|

آیا فقط ترامپ و کرونا مقصرند؟

علیرضا سلطانی

انتقادها از عملکرد دولت روحانی با آغاز تبلیغات نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری در صداوسیما، به اوج رسیده و شکل جدی‌تر و رسمی‌تر پیدا کرده است. نکته قابل توجه واکنش دیرهنگام دولت دوازدهم و رئیس آن به موج گسترده انتقادها از سوی نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری است. آقای روحانی در جلسه هیئت دولت در چهارشنبه هفته گذشته به‌شدت از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری و صداوسیما انتقاد کرد و آنها را به نادیده‌انگاشتن واقعیت‌های کشور، پنهان‌شدن پشت دیوار کوتاه دولت، فرار از مسئولیت خود در قبال شرایط کنونی کشور، توهین به شعور ملت و مواردی از این دست متهم کرد و درعین‌حال با تأکید بر دو متغیر ترامپ و کرونا که موجبات بروز شرایط سخت اقتصادی را بر کشور فراهم کردند، مدعی شد که دولت کنونی، مانع بروز جنگ شده است. این مواضع گاهی از سوی برخی رسانه‌ها و فعالان سیاسی حامی به‌عنوان نوش‌داروی بعد از مرگ سهراب و پاسخ‌گویی و واکنش دیرهنگام و غیرمؤثر در قبال هجمه‌های دیرین علیه دولت تعبیر شد که واقعیت نیز چنین است. اصولا این سؤال مطرح است که در وانفسای رقابت‌های تبلیغاتی و در فضای سرد کنونی، آیا این‌ گونه مواضع دیرهنگام و کلی مورد پذیرش و استقبال افکار عمومی و مردم رنجور قرار می‌گیرد و نگرش آنها را به دولت و عملکرد آن تغییر می‌دهد؟ پاسخ این سؤال کاملا مشخص است و نیاز به توضیح ندارد. اما سؤال اساسی این است آیا این مواضع و واکنش‌ها از سوی رئیس‌جمهور از وجاهت قانونی برخوردار است و مسئولیت دولت و رئیس‌جمهور را از شرایطی که بر کشور رفته، سلب می‌کند؟ برای پاسخ به این سؤال دو نکته را باید ابتدا بیان کرد. نخست آنکه هیچ دولت و رئیس دولتی در هیچ کشوری و حتی کشورهای توسعه‌یافته، نمی‌تواند همه برنامه‌ها و شعارهای خود را محقق کند. عملکرد دولت‌ها را باید به‌صورت نسبی قضاوت کرد و نه سیاه و سفید. دوم آنکه سیاست و عملکرد دولت اول آقای روحانی با دولت دوم را باید از هم جدا کرد. دولت اول آقای روحانی در بازگرداندن کشور به شرایط عادی از طریق تلاش برای حل چالش‌های خارجی، رفع تحریم‌های سیاسی و امنیتی و بعضا اقتصادی و ایجاد ثبات نسبی در اقتصاد کشور از طریق سیاست‌گذاری اقتصادی منطقی، موفق ارزیابی می‌شود. مهم‌ترین شاخص که مؤید این موفقیت است، اقبال دوباره مردم به آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 (رشد هفت درصدی نسبت به دوره اول) بود. اما واقعیت این است که طبق قانون اساسی، رئیس‌جمهور از قدرت و اختیار بالایی برخوردار بوده و مسئول اجرای قانون اساسی است. اینکه رئیس‌جمهور به دلایل مختلف و تحت تأثیر عوامل و متغیرهای محدودکننده واقعی نتوانسته از قدرت و اختیار قانونی‌اش برای تحقق اهداف و سیاست‌های اعلامی خود، استفاده کند، نافی مسئولیت او نیست. هرچند این مهم را نیز نباید نادیده انگاشت که قدرت و اختیار رؤسای جمهور با وجود تأیید و تأکیدات قانونی، به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی کاملا قابل تحقق نیست و این قدرت و اختیار، نسبی است اما این نسبیت با کلیت اختیارات قانونی از یک‌سو و میزان تمایل و اهتمام رئیس دولت برای استفاده از اختیارات خود و عوامل و متغیرهای غیرمترقبه و غیرقابل پیش‌بینی از سوی دیگر، مورد سنجش قرار گیرد. واقعیت این است که ساختار قدرت در ایران به‌گونه‌ای است که عملا رؤسای جمهور با وجود صراحت قانون اساسی، قادر به استفاده از همه اختیارات قانونی خود نیستند و به‌همین‌دلیل برخی رؤسای جمهور از این سمت به‌عنوان «تدارکاتچی» نام برده و می‌برند؛ اما این شرایط هم نافی مسئولیت رئیس‌جمهور در قبال تحولات و مسائل کشور نیست. با وجود این و با فرض محدودیت قدرت و اختیارات رئیس‌جمهور و هیئت دولت، باز هم توضیحات آقای روحانی در بیان دلایل بروز شرایط خطیر و ناگوار امروز ایران، قابل دفاع به نظر نمی‌رسد. البته در اینکه دو عامل مد نظر آقای روحانی یعنی ترامپ و کرونا زمینه‌ساز این شرایط است، تردیدی وجود ندارد. به عبارت دیگر، اگر ترامپ در آمریکا روی کار نمی‌آمد و کرونا هم شیوع نمی‌یافت، قطعا شرایط امروز کشور، شرایطی کاملا متفاوت به‌لحاظ اقتصادی و معیشتی بود؛ اما آیا می‌توان پشت ترامپ و کرونا، پنهان شد و همه مسئولیت را به گردن این دو عامل انداخت؟ پاسخ منفی است. سیاست‌ورزی، سیاست‌مداری و حکمرانی مطلوب و بهینه اصولا در شرایط سخت و بحرانی خود را نشان می‌دهد. دولت دوم آقای روحانی زمانی روی کار آمد که بیش از شش ماه از روی‌کارآمدن ترامپ در آمریکا گذشته بود. ترامپ از یک سال قبل از انتخاب و پس از آن کاملا مواضع خود را در قبال ایران و برجام اعلام کرده بود و به عبارتی تقریبا همه به اقدامات ترامپ نسبت‌به برجام اطمینان داشتند. ضمن اینکه ترامپ در فاصله شروع‌به‌کار در کاخ سفید یعنی دی‌ماه 95 تا اردیبهشت 97 که از برجام خارج شد، سیاست‌ها و مواضع خود را در قبال برجام اعلام کرد، باوجوداین، اقدام و واکنش مناسبی ازسوی دولت ایران برای تغییر شرایط و مهار اقدامات و سیاست‌های ضد برجامی ترامپ انجام نداد، این در حالی بود که فرصت‌ها و منافذی که عموما از سوی دولت ترامپ و سه کشور اروپایی برای مذاکره مجدد ایجاد شده بود، با واکنش فعال ایران روبه‌رو نشد و عملا ایران در این فاصله کاملا در لاک انفعال قرار داشت. خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت 97، آغاز دوره‌ای بود که واکنش و فعالیت متفاوت ایران را در قبال دولت ترامپ و تحریم‌های سخت و نفس‌گیر آن ایجاب می‌کرد اما این دوره نیز عملا با وجود تشدید تحریم‌ها و وجود فرصت‌های بین‌المللی ناشی از عدم استقبال از سیاست‌های یک‌جانبه آمریکا و انزوای سیاسی ترامپ، با اقدام و ابتکار عمل ایران مواجه نشد. اوج این انفعال در جریان مذاکرات فشرده رهبران 5+1 در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل، سفر نخست‌وزیر ژاپن به ایران و پس از آن در حاشیه نشست گروه 7 در فرانسه بود که با نتیجه‌ای همراه نشد و دستاوردی جز تشدید تحریم‌ها و محدودشدن قدرت مانور سیاسی و اقتصادی در پی نداشت. این انفعال در سطح منطقه‌ای هم دیده می‌شود و عملا ایران تحرکی در سطح منطقه و دیگر محیط‌های بین‌المللی برای خنثی‌کردن تحریم‌ها انجام نداد و چه‌بسا شرایط منطقه‌ای ایران سخت‌تر شد. تنها رویکرد ایران در این شرایط مقاومت در برابر تحریم‌ها و انتظار برای خروج احتمالی ترامپ از کاخ سفید بود. فراگیری کرونا و درگیری کشورها و دولت‌ها با مشکلات داخلی خود، جریان نیمه‌فعال بین‌المللی برای کاهش چالش‌های ایران و آمریکا را نیز عملا از اواخر سال 98 متوقف کرد. همه‌گیری کرونا و گسترش سریع آن در ایران در نتیجه عدم تدبیر به‌موقع برای مواجهه با آن، برنامه‌ریزی نادرست و محدودیت‌ها و چالش‌های ناشی از تحریم‌های اقتصادی، شرایط اجتماعی، روانی و اقتصادی کشور را با مشکلات شدیدتری در مقایسه با دیگر کشورها مواجه کرد. ایران در منطقه خاورمیانه، بیشترین تلفات انسانی و بیشترین مشکلات اقتصادی ناشی از کرونا را تجربه کرده است؛ بنابراین دولت نمی‌تواند از مسئولیت خود در قبال نحوه شیوع کرونا و تلفات و پیامدهای اقتصادی آن شانه خالی کند. اشتباه راهبردی دولت روحانی، تمرکز بر امضای برجام بدون توجه به زمینه‌های اجرا و پایداری برجام از یک‌سو و بی‌توجهی به آثار و پیامدهای عدم اجرا یا شکست برجام بود. برجام یا نباید امضا می‌شد و اگر امضا شد باید دولت همه ظرفیت‌های کشور را برای حفظ و پایداری آن بسیج می‌کرد. خروج آمریکا از برجام و بلااثرشدن آن، ساختار اقتصاد ایران را که در حال جان‌گرفتن بود، در یک سراشیبی تند قرار داد. شرایطی که در نبود برجام به احتمال زیاد رخ نمی‌داد یا اثرات اقتصادی آن به مراتب کمتر بود. برجام محصول دولت روحانی بود و باید از آن حفاظت و حراست می‌کرد و در‌صورتی‌که با محدودیت و موانع برای این مهم مواجه بود، باید استعفا می‌داد و خود و کشور را معطل برجام نمی‌کرد. این شاید منطقی‌ترین راه و بهترین واکنش به اعتماد مردم می‌بود. بپذیریم که به‌سخن‌آمدن دولت و رئیس آن در وقت اضافه و بهانه‌جویی برای شانه‌خالی‌کردن از مسئولیت، در قبال برجام و کرونا، امری شجاعانه، باورپذیر و اعتمادآفرین نخواهد بود. دولت باید مسئولیت سیاست و اقدام خود را بپذیرد و بابت همه تقصیرها و ضعف‌ها از مردم عذرخواهی كند.

انتقادها از عملکرد دولت روحانی با آغاز تبلیغات نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری در صداوسیما، به اوج رسیده و شکل جدی‌تر و رسمی‌تر پیدا کرده است. نکته قابل توجه واکنش دیرهنگام دولت دوازدهم و رئیس آن به موج گسترده انتقادها از سوی نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری است. آقای روحانی در جلسه هیئت دولت در چهارشنبه هفته گذشته به‌شدت از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری و صداوسیما انتقاد کرد و آنها را به نادیده‌انگاشتن واقعیت‌های کشور، پنهان‌شدن پشت دیوار کوتاه دولت، فرار از مسئولیت خود در قبال شرایط کنونی کشور، توهین به شعور ملت و مواردی از این دست متهم کرد و درعین‌حال با تأکید بر دو متغیر ترامپ و کرونا که موجبات بروز شرایط سخت اقتصادی را بر کشور فراهم کردند، مدعی شد که دولت کنونی، مانع بروز جنگ شده است. این مواضع گاهی از سوی برخی رسانه‌ها و فعالان سیاسی حامی به‌عنوان نوش‌داروی بعد از مرگ سهراب و پاسخ‌گویی و واکنش دیرهنگام و غیرمؤثر در قبال هجمه‌های دیرین علیه دولت تعبیر شد که واقعیت نیز چنین است. اصولا این سؤال مطرح است که در وانفسای رقابت‌های تبلیغاتی و در فضای سرد کنونی، آیا این‌ گونه مواضع دیرهنگام و کلی مورد پذیرش و استقبال افکار عمومی و مردم رنجور قرار می‌گیرد و نگرش آنها را به دولت و عملکرد آن تغییر می‌دهد؟ پاسخ این سؤال کاملا مشخص است و نیاز به توضیح ندارد. اما سؤال اساسی این است آیا این مواضع و واکنش‌ها از سوی رئیس‌جمهور از وجاهت قانونی برخوردار است و مسئولیت دولت و رئیس‌جمهور را از شرایطی که بر کشور رفته، سلب می‌کند؟ برای پاسخ به این سؤال دو نکته را باید ابتدا بیان کرد. نخست آنکه هیچ دولت و رئیس دولتی در هیچ کشوری و حتی کشورهای توسعه‌یافته، نمی‌تواند همه برنامه‌ها و شعارهای خود را محقق کند. عملکرد دولت‌ها را باید به‌صورت نسبی قضاوت کرد و نه سیاه و سفید. دوم آنکه سیاست و عملکرد دولت اول آقای روحانی با دولت دوم را باید از هم جدا کرد. دولت اول آقای روحانی در بازگرداندن کشور به شرایط عادی از طریق تلاش برای حل چالش‌های خارجی، رفع تحریم‌های سیاسی و امنیتی و بعضا اقتصادی و ایجاد ثبات نسبی در اقتصاد کشور از طریق سیاست‌گذاری اقتصادی منطقی، موفق ارزیابی می‌شود. مهم‌ترین شاخص که مؤید این موفقیت است، اقبال دوباره مردم به آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 (رشد هفت درصدی نسبت به دوره اول) بود. اما واقعیت این است که طبق قانون اساسی، رئیس‌جمهور از قدرت و اختیار بالایی برخوردار بوده و مسئول اجرای قانون اساسی است. اینکه رئیس‌جمهور به دلایل مختلف و تحت تأثیر عوامل و متغیرهای محدودکننده واقعی نتوانسته از قدرت و اختیار قانونی‌اش برای تحقق اهداف و سیاست‌های اعلامی خود، استفاده کند، نافی مسئولیت او نیست. هرچند این مهم را نیز نباید نادیده انگاشت که قدرت و اختیار رؤسای جمهور با وجود تأیید و تأکیدات قانونی، به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی کاملا قابل تحقق نیست و این قدرت و اختیار، نسبی است اما این نسبیت با کلیت اختیارات قانونی از یک‌سو و میزان تمایل و اهتمام رئیس دولت برای استفاده از اختیارات خود و عوامل و متغیرهای غیرمترقبه و غیرقابل پیش‌بینی از سوی دیگر، مورد سنجش قرار گیرد. واقعیت این است که ساختار قدرت در ایران به‌گونه‌ای است که عملا رؤسای جمهور با وجود صراحت قانون اساسی، قادر به استفاده از همه اختیارات قانونی خود نیستند و به‌همین‌دلیل برخی رؤسای جمهور از این سمت به‌عنوان «تدارکاتچی» نام برده و می‌برند؛ اما این شرایط هم نافی مسئولیت رئیس‌جمهور در قبال تحولات و مسائل کشور نیست. با وجود این و با فرض محدودیت قدرت و اختیارات رئیس‌جمهور و هیئت دولت، باز هم توضیحات آقای روحانی در بیان دلایل بروز شرایط خطیر و ناگوار امروز ایران، قابل دفاع به نظر نمی‌رسد. البته در اینکه دو عامل مد نظر آقای روحانی یعنی ترامپ و کرونا زمینه‌ساز این شرایط است، تردیدی وجود ندارد. به عبارت دیگر، اگر ترامپ در آمریکا روی کار نمی‌آمد و کرونا هم شیوع نمی‌یافت، قطعا شرایط امروز کشور، شرایطی کاملا متفاوت به‌لحاظ اقتصادی و معیشتی بود؛ اما آیا می‌توان پشت ترامپ و کرونا، پنهان شد و همه مسئولیت را به گردن این دو عامل انداخت؟ پاسخ منفی است. سیاست‌ورزی، سیاست‌مداری و حکمرانی مطلوب و بهینه اصولا در شرایط سخت و بحرانی خود را نشان می‌دهد. دولت دوم آقای روحانی زمانی روی کار آمد که بیش از شش ماه از روی‌کارآمدن ترامپ در آمریکا گذشته بود. ترامپ از یک سال قبل از انتخاب و پس از آن کاملا مواضع خود را در قبال ایران و برجام اعلام کرده بود و به عبارتی تقریبا همه به اقدامات ترامپ نسبت‌به برجام اطمینان داشتند. ضمن اینکه ترامپ در فاصله شروع‌به‌کار در کاخ سفید یعنی دی‌ماه 95 تا اردیبهشت 97 که از برجام خارج شد، سیاست‌ها و مواضع خود را در قبال برجام اعلام کرد، باوجوداین، اقدام و واکنش مناسبی ازسوی دولت ایران برای تغییر شرایط و مهار اقدامات و سیاست‌های ضد برجامی ترامپ انجام نداد، این در حالی بود که فرصت‌ها و منافذی که عموما از سوی دولت ترامپ و سه کشور اروپایی برای مذاکره مجدد ایجاد شده بود، با واکنش فعال ایران روبه‌رو نشد و عملا ایران در این فاصله کاملا در لاک انفعال قرار داشت. خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت 97، آغاز دوره‌ای بود که واکنش و فعالیت متفاوت ایران را در قبال دولت ترامپ و تحریم‌های سخت و نفس‌گیر آن ایجاب می‌کرد اما این دوره نیز عملا با وجود تشدید تحریم‌ها و وجود فرصت‌های بین‌المللی ناشی از عدم استقبال از سیاست‌های یک‌جانبه آمریکا و انزوای سیاسی ترامپ، با اقدام و ابتکار عمل ایران مواجه نشد. اوج این انفعال در جریان مذاکرات فشرده رهبران 5+1 در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل، سفر نخست‌وزیر ژاپن به ایران و پس از آن در حاشیه نشست گروه 7 در فرانسه بود که با نتیجه‌ای همراه نشد و دستاوردی جز تشدید تحریم‌ها و محدودشدن قدرت مانور سیاسی و اقتصادی در پی نداشت. این انفعال در سطح منطقه‌ای هم دیده می‌شود و عملا ایران تحرکی در سطح منطقه و دیگر محیط‌های بین‌المللی برای خنثی‌کردن تحریم‌ها انجام نداد و چه‌بسا شرایط منطقه‌ای ایران سخت‌تر شد. تنها رویکرد ایران در این شرایط مقاومت در برابر تحریم‌ها و انتظار برای خروج احتمالی ترامپ از کاخ سفید بود. فراگیری کرونا و درگیری کشورها و دولت‌ها با مشکلات داخلی خود، جریان نیمه‌فعال بین‌المللی برای کاهش چالش‌های ایران و آمریکا را نیز عملا از اواخر سال 98 متوقف کرد. همه‌گیری کرونا و گسترش سریع آن در ایران در نتیجه عدم تدبیر به‌موقع برای مواجهه با آن، برنامه‌ریزی نادرست و محدودیت‌ها و چالش‌های ناشی از تحریم‌های اقتصادی، شرایط اجتماعی، روانی و اقتصادی کشور را با مشکلات شدیدتری در مقایسه با دیگر کشورها مواجه کرد. ایران در منطقه خاورمیانه، بیشترین تلفات انسانی و بیشترین مشکلات اقتصادی ناشی از کرونا را تجربه کرده است؛ بنابراین دولت نمی‌تواند از مسئولیت خود در قبال نحوه شیوع کرونا و تلفات و پیامدهای اقتصادی آن شانه خالی کند. اشتباه راهبردی دولت روحانی، تمرکز بر امضای برجام بدون توجه به زمینه‌های اجرا و پایداری برجام از یک‌سو و بی‌توجهی به آثار و پیامدهای عدم اجرا یا شکست برجام بود. برجام یا نباید امضا می‌شد و اگر امضا شد باید دولت همه ظرفیت‌های کشور را برای حفظ و پایداری آن بسیج می‌کرد. خروج آمریکا از برجام و بلااثرشدن آن، ساختار اقتصاد ایران را که در حال جان‌گرفتن بود، در یک سراشیبی تند قرار داد. شرایطی که در نبود برجام به احتمال زیاد رخ نمی‌داد یا اثرات اقتصادی آن به مراتب کمتر بود. برجام محصول دولت روحانی بود و باید از آن حفاظت و حراست می‌کرد و در‌صورتی‌که با محدودیت و موانع برای این مهم مواجه بود، باید استعفا می‌داد و خود و کشور را معطل برجام نمی‌کرد. این شاید منطقی‌ترین راه و بهترین واکنش به اعتماد مردم می‌بود. بپذیریم که به‌سخن‌آمدن دولت و رئیس آن در وقت اضافه و بهانه‌جویی برای شانه‌خالی‌کردن از مسئولیت، در قبال برجام و کرونا، امری شجاعانه، باورپذیر و اعتمادآفرین نخواهد بود. دولت باید مسئولیت سیاست و اقدام خود را بپذیرد و بابت همه تقصیرها و ضعف‌ها از مردم عذرخواهی كند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها