|

اما‌و‌اگرهای بروکسل برای دیدار با پوتین

احمد وخشیته- استاد دانشگاه ملی اوراسیا

مذاکرات و گفت‌وگوهای میان ولادیمیر پوتین، امانوئل مکرون و آنگلا مرکل در سال‌های اخیر نشان داده است که پاریس و برلین شرکای مسکو در قاره سبز به شمار می‌آیند؛ موضوعی که در دکترین سیاست خارجی روسیه نیز به‌طور مشخص بر آن تأکید شده است.

باوجود‌این به‌واسطه بحران اوکراین سپهر این روابط در مقاطعی تار شد و به دنبال آن اعتراض‌های بلاروس و موضوع آلکسی ناوالنی سبب شد تا تعاملات آنها در طیف تیرگی قرار بگیرد؛ تا جایی که وزیر خارجه آلمان رفتار روسیه را بزرگ‌ترین چالش پیشروی اروپا دانست. همین تاریکی در روابط کافی بود تا باوجود همه تلاش‌ها برای به‌ثمر‌رسیدن پروژه نورد استریم‌۲، حجم تجارت بین روسیه و آلمان با سقوط 22.2درصدی به کمترین میزان خود در 16 سال
گذشته برسد.
با‌وجوداین‌ اما یک روزنه برای احیای این روابط وجود دارد و آن صحبت‌های منظم پوتین و مرکل است که با وجود اختلاف‌نظرهای جدی اما همچنان بنا به موضوعات مختلف، به‌واسطه گفت‌وگوی تلفنی رایزنی و مذاکره می‌کنند. برای مثال چند روز پس از دیدار پوتین و بایدن، پوتین و مرکل تلفنی گفت‌وگو کردند و پس از آن در روزهای گذشته شاهد پیشنهاد و تلاش مرکل و مکرون برای دیدار سران اروپا با پوتین و تعامل با روسیه بودیم که البته با مخالفت لهستان و کشورهای حوزه بالتیک مواجه شد تا مسیر همگرایی میان مسکو و بروکسل که در چند ماه گذشته با تنش روبه‌رو بوده است، همچنان در همان وضعیت باقی بماند.
در‌این‌میان اما این پرسش وجود دارد که چه می‌شود کشورهای اروپای غربی مانند آلمان و فرانسه خواهان تنش‌زدایی و گسترش تعاملات با مسکو هستند و از سوی دیگر کشورهای اروپای شرقی مواضع تندی را نسبت به کرملین اتخاذ می‌کنند تا این مسیر بسته بماند؟
فارغ از ملاحظات تاریخی در روابط میان روسیه با لهستان و کشورهای حوزه بالتیک، حضور فعال ناتو در این کشورهای که همسایه مرزهای غربی روسیه و خارج نزدیک آن به شمار می‌آیند، همواره به اصطکاک میان آنها منجر شده است و این تنش‌ها در زمان قدرت دموکرات‌ها در کاخ سفید به بالاترین سطح خود می‌رسد که ریشه در تقابل جدی واشنگتن با مسکو در این برهه‌های زمانی دارد.
روسیه به‌خوبی می‌داند برای آنکه دموکرات‌های نتوانند سناریوی انزوای روسیه را محقق کنند، باید اتحاد خود با اروپا را افزایش دهد و شکافی در یورو آتلانتیک پدید آورند تا ائتلاف برای فشار حداکثری به مسکو پدید نیاید؛ از‌همین‌رو نه‌تنها در بعد پروژه‌های اقتصادی‌ بلکه در جنبه‌های سیاسی نیز نگاه ویژه‌ای به گسترش همکاری‌ها با آلمان، فرانسه و ایتالیا دارد. برای مثال پوتین چند روز پیش (۲۲ ژوئن) هم‌زمان با حمله آلمان نازی به شوروی، یادداشتی برای روزنامه آلمانی دیزایت نوشت و در آن به‌صراحت تأکید کرد که روسیه به‌دنبال روابط سودمند با اتحادیه اروپا‌ست و آماده ازسرگیری روابط است. او با اشاره به ایده شارل دوگل که اروپایی از اقیانوس اطلس تا کوه‌های اورال را مطرح کرده بود، از رفتار یوروآتلانتیک گله کرد که برخی کشورها را در دو‌راهی روسیه و غرب قرار داده که آن را نتیجه گسترش ناتو دانست و تحت سنت جنگ سرد خواند.
باوجود‌این‌ اگرچه پوتین ابراز آمادگی و تمایل برای از سرگیری همکاری‌های جامع با اروپا کرد‌ اما مرکل و مکرون موفق نشدند همه سران اروپا را با خود همراه کنند؛ چرا‌که از سوی دیگر افرادی چون نخست‌وزیر لهستان معتقد بودند که از سرگیری گفت‌وگوها در بالاترین سطح سیاسی آن تنها در صورتی ممکن است که به گفته او روسیه سیاست تهاجمی خود را متوقف کند. همتای هلندی او نیز تأکید کرد که مخالف دیدار رئیس شورای اروپا با پوتین نیست‌ اما او شخصا در این دیدار حضور پیدا نمی‌کند و در این میان تنها نخست‌وزیر اتریش از ایده دیدار و گفت‌وگو با پوتین به‌صراحت حمایت کرد. نهایتا این پیشنهاد تصویب نشد و مطابق این نشست، اتحادیه اروپا فقط در موضوعاتی مانند آب‌و‌هوا، سوریه، لیبی و بهداشت، تعامل گزینشی با مسکو خواهد داشت.
در‌مجموع به نظر می‌رسد که به دنبال دیدار پوتین و بایدن، بازیگران مستقل اتحادیه تلاش دارند تا قالب و شرایطی را فراهم آورند تا به‌طور مستقل روابط بروکسل و مسکو را تعریف و منافع حداکثری خود را در سایه رقابت و تنش‌های مسکو - واشنگتن به‌طور مجزا جست‌وجو کنند. از این‌رو به نظر می‌رسد که با همین ملاحظه باشد که مرکل بحث در مورد روابط با روسیه را بسیار مفصل و دشوار خواند.

مذاکرات و گفت‌وگوهای میان ولادیمیر پوتین، امانوئل مکرون و آنگلا مرکل در سال‌های اخیر نشان داده است که پاریس و برلین شرکای مسکو در قاره سبز به شمار می‌آیند؛ موضوعی که در دکترین سیاست خارجی روسیه نیز به‌طور مشخص بر آن تأکید شده است.

باوجود‌این به‌واسطه بحران اوکراین سپهر این روابط در مقاطعی تار شد و به دنبال آن اعتراض‌های بلاروس و موضوع آلکسی ناوالنی سبب شد تا تعاملات آنها در طیف تیرگی قرار بگیرد؛ تا جایی که وزیر خارجه آلمان رفتار روسیه را بزرگ‌ترین چالش پیشروی اروپا دانست. همین تاریکی در روابط کافی بود تا باوجود همه تلاش‌ها برای به‌ثمر‌رسیدن پروژه نورد استریم‌۲، حجم تجارت بین روسیه و آلمان با سقوط 22.2درصدی به کمترین میزان خود در 16 سال
گذشته برسد.
با‌وجوداین‌ اما یک روزنه برای احیای این روابط وجود دارد و آن صحبت‌های منظم پوتین و مرکل است که با وجود اختلاف‌نظرهای جدی اما همچنان بنا به موضوعات مختلف، به‌واسطه گفت‌وگوی تلفنی رایزنی و مذاکره می‌کنند. برای مثال چند روز پس از دیدار پوتین و بایدن، پوتین و مرکل تلفنی گفت‌وگو کردند و پس از آن در روزهای گذشته شاهد پیشنهاد و تلاش مرکل و مکرون برای دیدار سران اروپا با پوتین و تعامل با روسیه بودیم که البته با مخالفت لهستان و کشورهای حوزه بالتیک مواجه شد تا مسیر همگرایی میان مسکو و بروکسل که در چند ماه گذشته با تنش روبه‌رو بوده است، همچنان در همان وضعیت باقی بماند.
در‌این‌میان اما این پرسش وجود دارد که چه می‌شود کشورهای اروپای غربی مانند آلمان و فرانسه خواهان تنش‌زدایی و گسترش تعاملات با مسکو هستند و از سوی دیگر کشورهای اروپای شرقی مواضع تندی را نسبت به کرملین اتخاذ می‌کنند تا این مسیر بسته بماند؟
فارغ از ملاحظات تاریخی در روابط میان روسیه با لهستان و کشورهای حوزه بالتیک، حضور فعال ناتو در این کشورهای که همسایه مرزهای غربی روسیه و خارج نزدیک آن به شمار می‌آیند، همواره به اصطکاک میان آنها منجر شده است و این تنش‌ها در زمان قدرت دموکرات‌ها در کاخ سفید به بالاترین سطح خود می‌رسد که ریشه در تقابل جدی واشنگتن با مسکو در این برهه‌های زمانی دارد.
روسیه به‌خوبی می‌داند برای آنکه دموکرات‌های نتوانند سناریوی انزوای روسیه را محقق کنند، باید اتحاد خود با اروپا را افزایش دهد و شکافی در یورو آتلانتیک پدید آورند تا ائتلاف برای فشار حداکثری به مسکو پدید نیاید؛ از‌همین‌رو نه‌تنها در بعد پروژه‌های اقتصادی‌ بلکه در جنبه‌های سیاسی نیز نگاه ویژه‌ای به گسترش همکاری‌ها با آلمان، فرانسه و ایتالیا دارد. برای مثال پوتین چند روز پیش (۲۲ ژوئن) هم‌زمان با حمله آلمان نازی به شوروی، یادداشتی برای روزنامه آلمانی دیزایت نوشت و در آن به‌صراحت تأکید کرد که روسیه به‌دنبال روابط سودمند با اتحادیه اروپا‌ست و آماده ازسرگیری روابط است. او با اشاره به ایده شارل دوگل که اروپایی از اقیانوس اطلس تا کوه‌های اورال را مطرح کرده بود، از رفتار یوروآتلانتیک گله کرد که برخی کشورها را در دو‌راهی روسیه و غرب قرار داده که آن را نتیجه گسترش ناتو دانست و تحت سنت جنگ سرد خواند.
باوجود‌این‌ اگرچه پوتین ابراز آمادگی و تمایل برای از سرگیری همکاری‌های جامع با اروپا کرد‌ اما مرکل و مکرون موفق نشدند همه سران اروپا را با خود همراه کنند؛ چرا‌که از سوی دیگر افرادی چون نخست‌وزیر لهستان معتقد بودند که از سرگیری گفت‌وگوها در بالاترین سطح سیاسی آن تنها در صورتی ممکن است که به گفته او روسیه سیاست تهاجمی خود را متوقف کند. همتای هلندی او نیز تأکید کرد که مخالف دیدار رئیس شورای اروپا با پوتین نیست‌ اما او شخصا در این دیدار حضور پیدا نمی‌کند و در این میان تنها نخست‌وزیر اتریش از ایده دیدار و گفت‌وگو با پوتین به‌صراحت حمایت کرد. نهایتا این پیشنهاد تصویب نشد و مطابق این نشست، اتحادیه اروپا فقط در موضوعاتی مانند آب‌و‌هوا، سوریه، لیبی و بهداشت، تعامل گزینشی با مسکو خواهد داشت.
در‌مجموع به نظر می‌رسد که به دنبال دیدار پوتین و بایدن، بازیگران مستقل اتحادیه تلاش دارند تا قالب و شرایطی را فراهم آورند تا به‌طور مستقل روابط بروکسل و مسکو را تعریف و منافع حداکثری خود را در سایه رقابت و تنش‌های مسکو - واشنگتن به‌طور مجزا جست‌وجو کنند. از این‌رو به نظر می‌رسد که با همین ملاحظه باشد که مرکل بحث در مورد روابط با روسیه را بسیار مفصل و دشوار خواند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها