شاعری که برای سرودن آزادی تبعید شد
احمد وخشیته . استاد دانشگاه ملی اوراسیا
۲۲۲ سال پیش در ششم ژوئن ۱۷۹۹ الکساندر پوشکین در شهر مسکو متولد شد؛ فردی که بعدها به بنیانگذار ادبیات مدرن روسیه شناخته شد و ازهمینرو در زمان ریاستجمهوری دیمتری مدودوف، به فرمان او، سالروز تولد پوشکین به عنوان روز زبان روسی در این کشور نامگذاری شد و از آن زمان جشن گرفته میشود. اگرچه تاریخ گرامیداشت این روز به سال ۱۹۹۷ در زمان ریاستجمهوری بوریس یلتسین بازمیگردد؛ البته در زمان شوروی یعنی سال ۱۹۷۷ همزمان با ششم ماه ژوئن، جشنواره شعر پوشکین نیز برگزار میشد. نهایتا در بیستم فوریه ۲۰۱۰ سازمان ملل نیز سالروز تولد پوشکین را روز زبان روسی نام نهاد؛ زبانی که بین ۲۷۰ تا ۳۰۰ میلیون نفر در جهان با آن سخن میگویند و یکی از شش زبان رسمی سازمان ملل به شمار میآید.
نگاهی به زندگی پوشکین
الکساندر سرگیوویچ پوشکین در یک خانواده اشرافی در مسکو متولد شد و در دوران کودکی با اشعار لومونوسوف، ژوکوفسکی و همچنین کمدیهای مولیر و بومارشه آشنا شد و شاید همین آثار گرایش او به ادبیات را پدید آورد. در 12سالگی وارد مدرسه خاصی شد که فرزندان مقامات ارشد دولت و اشراف در آن تحصیل میکردند و در همین مقطع نخستین اشعار خود را نوشت و در 15سالگی برای نخستینبار اشعارش در یک مجله منتشر شد. او در سال ۱۸۱۷ از دبیرستان فارغالتحصیل شد و با رتبه دبیری در دانشکده وزارت خارجه در سنپترزبورگ شروع به خدمت کرد. در این زمان او در جلسات جامعه ادبی «آرزاماس» که از زمان دبیرستان با آن آشنا شده بود، حضور پیدا میکرد و به عضویت انجمن ادبیات و تئاتر «چراغ سبز» درآمد و شروع به نوشتن شعرهای سیاسی کرد.
در این زمان او شعر آزادی را سرود: «رسد بانگ آزادی من؛ بندهای گران خواهند افتاد؛ زندان ویران خواهد شد؛ آزادی! پیشوازتان آید با شادی...». همین موضوع کافی بود تا در ماه می ۱۸۲۰ به «طغیان علیه روسیه به واسطه اشعار ظالمانه» محکوم و در نهایت تبعید شد. البته این تبعید غیررسمی بود و به فرمان تزار وقت، الکساندر اول او به دفتری در شهر یکتارینواسلاو برای خدمت فرستاده شد. اما او پس از 10 روز بیماری و پس از دریافت مجوز برای درمان به قفقاز و سپس به کریمه رفت و پس از مدتی به محل خدمت جدیدی در کیشناو فرستاده شد.
اما پوشکین در مدت تبعید، بیش از قبل به سرودن پرداخت که میتوان به شعر زندانی قفقاز او اشاره کرد. به دنبال مرگ الکساندر اول، نیکلای برادر کوچکتر او، در سال ۱۸۲۵ به قدرت رسید که با قیام دکابریستها در همین سال روبهرو شد. پوشکین که مشارکتی در این اعتراضات نداشت، در اول ژوئن ۱۸۲۶ نامهای را برای نیکلای اول فرستاد و با امید پایان تبعید ابراز پشیمانی کرد تا اینکه نهایتا روزهای پراضطراب او چند ماه پس از نوشتن این نامه، هنگامی که پاسخ تزار را دریافت کرد، به پایان رسید و از امپراتور دستور گرفت که بلافاصله به مسکو برود. سرانجام یک سال بعد او اجازه یافت دوباره به سنپترزبورگ برگردد و تزار تصمیم گرفت شخصا آثار او را بخواند و به عبارتی سانسور اشعار پوشکین را بر عهده بگیرد.
در آوریل ۱۸۳۰ پوشکین از ناتالیا گونچاروا خواستگاری کرد و در فوریه همان سال، یعنی در ۳۱سالگی، با او ازدواج کرد. سالهای آخر زندگی او که در واقع چندین سال پس از ازدواجش به شمار میآید نیز برای این شاعر پرآوازه دشوار بود؛ از یکسو روابط وخیم با تزار و از سوی دیگر پروژه دشمنی با پوشکین از سوی دربار و اشراف. اما با وجود این شرایط دشوار میان این سالها، او آثار بینظیری مثل دختر سروان را نوشت. او در سال ۱۸۳۵ موفق شد مجوز انتشار مجلهای را دریافت کند و امیدوار بود تا بتواند از این طریق به پیشرفت ادبیات روسیه کمک کند؛ سطح علمی این مجله بهطرز فوقالعادهای بالا بود؛ چراکه بزرگانی همچون ژوکوفسکی، گوگول، باراتینسکی، تایوتچوف و بسیاری از نویسندگان معروف دیگر با او همکاری میکردند.
دشمنیهای کاخ با او پایانی نداشت و موارد بسیاری را در مورد روابط همسرش با ژوژ دانتس فرانسوی بیان کردند تا نهایتا پوشکین در هشتم فوریه ۱۸۳۷ تن به دوئل با دانتس داد که بهشدت زخمی شد و نهایتا 10 روز بعد در ۳۸سالگی درگذشت. مرگ او به یک تراژدی ملی تبدیل شد و ولادیمیر اودنوفسکی در آن روز نوشت که خورشید شعر روسیه غروب کرد. گفته میشود تزار نیز از ترس آنکه مبادا تظاهرات اعتراضی مردم در مراسم خاکسپاری پوشکین شکل بگیرد، دستور داد جسد او را از سنپترزبورگ سریعا خارج کنند.
۲۲۲ سال پیش در ششم ژوئن ۱۷۹۹ الکساندر پوشکین در شهر مسکو متولد شد؛ فردی که بعدها به بنیانگذار ادبیات مدرن روسیه شناخته شد و ازهمینرو در زمان ریاستجمهوری دیمتری مدودوف، به فرمان او، سالروز تولد پوشکین به عنوان روز زبان روسی در این کشور نامگذاری شد و از آن زمان جشن گرفته میشود. اگرچه تاریخ گرامیداشت این روز به سال ۱۹۹۷ در زمان ریاستجمهوری بوریس یلتسین بازمیگردد؛ البته در زمان شوروی یعنی سال ۱۹۷۷ همزمان با ششم ماه ژوئن، جشنواره شعر پوشکین نیز برگزار میشد. نهایتا در بیستم فوریه ۲۰۱۰ سازمان ملل نیز سالروز تولد پوشکین را روز زبان روسی نام نهاد؛ زبانی که بین ۲۷۰ تا ۳۰۰ میلیون نفر در جهان با آن سخن میگویند و یکی از شش زبان رسمی سازمان ملل به شمار میآید.
نگاهی به زندگی پوشکین
الکساندر سرگیوویچ پوشکین در یک خانواده اشرافی در مسکو متولد شد و در دوران کودکی با اشعار لومونوسوف، ژوکوفسکی و همچنین کمدیهای مولیر و بومارشه آشنا شد و شاید همین آثار گرایش او به ادبیات را پدید آورد. در 12سالگی وارد مدرسه خاصی شد که فرزندان مقامات ارشد دولت و اشراف در آن تحصیل میکردند و در همین مقطع نخستین اشعار خود را نوشت و در 15سالگی برای نخستینبار اشعارش در یک مجله منتشر شد. او در سال ۱۸۱۷ از دبیرستان فارغالتحصیل شد و با رتبه دبیری در دانشکده وزارت خارجه در سنپترزبورگ شروع به خدمت کرد. در این زمان او در جلسات جامعه ادبی «آرزاماس» که از زمان دبیرستان با آن آشنا شده بود، حضور پیدا میکرد و به عضویت انجمن ادبیات و تئاتر «چراغ سبز» درآمد و شروع به نوشتن شعرهای سیاسی کرد.
در این زمان او شعر آزادی را سرود: «رسد بانگ آزادی من؛ بندهای گران خواهند افتاد؛ زندان ویران خواهد شد؛ آزادی! پیشوازتان آید با شادی...». همین موضوع کافی بود تا در ماه می ۱۸۲۰ به «طغیان علیه روسیه به واسطه اشعار ظالمانه» محکوم و در نهایت تبعید شد. البته این تبعید غیررسمی بود و به فرمان تزار وقت، الکساندر اول او به دفتری در شهر یکتارینواسلاو برای خدمت فرستاده شد. اما او پس از 10 روز بیماری و پس از دریافت مجوز برای درمان به قفقاز و سپس به کریمه رفت و پس از مدتی به محل خدمت جدیدی در کیشناو فرستاده شد.
اما پوشکین در مدت تبعید، بیش از قبل به سرودن پرداخت که میتوان به شعر زندانی قفقاز او اشاره کرد. به دنبال مرگ الکساندر اول، نیکلای برادر کوچکتر او، در سال ۱۸۲۵ به قدرت رسید که با قیام دکابریستها در همین سال روبهرو شد. پوشکین که مشارکتی در این اعتراضات نداشت، در اول ژوئن ۱۸۲۶ نامهای را برای نیکلای اول فرستاد و با امید پایان تبعید ابراز پشیمانی کرد تا اینکه نهایتا روزهای پراضطراب او چند ماه پس از نوشتن این نامه، هنگامی که پاسخ تزار را دریافت کرد، به پایان رسید و از امپراتور دستور گرفت که بلافاصله به مسکو برود. سرانجام یک سال بعد او اجازه یافت دوباره به سنپترزبورگ برگردد و تزار تصمیم گرفت شخصا آثار او را بخواند و به عبارتی سانسور اشعار پوشکین را بر عهده بگیرد.
در آوریل ۱۸۳۰ پوشکین از ناتالیا گونچاروا خواستگاری کرد و در فوریه همان سال، یعنی در ۳۱سالگی، با او ازدواج کرد. سالهای آخر زندگی او که در واقع چندین سال پس از ازدواجش به شمار میآید نیز برای این شاعر پرآوازه دشوار بود؛ از یکسو روابط وخیم با تزار و از سوی دیگر پروژه دشمنی با پوشکین از سوی دربار و اشراف. اما با وجود این شرایط دشوار میان این سالها، او آثار بینظیری مثل دختر سروان را نوشت. او در سال ۱۸۳۵ موفق شد مجوز انتشار مجلهای را دریافت کند و امیدوار بود تا بتواند از این طریق به پیشرفت ادبیات روسیه کمک کند؛ سطح علمی این مجله بهطرز فوقالعادهای بالا بود؛ چراکه بزرگانی همچون ژوکوفسکی، گوگول، باراتینسکی، تایوتچوف و بسیاری از نویسندگان معروف دیگر با او همکاری میکردند.
دشمنیهای کاخ با او پایانی نداشت و موارد بسیاری را در مورد روابط همسرش با ژوژ دانتس فرانسوی بیان کردند تا نهایتا پوشکین در هشتم فوریه ۱۸۳۷ تن به دوئل با دانتس داد که بهشدت زخمی شد و نهایتا 10 روز بعد در ۳۸سالگی درگذشت. مرگ او به یک تراژدی ملی تبدیل شد و ولادیمیر اودنوفسکی در آن روز نوشت که خورشید شعر روسیه غروب کرد. گفته میشود تزار نیز از ترس آنکه مبادا تظاهرات اعتراضی مردم در مراسم خاکسپاری پوشکین شکل بگیرد، دستور داد جسد او را از سنپترزبورگ سریعا خارج کنند.