|

مرگ گورخر نر آفریقایی که برای نگهداری در یک باغ‌وحش به ایران انتقال داده شده بود

انتقال از هلند، کتک‌خوردن در گمرک و مرگ در تهران

سپهر سلیمی: گورخر آفریقایی چند روز پس از ورود به یکی از باغ‌وحش‌های ایران مُرد. هفته گذشته سه رأس گورخر آفریقایی شامل دو ماده و یک نر از کشور هلند به ایران منتقل و پس از چند روز نگهداری در گمرک، به مرکز موسوم به نگهداری حیات وحش صفادشت در استان تهران منتقل شدند و گورخر نر در روز ۱۳ اردیبهشت از دنیا رفت. برای واردات این سه رأس گورخر آفریقایی از کشور هلند به ایران، مجوز سازمان حفاظت محیط زیست و دامپزشکی کشور صادر شده بود.
مرگ، شرایط بد نگهداری، بهداشتی و تغذیه‌ای در کنار آزار حیوانات از اتفاقات معمول و تکراری است که هر بار در یکی از مراکز نگهداری از حیوانات ایران رسانه‌ای می‌شود. خبرهایی که معمولا واکنش‌هایی تکراری نیز درپی دارد؛ ابزار تأسف شدید حامیان حیوانات و محیط زیست، اعلام انزجاز از سوی بخشی از شهروندان، پیگیری خبر در رسانه‌ها و ابراز بی‌اطلاعی و قول برخورد از سوی مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست و... . این چرخه ادامه دارد تا اتفاقی دیگر و خبری دیگر. شاید تنها تفاوت حادثه اخیر با موارد مشابه را باید در نوع پاسخ‌گویی باغ‌وحش مزبور به اعتراض هزاران شهروندی دانست که از دیدن صحنه کتک‌زدن گورخرها در گمرک و مرگ گورخر نر دلشان به درد آمده بود. صفحه اینستاگرام باغ‌وحش با ادبیاتی توهین‌آمیز که در اینجا قابل انتشار نیست، پاسخ معترضان را داده بود. گفته شد مرگ و آزار حیوانات در مراکز نگهداری از حیوانات کشور اتفاق تازه‌ای نیست. مرگ زرافه، مرگ ببر سفید، مرگ هفت توله‌ببر، مرگ ببر بنگال و مرگ پرشمار شیرهای آفریقایی تنها بخشی از سرنوشت هزاران حیوان در بند در مراکز نگهداری از حیوانات کشور است.
این حقیقت وقتی تلخ‌تر می‌شود که بدانیم این اخبار مربوط به گونه‌های خاص و کمیابی است که در مراکزی که مورد توجه هستند، نگهداری می‌شوند. آنچه در مراکز دورافتاده در جریان است، به همین اندازه و شاید بیشتر تلخ و دردناک است. ضمن اینکه حیواناتی که زنده هستند وضعیتی تلخ‌تر از حیوانات مرده دارند و مجبور به تحمل اسارت ابدی هستند. روان‌پریشی حیوانات باغ‌وحش (zoochosis) یکی از مشکلاتی است که به‌وفور در حیوانات باغ‌وحش‌ها قابل مشاهده است. انجام حرکات تکراری و خودزنی از نشانه‌های آسیب روانی است که به حیوانات اسیر وارد می‌شود.
نقش سازمان حفاظت محیط‌ زیست در بروز فجایع در باغ‌وحش‌ها واضح و آشکار است. سازمانی که
به ‌واسطه کمبود اعتبارات و نیروی انسانی توان اجرای وظایف اولیه و بدیهی خود را ندارد، با مجوزدادن به حدود ۸۰ مرکز نگهداری از حیوانات و عدم نظارت لازم و مؤثر، زمینه را برای بروز این اتفاقات فراهم کرده است. با وجود اعتراضات حامیان حیوانات و محیط ‌زیست، شوربختانه به نظر می‌رسد این سازمان در برابر مراکز نگهداری از حیوانات وا داده و به یک دستگاه منفعل و تماشاچی تبدیل شده است. سازمان و مدیرانی که بیش از آنکه با تخلفات این مراکز مقابله کنند، به ماشین امضایی برای صدور مجوز مراکز جدید، ورود گونه‌های جدید و گسترش این مراکز تبدیل شده‌اند.
عدم نظارت لازم بر این مراکز باعث شده هیچ آمار دقیق و مشخصی از مرگ‌ومیر حیوانات به بیرون درز پیدا نکند و هیچ‌کس نداند چه بر سر حیوانات مرده و متولدشده در این مراکز می‌آید. چندی پیش مدیرکل دفتر حفاظت و حیات ‌وحش سازمان حفاظت محیط‌ زیست اعلام کرده بود حدود ۱۰۵ فرد شیر در باغ‌وحش‌های کشور وجود دارد. اگر نیمی از اینها ماده باشند و هر سال حدود چهار توله به دنیا بیاورند، یعنی حدودا ۲۰۰ توله شیر در باغ‌وحش‌ها به دنیا می‌آیند. این شیرها به کجا می‌روند؟ چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ می‌میرند؟ در باغ‌وحش‌ها می‌مانند؟ صادر می‌شوند یا از مراکز خصوصی سر درمی‌آورند؟ پاسخ به همین پرسش‌های ساده می‌تواند بسیاری از حقایق پنهان این مراکز را آشکار کند.
طبق اعلام اینترپل و برنامه مبارزه با جرائم و مواد مخدر سازمان ملل متحد، گردش مالی سالانه تجارت حیات‌ وحش حدود ۲۳ میلیارد دلار است و باغ‌وحش‌ها یکی از مراکز هدف این تجارت در جهان هستند. واقعیتی که نقش مهمی در بقای باغ‌وحش‌ها در جهان دارد و لزوم نظارت بر این مراکز را بیش از هر زمانی آشکار می‌کند. وجود مراکز پرتعداد نگهداری از حیوانات در کشور در حالی است که عملا هیچ مرکز درمانی و امدادی استانداردی برای درمان، نگهداری و رهاسازی گونه‌های جانوری کشور وجود ندارد و تنها مرکز موجود در پردیسان در سال‌های گذشته به حالت نیمه‌تعطیل درآمده و اکثر حیوانات آن خارج شده‌اند. نبود مرکز درمانی و رهاسازی برای حیات ‌وحش سبب شده است پس از بروز حادثه برای حیوانات وحشی بالاجبار برای درمان به باغ‌وحش‌ها منتقل شوند و در آنجا شرایطی به وجود می‌آید که عملا هیچ‌کدام از آنها به طبیعت بازگردانده نمی‌شوند و باغ‌وحش نقطه پایانی بر زندگی طبیعی آنهاست. آسیب باغ‌وحش‌ها فقط به جسم و روان حیوانات ختم نمی‌شود، این مراکز با وضعیت فعلی و بازدید روزانه هزاران نفر، مروج نگاه بهره‌بردارانه و کاسبی از حیوانات هستند. اینکه انسان حق دارد به هر شکلی از حیوانات استفاده کند و از نمایش آنها در اسارت پول تولید کند. این نوع نگاه که هیچ تطابقی با باور ملی و مذهبی ایرانیان به حیوانات ندارد، موجب آن شده که حیوانات وحشی به‌عنوان کالایی لاکچری، برای خودنمایی و فخرفروشی به خانه‌های افراد تازه‌به‌دوران‌رسیده راه یابد. این مسئله علاوه‌ بر افزایش تجارت غیرقانونی حیات ‌وحش، مخاطرات زیادی را برای حیوانات و شهروندان درپی خواهد داشت. سرپرستان این حیوانات دیر یا زود از نگهداری آنها خسته خواهند شد و در این صورت سرنوشتی جز بی‌توجهی، مرگ یا رهاسازی در طبیعت در انتظار آنها نخواهد بود. سرنوشت شومی که در هر سه حالت فرجامی سیاه دارد. شوربختانه آنچه در این ماجرا نیز دیده می‌شود انفعال و بی‌عملی سازمان حفاظت محیط‌ زیست است؛ آنچنان که حضور تعدادی از حیوانات وحشی در یکی از سریال‌های شبکه خانگی با تأیید این سازمان انجام شد.
مرگ و شرایط بد حیوانات در باغ‌وحش ماجرایی تکراری بود. آنچه گفته شد نیز تکراری بود. این تکرار مکررات وقتی پایان می‌یابد که اراده‌ای واقعی برای پایان باشد. سازمان حفاطت محیط‌ زیست از یک ارگان تماشاچی خارج و وظایف حاکمیتی خود را انجام دهد و به جای آنکه سپر بلای باغ‌وحش‌ها باشد، در کنار مردم و منافع محیط‌ زیست و حیوانات بایستد.

سپهر سلیمی: گورخر آفریقایی چند روز پس از ورود به یکی از باغ‌وحش‌های ایران مُرد. هفته گذشته سه رأس گورخر آفریقایی شامل دو ماده و یک نر از کشور هلند به ایران منتقل و پس از چند روز نگهداری در گمرک، به مرکز موسوم به نگهداری حیات وحش صفادشت در استان تهران منتقل شدند و گورخر نر در روز ۱۳ اردیبهشت از دنیا رفت. برای واردات این سه رأس گورخر آفریقایی از کشور هلند به ایران، مجوز سازمان حفاظت محیط زیست و دامپزشکی کشور صادر شده بود.
مرگ، شرایط بد نگهداری، بهداشتی و تغذیه‌ای در کنار آزار حیوانات از اتفاقات معمول و تکراری است که هر بار در یکی از مراکز نگهداری از حیوانات ایران رسانه‌ای می‌شود. خبرهایی که معمولا واکنش‌هایی تکراری نیز درپی دارد؛ ابزار تأسف شدید حامیان حیوانات و محیط زیست، اعلام انزجاز از سوی بخشی از شهروندان، پیگیری خبر در رسانه‌ها و ابراز بی‌اطلاعی و قول برخورد از سوی مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست و... . این چرخه ادامه دارد تا اتفاقی دیگر و خبری دیگر. شاید تنها تفاوت حادثه اخیر با موارد مشابه را باید در نوع پاسخ‌گویی باغ‌وحش مزبور به اعتراض هزاران شهروندی دانست که از دیدن صحنه کتک‌زدن گورخرها در گمرک و مرگ گورخر نر دلشان به درد آمده بود. صفحه اینستاگرام باغ‌وحش با ادبیاتی توهین‌آمیز که در اینجا قابل انتشار نیست، پاسخ معترضان را داده بود. گفته شد مرگ و آزار حیوانات در مراکز نگهداری از حیوانات کشور اتفاق تازه‌ای نیست. مرگ زرافه، مرگ ببر سفید، مرگ هفت توله‌ببر، مرگ ببر بنگال و مرگ پرشمار شیرهای آفریقایی تنها بخشی از سرنوشت هزاران حیوان در بند در مراکز نگهداری از حیوانات کشور است.
این حقیقت وقتی تلخ‌تر می‌شود که بدانیم این اخبار مربوط به گونه‌های خاص و کمیابی است که در مراکزی که مورد توجه هستند، نگهداری می‌شوند. آنچه در مراکز دورافتاده در جریان است، به همین اندازه و شاید بیشتر تلخ و دردناک است. ضمن اینکه حیواناتی که زنده هستند وضعیتی تلخ‌تر از حیوانات مرده دارند و مجبور به تحمل اسارت ابدی هستند. روان‌پریشی حیوانات باغ‌وحش (zoochosis) یکی از مشکلاتی است که به‌وفور در حیوانات باغ‌وحش‌ها قابل مشاهده است. انجام حرکات تکراری و خودزنی از نشانه‌های آسیب روانی است که به حیوانات اسیر وارد می‌شود.
نقش سازمان حفاظت محیط‌ زیست در بروز فجایع در باغ‌وحش‌ها واضح و آشکار است. سازمانی که
به ‌واسطه کمبود اعتبارات و نیروی انسانی توان اجرای وظایف اولیه و بدیهی خود را ندارد، با مجوزدادن به حدود ۸۰ مرکز نگهداری از حیوانات و عدم نظارت لازم و مؤثر، زمینه را برای بروز این اتفاقات فراهم کرده است. با وجود اعتراضات حامیان حیوانات و محیط ‌زیست، شوربختانه به نظر می‌رسد این سازمان در برابر مراکز نگهداری از حیوانات وا داده و به یک دستگاه منفعل و تماشاچی تبدیل شده است. سازمان و مدیرانی که بیش از آنکه با تخلفات این مراکز مقابله کنند، به ماشین امضایی برای صدور مجوز مراکز جدید، ورود گونه‌های جدید و گسترش این مراکز تبدیل شده‌اند.
عدم نظارت لازم بر این مراکز باعث شده هیچ آمار دقیق و مشخصی از مرگ‌ومیر حیوانات به بیرون درز پیدا نکند و هیچ‌کس نداند چه بر سر حیوانات مرده و متولدشده در این مراکز می‌آید. چندی پیش مدیرکل دفتر حفاظت و حیات ‌وحش سازمان حفاظت محیط‌ زیست اعلام کرده بود حدود ۱۰۵ فرد شیر در باغ‌وحش‌های کشور وجود دارد. اگر نیمی از اینها ماده باشند و هر سال حدود چهار توله به دنیا بیاورند، یعنی حدودا ۲۰۰ توله شیر در باغ‌وحش‌ها به دنیا می‌آیند. این شیرها به کجا می‌روند؟ چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ می‌میرند؟ در باغ‌وحش‌ها می‌مانند؟ صادر می‌شوند یا از مراکز خصوصی سر درمی‌آورند؟ پاسخ به همین پرسش‌های ساده می‌تواند بسیاری از حقایق پنهان این مراکز را آشکار کند.
طبق اعلام اینترپل و برنامه مبارزه با جرائم و مواد مخدر سازمان ملل متحد، گردش مالی سالانه تجارت حیات‌ وحش حدود ۲۳ میلیارد دلار است و باغ‌وحش‌ها یکی از مراکز هدف این تجارت در جهان هستند. واقعیتی که نقش مهمی در بقای باغ‌وحش‌ها در جهان دارد و لزوم نظارت بر این مراکز را بیش از هر زمانی آشکار می‌کند. وجود مراکز پرتعداد نگهداری از حیوانات در کشور در حالی است که عملا هیچ مرکز درمانی و امدادی استانداردی برای درمان، نگهداری و رهاسازی گونه‌های جانوری کشور وجود ندارد و تنها مرکز موجود در پردیسان در سال‌های گذشته به حالت نیمه‌تعطیل درآمده و اکثر حیوانات آن خارج شده‌اند. نبود مرکز درمانی و رهاسازی برای حیات ‌وحش سبب شده است پس از بروز حادثه برای حیوانات وحشی بالاجبار برای درمان به باغ‌وحش‌ها منتقل شوند و در آنجا شرایطی به وجود می‌آید که عملا هیچ‌کدام از آنها به طبیعت بازگردانده نمی‌شوند و باغ‌وحش نقطه پایانی بر زندگی طبیعی آنهاست. آسیب باغ‌وحش‌ها فقط به جسم و روان حیوانات ختم نمی‌شود، این مراکز با وضعیت فعلی و بازدید روزانه هزاران نفر، مروج نگاه بهره‌بردارانه و کاسبی از حیوانات هستند. اینکه انسان حق دارد به هر شکلی از حیوانات استفاده کند و از نمایش آنها در اسارت پول تولید کند. این نوع نگاه که هیچ تطابقی با باور ملی و مذهبی ایرانیان به حیوانات ندارد، موجب آن شده که حیوانات وحشی به‌عنوان کالایی لاکچری، برای خودنمایی و فخرفروشی به خانه‌های افراد تازه‌به‌دوران‌رسیده راه یابد. این مسئله علاوه‌ بر افزایش تجارت غیرقانونی حیات ‌وحش، مخاطرات زیادی را برای حیوانات و شهروندان درپی خواهد داشت. سرپرستان این حیوانات دیر یا زود از نگهداری آنها خسته خواهند شد و در این صورت سرنوشتی جز بی‌توجهی، مرگ یا رهاسازی در طبیعت در انتظار آنها نخواهد بود. سرنوشت شومی که در هر سه حالت فرجامی سیاه دارد. شوربختانه آنچه در این ماجرا نیز دیده می‌شود انفعال و بی‌عملی سازمان حفاظت محیط‌ زیست است؛ آنچنان که حضور تعدادی از حیوانات وحشی در یکی از سریال‌های شبکه خانگی با تأیید این سازمان انجام شد.
مرگ و شرایط بد حیوانات در باغ‌وحش ماجرایی تکراری بود. آنچه گفته شد نیز تکراری بود. این تکرار مکررات وقتی پایان می‌یابد که اراده‌ای واقعی برای پایان باشد. سازمان حفاطت محیط‌ زیست از یک ارگان تماشاچی خارج و وظایف حاکمیتی خود را انجام دهد و به جای آنکه سپر بلای باغ‌وحش‌ها باشد، در کنار مردم و منافع محیط‌ زیست و حیوانات بایستد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها