این طالبانی است که تغییر کرد؟
سامان موحدیراد: بعید است ایرانیای بوده باشد که در مقطعی از زندگیاش با ترس جنگ زندگی نکرده باشد. چه آنهایی که پیش از دهه 60 به دنیا آمده بودند و جنگ طاقتفرسای هشتساله ایران و عراق را به چشم دیدند و چه دیگرانی که بعد از آن به دنیا آمدند و در مقاطعی از تاریخ ایران سایه جنگ را بالای سر کشور دیدند که شکر خدا هیچگاه محقق نشد. من هم در این سالها مانند بسیاری از هموطنانم چند باری کابوس جنگ را دیدهام. اولینبارش وقتی بود که 14 سال داشتم و شنیدم در همسایه شرقیمان گروهی علم کشورگشایی و جنگ برافراشتهاند که خودشان را طالب اسلام واقعی میدانند؛ درست وقتی در یکی از همین روزهای تابستان گرم در سال 1377 به کنسولگری ایران در مزارشریف حمله و هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی را تیرباران کردند. اگرچه ما خودمان به اندازه کافی با مسئله تسخیر سفارتها و ساختمانهای دیپلماتیک آشنا هستیم اما تیربارانکردن نیروهای دیپلماتیک کشوری دیگر از آن دست کارهایی است که قفلش تنها برای طالبان افغانستان باز شده بود. حالا 23 سال بعد از آن واقعه در ایران بیهیچ مقدمهای به ما میگویند که «طالبان تغییر کرده»؛ آنهم بعد از اینکه طالبها را در قامت یک هیئت دیپلماتیک به ایران میآورند و با آنها مذاکره میکنند. تازه وقتی جامعه در شوک چنین دیدار و چنین سطحی از روابط دیپلماتیک قرار میگیرد، چهرههایی به میدان میآیند تا به زعم خودشان افکار عمومی را برای چنین تغییری آماده کنند. نابلدی آنهاست که طالبان را «جنبشی اصیل» میخوانند یا از «تغییر» تروریستهایی میگویند که کارشان خونریختن است. چه اینکه با همه تبلیغی که در ایران برای تغییر چهره طالبان میشود، آنها شهر به شهر در افغانستان در حال تکرار روزگار سیاه گذشتهشان هستند. درست در حوالی عمل ننگین 23 سال پیششان که یک خبرنگار ایرانی را تیرباران کردند، در همین روزها یک عکاس هندی را کشتهاند؛ دانش صدیق که برنده جایزه پولیتزر بود و در قندهار مشغول عکاسی برای رویترز بود و با گلولههای طالبها جان باخته است. یکی از دهها خبرنگاری که در این سالها به صورت هدفمند توسط طالبان ترور شدند. با این تفاوت که جایزه جهانیاش در کنار آژانسی که برای آن کار میکرد، موجب شد تا نگاهها به این مسئله جلب شود. تکرار و تکرار این حوادث آیا معنیای جز حرکت طالبان بر سبیل پیشین دارد؟ آیا شما تغییری در رفتار گروهی اسلحهبهدست که زندگی را بر زنان و دختران تنگ میکنند و دشمن آگاهی و دانش هستند، میبینید؟ تنها تغییری که در این سالها در طالبان رخ داده این است که فهمیده برای ماندن در عرصه قدرت فقط اسلحه و خشونت کافی نیست. آنها میخواهند علاوه بر جنگاورانی در میدان جنگ، دیپلماتهایی هم در دوحه، تهران و کابل داشته باشند. آنها نمیخواهند راهی که داعش رفته را بروند. میخواهند یک داعش بهقدرترسیده باشند. برای همین است که در کنار اسلحه چند طالب دستار آهارزده هم در جلوی دوربینها دارند تا مواضعشان را پیش ببرند.
سامان موحدیراد: بعید است ایرانیای بوده باشد که در مقطعی از زندگیاش با ترس جنگ زندگی نکرده باشد. چه آنهایی که پیش از دهه 60 به دنیا آمده بودند و جنگ طاقتفرسای هشتساله ایران و عراق را به چشم دیدند و چه دیگرانی که بعد از آن به دنیا آمدند و در مقاطعی از تاریخ ایران سایه جنگ را بالای سر کشور دیدند که شکر خدا هیچگاه محقق نشد. من هم در این سالها مانند بسیاری از هموطنانم چند باری کابوس جنگ را دیدهام. اولینبارش وقتی بود که 14 سال داشتم و شنیدم در همسایه شرقیمان گروهی علم کشورگشایی و جنگ برافراشتهاند که خودشان را طالب اسلام واقعی میدانند؛ درست وقتی در یکی از همین روزهای تابستان گرم در سال 1377 به کنسولگری ایران در مزارشریف حمله و هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی را تیرباران کردند. اگرچه ما خودمان به اندازه کافی با مسئله تسخیر سفارتها و ساختمانهای دیپلماتیک آشنا هستیم اما تیربارانکردن نیروهای دیپلماتیک کشوری دیگر از آن دست کارهایی است که قفلش تنها برای طالبان افغانستان باز شده بود. حالا 23 سال بعد از آن واقعه در ایران بیهیچ مقدمهای به ما میگویند که «طالبان تغییر کرده»؛ آنهم بعد از اینکه طالبها را در قامت یک هیئت دیپلماتیک به ایران میآورند و با آنها مذاکره میکنند. تازه وقتی جامعه در شوک چنین دیدار و چنین سطحی از روابط دیپلماتیک قرار میگیرد، چهرههایی به میدان میآیند تا به زعم خودشان افکار عمومی را برای چنین تغییری آماده کنند. نابلدی آنهاست که طالبان را «جنبشی اصیل» میخوانند یا از «تغییر» تروریستهایی میگویند که کارشان خونریختن است. چه اینکه با همه تبلیغی که در ایران برای تغییر چهره طالبان میشود، آنها شهر به شهر در افغانستان در حال تکرار روزگار سیاه گذشتهشان هستند. درست در حوالی عمل ننگین 23 سال پیششان که یک خبرنگار ایرانی را تیرباران کردند، در همین روزها یک عکاس هندی را کشتهاند؛ دانش صدیق که برنده جایزه پولیتزر بود و در قندهار مشغول عکاسی برای رویترز بود و با گلولههای طالبها جان باخته است. یکی از دهها خبرنگاری که در این سالها به صورت هدفمند توسط طالبان ترور شدند. با این تفاوت که جایزه جهانیاش در کنار آژانسی که برای آن کار میکرد، موجب شد تا نگاهها به این مسئله جلب شود. تکرار و تکرار این حوادث آیا معنیای جز حرکت طالبان بر سبیل پیشین دارد؟ آیا شما تغییری در رفتار گروهی اسلحهبهدست که زندگی را بر زنان و دختران تنگ میکنند و دشمن آگاهی و دانش هستند، میبینید؟ تنها تغییری که در این سالها در طالبان رخ داده این است که فهمیده برای ماندن در عرصه قدرت فقط اسلحه و خشونت کافی نیست. آنها میخواهند علاوه بر جنگاورانی در میدان جنگ، دیپلماتهایی هم در دوحه، تهران و کابل داشته باشند. آنها نمیخواهند راهی که داعش رفته را بروند. میخواهند یک داعش بهقدرترسیده باشند. برای همین است که در کنار اسلحه چند طالب دستار آهارزده هم در جلوی دوربینها دارند تا مواضعشان را پیش ببرند.