالی / بهتر چو پر از گرگ مرغزاری»» بر این باور بودند که در خلأ آشنایان به زبان چینی و چین‌شناسان ایرانی، عملا تشکیل چنین مراکزی فایده‌ای ندارد و حتی عدمش به است از وجود. امروز اما صاحب این قلم در باب آینده «چین‌شناسی ایرانی» از حافظ شیراز وام می‌گیرد که «هنوز امیدوارم که به همت عزیزان برسم به نیک‌نامی»؛ امروز باوجود تمام کاستی‌های موجود، رشته‌های زبان و ادبیات چینی در دانشگاه‌های شاخص کشور از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه علامه طباطبایی و برخی از مراکز علمی دیگر کشور رونق گرفته و با اقبال قابل‌توجه نسل جوان علاقه‌مند به فرهنگ و اندیشه مشرق‌زمین مواجه شده است. به بیان مرحوم فریدون مشیری این تحولی است که نور امید را به عالم چین‌شناسی ایرانیان ارمغان می‌کند. امروز صدها دانشجوی جوان در دانشگاه‌های ایران مشغول مطالعه و تحصیل در باب چین و ابعاد مختلف فرهنگ، سیاست و زبان این کشور هستند. این عزیزان به قول مرحوم اخوان ثالث ما را پله‌پله به اوجی دور در «چین‌شناسی ایرانی» خواهند رسانید تا جای خالی اندیشکده‌ها را در روابطی که قرار است راهبردی باشد، پر کنند.

*عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدیر مرکز پژوهشی آسیای دانشگاه تهران

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها