|

یکپارچگی فکر و عمل سیاسی

شهرت هانا آرنت در مقام منتقدی تیزبین و غیرمتعارف در سیاست معاصر پس از انتشار کتاب «عناصر و خاستگاه‌های توتالیتاریسم» در اوایل دهه 1950 حاصل شد. اگرچه به نظر می‌آید آرنت بیش از همه به خاطر تفاسیرش درباره وقایع سیاسی قرن بیستم در یادها مانده باشد، اما دو اثر بسیار مهم او در زمینه فلسفه سیاسی «وضع بشری» و «حیات ذهن» هستند. این دو اثر آشکارا مسائل هستی‌شناختی را در مرکز توجه قرار داده‌اند. با این همه تفاوت عمده‌ای میان دو اثر هست که فقط با سر‌هم‌کردن تجربه‌ها و اندیشه‌های آرنت در فاصله 25ساله میان انتشار این دو اثر می‌توان آن تفاوت را درست درک کرد. «حیات ذهن» درباره تفکر است و نه عمل و در واقع به تفکر به‌عنوان بعد جداگانه و مستقلی از زندگی بشر می‌نگرد. کتاب «فلسفه سیاسی هانا آرنت» نوشته لی بردشا، چرخش و تحول در عقاید این فیلسوف را در مرکز توجه قرار داده است و سعی کرده پیوستگی‌ها و ناپیوستگی‌ها در سیر تحولی عقاید او را به‌روشنی توضیح دهد و در ضمن انتقادهای وارد بر اندیشه او را در هریک از مراحل زندگی‌اش مطرح کند. این کتاب یکی از مهم‌ترین آثار در شرح اندیشه هانا آرنت است و در میان کتاب‌های متعددی که در زبان انگلیسی درباره آرنت نوشته شده، ویژگی ممتازی دارد و آن این است که اکثر کتاب‌های دیگر فقط به مرحله تکوین عقاید هانا آرنت، خصوصا در کتاب «وضع بشری»، توجه نشان داده‌اند و از تحول عقاید او در مراحل بعدی که در کتاب «حیات ذهن» به اوج خودش می‌رسد، غافل مانده‌اند. این کتاب که در سال 1380 به قلم خشایار دیهیمی و توسط نشر طرح نو ترجمه و منتشر شده بود، به‌تازگی از سوی نشر نو روانه بازار نشر شده است. نسخه انگلیسی «عمل و فکر: فلسفه سیاسی هانا آرنت» سال ۱۹۸۹ توسط انتشارات دانشگاه تورنتو در کانادا چاپ شده است.
ساختار این كتاب بیشتر منطقی است تا زمانی. حركتش را از «وضع بشری» آغاز می‌كند و به «حیات ذهن» ختم می‌كند و به این دو اثر همچون نقاطی مرزی توجه می‌کند كه طیف كامل اندیشه آرنت را در فاصله میان خود پوشش می‌دهند. از نظر زمانی كتاب‌هایی هستند كه آرنت پیش از «وضع بشری» منتشر كرده است، اما هیچ‌یك از این كتاب‌ها حاوی تأملات نظام‌مند در زمینه رابطه فكر و عمل نیستند. «وضع بشری» بیان سنجیده و از‌پیش‌اندیشیده دفاع از زندگی عمل‌ورزانه است كه مقولات و مفاهیم موجود در آن در شكل جنینی در برخی از مقالات پیشین آرنت و در پژوهش او درباره توتالیتاریسم ظاهر شده بودند. آنچه آرنت در این اثر می‌خواست بگوید این بود که انسان تا جایی که موجودی سیاسی است (یعنی مخلوقی زنده که سخن می‌گوید و عمل می‌کند)، فقط در صورتی هستی و زندگی‌اش را معنادار می‌یابد که فهمش از جهان را با دیگران شریک باشد. از نظر او فهم مشترک همان وضع بشری بود و نگرانی‌اش هم از این بود که این شبکه معنایی دیگر ایمن نیست. به زعم آرنت ما نمی‌توانیم به گونه‌ای معنادار از طبیعت بشری سخن بگوییم، چون انسان‌ها خودشان را خلق نمی‌کنند و بنابراین نمی‌توانند شناخت کاملی از هستی و وجود خودشان داشته باشند. طبق نظر آرنت، برخلاف طبیعت بشری، وضع بشری قابل شناخت و تعریف است. به عبارت دیگر وضع بشری، برخلاف طبیعت بشری، چیزی نیست که ثابت و ایستا تعریف شود. در صورت‌بندی آرنت، سه توانایی زحمت، کار و عمل بر روی هم زندگی عمل‌ورزانه را می‌سازند: قلمروی از زندگی بشری که شامل درگیری فعالانه در انجام‌دادن چیزی می‌شود (ص 15).
در فصل اول نویسنده نگاهی می‌اندازد به «وضع بشری» و واكنش‌های انتقادی نسبت به آن و اندیشه‌های موجود در این اثر را با اندیشه‌های موجود در برخی مقاله‌های پیشین آرنت مقایسه می‌كند. این بررسی و پژوهش مشخص می‌كند آرنت مشكلاتی جدی در تلاش خود برای تشریح زندگی عمل‌ورزانه بدون بحث درباره نقش تفكر داشته است. در فصل دوم به تحلیل آثار سیاسی‌تر آرنت می‌پردازد، از‌جمله پژوهش او درمورد توتالیتاریسم و نوشته‌های گوناگونش درمورد انقلاب و جامعه. اظهارنظرهای او درمورد جنبش‌های سیاسی در قرن بیستم نشان می‌دهد او در عین اینکه تأکیدش را بر تکثر، عمل و آزادی به‌عنوان عالی‌ترین بیان‌های وضع بشری حفظ کرده است، در عین حال ناممکن‌بودن وصول به این آرمان‌ها را هم نشان می‌دهد. آرنت علی‌رغم برخورد به مشکلات و تناقض‌هایی در دفاع خویش از اولویت عمل همچنان تا زمانی که گزارش خود از محاکمه آدولف آیشمن را منتشر کرد به این نظر پایبند ماند. اما این گزارش نقطه‌ عطف و چرخش در تفکر او بود. در فصل سوم نویسنده نظری می‌اندازد به گزارش و بازگویی محاکمه آدولف آیشمن و واکنش‌های حاد و پرشوری که منتقدان نسبت به آن نشان دادند و ربط میان تأملات او درمورد آیشمن و صورت‌بندی درباره رابطه میان عمل و فکر را در اندیشه او توضیح می‌دهد. به نظر آرنت آمده بود که «ابتذال» آیشمن نتیجه ناتوانی یا عدم تمایل او به فکر‌کردن بوده است. چگونه می‌توانیم همچنان این موضع را حفظ کنیم که وضع بشری در بستر تکثر، وابستگی متقابل و عقاید مشترک شکل می‌گیرد و در عین حال از انسان‌ها بخواهیم که توانایی داوری در این قلمرو را داشته باشند؟ این سؤالی است که آرنت با دشواری‌ها و زحمات طاقت‌فرسا در «حیات ذهن» دنبال کرد. نویسنده فصل چهارم را دربست به طرح و ساخت این واپسین اثر آرنت اختصاص داده است. در این اثر، آرنت کوشیده است به خودمختاری اندیشه و فکر مادیت و اصالت بخشد بی‌آنکه به این دلیل به شقاق و دوگانگی متافیزیکی میان نمود و حقیقت بازگردد، بدون آنکه قلمرو سیاسی را تحت‌الشعاع الزامات انتزاعی اندیشه و فکر قرار دهد. به نظر برادشا، آرنت با فروشکستن فرایندهای «حیات ذهنی» به سه قوه تفکر، خواستن، و داوری‌کردن راهی عمیق و روان برای وحدت اساسی میان فکر و جهان پیدا کرده است و در عین اینکه جای فاصله‌گیری تأملی را که پیش‌نیاز هرگونه تفکر انتقادی است همچنان حفظ کرده است. «حیات ذهن» کوششی است برای یکپارچه‌کردن فکر و عمل که عناصر تشکیل‌دهنده وضع بشری هستند. در فصل پایانی نویسنده به بررسی پیامدهای این اثر برای عاملان سیاسی می‌پردازد.

شهرت هانا آرنت در مقام منتقدی تیزبین و غیرمتعارف در سیاست معاصر پس از انتشار کتاب «عناصر و خاستگاه‌های توتالیتاریسم» در اوایل دهه 1950 حاصل شد. اگرچه به نظر می‌آید آرنت بیش از همه به خاطر تفاسیرش درباره وقایع سیاسی قرن بیستم در یادها مانده باشد، اما دو اثر بسیار مهم او در زمینه فلسفه سیاسی «وضع بشری» و «حیات ذهن» هستند. این دو اثر آشکارا مسائل هستی‌شناختی را در مرکز توجه قرار داده‌اند. با این همه تفاوت عمده‌ای میان دو اثر هست که فقط با سر‌هم‌کردن تجربه‌ها و اندیشه‌های آرنت در فاصله 25ساله میان انتشار این دو اثر می‌توان آن تفاوت را درست درک کرد. «حیات ذهن» درباره تفکر است و نه عمل و در واقع به تفکر به‌عنوان بعد جداگانه و مستقلی از زندگی بشر می‌نگرد. کتاب «فلسفه سیاسی هانا آرنت» نوشته لی بردشا، چرخش و تحول در عقاید این فیلسوف را در مرکز توجه قرار داده است و سعی کرده پیوستگی‌ها و ناپیوستگی‌ها در سیر تحولی عقاید او را به‌روشنی توضیح دهد و در ضمن انتقادهای وارد بر اندیشه او را در هریک از مراحل زندگی‌اش مطرح کند. این کتاب یکی از مهم‌ترین آثار در شرح اندیشه هانا آرنت است و در میان کتاب‌های متعددی که در زبان انگلیسی درباره آرنت نوشته شده، ویژگی ممتازی دارد و آن این است که اکثر کتاب‌های دیگر فقط به مرحله تکوین عقاید هانا آرنت، خصوصا در کتاب «وضع بشری»، توجه نشان داده‌اند و از تحول عقاید او در مراحل بعدی که در کتاب «حیات ذهن» به اوج خودش می‌رسد، غافل مانده‌اند. این کتاب که در سال 1380 به قلم خشایار دیهیمی و توسط نشر طرح نو ترجمه و منتشر شده بود، به‌تازگی از سوی نشر نو روانه بازار نشر شده است. نسخه انگلیسی «عمل و فکر: فلسفه سیاسی هانا آرنت» سال ۱۹۸۹ توسط انتشارات دانشگاه تورنتو در کانادا چاپ شده است.
ساختار این كتاب بیشتر منطقی است تا زمانی. حركتش را از «وضع بشری» آغاز می‌كند و به «حیات ذهن» ختم می‌كند و به این دو اثر همچون نقاطی مرزی توجه می‌کند كه طیف كامل اندیشه آرنت را در فاصله میان خود پوشش می‌دهند. از نظر زمانی كتاب‌هایی هستند كه آرنت پیش از «وضع بشری» منتشر كرده است، اما هیچ‌یك از این كتاب‌ها حاوی تأملات نظام‌مند در زمینه رابطه فكر و عمل نیستند. «وضع بشری» بیان سنجیده و از‌پیش‌اندیشیده دفاع از زندگی عمل‌ورزانه است كه مقولات و مفاهیم موجود در آن در شكل جنینی در برخی از مقالات پیشین آرنت و در پژوهش او درباره توتالیتاریسم ظاهر شده بودند. آنچه آرنت در این اثر می‌خواست بگوید این بود که انسان تا جایی که موجودی سیاسی است (یعنی مخلوقی زنده که سخن می‌گوید و عمل می‌کند)، فقط در صورتی هستی و زندگی‌اش را معنادار می‌یابد که فهمش از جهان را با دیگران شریک باشد. از نظر او فهم مشترک همان وضع بشری بود و نگرانی‌اش هم از این بود که این شبکه معنایی دیگر ایمن نیست. به زعم آرنت ما نمی‌توانیم به گونه‌ای معنادار از طبیعت بشری سخن بگوییم، چون انسان‌ها خودشان را خلق نمی‌کنند و بنابراین نمی‌توانند شناخت کاملی از هستی و وجود خودشان داشته باشند. طبق نظر آرنت، برخلاف طبیعت بشری، وضع بشری قابل شناخت و تعریف است. به عبارت دیگر وضع بشری، برخلاف طبیعت بشری، چیزی نیست که ثابت و ایستا تعریف شود. در صورت‌بندی آرنت، سه توانایی زحمت، کار و عمل بر روی هم زندگی عمل‌ورزانه را می‌سازند: قلمروی از زندگی بشری که شامل درگیری فعالانه در انجام‌دادن چیزی می‌شود (ص 15).
در فصل اول نویسنده نگاهی می‌اندازد به «وضع بشری» و واكنش‌های انتقادی نسبت به آن و اندیشه‌های موجود در این اثر را با اندیشه‌های موجود در برخی مقاله‌های پیشین آرنت مقایسه می‌كند. این بررسی و پژوهش مشخص می‌كند آرنت مشكلاتی جدی در تلاش خود برای تشریح زندگی عمل‌ورزانه بدون بحث درباره نقش تفكر داشته است. در فصل دوم به تحلیل آثار سیاسی‌تر آرنت می‌پردازد، از‌جمله پژوهش او درمورد توتالیتاریسم و نوشته‌های گوناگونش درمورد انقلاب و جامعه. اظهارنظرهای او درمورد جنبش‌های سیاسی در قرن بیستم نشان می‌دهد او در عین اینکه تأکیدش را بر تکثر، عمل و آزادی به‌عنوان عالی‌ترین بیان‌های وضع بشری حفظ کرده است، در عین حال ناممکن‌بودن وصول به این آرمان‌ها را هم نشان می‌دهد. آرنت علی‌رغم برخورد به مشکلات و تناقض‌هایی در دفاع خویش از اولویت عمل همچنان تا زمانی که گزارش خود از محاکمه آدولف آیشمن را منتشر کرد به این نظر پایبند ماند. اما این گزارش نقطه‌ عطف و چرخش در تفکر او بود. در فصل سوم نویسنده نظری می‌اندازد به گزارش و بازگویی محاکمه آدولف آیشمن و واکنش‌های حاد و پرشوری که منتقدان نسبت به آن نشان دادند و ربط میان تأملات او درمورد آیشمن و صورت‌بندی درباره رابطه میان عمل و فکر را در اندیشه او توضیح می‌دهد. به نظر آرنت آمده بود که «ابتذال» آیشمن نتیجه ناتوانی یا عدم تمایل او به فکر‌کردن بوده است. چگونه می‌توانیم همچنان این موضع را حفظ کنیم که وضع بشری در بستر تکثر، وابستگی متقابل و عقاید مشترک شکل می‌گیرد و در عین حال از انسان‌ها بخواهیم که توانایی داوری در این قلمرو را داشته باشند؟ این سؤالی است که آرنت با دشواری‌ها و زحمات طاقت‌فرسا در «حیات ذهن» دنبال کرد. نویسنده فصل چهارم را دربست به طرح و ساخت این واپسین اثر آرنت اختصاص داده است. در این اثر، آرنت کوشیده است به خودمختاری اندیشه و فکر مادیت و اصالت بخشد بی‌آنکه به این دلیل به شقاق و دوگانگی متافیزیکی میان نمود و حقیقت بازگردد، بدون آنکه قلمرو سیاسی را تحت‌الشعاع الزامات انتزاعی اندیشه و فکر قرار دهد. به نظر برادشا، آرنت با فروشکستن فرایندهای «حیات ذهنی» به سه قوه تفکر، خواستن، و داوری‌کردن راهی عمیق و روان برای وحدت اساسی میان فکر و جهان پیدا کرده است و در عین اینکه جای فاصله‌گیری تأملی را که پیش‌نیاز هرگونه تفکر انتقادی است همچنان حفظ کرده است. «حیات ذهن» کوششی است برای یکپارچه‌کردن فکر و عمل که عناصر تشکیل‌دهنده وضع بشری هستند. در فصل پایانی نویسنده به بررسی پیامدهای این اثر برای عاملان سیاسی می‌پردازد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها