|

روسیه و اتحادیه اروپا؛ کدام‌یک از دیگری دور می‌شود؟

احمد وخشیته. استاد دانشگاه ملی اوراسیا

روابط روسیه و اتحادیه اروپا بیش از هر زمان دیگری در سه دهه گذشته بغرنج شده و به نظر می‌رسد ازآنجایی‌که هریک از طرفین شرایط بدتری را متصور نیستند، عزم جدی برای بازسازی آن ندارند. البته در میانه این شرایط، هرکدام از طرفین، اقدامات دیگری را زمینه‌ساز تنش‌ها می‌خواند و انگشت اتهام را به‌سوی دیگری می‌گیرد که در مسیر شکننده‌شدن روابط گام برداشته است؛ اما مهم‌تر از اینکه چه کسی در شکل‌گیری وضعیت موجود مقصر است، این موضوع اهمیت دارد که اکنون چه وضعیتی بر روابط مسکو-بروکسل حکم‌فرما است و چه سناریوهایی در مقابل روابط تیره روسیه و قاره سبز وجود دارد.

اگرچه با ظهور ویروس کرونا، رقابتی میان دولت‌های غربی و روسیه و چین شکل گرفت و هریک درصدد بودند توانایی خود در کنترل این اپیدمی را به نحوی به معنای ناتوانی طرف مقابل قرائت کنند؛ اما آنچه سنگ بنای شکننده‌شدن روابط میان روسیه و اتحادیه اروپا شد، موضوع آلکسی ناوالنی بود؛ روسیه از اساس مسمومیت او را رد کرد و آلمان علت این اتفاق را مسمومیت عنوان کرد و در رأس این مواضع، آنگلا مرکل، صدراعظم این کشور، از تلاش به قتل با ماده زهری سخن گفت؛ بااین‌حال شکنندگی در روابط روسیه و اتحادیه اروپا از زمان به‌قدرت‌رسیدن جو بایدن به اوج خود رسید؛ از یک‌سو ائتلاف یوروآتلانتیک احیا شد و از سمت دیگر مواضع مشترک و همسویی علیه روسیه به‌واسطه موضوع ناوالنی مطرح شد. هنوز اندکی از آشفتگی روابط به‌دنبال این مسائل نگذشته بود که آتش زیر خاکستر تنش در شرق اوکراین زبانه کشید و به‌دنبال آن ائتلاف غرب، فشار سیاسی جدی‌تر را بر مسکو وارد کرد.
مسکو سخنان مرکل و تلاش‌های او برای توسعه تحریم‌های ضد روسی را ضربه‌ای از پشت می‌داند که به گسست روابط ویژه میان روسیه و آلمان منجر شد تا نه‌تنها روابط کرملین با برلین بلکه با اتحادیه وارد دورانی سخت شود. کرمیلن معتقد است ناوالنی و طرفداران او، عروسک‌های غرب هستند و از سوی دیگر کشورهای منطقه یوروآتلانتیک بر کلیدواژه‌های حقوق بشر، دموکراسی و آزادی تأکید دارند و دولت پوتین را به فقدان ارزش‌های لیبرالیسم محکوم می‌کنند.
در میان این تنش‌ها، حتی مذاکرات جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم نتوانست از اصطکاک میان مسکو و بروکسل بکاهد که سیل اخراج دیپلمات‌های روس و پاسخ محکم کرمیلن، مصداق بارز این شکاف سیاسی است. بورل هنگامی که به مسکو سفر کرد به این موضوع اشاره داشت که من در این سفر به‌دنبال آن هستم تا ببینم آیا مقامات روسی به‌دنبال حل اختلافات و مقابله با پویایی منفی در روابط هستند؛ اما در اینجا به نظر می‌رسد یک تفاوت دیدگاه وجود دارد که روابط را در یک دوراهی قرار می‌دهد که ریشه در این پرسش دارد: اساسا کدام طرف از دیگری دور می‌شود و تهدیدی برای منافع سوی دیگر به‌شمار می‌آید؟
گزاف نیست اگر بگوییم که سال ۲۰۲۰ برای روسیه یادآور حوادث شوروی بود؛ بحران سیاسی در بلاروس، بحران قره‌باغ، تنش در اوکراین، موضوع ناوالنی و رویارویی مستقیم با غرب؛ باید توجه کنیم که برآیند همه این موضوعات نگرانی‌های بسیار جدی را برای مسکو فراهم کرده است. اگر از زوایه کرملین به این شرایط نگاه کنیم، این غرب است که هر روز از روسیه دور می‌شود؛ چراکه از هنگامی که کشورهای باقی‌مانده از شوروی در حوزه بالتیک به اتحادیه اروپا پیوستند، سیاست‌گذاری علنی ضد روسی در آنها دنبال می‌شود و این در حالی است که شهروندان روس بسیاری در این کشورها زندگی می‌کنند؛ اما در مقابل، اتحادیه اروپا رفتار روسیه را بلندپروازنه و جاه‌طلبانه می‌داند که به دنبال گسترش نفوذ خود در مرزهای شرقی این اتحادیه است و به باور آنها این کرملین است که با سرعت در‌حال دورشدن از منافع اتحادیه است و می‌کوشد به‌واسطه وضع تحریم‌ها، این رفتار را کنترل کند. به‌هرحال بهار ۲۰۲۱ در روابط روسیه و اتحادیه اروپا، نمایشی از دو قرائت متفاوت از یک پرسش است که به اصطکاک و واگرایی جدی میان آنها منجر شده است.
همچنین باید به نقش ایالات متحده در موازنه این روابط نیز توجه کرد؛ ازاین‌رو دیدار پیش‌روی پوتین و بایدن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که می‌تواند بر روابط مسکو و بروکسل نیز تأثیر بگذارد و در این شرایط اتحادیه هم به‌دنبال امتیازهایی از این دیدار است؛ شاید همین موضوع نیز سبب شده صدراعظم اتریش پیشنهاد بدهد که این دیدار در وین برگزار شود.

روابط روسیه و اتحادیه اروپا بیش از هر زمان دیگری در سه دهه گذشته بغرنج شده و به نظر می‌رسد ازآنجایی‌که هریک از طرفین شرایط بدتری را متصور نیستند، عزم جدی برای بازسازی آن ندارند. البته در میانه این شرایط، هرکدام از طرفین، اقدامات دیگری را زمینه‌ساز تنش‌ها می‌خواند و انگشت اتهام را به‌سوی دیگری می‌گیرد که در مسیر شکننده‌شدن روابط گام برداشته است؛ اما مهم‌تر از اینکه چه کسی در شکل‌گیری وضعیت موجود مقصر است، این موضوع اهمیت دارد که اکنون چه وضعیتی بر روابط مسکو-بروکسل حکم‌فرما است و چه سناریوهایی در مقابل روابط تیره روسیه و قاره سبز وجود دارد.

اگرچه با ظهور ویروس کرونا، رقابتی میان دولت‌های غربی و روسیه و چین شکل گرفت و هریک درصدد بودند توانایی خود در کنترل این اپیدمی را به نحوی به معنای ناتوانی طرف مقابل قرائت کنند؛ اما آنچه سنگ بنای شکننده‌شدن روابط میان روسیه و اتحادیه اروپا شد، موضوع آلکسی ناوالنی بود؛ روسیه از اساس مسمومیت او را رد کرد و آلمان علت این اتفاق را مسمومیت عنوان کرد و در رأس این مواضع، آنگلا مرکل، صدراعظم این کشور، از تلاش به قتل با ماده زهری سخن گفت؛ بااین‌حال شکنندگی در روابط روسیه و اتحادیه اروپا از زمان به‌قدرت‌رسیدن جو بایدن به اوج خود رسید؛ از یک‌سو ائتلاف یوروآتلانتیک احیا شد و از سمت دیگر مواضع مشترک و همسویی علیه روسیه به‌واسطه موضوع ناوالنی مطرح شد. هنوز اندکی از آشفتگی روابط به‌دنبال این مسائل نگذشته بود که آتش زیر خاکستر تنش در شرق اوکراین زبانه کشید و به‌دنبال آن ائتلاف غرب، فشار سیاسی جدی‌تر را بر مسکو وارد کرد.
مسکو سخنان مرکل و تلاش‌های او برای توسعه تحریم‌های ضد روسی را ضربه‌ای از پشت می‌داند که به گسست روابط ویژه میان روسیه و آلمان منجر شد تا نه‌تنها روابط کرملین با برلین بلکه با اتحادیه وارد دورانی سخت شود. کرمیلن معتقد است ناوالنی و طرفداران او، عروسک‌های غرب هستند و از سوی دیگر کشورهای منطقه یوروآتلانتیک بر کلیدواژه‌های حقوق بشر، دموکراسی و آزادی تأکید دارند و دولت پوتین را به فقدان ارزش‌های لیبرالیسم محکوم می‌کنند.
در میان این تنش‌ها، حتی مذاکرات جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم نتوانست از اصطکاک میان مسکو و بروکسل بکاهد که سیل اخراج دیپلمات‌های روس و پاسخ محکم کرمیلن، مصداق بارز این شکاف سیاسی است. بورل هنگامی که به مسکو سفر کرد به این موضوع اشاره داشت که من در این سفر به‌دنبال آن هستم تا ببینم آیا مقامات روسی به‌دنبال حل اختلافات و مقابله با پویایی منفی در روابط هستند؛ اما در اینجا به نظر می‌رسد یک تفاوت دیدگاه وجود دارد که روابط را در یک دوراهی قرار می‌دهد که ریشه در این پرسش دارد: اساسا کدام طرف از دیگری دور می‌شود و تهدیدی برای منافع سوی دیگر به‌شمار می‌آید؟
گزاف نیست اگر بگوییم که سال ۲۰۲۰ برای روسیه یادآور حوادث شوروی بود؛ بحران سیاسی در بلاروس، بحران قره‌باغ، تنش در اوکراین، موضوع ناوالنی و رویارویی مستقیم با غرب؛ باید توجه کنیم که برآیند همه این موضوعات نگرانی‌های بسیار جدی را برای مسکو فراهم کرده است. اگر از زوایه کرملین به این شرایط نگاه کنیم، این غرب است که هر روز از روسیه دور می‌شود؛ چراکه از هنگامی که کشورهای باقی‌مانده از شوروی در حوزه بالتیک به اتحادیه اروپا پیوستند، سیاست‌گذاری علنی ضد روسی در آنها دنبال می‌شود و این در حالی است که شهروندان روس بسیاری در این کشورها زندگی می‌کنند؛ اما در مقابل، اتحادیه اروپا رفتار روسیه را بلندپروازنه و جاه‌طلبانه می‌داند که به دنبال گسترش نفوذ خود در مرزهای شرقی این اتحادیه است و به باور آنها این کرملین است که با سرعت در‌حال دورشدن از منافع اتحادیه است و می‌کوشد به‌واسطه وضع تحریم‌ها، این رفتار را کنترل کند. به‌هرحال بهار ۲۰۲۱ در روابط روسیه و اتحادیه اروپا، نمایشی از دو قرائت متفاوت از یک پرسش است که به اصطکاک و واگرایی جدی میان آنها منجر شده است.
همچنین باید به نقش ایالات متحده در موازنه این روابط نیز توجه کرد؛ ازاین‌رو دیدار پیش‌روی پوتین و بایدن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که می‌تواند بر روابط مسکو و بروکسل نیز تأثیر بگذارد و در این شرایط اتحادیه هم به‌دنبال امتیازهایی از این دیدار است؛ شاید همین موضوع نیز سبب شده صدراعظم اتریش پیشنهاد بدهد که این دیدار در وین برگزار شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها