|

سرنوشت دیپلماسی چه خواهد بود؟

سیدمحمدهادی موسوی

انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو، ممکن است منجر به تغییر ریل حکمرانی در ایران شود. مطمئنا یکی از موضوعاتی که تحت تأثیر گفتمان پیروز در انتخابات قرار خواهد گرفت، دیپلماسی است. هنوز اظهار‌نظر دقیقی درخصوص دکترین سیاست خارجی نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری در دسترس نیست اما با توجه به گفتمان غالب در میان آنها به نظر می‌رسد سوگیری سیاست خارجی در دولت آتی مشابه دولت‌های نهم و دهم خواهد بود. چند موضوع ویژه در حوزه دیپلماسی پیش‌روی دولت آینده است که لاجرم باید درخصوص آنها تصمیم‌گیری کند. «احیای برجام»، «تعیین تکلیف FATF»، «تفاهم‌نامه با چین»، «فعال‌سازی پیمان اوراسیا»، «بهبود رابطه با کشورهای حوزه خلیج فارس به‌ویژه عربستان»، «بحران فلسطین»، «قدرت‌گیری مجدد داعش در سوریه و عراق» و «قدرت‌نمایی طالبان در افغانستان»، چالش‌های سیاست خارجی پیش‌روی دولت آتی هستند.

اما آنچه هدف ما در این یادداشت است، نه بررسی سیاست خارجی دولت آتی، بلکه سیاست خارجی کشورهای دیگر در قبال ایران است.
چنانچه از اکنون، اصولگرایان را پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری بدانیم، آن‌گاه کشورهای منطقه، اروپا و آمریکا برخوردهای متفاوتی با ایران خواهند داشت.
در سطح منطقه‌ای به نظر می‌رسد فعالیت‌های سیاسی و نظامی ایران با افزایش همراه باشد که همین امر، افزایش کمی و کیفی سطح تضاد منافع ایران با کشورهای عربی و اسرائیل را در پی دارد. عکس‌العمل کشورهای همسایه و منطقه به انتخاب یک دولت اصولگرا اما چندان قابل پیش‌بینی نیست. در چند ماه اخیر کشورهای عربی به سرکردگی عربستان سعودی تلاش‌های جدیدی را در جهت تنش‌زدایی با ایران شروع کرده‌اند؛ از‌این‌رو، احتمالا اولین اقدام این کشورها توقف موقت فرایند تنش‌زدایی باشد تا پس از بررسی دقیق مواضع دولت جدید، درخصوص اقدامات بعدی تصمیم‌گیری کنند.
از طرف دیگر، به نظر می‌رسد تحکیم رابطه با کشورهایی مانند ترکیه، قطر و جمهوری آذربایجان از اهداف دولت آتی اصولگرا باشد؛ اقدامی که احتمالا با استقبال این کشورها مواجه می‌شود. نوع رابطه دولت بعد با کشور عراق، وابسته به دولت مستقر در این کشور است. چنانچه دولت فعلی در عراق مستقر بماند، پیش‌بینی می‌شود سطح رابطه و تنازع در همین سطح فعلی باقی بماند. اما چنانچه ایران بخواهد نفوذ سیاسی و اقتصادی بیشتری در عراق به ‌دست آورد، ممکن است به تقابل بیشتر دولت عراق با برخي گروه‌ها و تحت تأثیر قرارگرفتن روابط دیپلماتیک طرفین منجر شود.
دولت آتی، در پی تحکیم روابط خود با چین و روسیه بر خواهد آمد. اما روابط سیاسی و اقتصادی ایران با این دو ابرقدرت جهانی، در درجه اول تابعی از مذاکرات احیای برجام است و همین امر باعث می‌شود دولت آتی، تکلیف خود با برجام را شفاف کند. اما از آنجا که عقبه اصولگرایی در این سال‌ها برجام را خسارت محض دانسته و آن را منکوب کرده‌، دولت مجبور است سیاست دوپهلویی در این زمینه در پیش گیرد که همین امر، عدم تمایل چین و روسیه به افزایش سطح روابط اقتصادی را به همراه دارد. البته، سطح رابطه ایران و چین و ایران و روسیه متفاوت خواهد بود. ایران به پشتیبانی اقتصادی چین و پشتیبانی سیاسی روسیه نیاز دارد. چه در تحریم و چه در شرایط پساتحریم، رابطه ایران و چین فراز و فرودهایی خواهد داشت. اما بدون رفع تحریم به نظر نمی‌رسد سطح رابطه با روسیه تفاوتی کند.
چنانچه دولتی اصولگرا بر سر کار بیاید، رابطه اروپا با ایران دچار یک تغییر پارادایم خواهد شد. اروپایی‌ها پیش‌تر نشان داده‌اند علاقه چندانی به دولت‌های اصولگرا ندارند. مواضع دولت ایران در برخورد با اسرائیل مهم‌ترین مسئله‌ای است که می‌تواند رابطه فعلی را تحت تأثير قرار دهد. به نظر می‌رسد در صورت احیای برجام و پیروزی یک دولت اصولگرا، اتحادیه اروپا مسائل حقوق بشر در ایران را بیش از پیش مورد توجه قرار دهد. تعیین تکلیف زندانیان دوتابعیتی یکی از مسائلی است که در دولت آتی می‌تواند مشکل‌ساز شود.
اما مهم‌ترین عکس‌العمل به استقرار دولت اصولگرا در ایران را باید در برخورد دولت آمریکا جست. آمریکایی‌ها علاقه دارند که روند احیای برجام در دولت فعلی به نتیجه برسد. اما این شروع یک فرایند است. آنها بارها اعلام کرده‌اند که برجام، کف خواسته‌های غرب از ایران بوده و ایران باید درخصوص مسائل منطقه‌ای و حقوق‌بشری نیز وارد مذاکره شود. گرچه ایران مذاکره در این خصوص را رد کرده، به نظر می‌رسد جهت بهره‌مندی کامل از مواهب برجام ممكن است در یک سطح مشخص، درخصوص این موارد وارد مذاکره با آمریکا شود. استقرار یک دولت اصولگرا بهترین گزینه برای آمریکا جهت دستیابی به این هدف است. دولت‌های اصلاح‌طلب، محدودیت‌هایی جهت مذاکره در این خصوص دارند و دولت آمریکا نیز این را به خوبی می‌داند؛ از‌این‌رو ترجیح می‌دهد با دولتی مذاکره کند که اجازه مذاکره در این خصوص را خواهد داشت. در دکترین جدید آمریکا، دولت این کشور علاقه دارد تنش‌های خاورمیانه کاهش یابد تا تمرکز کافی بر شرق آسیا داشته باشد. پروژه برجام بخشی از این دکترین بود اما به منظور به‌نتیجه‌رسیدن آن لازم است پیوست‌های منطقه‌ای برجام نیز اجرائی شود. در این شرایط، وجود یک دولت با اختیارات کافی جهت گسترش ابعاد برجام برای آمریکا مطلوب است.
آنچه به‌عنوان نتیجه‌گیری می‌توان گفت، این است که با شروع به کار یک دولت اصولگرا، هم‌گرایی بردارهای دیپلماتیک فعلی دچار تشتت شده که باعث تضاد منافع کشورهای مختلف با سیاست‌های خارجی یک دولت اصولگرا خواهد شد، بنابراین دستگاه دیپلماسی ایران روزهای سخت و پرتنشی را تجربه می‌کند.

انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو، ممکن است منجر به تغییر ریل حکمرانی در ایران شود. مطمئنا یکی از موضوعاتی که تحت تأثیر گفتمان پیروز در انتخابات قرار خواهد گرفت، دیپلماسی است. هنوز اظهار‌نظر دقیقی درخصوص دکترین سیاست خارجی نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری در دسترس نیست اما با توجه به گفتمان غالب در میان آنها به نظر می‌رسد سوگیری سیاست خارجی در دولت آتی مشابه دولت‌های نهم و دهم خواهد بود. چند موضوع ویژه در حوزه دیپلماسی پیش‌روی دولت آینده است که لاجرم باید درخصوص آنها تصمیم‌گیری کند. «احیای برجام»، «تعیین تکلیف FATF»، «تفاهم‌نامه با چین»، «فعال‌سازی پیمان اوراسیا»، «بهبود رابطه با کشورهای حوزه خلیج فارس به‌ویژه عربستان»، «بحران فلسطین»، «قدرت‌گیری مجدد داعش در سوریه و عراق» و «قدرت‌نمایی طالبان در افغانستان»، چالش‌های سیاست خارجی پیش‌روی دولت آتی هستند.

اما آنچه هدف ما در این یادداشت است، نه بررسی سیاست خارجی دولت آتی، بلکه سیاست خارجی کشورهای دیگر در قبال ایران است.
چنانچه از اکنون، اصولگرایان را پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری بدانیم، آن‌گاه کشورهای منطقه، اروپا و آمریکا برخوردهای متفاوتی با ایران خواهند داشت.
در سطح منطقه‌ای به نظر می‌رسد فعالیت‌های سیاسی و نظامی ایران با افزایش همراه باشد که همین امر، افزایش کمی و کیفی سطح تضاد منافع ایران با کشورهای عربی و اسرائیل را در پی دارد. عکس‌العمل کشورهای همسایه و منطقه به انتخاب یک دولت اصولگرا اما چندان قابل پیش‌بینی نیست. در چند ماه اخیر کشورهای عربی به سرکردگی عربستان سعودی تلاش‌های جدیدی را در جهت تنش‌زدایی با ایران شروع کرده‌اند؛ از‌این‌رو، احتمالا اولین اقدام این کشورها توقف موقت فرایند تنش‌زدایی باشد تا پس از بررسی دقیق مواضع دولت جدید، درخصوص اقدامات بعدی تصمیم‌گیری کنند.
از طرف دیگر، به نظر می‌رسد تحکیم رابطه با کشورهایی مانند ترکیه، قطر و جمهوری آذربایجان از اهداف دولت آتی اصولگرا باشد؛ اقدامی که احتمالا با استقبال این کشورها مواجه می‌شود. نوع رابطه دولت بعد با کشور عراق، وابسته به دولت مستقر در این کشور است. چنانچه دولت فعلی در عراق مستقر بماند، پیش‌بینی می‌شود سطح رابطه و تنازع در همین سطح فعلی باقی بماند. اما چنانچه ایران بخواهد نفوذ سیاسی و اقتصادی بیشتری در عراق به ‌دست آورد، ممکن است به تقابل بیشتر دولت عراق با برخي گروه‌ها و تحت تأثیر قرارگرفتن روابط دیپلماتیک طرفین منجر شود.
دولت آتی، در پی تحکیم روابط خود با چین و روسیه بر خواهد آمد. اما روابط سیاسی و اقتصادی ایران با این دو ابرقدرت جهانی، در درجه اول تابعی از مذاکرات احیای برجام است و همین امر باعث می‌شود دولت آتی، تکلیف خود با برجام را شفاف کند. اما از آنجا که عقبه اصولگرایی در این سال‌ها برجام را خسارت محض دانسته و آن را منکوب کرده‌، دولت مجبور است سیاست دوپهلویی در این زمینه در پیش گیرد که همین امر، عدم تمایل چین و روسیه به افزایش سطح روابط اقتصادی را به همراه دارد. البته، سطح رابطه ایران و چین و ایران و روسیه متفاوت خواهد بود. ایران به پشتیبانی اقتصادی چین و پشتیبانی سیاسی روسیه نیاز دارد. چه در تحریم و چه در شرایط پساتحریم، رابطه ایران و چین فراز و فرودهایی خواهد داشت. اما بدون رفع تحریم به نظر نمی‌رسد سطح رابطه با روسیه تفاوتی کند.
چنانچه دولتی اصولگرا بر سر کار بیاید، رابطه اروپا با ایران دچار یک تغییر پارادایم خواهد شد. اروپایی‌ها پیش‌تر نشان داده‌اند علاقه چندانی به دولت‌های اصولگرا ندارند. مواضع دولت ایران در برخورد با اسرائیل مهم‌ترین مسئله‌ای است که می‌تواند رابطه فعلی را تحت تأثير قرار دهد. به نظر می‌رسد در صورت احیای برجام و پیروزی یک دولت اصولگرا، اتحادیه اروپا مسائل حقوق بشر در ایران را بیش از پیش مورد توجه قرار دهد. تعیین تکلیف زندانیان دوتابعیتی یکی از مسائلی است که در دولت آتی می‌تواند مشکل‌ساز شود.
اما مهم‌ترین عکس‌العمل به استقرار دولت اصولگرا در ایران را باید در برخورد دولت آمریکا جست. آمریکایی‌ها علاقه دارند که روند احیای برجام در دولت فعلی به نتیجه برسد. اما این شروع یک فرایند است. آنها بارها اعلام کرده‌اند که برجام، کف خواسته‌های غرب از ایران بوده و ایران باید درخصوص مسائل منطقه‌ای و حقوق‌بشری نیز وارد مذاکره شود. گرچه ایران مذاکره در این خصوص را رد کرده، به نظر می‌رسد جهت بهره‌مندی کامل از مواهب برجام ممكن است در یک سطح مشخص، درخصوص این موارد وارد مذاکره با آمریکا شود. استقرار یک دولت اصولگرا بهترین گزینه برای آمریکا جهت دستیابی به این هدف است. دولت‌های اصلاح‌طلب، محدودیت‌هایی جهت مذاکره در این خصوص دارند و دولت آمریکا نیز این را به خوبی می‌داند؛ از‌این‌رو ترجیح می‌دهد با دولتی مذاکره کند که اجازه مذاکره در این خصوص را خواهد داشت. در دکترین جدید آمریکا، دولت این کشور علاقه دارد تنش‌های خاورمیانه کاهش یابد تا تمرکز کافی بر شرق آسیا داشته باشد. پروژه برجام بخشی از این دکترین بود اما به منظور به‌نتیجه‌رسیدن آن لازم است پیوست‌های منطقه‌ای برجام نیز اجرائی شود. در این شرایط، وجود یک دولت با اختیارات کافی جهت گسترش ابعاد برجام برای آمریکا مطلوب است.
آنچه به‌عنوان نتیجه‌گیری می‌توان گفت، این است که با شروع به کار یک دولت اصولگرا، هم‌گرایی بردارهای دیپلماتیک فعلی دچار تشتت شده که باعث تضاد منافع کشورهای مختلف با سیاست‌های خارجی یک دولت اصولگرا خواهد شد، بنابراین دستگاه دیپلماسی ایران روزهای سخت و پرتنشی را تجربه می‌کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها