مروری بر کتاب «تجملات اشتراکی: مخیله سیاسی کمون پاریس» اثر کریستین راس
تجملات اشتراكي در جمهوري جهاني کمون
در صدوپنجاهمین سالگرد «کمون پاریس» به سر میبریم؛ قیامی کارگری در بهار سال 1871 که به مدت هفتادودو روز شهر پاریس را به کمونی خودمختار با سازماندهی آزاد حیات اجتماعی براساس اصول همکاری و تعاون تبدیل کرد. در طول یک قرن و نیم پس از این رخداد منحصربهفرد تاریخی و پایان خونبار آن گروهها و احزاب مختلف که مدعی نمایندگی کارگران و مردم بودهاند، همواره کمون را به انحای گوناگون گرامی داشته و خود را پایبند به این جمله مارکس در رساله ستایشانگیزش از کمون، «جنگ داخلی در فرانسه»، نشان دادهاند: «پاریس کارگران و کمونِ آن تا ابد در مقام منادی باشکوه جامعهای جدید بلندآوازه خواهد ماند». در این روایت کمون بهعنوان اولین تجربه از «حکومت کارگران» در نظر گرفته میشود؛ آنگونه که عموما درتاریخنگاری اتحاد جماهیر شوروی بیان میشد. معروف است که لنین در روز هفتادوسوم پس از پیروزی انقلاب اکتبر مقابل کاخ زمستانی سنپترزبورگ زیر بارش برف رقصید. او با این کار میخواست این پیام را بدهد که اکتبر رسالت انقلاب ناکام کمون پاریس را به پایان رسانده است. اینکه چرا انقلاب روسیه خود نهایتا فروپاشید و تفاوتهای ماهوی آن با دوره کوتاهمدت
کمون پاریس تاکنون محل نقد و بررسی فراوان متفکران مارکسیست بوده است. اما تجربه کمون پاریس امروز چه حرفی برای گفتن دارد و فراتر از پرداختن به یک مناسبت تقویمی آیا میتواند به کار وضعیت کنونی ما بیاید؟. متفکرانی که بیشتر متأثر از گرایشهای آنارشیستی حاضر در کمون هستند، تجربه کمون و حکومت خودمختارانه و همیارانه کارگران را یکسره از مدل «دولتگرای» اتحاد جماهیر شوروی متفاوت میدانند. از جمله این متفکران میتوان به ژاک رانسیر و کریستین راس اشاره کرد. راس در کتاب «تجملات اشتراکی» میکوشد عناصر مخیلهای را گرد آورد که موجب وقوع رخداد کمون پاریس 1871 شد و پس از آن نیز دوام آورد، مخیلهای که به پیروی از خود کمونارها آن را «تجملات اشتراکی» مینامد. این کتاب که بهتازگی با ترجمهای شیوا و خوشخوان به قلم رحمان بوذری و به همت نشر مرکز منتشر شده، خوانشی جدید از این رخداد تاریخی به دست میدهد و بیش از آن تلاش میکند اهمیت کمون پاریس را بهعنوان نوعی نقشه راه مبارزان امروزی پیش نهد. این کتاب یکی از مهمترین آثار منتشرشده در سالهای اخیر درباره کمون پاریس است و از جنبههای مختلفی اهمیت دارد. مهمترین وجه اهمیت این کتاب
تأکید بر شکلهای جایگزین فضای اجتماعی و سیاسی است. نویسنده با ضرورت فرارفتن از شکلهای تاکنون موجود سیاسی یعنی دولت- ملت یا دولت ملی، تاریخ کمون را فارغ از خوانش کمونیسم دولتی شوروی و همچنین ملیگرایی فرانسه تصویر میکند: «مخیلهای که کمون پاریس برای ما به جا میگذارد نه مخیله طبقه متوسط جمهوریخواه ملت فرانسه است نه مخیله جمعگرایی دولتی. «تجملات اشتراکی» نه تجملات بورژوایی فرانسه پیش از آن است نه تجربیات فایدهگرا و جمعگرای دولتی پس از آن که بر نیمه اول قرن بیستم غالب شد» (ص 11).
کریستین راس، متولد ۱۹۵۳ استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه نیویورک است. این پژوهشگر را بیشتر به خاطر آثارش درباره فرهنگ و ادبیات فرانسه در قرون نوزدهم و بیستم میشناسند. او «تجملات اشتراکی» را در سال ۲۰۱۵ نوشته اما پیش از آن، دو کتاب دیگر با نامهای «ظهور و فضای اجتماعی: آرتور رمبو و کمون پاریس» و «مه ۶۸ و زندگیهای پس از مرگ آن» را در سالهای ۱۹۸۸ و ۲۰۰۲ نوشته است. همچنین چندین کتاب از فرانسه به انگلیسی برگردانده که از جمله آنها میتوان به «معلم نادان» ژاک رانسیر اشاره کرد. راس از زمره نظریهپردازان «کمونیسم آنارشیستی» است؛ «نحلهای سیاسی و نظری که مبدع آن کمونارهای پناهجو و همقطارانشان در دهه 1870 در رشتهکوههای ژورا بودند که در بحثهای خود به اجتماعات مرکززدوده، نحوه بهوجودآمدن و نضج آن، و نحوه ارتباط آنها در قالب یک «فدراسیون» و حفظ همبستگی با یکدیگر میپرداختند» (ص 10).
راس در این کتاب تاریخ بازخوانی کمون را یک دهه به عقب میبرد: اواخر دهه 1860 و سالهای پایانی امپراتوری که «تبوتابی در باشگاهها و گردهماییهای کارگران فوران کرد». او این کار را به تأسی از آلن دالوتل انجام میدهد. دالوتل تاریخنگار معاصر فرانسوی در حوزه تاریخ اجتماعی است که کتابش درباره آندره لئو (یکی از زنان کمونار) مبنای ساخت فیلم «کمون پاریس»، اثر پیتر واتکینز است. نقطه خاتمه روایت راس بررسی عمیق اندیشهای است که در دهههای 1870 و 1880 شکل گرفت، وقتی کمونارهای پناهجو و تبعیدی در انگلیس و سوئیس همچون الیزه روکلو، آندره لئو، پل لافارگ، گوستاو لوفرانسه و دیگران با هم ملاقات و با شماری از هواداران و همقطارانشان همچون مارکس، کراپوتکین و ویلیام موریس همکاری میکردند. به این ترتیب او به چیزی میپردازد که خود آن را «زندگیهای پس از مرگ» کمون مینامد.
مترجم در مقدمه کوتاه خود کمون را «نه خاطرهای در عرض خاطرههای دیگر بلکه خاطرهای مقوم رهایی بشریت» میداند که «ابداع سیاسی آن، به تعبیر محبوب راس از مارکس، «نفس هستی و تجربه بالفعل» آن است، یعنی همین که در واقعیت رخ داد». در ادامه به سیاست راس در رجوع به کمون و چیزهای جدیدی که او به تاریخهای متعدد موجود دراینباره اضافه کرده، میپردازد: یکی محتوای تاریخی و دیگری روششناسی خاص راس که دربرگیرنده دو وجه متمایز از ادبیات تاکنون موجود درباره کمون است: ترجیح متون نوشتهشده توسط خود کمونارها بر متون نوشتهشده درباره آنها و تغییر مختصات زمانی و مکانی کمون. تجملات اشتراکی دربرگیرنده پنج فصل و یک مقدمه است و گفتوگویی با نویسنده درباره اهمیت کنونی کمون پاریس نیز پیوست کتاب شده است. فصل اول، با عنوان «فراتر از رژیم سلولی ملتها»، به تصور کمونارها از «جمهوری جهانی» در تقابل با «جهانروایی جمهوریخواهی» میپردازد. همچنین بخشی از این فصل به تشکیل «اتحادیه زنان» در دوران کمون و خواستهها و ماهیت این اتحادیه میپردازد. فصل دوم، با عنوان «تجملات اشتراکی»، به بررسی اندیشههایی اختصاص دارد که در کمون پاریس درباره آموزش و
هنر رواج یافت. ابتدا دیدگاه کمونارها درباره آموزش «جامعالاطراف» یا «جامعالفنون» بررسی میشود که مدتهای مدید جزئی از مجموعه وسیعتر مطالبات طبقه کارگر بود. آنها معتقد به تحصیل رایگان، اجباری و سکولار بودند. راس سپس به طور مشخص سراغ تحولاتی میرود که در فضای کمون درمورد مقام و منزلت هنرمندان روی داد و نیز تشکیل «فدراسیون هنرمندان». فصل سوم، با عنوان «ادبیات شمال»، با شرح سفر پیوتر کراپوتکین به فنلاند، مقارن با کمون پاریس و تجربه ویلیام موریس در ایسلند و دلبستگی او به ادبیات ایسلند و فرهنگ قبایل شمال اروپا شروع میشود و تأثیری که این تجربه بر نحوه نگاه این دو به کمون پاریس گذاشت، یعنی همکاری و تعاون تحت سختترین شرایط. سپس این فصل به نقش اساسی کمون در حیات فکری مارکس میپردازد. مهمترین و مستقیمترین تأثیر شیوههای بدیل کمون برای سازماندهی حیات اقتصادی و اجتماعی بر مارکس این بود که او به هستی بالفعل جوامع بدیل غیرسرمایهسالار بیرون از اروپا توجه کند. بخش پایانی این فصل نیز به بحثی مهم درباره رابطه شهر و روستا در دوران کمون میپردازد. توجه راس بیشتر معطوف به نشاندادن شیوهای است كه به موجب آن تفكر
كمونارها فراتر از هفته خونبار پایانی كمون امتداد یافت و تدقیق شد. در فصل چهارم با عنوان «بذرهای زیر برف» او به زندگی سخت تبعیدیان و روشهای امرار معاش و پیداکردن دوباره یکدیگر و چاپ نشریات و سازماندهی مجدد و نیز شکلگیری جریان «کمونیسم آنارشیستی» میپردازد. از نظر راس مفهوم دولت بیش از حد متمركز كه دوباره بعد از كمون پاریس قدرت را به دست گرفت، نقش زیادی داشت در اینكه تصاویر دموكراسی غیرمتمركز و كمونگرا به طور گسترده در میان سوسیالیستهای دهه 1870 و 1880 اروپا شایع شود.
یکی از منابع الهام اصلی راس در نگارش کتاب «تجملات اشتراکی»، آثار اندیشههای جغرافیای آنارشیستی و بیش از همه آثار الیزه روکلو از نخستین مدافعان کمونیسم آنارشیستی است که طی 20 سال پس از کمون پاریس مجموعه 19 جلدی «جغرافیای عمومی نوین» را تدوین کرد. فصل پنجم و پایانی کتاب، با عنوان «همبستگی»، بازاندیشی در آثار الیزه روکلو، ویلیام موریس و پیوتر کراپوتکین است با تکیه بر سه مفهوم همبستگی، رفاقت و تعاون. راس این سه مفهوم را نه نوعی حساسیت روحی یا اخلاقی بلکه یک راهبرد سیاسی میداند. نویسنده در فصل پایانی مباحثاتی را درباره «كمونگرایی» و كمون بهعنوان «صورت انقلابی آینده» مطرح میكند و نقدهای كراپوتكین را بر میل به ساختن دنیایی خودآیین، درخودبسته و برابریخواه توضیح میدهد. همچنین تفاوت طرز تلقی کمون را مشخصا بین موریس، روکلو و کراپوتکین بررسی میکند. موریس به مدد بررسی محالبودن هنر در نظام سرمایهداری به درك سیاسی- و نهایتا بومشناختی- خاصی رسید كه روكلو و كراپوتكین به مدد علم و مطالعه تاریخ طبیعت به آن رسیدند. معادل تعاون یا همبستگی در نظر موریس «رفاقت» بود: «رفاقت نامی بود كه موریس به آن جنبه از حیات اجتماعی
داد كه در نظام سرمایهداری انكار میشود. الگوی او از رفاقت چیزی شبیه جد و جهد جمعی صنعتگرانی است كه در فرایند كار مشتركشان با هم برابرند. رفاقت وقتی خود را نشان میدهد كه كار خلاقه از قید نظام سرمایهداری آزاد و هر كاری بدل به هنر شود- یعنی لذت آدمی در كار او خود را نشان دهد».(ص 171). راس نقاط اشتراک زیادی بین دوران امروز و دوران کمون پاریس میبیند: فروپاشی بازار کار، رشد اقتصاد غیررسمی و تضعیف نظامهای همبستگی اجتماعی در همه کشورهای فوقتوسعهیافته. او در این كتاب میكوشد رخداد كمون را به گونهای روایت کند كه برخی از مبرمترین مسائل و اهداف سیاسی امروز ما بروز یابد؛ برای مثال ضرورت بازسازی بزنگاه انترناسیونالیستی یا جایگاه هنر و هنرمندان، آینده كار و آموزش، شكل كمونی و نسبت آن با نظریه و عمل بومشناختی. راس عنوان «تجملات اشتراكی» را از «مانیفست فدراسیون هنرمندان» کمون پاریس به قلم اوژن پوتیه، یكی از فعالان سرشناس كمون و شاعر سرود انترناسیونال وام گرفته است: «ما با تشریك مساعی در جهت تجدید حیات خویش كار خواهیم كرد، در جهت میلاد تجملات اشتراكی، و جمهوری جهانی» (ص 53). راس در سادهترین سطح، منظور پوتیه و
رفقای هنرمندش از «تجملات اشتراكی» را چیزی شبیه «زیبایی عمومی» میداند: بهبود فضاهای عمومی در هر شهر و روستا، حق همه افراد به زندگی و كار در محیطی خوشایند. اگر قرار باشد زیبایی نه فقط در سالنهای خصوصی بلكه بهراستی در فضاهای عمومی شكوفا شود، با هنری روبهروییم كه كاملا در زندگی روزمره ادغام شده است. این یعنی تغییر شكل مختصات زیباشناختی كل جامعه. او کمون را با تعبیر ژاک رانسیر «بازتوزیع کامل قلمرو محسوسها» میداند: با خلق شیوههایی برای قاببندی یا قرائت یا مشارکت در لحظه مداخله کمون که پس از آن قاب ادراک را دگرگون میکند و عرصه ممکنات را میگشاید. به زعم راس عبارت «تجملات اشتراكی» جنبهای جدلی هم دارد. طرح آن برای خنثیكردن تصویر «فلاكت» زندگی در دوران كمون بود كه مقامات ورسای هر روز در حومه فرانسه در بوق و كرنا میكردند. به زعم او «تجملات اشتراكی» به جنگ این تبلیغات آمد، آن هم به مدد تصویر برابری در وفور نعمت، جهانی كه در آن هركس سهم خود را از بهترین چیزها دارد (ص 191).
در صدوپنجاهمین سالگرد «کمون پاریس» به سر میبریم؛ قیامی کارگری در بهار سال 1871 که به مدت هفتادودو روز شهر پاریس را به کمونی خودمختار با سازماندهی آزاد حیات اجتماعی براساس اصول همکاری و تعاون تبدیل کرد. در طول یک قرن و نیم پس از این رخداد منحصربهفرد تاریخی و پایان خونبار آن گروهها و احزاب مختلف که مدعی نمایندگی کارگران و مردم بودهاند، همواره کمون را به انحای گوناگون گرامی داشته و خود را پایبند به این جمله مارکس در رساله ستایشانگیزش از کمون، «جنگ داخلی در فرانسه»، نشان دادهاند: «پاریس کارگران و کمونِ آن تا ابد در مقام منادی باشکوه جامعهای جدید بلندآوازه خواهد ماند». در این روایت کمون بهعنوان اولین تجربه از «حکومت کارگران» در نظر گرفته میشود؛ آنگونه که عموما درتاریخنگاری اتحاد جماهیر شوروی بیان میشد. معروف است که لنین در روز هفتادوسوم پس از پیروزی انقلاب اکتبر مقابل کاخ زمستانی سنپترزبورگ زیر بارش برف رقصید. او با این کار میخواست این پیام را بدهد که اکتبر رسالت انقلاب ناکام کمون پاریس را به پایان رسانده است. اینکه چرا انقلاب روسیه خود نهایتا فروپاشید و تفاوتهای ماهوی آن با دوره کوتاهمدت
کمون پاریس تاکنون محل نقد و بررسی فراوان متفکران مارکسیست بوده است. اما تجربه کمون پاریس امروز چه حرفی برای گفتن دارد و فراتر از پرداختن به یک مناسبت تقویمی آیا میتواند به کار وضعیت کنونی ما بیاید؟. متفکرانی که بیشتر متأثر از گرایشهای آنارشیستی حاضر در کمون هستند، تجربه کمون و حکومت خودمختارانه و همیارانه کارگران را یکسره از مدل «دولتگرای» اتحاد جماهیر شوروی متفاوت میدانند. از جمله این متفکران میتوان به ژاک رانسیر و کریستین راس اشاره کرد. راس در کتاب «تجملات اشتراکی» میکوشد عناصر مخیلهای را گرد آورد که موجب وقوع رخداد کمون پاریس 1871 شد و پس از آن نیز دوام آورد، مخیلهای که به پیروی از خود کمونارها آن را «تجملات اشتراکی» مینامد. این کتاب که بهتازگی با ترجمهای شیوا و خوشخوان به قلم رحمان بوذری و به همت نشر مرکز منتشر شده، خوانشی جدید از این رخداد تاریخی به دست میدهد و بیش از آن تلاش میکند اهمیت کمون پاریس را بهعنوان نوعی نقشه راه مبارزان امروزی پیش نهد. این کتاب یکی از مهمترین آثار منتشرشده در سالهای اخیر درباره کمون پاریس است و از جنبههای مختلفی اهمیت دارد. مهمترین وجه اهمیت این کتاب
تأکید بر شکلهای جایگزین فضای اجتماعی و سیاسی است. نویسنده با ضرورت فرارفتن از شکلهای تاکنون موجود سیاسی یعنی دولت- ملت یا دولت ملی، تاریخ کمون را فارغ از خوانش کمونیسم دولتی شوروی و همچنین ملیگرایی فرانسه تصویر میکند: «مخیلهای که کمون پاریس برای ما به جا میگذارد نه مخیله طبقه متوسط جمهوریخواه ملت فرانسه است نه مخیله جمعگرایی دولتی. «تجملات اشتراکی» نه تجملات بورژوایی فرانسه پیش از آن است نه تجربیات فایدهگرا و جمعگرای دولتی پس از آن که بر نیمه اول قرن بیستم غالب شد» (ص 11).
کریستین راس، متولد ۱۹۵۳ استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه نیویورک است. این پژوهشگر را بیشتر به خاطر آثارش درباره فرهنگ و ادبیات فرانسه در قرون نوزدهم و بیستم میشناسند. او «تجملات اشتراکی» را در سال ۲۰۱۵ نوشته اما پیش از آن، دو کتاب دیگر با نامهای «ظهور و فضای اجتماعی: آرتور رمبو و کمون پاریس» و «مه ۶۸ و زندگیهای پس از مرگ آن» را در سالهای ۱۹۸۸ و ۲۰۰۲ نوشته است. همچنین چندین کتاب از فرانسه به انگلیسی برگردانده که از جمله آنها میتوان به «معلم نادان» ژاک رانسیر اشاره کرد. راس از زمره نظریهپردازان «کمونیسم آنارشیستی» است؛ «نحلهای سیاسی و نظری که مبدع آن کمونارهای پناهجو و همقطارانشان در دهه 1870 در رشتهکوههای ژورا بودند که در بحثهای خود به اجتماعات مرکززدوده، نحوه بهوجودآمدن و نضج آن، و نحوه ارتباط آنها در قالب یک «فدراسیون» و حفظ همبستگی با یکدیگر میپرداختند» (ص 10).
راس در این کتاب تاریخ بازخوانی کمون را یک دهه به عقب میبرد: اواخر دهه 1860 و سالهای پایانی امپراتوری که «تبوتابی در باشگاهها و گردهماییهای کارگران فوران کرد». او این کار را به تأسی از آلن دالوتل انجام میدهد. دالوتل تاریخنگار معاصر فرانسوی در حوزه تاریخ اجتماعی است که کتابش درباره آندره لئو (یکی از زنان کمونار) مبنای ساخت فیلم «کمون پاریس»، اثر پیتر واتکینز است. نقطه خاتمه روایت راس بررسی عمیق اندیشهای است که در دهههای 1870 و 1880 شکل گرفت، وقتی کمونارهای پناهجو و تبعیدی در انگلیس و سوئیس همچون الیزه روکلو، آندره لئو، پل لافارگ، گوستاو لوفرانسه و دیگران با هم ملاقات و با شماری از هواداران و همقطارانشان همچون مارکس، کراپوتکین و ویلیام موریس همکاری میکردند. به این ترتیب او به چیزی میپردازد که خود آن را «زندگیهای پس از مرگ» کمون مینامد.
مترجم در مقدمه کوتاه خود کمون را «نه خاطرهای در عرض خاطرههای دیگر بلکه خاطرهای مقوم رهایی بشریت» میداند که «ابداع سیاسی آن، به تعبیر محبوب راس از مارکس، «نفس هستی و تجربه بالفعل» آن است، یعنی همین که در واقعیت رخ داد». در ادامه به سیاست راس در رجوع به کمون و چیزهای جدیدی که او به تاریخهای متعدد موجود دراینباره اضافه کرده، میپردازد: یکی محتوای تاریخی و دیگری روششناسی خاص راس که دربرگیرنده دو وجه متمایز از ادبیات تاکنون موجود درباره کمون است: ترجیح متون نوشتهشده توسط خود کمونارها بر متون نوشتهشده درباره آنها و تغییر مختصات زمانی و مکانی کمون. تجملات اشتراکی دربرگیرنده پنج فصل و یک مقدمه است و گفتوگویی با نویسنده درباره اهمیت کنونی کمون پاریس نیز پیوست کتاب شده است. فصل اول، با عنوان «فراتر از رژیم سلولی ملتها»، به تصور کمونارها از «جمهوری جهانی» در تقابل با «جهانروایی جمهوریخواهی» میپردازد. همچنین بخشی از این فصل به تشکیل «اتحادیه زنان» در دوران کمون و خواستهها و ماهیت این اتحادیه میپردازد. فصل دوم، با عنوان «تجملات اشتراکی»، به بررسی اندیشههایی اختصاص دارد که در کمون پاریس درباره آموزش و
هنر رواج یافت. ابتدا دیدگاه کمونارها درباره آموزش «جامعالاطراف» یا «جامعالفنون» بررسی میشود که مدتهای مدید جزئی از مجموعه وسیعتر مطالبات طبقه کارگر بود. آنها معتقد به تحصیل رایگان، اجباری و سکولار بودند. راس سپس به طور مشخص سراغ تحولاتی میرود که در فضای کمون درمورد مقام و منزلت هنرمندان روی داد و نیز تشکیل «فدراسیون هنرمندان». فصل سوم، با عنوان «ادبیات شمال»، با شرح سفر پیوتر کراپوتکین به فنلاند، مقارن با کمون پاریس و تجربه ویلیام موریس در ایسلند و دلبستگی او به ادبیات ایسلند و فرهنگ قبایل شمال اروپا شروع میشود و تأثیری که این تجربه بر نحوه نگاه این دو به کمون پاریس گذاشت، یعنی همکاری و تعاون تحت سختترین شرایط. سپس این فصل به نقش اساسی کمون در حیات فکری مارکس میپردازد. مهمترین و مستقیمترین تأثیر شیوههای بدیل کمون برای سازماندهی حیات اقتصادی و اجتماعی بر مارکس این بود که او به هستی بالفعل جوامع بدیل غیرسرمایهسالار بیرون از اروپا توجه کند. بخش پایانی این فصل نیز به بحثی مهم درباره رابطه شهر و روستا در دوران کمون میپردازد. توجه راس بیشتر معطوف به نشاندادن شیوهای است كه به موجب آن تفكر
كمونارها فراتر از هفته خونبار پایانی كمون امتداد یافت و تدقیق شد. در فصل چهارم با عنوان «بذرهای زیر برف» او به زندگی سخت تبعیدیان و روشهای امرار معاش و پیداکردن دوباره یکدیگر و چاپ نشریات و سازماندهی مجدد و نیز شکلگیری جریان «کمونیسم آنارشیستی» میپردازد. از نظر راس مفهوم دولت بیش از حد متمركز كه دوباره بعد از كمون پاریس قدرت را به دست گرفت، نقش زیادی داشت در اینكه تصاویر دموكراسی غیرمتمركز و كمونگرا به طور گسترده در میان سوسیالیستهای دهه 1870 و 1880 اروپا شایع شود.
یکی از منابع الهام اصلی راس در نگارش کتاب «تجملات اشتراکی»، آثار اندیشههای جغرافیای آنارشیستی و بیش از همه آثار الیزه روکلو از نخستین مدافعان کمونیسم آنارشیستی است که طی 20 سال پس از کمون پاریس مجموعه 19 جلدی «جغرافیای عمومی نوین» را تدوین کرد. فصل پنجم و پایانی کتاب، با عنوان «همبستگی»، بازاندیشی در آثار الیزه روکلو، ویلیام موریس و پیوتر کراپوتکین است با تکیه بر سه مفهوم همبستگی، رفاقت و تعاون. راس این سه مفهوم را نه نوعی حساسیت روحی یا اخلاقی بلکه یک راهبرد سیاسی میداند. نویسنده در فصل پایانی مباحثاتی را درباره «كمونگرایی» و كمون بهعنوان «صورت انقلابی آینده» مطرح میكند و نقدهای كراپوتكین را بر میل به ساختن دنیایی خودآیین، درخودبسته و برابریخواه توضیح میدهد. همچنین تفاوت طرز تلقی کمون را مشخصا بین موریس، روکلو و کراپوتکین بررسی میکند. موریس به مدد بررسی محالبودن هنر در نظام سرمایهداری به درك سیاسی- و نهایتا بومشناختی- خاصی رسید كه روكلو و كراپوتكین به مدد علم و مطالعه تاریخ طبیعت به آن رسیدند. معادل تعاون یا همبستگی در نظر موریس «رفاقت» بود: «رفاقت نامی بود كه موریس به آن جنبه از حیات اجتماعی
داد كه در نظام سرمایهداری انكار میشود. الگوی او از رفاقت چیزی شبیه جد و جهد جمعی صنعتگرانی است كه در فرایند كار مشتركشان با هم برابرند. رفاقت وقتی خود را نشان میدهد كه كار خلاقه از قید نظام سرمایهداری آزاد و هر كاری بدل به هنر شود- یعنی لذت آدمی در كار او خود را نشان دهد».(ص 171). راس نقاط اشتراک زیادی بین دوران امروز و دوران کمون پاریس میبیند: فروپاشی بازار کار، رشد اقتصاد غیررسمی و تضعیف نظامهای همبستگی اجتماعی در همه کشورهای فوقتوسعهیافته. او در این كتاب میكوشد رخداد كمون را به گونهای روایت کند كه برخی از مبرمترین مسائل و اهداف سیاسی امروز ما بروز یابد؛ برای مثال ضرورت بازسازی بزنگاه انترناسیونالیستی یا جایگاه هنر و هنرمندان، آینده كار و آموزش، شكل كمونی و نسبت آن با نظریه و عمل بومشناختی. راس عنوان «تجملات اشتراكی» را از «مانیفست فدراسیون هنرمندان» کمون پاریس به قلم اوژن پوتیه، یكی از فعالان سرشناس كمون و شاعر سرود انترناسیونال وام گرفته است: «ما با تشریك مساعی در جهت تجدید حیات خویش كار خواهیم كرد، در جهت میلاد تجملات اشتراكی، و جمهوری جهانی» (ص 53). راس در سادهترین سطح، منظور پوتیه و
رفقای هنرمندش از «تجملات اشتراكی» را چیزی شبیه «زیبایی عمومی» میداند: بهبود فضاهای عمومی در هر شهر و روستا، حق همه افراد به زندگی و كار در محیطی خوشایند. اگر قرار باشد زیبایی نه فقط در سالنهای خصوصی بلكه بهراستی در فضاهای عمومی شكوفا شود، با هنری روبهروییم كه كاملا در زندگی روزمره ادغام شده است. این یعنی تغییر شكل مختصات زیباشناختی كل جامعه. او کمون را با تعبیر ژاک رانسیر «بازتوزیع کامل قلمرو محسوسها» میداند: با خلق شیوههایی برای قاببندی یا قرائت یا مشارکت در لحظه مداخله کمون که پس از آن قاب ادراک را دگرگون میکند و عرصه ممکنات را میگشاید. به زعم راس عبارت «تجملات اشتراكی» جنبهای جدلی هم دارد. طرح آن برای خنثیكردن تصویر «فلاكت» زندگی در دوران كمون بود كه مقامات ورسای هر روز در حومه فرانسه در بوق و كرنا میكردند. به زعم او «تجملات اشتراكی» به جنگ این تبلیغات آمد، آن هم به مدد تصویر برابری در وفور نعمت، جهانی كه در آن هركس سهم خود را از بهترین چیزها دارد (ص 191).