|

تاج‌زاده، ظریف و گاندوسازهای آینده

علیرضا غریب‌دوست

سیدمصطفی تاج‌زاده، مشاور رئیس‌جمهور، معاون و سرپرست وزارت کشور در دولت اصلاحات و یکی از شاخص‌ترین چهره‌های فعال سیاسی کشور، برای انتخابات ریاست‌جمهوری کاندیداتوری خود را به‌صورت رسمی و علنی اعلام کرد. سیاست‌مداری که قریب به هفت سال از عمرش را در زندان سپری کرده و در رنگین‌کمان طیف‌های سیاسی ایران به جریانِ پررنگ‌تر رفرمیست‌ها متعلق است. اگرچه پیش از اعلام رسمی او بسیاری از افراد با موضع‌گیری له و علیه ایشان به استقبال خبر کاندیداتوری‌اش رفته بودند، با‌این‌حال به نظر می‌آمد بیشتر این مطالب صرفا گمانه‌زنی برای حضور این شخصیت و تلاش برای رونق‌بخشیدن به فضای انتخابات باشد. اما حالا او رسما و با صدور بیانیه‌ای مانیفست‌گونه وارد این عرصه شده است. شاید از یک منظر بگوییم یک نفر که در خود توانمندی مدیریت دستگاه اجرائی کشور را دیده، اعلام آمادگی کرده و از حق قانونی خود بهره برده تا جریان همسو با خود را در انتخابات نمایندگی کند و باید از آن استقبال کرد. اما معتقدم نمی‌توان از چرایی و چگونگی حضور مصطفی تاج‌زاده با وعده‌های فوق‌العاده شاذی که در بیانیه ایشان آمده است، ساده‌انگارانه عبور کرد و آن وعده‌ها را صرفا شعار انتخاباتی دانست.

به عقیده بسیاری، در طیف رفرمیست‌های امروز ایران که معتقد به تغییرات و اصلاحات بدون خشونت هستند، شخصیتی چون تاج‌زاده متعلق به رادیکال‌ترین بخش جریان سیاسی اصلاحات است. این طیف با اصرار بر تغییرات بنیادین در قانون اساسی، بر این باور بوده است که در قالب چنین ساختاری، کار چندانی از رئیس‌جمهور ساخته نیست. سؤال اینجاست که در اندیشه و قالب فکری شخصیتی چون مصطفی تاج‌زاده چه تحولی رخ داده که امروز به این نتیجه رسیده‌ است می‌تواند در قالب و پلتفرم کنونی و با شناختی که از ساختار قدرت دارد، تحولات گسترده‌ای را که در بیانیه آمده است، رقم بزند!
از سوی دیگر، ساعاتی پس از اعلام کاندیداتوری ایشان، فایل صوتی ‌گفت‌وگوی دکتر محمدجواد ظریف در مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست‌جمهوری به رسانه‌های خارجی درز کرد که انتشار آن نه‌‌تنها در این زمان که در آینده نیز بدون تحفظ امکان‌پذیر نبود و مطالب گفته‌شده در آن گفت‌وگو، عواقب جدی در عرصه سیاست داخلی و خارجی کشور را مترتب خواهد بود. بدون ورود به این موضوع که خود شایسته پرداختن و بررسی مستقل است، آیا آقای تاج‌زاده از وجود چنین وضعیتی بی‌اطلاع است؟

آیا مصطفی تاج‌زاده از حدود اختیارات رئیس‌جمهور به‌عنوان رئیس دستگاه اجرائی کشور بی‌اطلاع است؟ آیا او ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران را نمی‌شناسد که چنین تغییرات شگرفی را وعده می‌دهد؟ تغییراتی که از منظر گستردگی و شاذ‌بودن به‌مراتب از وعده‌های انتخاباتی رؤسای‌جمهور پیشین بیشتر و بزرگ‌تر است. آیا واقعا «اصلاحات ساختاری، رویکردی و رفتاری» مدنظر ایشان با حضور یک شخص در جایگاه ریاست‌جمهوری قابل‌تحقق است؟ اگر نهاد ریاست‌جمهوری چنین توانایی داشته است، چرا در دوره‌ رؤسای‌جمهور پیشین، در ایجاد تحولات و تغییراتی به‌مراتب ناچیزتر از آنچه ایشان وعده داده‌اند، توفیق نداشته است؟ آیا با حضور یک شخصیت فوق‌العاده در رأس نهاد اجرائی کشور می‌توان چنین تحولات ناباورانه‌ای را بدون اسباب و ملزومات دیگر رقم زد؟ چطور می‌توان باور داشت که شخصیتی چون سید‌مصطفی تاج‌زاده نسبت به مسائل خطیری چون «عادی‌سازی روابط با آمریکا»، «اصلاح قانون‌اساسی»، «مسئله نهادهای موازی» و مواردی از این دست، این‌چنین ساده‌انگارانه برخورد کند! به باور این‌جانب، اعلام کاندیداتوری ایشان - منصرف از تأیید صلاحیت یا عدم احراز صلاحیت توسط شورای نگهبان - را نباید به اعلام حضور یک شخصیت سیاسی در انتخابات تقلیل داد. بی‌شک با سوابقی که از ایشان می‌دانیم، او به‌مراتب بهتر از نگارنده از ساخت قدرت در کشور مطلع است، بیش از امثال بنده از موانع جدی چنین تحولاتی آگاه است و بیش از هرکسی می‌داند که چنین وعده‌هایی - امروزه روز - قابل‌تحقق و دستیابی نیستند. پس رفتار سیاسی او را باید از منظر و دیدگاه دیگری تفسیر کرد. به نظر نگارنده دو تفسیر از رفتار سیاسی ایشان به نمایندگی از یک طیف خاص در درون جریان سیاسی اصلاح‌طلبی قابل استنباط است. نخست اینکه این طیف سیاسی با اعلام حضور مصطفی تاج‌زاده، در صدد اعتراض به ساختار کنونی اصلاحات و افق‌گشایی است. ساختاری که در‌حال‌حاضر ظرفیت راهبردی خود را در اجتماع - به دلایل مختلف که منصرف از بحث است - از دست داده و دیگر نمی‌تواند در بسیج اراده و افکار عمومی، همچون گذشته مؤثر باشد. به بیان دیگر، ناکارآمدی ساختِ کنونی «جریان سیاسی اصلاح‌طلب» به حدی است که حتی برای اقناع پیروان جبهه اصلاحات نیز کارایی ندارد، چه رسد به عموم مردم که الزاما دلبستگی یا وابستگی عاطفی با جریان‌های سیاسی ندارند. اگر این تفسیر را صحیح بدانیم، نتیجه چنین «کُنشی» یا به ظهور نسل جدیدی از اصلاح‌طلبان از دل پاره‌پاره‌شدن ساختار ناکارآمد احزاب سیاسی اصلاح‌طلب منجر خواهد شد یا به فروپاشی و تضعیف تمام‌و‌کمال این جریان سیاسی منتهی می‌شود و نسل جدیدی که در نتیجه این کنش متولد شود، راهکار تحقق مطالبات خود را احتمالا در قالب اپوزیسیون تعقیب خواهد کرد. حتی این احتمال جدی وجود دارد که با توجه به عدم تعریف مانیفستِ آلترناتیو برای جایگزینی و ارتقای ساختار سیاسی اصلاح‌طلبی، نتیجه چنین حرکتی به تضعیف هرچه بیشتر جبهه اصلاحات در حوزه اثرگذاری ملی منجر شود. گزینه دیگر را می‌توان در قالب تاکتیک‌های حزبی تعریف کرد. خلاف عقل نخواهد بود اگر این‌گونه تفسیر شود که بزرگان و عقلای این طیف با ارائه چنین لیست مشروحی از مطالبات حداکثری، در‌صدد افزایش سطح توقعات عمومی و تحقق حداقل نیمی از مطالبات با توجه به افزایش سقف مطالبات هستند و با نمایاندن وعده‌های حداقلی دیگر کاندیداها، آنها را نیز ناگزیر کنند به این مطالبات برای رأی‌آوردن، ولو با تعدیل و تخفیف در شعارهای انتخاباتی خود، بپردازند و در نتیجه گام بزرگی برای اصلاحات ساختاری، رویکردی و رفتاری در کشور برداشته شود. به دیگر سخن با افزایش سطح توقعات عمومی از رئیس‌جمهور، دولت آینده را در مسیر محقق‌کردن این خواسته‌ها هدایت کنند. اگر آقای تاج‌زاده تأیید صلاحیت شود، افق‌گشایی بزرگی به وجود می‌آید و راه را برای ورود دیگر شخصیت‌های منتقد هموار می‌کند ولو اینکه ایشان در انتخابات شکست‌خورده و نتیجه‌ای حاصل نکنند، اگر هم رد صلاحیت شوند، مطالبات را افزایش داده‌اند و در قیاس با این کاندیدا، دیگر کاندیداها نیز ناگزیر به ارائه وعده‌های سنگین‌تر خواهند بود. اگر چنین تفسیری را از کنش سیاسی ایشان بپذیریم نیز به نظر می‌رسد خطرات بسیار جدی در فرایند رابطه ملت-دولت موجب خواهد شد. اگر مصطفی تاج‌زاده تأیید صلاحیت شود و در انتخابات توفیق نیابد نه‌تنها جایگاه پیشین خود را در جامعه سیاسی تقویت نکرده، بلکه دیگر نمی‌تواند اثرگذاری سابق خود را به‌عنوان یک فعال سیاسی در حوزه عمومی داشته باشد و ناامیدی که در اثر شکست او در طیف همسو با ایشان به‌ وجود می‌آید، امکان خروج از اصلاح‌طلبی و تمایل به اپوزیسیون را بیشتر می‌کند. از سوی دیگر اگر تاج‌زاده در انتخابات پیروز هم بشود، امکان تحقق این وعده‌ها را نخواهد داشت و بازهم بر ناامیدی عمومی دامن خواهد زد. چنین وعده‌هایی، تغییرات ناگهانی مالایطاقی است که نه‌تنها جامعه هنوز آمادگی آن را ندارد بلکه با حداکثری‌شدن مطالبات، رفتار بی‌مهابا و توأم با خشونت جریان‌های رادیکال مقابل را نیز تشدید می‌کند. کسانی که «گاندو» و «پایان بازی» می‌ساختند، با افزایش سطح توقعات عمومی، دیگر برای تخریب شخصیتی چون ظریف به انتشار فایل صوتی محرمانه او اکتفا نمی‌کنند . افزایش ناگهانی مطالبات عمومی، مسیر اصلاح‌طلبی را از حوزه اصلاحات خارج خواهد کرد. همان‌گونه که پروژه عبور از خاتمی به جریان اصلاحات آسیب وارد کرد. اصلاح‌طلبی و رفرم، یک پروسه گام‌به‌گام، آرام و متناسب با مطالبات عمومی در اجتماع است و تغییرات گسترده فوری فقط با مفهوم «انقلاب» قابل‌تبیین است.

سیدمصطفی تاج‌زاده، مشاور رئیس‌جمهور، معاون و سرپرست وزارت کشور در دولت اصلاحات و یکی از شاخص‌ترین چهره‌های فعال سیاسی کشور، برای انتخابات ریاست‌جمهوری کاندیداتوری خود را به‌صورت رسمی و علنی اعلام کرد. سیاست‌مداری که قریب به هفت سال از عمرش را در زندان سپری کرده و در رنگین‌کمان طیف‌های سیاسی ایران به جریانِ پررنگ‌تر رفرمیست‌ها متعلق است. اگرچه پیش از اعلام رسمی او بسیاری از افراد با موضع‌گیری له و علیه ایشان به استقبال خبر کاندیداتوری‌اش رفته بودند، با‌این‌حال به نظر می‌آمد بیشتر این مطالب صرفا گمانه‌زنی برای حضور این شخصیت و تلاش برای رونق‌بخشیدن به فضای انتخابات باشد. اما حالا او رسما و با صدور بیانیه‌ای مانیفست‌گونه وارد این عرصه شده است. شاید از یک منظر بگوییم یک نفر که در خود توانمندی مدیریت دستگاه اجرائی کشور را دیده، اعلام آمادگی کرده و از حق قانونی خود بهره برده تا جریان همسو با خود را در انتخابات نمایندگی کند و باید از آن استقبال کرد. اما معتقدم نمی‌توان از چرایی و چگونگی حضور مصطفی تاج‌زاده با وعده‌های فوق‌العاده شاذی که در بیانیه ایشان آمده است، ساده‌انگارانه عبور کرد و آن وعده‌ها را صرفا شعار انتخاباتی دانست.

به عقیده بسیاری، در طیف رفرمیست‌های امروز ایران که معتقد به تغییرات و اصلاحات بدون خشونت هستند، شخصیتی چون تاج‌زاده متعلق به رادیکال‌ترین بخش جریان سیاسی اصلاحات است. این طیف با اصرار بر تغییرات بنیادین در قانون اساسی، بر این باور بوده است که در قالب چنین ساختاری، کار چندانی از رئیس‌جمهور ساخته نیست. سؤال اینجاست که در اندیشه و قالب فکری شخصیتی چون مصطفی تاج‌زاده چه تحولی رخ داده که امروز به این نتیجه رسیده‌ است می‌تواند در قالب و پلتفرم کنونی و با شناختی که از ساختار قدرت دارد، تحولات گسترده‌ای را که در بیانیه آمده است، رقم بزند!
از سوی دیگر، ساعاتی پس از اعلام کاندیداتوری ایشان، فایل صوتی ‌گفت‌وگوی دکتر محمدجواد ظریف در مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست‌جمهوری به رسانه‌های خارجی درز کرد که انتشار آن نه‌‌تنها در این زمان که در آینده نیز بدون تحفظ امکان‌پذیر نبود و مطالب گفته‌شده در آن گفت‌وگو، عواقب جدی در عرصه سیاست داخلی و خارجی کشور را مترتب خواهد بود. بدون ورود به این موضوع که خود شایسته پرداختن و بررسی مستقل است، آیا آقای تاج‌زاده از وجود چنین وضعیتی بی‌اطلاع است؟

آیا مصطفی تاج‌زاده از حدود اختیارات رئیس‌جمهور به‌عنوان رئیس دستگاه اجرائی کشور بی‌اطلاع است؟ آیا او ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران را نمی‌شناسد که چنین تغییرات شگرفی را وعده می‌دهد؟ تغییراتی که از منظر گستردگی و شاذ‌بودن به‌مراتب از وعده‌های انتخاباتی رؤسای‌جمهور پیشین بیشتر و بزرگ‌تر است. آیا واقعا «اصلاحات ساختاری، رویکردی و رفتاری» مدنظر ایشان با حضور یک شخص در جایگاه ریاست‌جمهوری قابل‌تحقق است؟ اگر نهاد ریاست‌جمهوری چنین توانایی داشته است، چرا در دوره‌ رؤسای‌جمهور پیشین، در ایجاد تحولات و تغییراتی به‌مراتب ناچیزتر از آنچه ایشان وعده داده‌اند، توفیق نداشته است؟ آیا با حضور یک شخصیت فوق‌العاده در رأس نهاد اجرائی کشور می‌توان چنین تحولات ناباورانه‌ای را بدون اسباب و ملزومات دیگر رقم زد؟ چطور می‌توان باور داشت که شخصیتی چون سید‌مصطفی تاج‌زاده نسبت به مسائل خطیری چون «عادی‌سازی روابط با آمریکا»، «اصلاح قانون‌اساسی»، «مسئله نهادهای موازی» و مواردی از این دست، این‌چنین ساده‌انگارانه برخورد کند! به باور این‌جانب، اعلام کاندیداتوری ایشان - منصرف از تأیید صلاحیت یا عدم احراز صلاحیت توسط شورای نگهبان - را نباید به اعلام حضور یک شخصیت سیاسی در انتخابات تقلیل داد. بی‌شک با سوابقی که از ایشان می‌دانیم، او به‌مراتب بهتر از نگارنده از ساخت قدرت در کشور مطلع است، بیش از امثال بنده از موانع جدی چنین تحولاتی آگاه است و بیش از هرکسی می‌داند که چنین وعده‌هایی - امروزه روز - قابل‌تحقق و دستیابی نیستند. پس رفتار سیاسی او را باید از منظر و دیدگاه دیگری تفسیر کرد. به نظر نگارنده دو تفسیر از رفتار سیاسی ایشان به نمایندگی از یک طیف خاص در درون جریان سیاسی اصلاح‌طلبی قابل استنباط است. نخست اینکه این طیف سیاسی با اعلام حضور مصطفی تاج‌زاده، در صدد اعتراض به ساختار کنونی اصلاحات و افق‌گشایی است. ساختاری که در‌حال‌حاضر ظرفیت راهبردی خود را در اجتماع - به دلایل مختلف که منصرف از بحث است - از دست داده و دیگر نمی‌تواند در بسیج اراده و افکار عمومی، همچون گذشته مؤثر باشد. به بیان دیگر، ناکارآمدی ساختِ کنونی «جریان سیاسی اصلاح‌طلب» به حدی است که حتی برای اقناع پیروان جبهه اصلاحات نیز کارایی ندارد، چه رسد به عموم مردم که الزاما دلبستگی یا وابستگی عاطفی با جریان‌های سیاسی ندارند. اگر این تفسیر را صحیح بدانیم، نتیجه چنین «کُنشی» یا به ظهور نسل جدیدی از اصلاح‌طلبان از دل پاره‌پاره‌شدن ساختار ناکارآمد احزاب سیاسی اصلاح‌طلب منجر خواهد شد یا به فروپاشی و تضعیف تمام‌و‌کمال این جریان سیاسی منتهی می‌شود و نسل جدیدی که در نتیجه این کنش متولد شود، راهکار تحقق مطالبات خود را احتمالا در قالب اپوزیسیون تعقیب خواهد کرد. حتی این احتمال جدی وجود دارد که با توجه به عدم تعریف مانیفستِ آلترناتیو برای جایگزینی و ارتقای ساختار سیاسی اصلاح‌طلبی، نتیجه چنین حرکتی به تضعیف هرچه بیشتر جبهه اصلاحات در حوزه اثرگذاری ملی منجر شود. گزینه دیگر را می‌توان در قالب تاکتیک‌های حزبی تعریف کرد. خلاف عقل نخواهد بود اگر این‌گونه تفسیر شود که بزرگان و عقلای این طیف با ارائه چنین لیست مشروحی از مطالبات حداکثری، در‌صدد افزایش سطح توقعات عمومی و تحقق حداقل نیمی از مطالبات با توجه به افزایش سقف مطالبات هستند و با نمایاندن وعده‌های حداقلی دیگر کاندیداها، آنها را نیز ناگزیر کنند به این مطالبات برای رأی‌آوردن، ولو با تعدیل و تخفیف در شعارهای انتخاباتی خود، بپردازند و در نتیجه گام بزرگی برای اصلاحات ساختاری، رویکردی و رفتاری در کشور برداشته شود. به دیگر سخن با افزایش سطح توقعات عمومی از رئیس‌جمهور، دولت آینده را در مسیر محقق‌کردن این خواسته‌ها هدایت کنند. اگر آقای تاج‌زاده تأیید صلاحیت شود، افق‌گشایی بزرگی به وجود می‌آید و راه را برای ورود دیگر شخصیت‌های منتقد هموار می‌کند ولو اینکه ایشان در انتخابات شکست‌خورده و نتیجه‌ای حاصل نکنند، اگر هم رد صلاحیت شوند، مطالبات را افزایش داده‌اند و در قیاس با این کاندیدا، دیگر کاندیداها نیز ناگزیر به ارائه وعده‌های سنگین‌تر خواهند بود. اگر چنین تفسیری را از کنش سیاسی ایشان بپذیریم نیز به نظر می‌رسد خطرات بسیار جدی در فرایند رابطه ملت-دولت موجب خواهد شد. اگر مصطفی تاج‌زاده تأیید صلاحیت شود و در انتخابات توفیق نیابد نه‌تنها جایگاه پیشین خود را در جامعه سیاسی تقویت نکرده، بلکه دیگر نمی‌تواند اثرگذاری سابق خود را به‌عنوان یک فعال سیاسی در حوزه عمومی داشته باشد و ناامیدی که در اثر شکست او در طیف همسو با ایشان به‌ وجود می‌آید، امکان خروج از اصلاح‌طلبی و تمایل به اپوزیسیون را بیشتر می‌کند. از سوی دیگر اگر تاج‌زاده در انتخابات پیروز هم بشود، امکان تحقق این وعده‌ها را نخواهد داشت و بازهم بر ناامیدی عمومی دامن خواهد زد. چنین وعده‌هایی، تغییرات ناگهانی مالایطاقی است که نه‌تنها جامعه هنوز آمادگی آن را ندارد بلکه با حداکثری‌شدن مطالبات، رفتار بی‌مهابا و توأم با خشونت جریان‌های رادیکال مقابل را نیز تشدید می‌کند. کسانی که «گاندو» و «پایان بازی» می‌ساختند، با افزایش سطح توقعات عمومی، دیگر برای تخریب شخصیتی چون ظریف به انتشار فایل صوتی محرمانه او اکتفا نمی‌کنند . افزایش ناگهانی مطالبات عمومی، مسیر اصلاح‌طلبی را از حوزه اصلاحات خارج خواهد کرد. همان‌گونه که پروژه عبور از خاتمی به جریان اصلاحات آسیب وارد کرد. اصلاح‌طلبی و رفرم، یک پروسه گام‌به‌گام، آرام و متناسب با مطالبات عمومی در اجتماع است و تغییرات گسترده فوری فقط با مفهوم «انقلاب» قابل‌تبیین است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها