رنگباختگی آزادی
شرق: «من هرگز شکنجهگر شما نخواهم بود. ای کاش آسیبی به هیچکدامتان نرسد و باید خدمتتان عرض کنم که با شما اصلا خصومتی ندارم، اصلا و ابدا. راهحل این مشکل خیلی ساده است؛ هرکدام از ما میرود توی پیله خودش و کاری به کسی ندارد. شما اینجا، شما هم اینطرف و من هم آنجا. مثل سربازهایی که میروند سر پستشان، ما هم میرویم. حرف هم نباید بزنیم. دریغ از یک کلمه. اصلا هم سخت نیست، خودمان به تنهایی دلمشغولی داریم که میتوانیم با خودمان باشیم. به گمانم آنقدر فکر در سر دارم که میتواند ده هزار سال مرا به خودش مشغول کند.» این یکی از دیالوگهای نمایشنامه «پشت درهای بسته» ژان پل سارتر است که مدتی پیش با ترجمه امیرحامد دولتآبادفراهانی در نشر کتاب پارسه منتشر شد. این نمایشنامه، مثل خیلی دیگر از آثار سارتر، پیش از این با نامهای مختلف به فارسی ترجمه شده بود. سه سال پس از انتشار این اثر، مصطفی فرزانه با نام «دوزخ» این کتاب را ترجمه کرد و دههای بعد هم صدیق آذر آن را با عنوان «خلوتگاه» ترجمه و منتشر کرد. بعدتر چندین ترجمه دیگر هم از این اثر منتشر شد. مترجم کتاب در بخشی از توضیحاتش درباره عنوان این اثر، به این نکته اشاره
میکند که ابوالحسن نجفی در «ادبیات چیست؟»، عنوان این اثر سارتر را «پشت درهای بسته» ترجمه کرده است. او نوشته: «نمیدانم نجفی علامتهای جمع را آگاهانه به در افزوده است یا خیر، اما هرچه هست نشان از دقت بالای ایشان دارد. متأسفانه سایر مترجمان فضای نمایشنامه را فقط و فقط منحصر کردهاند به همان اتاق و بس و یکی آن را دوزخ نامیده و دیگری خلوتکده و گویا حواسشان نبوده در پرشمار اتاق دیگر هم همین اتفاق در حال رخدادن است. این اتاق اصلا تن و کالبد خود آدم است که این جهنم هر لحظه در آن شکل میگیرد».
«پشت درهای بسته»، از آثار مهم سارتر است که در سال 1945 نوشته شده است. به اعتقاد مترجم، این نمایشنامه جسورانهترین اثر سارتر است که در آن به جهان پس از مرگ قدم میگذارد یعنی جایی که کمتر نویسندهای به سراغش رفته است. «سارتر در این نمایشنامه تمامی اصول و قواعد اجتماعی را زیر پا میگذارد و متهورانه نوشته خویش را روی کاغذ میآورد. پشت درهای بسته بیشک از شگرفترین آثار سارتر است». مترجم اثر توضیح میدهد که این نمایشنامه اثری محدود به یک اتاق خاص در جهنم نیست، بلکه سارتر کوشیده است تا این اتاق را به همهجا تعمیم دهد. نمایشنامه سه شخصیت دارد که در واقع سه انسانی هستند که هریک از گوشهای از جهان به جهنم رانده شدهاند. در میان صحبتهای آنها، از طبقات و راهروهای مشابه دیگری حرف زده میشود که نشان میدهد وضعیت حاکم بر اتاق تنها محدود به همین اتاق نیست و در جاهای دیگر هم همین شرایط وجود دارد.
مترجم نمایشنامه یکی از ویژگیهای شاخص این نمایشنامه را «صحنهسازی» میداند و مینویسد: «شگرفی دیگر اثر در همین نکته نهفته است. اگر نمایش را با دقت الوهی در نظر بگیریم مشاهده میکنیم که در آن وحدت نمایش -که ارسطو از آن سخن به میان آورده- حفظ شده است، کل نمایش در یک مکان و یک روز بهخصوص اتفاق میافتد و اتفاقات نمایش هم به همین منوال حول یک محور میچرخد. اما اگر از جنبهای دیگر، یعنی وقت زمینی به آن بنگریم ملاحظه میشود که وحدت سهگانه رعایت نشده است. آن یک ساعت نمایش به وقت زمینی چندین و چند ماه طول میکشد، مکان نمایش هم از جهنم به نقاط مختلف زمین در تغییر است و جدای از داستان کلی نمایش، چند داستانک کوتاه هم که بیربط با
خط مشی نیستند وارد جریان میشوند». مترجم درباره زبان اثر هم این توضیح را داده که سارتر در این نمایشنامه از زبان عامیانه و گفتاری استفاده نکرده و زبانی رسمی و تا حدی شاعرانه به کار گرفته است. او میگوید زبان این اثر در عین اینکه زبانی امروزی است اما زبانی نیست که مردم عادی با آن صحبت میکنند. تفکر سارتر در این نمایشنامه او نیز دیده میشود و در اینجا هم بحث آزادی، مسئولیت و ضرورت مطرح شده است: «نمایش پشت درهای بسته هم از این قاعده مستثنا نیست و تمام اثر، حول محور آزادی انسان میچرخد. او در این نمایش موقعیتی خلق میکند که آزادی دیگر معنایی ندارد و این رنگباختگی آزادی، بیش از پیش خود را بر آدمهای نمایش عیان میکند و آنها را به مرز جنون میرساند. سارتر در این اثر جسورانه خود، آدمهای نمایش را به نوعی صرفا در موقعیت قرار نمیدهد، بلکه خود آنها را به موقعیت تبدیل کرده و کش و قوسهای اثر را بر سر همین موقعیتهای خلقشده پیاده میکند».
شرق: «من هرگز شکنجهگر شما نخواهم بود. ای کاش آسیبی به هیچکدامتان نرسد و باید خدمتتان عرض کنم که با شما اصلا خصومتی ندارم، اصلا و ابدا. راهحل این مشکل خیلی ساده است؛ هرکدام از ما میرود توی پیله خودش و کاری به کسی ندارد. شما اینجا، شما هم اینطرف و من هم آنجا. مثل سربازهایی که میروند سر پستشان، ما هم میرویم. حرف هم نباید بزنیم. دریغ از یک کلمه. اصلا هم سخت نیست، خودمان به تنهایی دلمشغولی داریم که میتوانیم با خودمان باشیم. به گمانم آنقدر فکر در سر دارم که میتواند ده هزار سال مرا به خودش مشغول کند.» این یکی از دیالوگهای نمایشنامه «پشت درهای بسته» ژان پل سارتر است که مدتی پیش با ترجمه امیرحامد دولتآبادفراهانی در نشر کتاب پارسه منتشر شد. این نمایشنامه، مثل خیلی دیگر از آثار سارتر، پیش از این با نامهای مختلف به فارسی ترجمه شده بود. سه سال پس از انتشار این اثر، مصطفی فرزانه با نام «دوزخ» این کتاب را ترجمه کرد و دههای بعد هم صدیق آذر آن را با عنوان «خلوتگاه» ترجمه و منتشر کرد. بعدتر چندین ترجمه دیگر هم از این اثر منتشر شد. مترجم کتاب در بخشی از توضیحاتش درباره عنوان این اثر، به این نکته اشاره
میکند که ابوالحسن نجفی در «ادبیات چیست؟»، عنوان این اثر سارتر را «پشت درهای بسته» ترجمه کرده است. او نوشته: «نمیدانم نجفی علامتهای جمع را آگاهانه به در افزوده است یا خیر، اما هرچه هست نشان از دقت بالای ایشان دارد. متأسفانه سایر مترجمان فضای نمایشنامه را فقط و فقط منحصر کردهاند به همان اتاق و بس و یکی آن را دوزخ نامیده و دیگری خلوتکده و گویا حواسشان نبوده در پرشمار اتاق دیگر هم همین اتفاق در حال رخدادن است. این اتاق اصلا تن و کالبد خود آدم است که این جهنم هر لحظه در آن شکل میگیرد».
«پشت درهای بسته»، از آثار مهم سارتر است که در سال 1945 نوشته شده است. به اعتقاد مترجم، این نمایشنامه جسورانهترین اثر سارتر است که در آن به جهان پس از مرگ قدم میگذارد یعنی جایی که کمتر نویسندهای به سراغش رفته است. «سارتر در این نمایشنامه تمامی اصول و قواعد اجتماعی را زیر پا میگذارد و متهورانه نوشته خویش را روی کاغذ میآورد. پشت درهای بسته بیشک از شگرفترین آثار سارتر است». مترجم اثر توضیح میدهد که این نمایشنامه اثری محدود به یک اتاق خاص در جهنم نیست، بلکه سارتر کوشیده است تا این اتاق را به همهجا تعمیم دهد. نمایشنامه سه شخصیت دارد که در واقع سه انسانی هستند که هریک از گوشهای از جهان به جهنم رانده شدهاند. در میان صحبتهای آنها، از طبقات و راهروهای مشابه دیگری حرف زده میشود که نشان میدهد وضعیت حاکم بر اتاق تنها محدود به همین اتاق نیست و در جاهای دیگر هم همین شرایط وجود دارد.
مترجم نمایشنامه یکی از ویژگیهای شاخص این نمایشنامه را «صحنهسازی» میداند و مینویسد: «شگرفی دیگر اثر در همین نکته نهفته است. اگر نمایش را با دقت الوهی در نظر بگیریم مشاهده میکنیم که در آن وحدت نمایش -که ارسطو از آن سخن به میان آورده- حفظ شده است، کل نمایش در یک مکان و یک روز بهخصوص اتفاق میافتد و اتفاقات نمایش هم به همین منوال حول یک محور میچرخد. اما اگر از جنبهای دیگر، یعنی وقت زمینی به آن بنگریم ملاحظه میشود که وحدت سهگانه رعایت نشده است. آن یک ساعت نمایش به وقت زمینی چندین و چند ماه طول میکشد، مکان نمایش هم از جهنم به نقاط مختلف زمین در تغییر است و جدای از داستان کلی نمایش، چند داستانک کوتاه هم که بیربط با
خط مشی نیستند وارد جریان میشوند». مترجم درباره زبان اثر هم این توضیح را داده که سارتر در این نمایشنامه از زبان عامیانه و گفتاری استفاده نکرده و زبانی رسمی و تا حدی شاعرانه به کار گرفته است. او میگوید زبان این اثر در عین اینکه زبانی امروزی است اما زبانی نیست که مردم عادی با آن صحبت میکنند. تفکر سارتر در این نمایشنامه او نیز دیده میشود و در اینجا هم بحث آزادی، مسئولیت و ضرورت مطرح شده است: «نمایش پشت درهای بسته هم از این قاعده مستثنا نیست و تمام اثر، حول محور آزادی انسان میچرخد. او در این نمایش موقعیتی خلق میکند که آزادی دیگر معنایی ندارد و این رنگباختگی آزادی، بیش از پیش خود را بر آدمهای نمایش عیان میکند و آنها را به مرز جنون میرساند. سارتر در این اثر جسورانه خود، آدمهای نمایش را به نوعی صرفا در موقعیت قرار نمیدهد، بلکه خود آنها را به موقعیت تبدیل کرده و کش و قوسهای اثر را بر سر همین موقعیتهای خلقشده پیاده میکند».