|

به بهانه سالروز واقعه نسل‌کشی کولی‌ها

نفیسه حبیبی‌. ‌کارشناس ارشد حقوق بشر

‌در طول تاریخ، مردمان کشورهای مختلف به کولی‌ها -این گروه قومی بزرگ که از هند تا آمریکا پراکنده‌اند- به چشم «دیگری» نگریسته‌اند. این طرز تفکر چنان بین ایشان و دیگری شکاف عمیق و پرناشدنی ایجاد کرده که سبب شده زیست کولی‌ها با بی‌توجهی، آزار و انواع آسیب‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عجین باشد. نمونه فجیع این امر را می‌توان در واقعه تلخ هولوکاست کولی‌ها جست‌وجو کرد. کولی‌ها که برای سده‌ها در اروپا هدف اذیت و آزار ضد کولی‌ها قرار می‌گرفتند، با روی‌کار‌آمدن هیتلر و آلمان نازی به‌عنوان افرادی ضد اجتماع شناسایی‌ شده و مدام در خطر دستگیری قرار داشتند تا اینکه سازمان بهداشت رایش با انجام آزمایش زیست‌شناسی روی کولی‌ها اعلام کرد خون کولی‌ها خالص نبوده و می‌تواند نژاد خالص آریایی را لکه‌دار کند. این تحقیقات، بهانه‌ای به دست نیروی نازی داد تا هرچه ‌سریع‌تر حدود 33 هزار کولی را به اردوگاه‌های کار اجباری از‌جمله داخائو، دیزل‌اشتراسه و... روانه کند؛ اما این تبعید دیری نپایید چراکه اس‌اس نمی‌توانست اردوگاه خانوادگی کولی‌ها را بیش از این تحمل کند. سرانجام در می‌ 1944، کولی‌ها با اطلاع از تصمیم قبلی کشتار توسط اس‌اس سعی کردند که با وسایل ساده‌ای که در اختیار داشتند، مانند اره، تبر و... در برابر نگهبانان مقاومت کنند. این مقاومت چنان غیرمنتظره بود که سبب شد نیروی اس‌اس برای مدتی عقب‌نشینی کند. پس از گذشت چند ماه، این‌بار اس‌اس برای عملی‌کردن نقشه شوم خود، در ابتدا زندانیان را تقسیم‌بندی کرد. حدود سه هزار کولی را به مناطق دیگر فرستاد و باقی‌مانده را که حدود 19 هزار نفر اعم از کودکان و زنان بودند، با فرستادن به اتاق گاز به کام مرگ کشاند. این جنایت چنان فجیع بود که در تقویم بین‌المللی روز دوم آگوست، روز هولوکاست کولی‌ها نام‌گذاری شد تا بشریت آنچه را بر کولی‌ها رفته بود، هر سال به یاد آورد؛ اما به نظر می‌رسد این عمل نیز با شکست مواجهه شده چراکه همچنان کولی‌ها در معرض دیدگاه تبعیض‌آمیز و نژادپرستی قرار دارند. امروزه کشورهای مختلف با نادیده‌گرفتن یا مرزبند بین کولی‌ها و غیرکولی‌ها همچنان معیشت و نیازهای اولیه زندگی کولی‌ها را مانند آموزش و مسکن با مخاطره مواجه می‌‌کنند.
جولیاس میکا از اهالی روما (کولی) درباره سیستم آموزشی کشور جمهوری چک چنین می‌گوید: بعد از تعطیلات تابستانی، در مدرسه‌ای جدا در مقطع چهارم دبستان مشغول به تحصیل شدم. این مدرسه مخصوص ما بود، زیرا تقریبا همه کودکان روما بودند. مفاد درسی که به ما آموزش داده می‌شد به طرز عجیبی آسان بود و حتی طریقه نمره‌دادن مدارس مخصوص روما با دیگر مدارس ابتدایی تفاوت داشت. در واقع استمرار دیدگاه تبعیض‌آمیز به این قوم که مرتب با دریچه «دیگری» کهتر یا غیرمتمدن نگریسته می‌شوند، سبب شده کودکان آنان نیز در کشورهایی مانند جمهوری چک، اسلواکی و مجارستان از سایر کودکان جدا شوند و تنها در مدارس مخصوص تحصیل کنند. این تبعیض موضوع بسیاری از شکایات از دولت به دادگاه اروپایی حقوق بشر شده و در برخی از موارد نیز دولت محکوم و مجبور به پرداخت غرامت شده است. بااین‌حال همچنان قانون لازم‌الاجرایی درباره تبعیض علیه کودکان روما وجود ندارد. گستره نقض حقوق بشر در مورد کولی‌ها تنها محدود به آموزش نمی‌شود. گزارشی که به‌تازگی از سوی ژورنال سلامت و حقوق بشر در سال 2017 منتشر شده، از جنایت دیگری علیه زنان کولی پرده‌برداری می‌کند. در این گزارش نشان داده شد که جمهوری چک تا 50 سال متمادی، بدون رضایت و اطلاع زنان روما آنان را عقیم‌سازی کرده و تا سال 1993 عقیم‌سازی زنان کولی یکی از سیاست‌های مهم این کشور بوده است. هرچند این سیاست در نهایت برچیده شد اما همچنان تا دهه 20، عقیم‌سازی زنان معلول روما (کولی) بدون خواست آنها صورت می‌پذیرفت که آخرین پرونده در این خصوص در سال 2007 بود.
حضور در ایران نیز برای کولی‌ها خالی از مشکل نیست. این اقوام در استان‌های مختلف اعم از خراسان، اصفهان، تهران، مازندران، گرگان، کرمانشاه و... سکونت دارند. آنها اغلب با نام غربتی خوانده می‌شوند که استعمال این کلمه خود بیانگر نوعی بیگانگی است. در سطح شهر غیرکولی‌ها با کولی‌ها مانند بی‌چهرگانی برخورد می‌کنند که کثیف، فقیر، معتاد و دزد بوده و باید آنان را اصلاح کرد. این مرزبندی بین دنیای کولی‌ها و غیرکولی‌ها به حدی مستحکم است که باعث می‌شود این قوم نه‌تنها به حاشیه رانده شوند، بلکه آسیب‌های اجتماعی فراوانی نیز گریبان‌گیر آنان باشد. نمونه این مرزبندی را می‌توان در برخورد شهرداری در سال‌های 1379 تا 1380 دانست که با عنوان مبارزه با آسیب‌های اجتماعی بدون توجه به هویت اجتماعی و فرهنگی ویژه کولی‌ها، به تخریب محل زندگی آنان -جزیره- یا با نام امروزی خاک‌سفید کمر بست. نتیجه این سیاست غلط نیز برای کولی‌ها چیزی نبود جز سرگردانی و آوارگی‌های متعدد و در نهایت در مکان‌های دیگری مانند لب خط سکنی‌گزیدن. در واقع سیاست‌های نادرست و بی‌تدبیری‌ها نه‌تنها باعث ریشه‌کن‌شدن اعتیاد و جرائم خرد نشد، بلکه مسبب سرایت این معضلات به نحوی دیگر شد. در نتیجه وضعیت آسیب‌ها به حدی رسید که تیتر وقت برخی از روزنامه‌ها با فرزندفروشی و گدایی کولی‌ها پر شد. خدمات سازمان‌های مردم‌نهاد نیز معمولا در برخورد و کاهش آسیب‌های اجتماعی با کولیان به شکست منتهی می‌شود، چراکه به سبب مبهم‌بودن ساختار اجتماعی کولی‌ها، در بهترین حالت این نهادها با تمرکز بر کودکان سعی در تغییردادن ارزش‌ها اجتماعی و فرهنگی آنان داشته و می‌خواهند آنان را با آموزش از متن زندگی اصلی خود دور کنند. این در حالی است که کودکان کولی در سال‌های آغازین زندگی خود با مناسبات گروهی کولی‌ها آشنا شده و فرهنگ گروه خودشان را کسب می‌کنند. نمونه این امر را می‌توان در مسئله کار مشاهده کرد. در مقاله هویت در آستانه کولی‌های ساکن تهران چنین بیان شده که کولی‌ها از زمانی که به دنیا می‌آیند، کار می‌کنند. در ابتدای سال‌های زندگی آنان برای ایجاد حس ترحم و گدایی بر دوش مادر بسته می‌شوند و پس‌ از آن در چهار، پنج‌سالگی برای گدایی یا دست‌فروشی خود در خیابان‌ها به‌صورت مستقل ظاهر می‌شوند. ازدواج آنان نیز در سنین پایین اتفاق می‌افتد. اگر دختر باشند تا 30سالگی که زمان بازنشستگی زنان کولی است، به شغل کف‌بری و گدایی مشغول شده و تمامی درآمد خود را به شوهر می‌دهند. اگر پسر باشند تا زمانی که موفق شوند دختری کولی را به‌اصطلاح کاسب خود کنند (ازدواج)، به کارکردن ادامه داده و بعد از آن بازنشسته محسوب شده و می‌توانند به تفریح بپردازند.
کودکانی که حاصل ازدواج کولیان هستند نیز به سبب آنکه معمولا مادر و پدرشان شناسنامه و همچنین عقدنامه ندارند، بدون شناسنامه می‌مانند. در نبود این مهم، نه‌تنها آنان نیز از حقوق ابتدایی خود مانند آموزش، خدمات درمانی و اجتماعی بی‌بهره می‌شوند، بلکه به‌عنوان شهروند ایرانی نیز شناخته نمی‌شوند. از آنجایی‌ که اغلب کولی‌ها هیچ کاری بلد نیستند، کودکان نیز مانند بزرگ‌سالان به ارتکاب جرم و تکدی‌گری رو آورده و دوباره پس از گذراندن مدت‌زمانی در زندان به نقطه اول بازمی‌گردند. در واقع طرد اقتصادی و اجتماعی کولیان در طول سال‌ها باعث شده این گروه تکدی‌گری و در برخی موارد ارتکاب خرده‌جرم را راهی مشروع برای حفظ بقا بدانند.
در آخر، باید بر این نکته اذعان کرد که در نبود تعامل، دربرگرفتن مفهوم تنوع و احترام به تفاوت‌ها، موقعیت و نقش‌های کولی‌ها در جامعه ایران به‌عنوان امری خطرناک و شوم دیده می‌شود که باعث طرد اجتماعی و اقتصادی آنان شده است. این نوع نگرش سیاست‌گذاران را بر آن می‌دارد تا با اتخاذ سیاست‌های غلط، برای حذف ظاهری آنان در سطح شهر تلاش کنند. تلاش‌هایی مانند آنچه پیش‌تر دیده شد که نه‌تنها باعث بهبود وضعیت این اقوام در ایران نمی‌شود، بلکه آسیب‌پذیری آنان را بیشتر کرده و در نتیجه باعث می‌شود معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی میان آنان قوام بیشتری بیابد.

‌در طول تاریخ، مردمان کشورهای مختلف به کولی‌ها -این گروه قومی بزرگ که از هند تا آمریکا پراکنده‌اند- به چشم «دیگری» نگریسته‌اند. این طرز تفکر چنان بین ایشان و دیگری شکاف عمیق و پرناشدنی ایجاد کرده که سبب شده زیست کولی‌ها با بی‌توجهی، آزار و انواع آسیب‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عجین باشد. نمونه فجیع این امر را می‌توان در واقعه تلخ هولوکاست کولی‌ها جست‌وجو کرد. کولی‌ها که برای سده‌ها در اروپا هدف اذیت و آزار ضد کولی‌ها قرار می‌گرفتند، با روی‌کار‌آمدن هیتلر و آلمان نازی به‌عنوان افرادی ضد اجتماع شناسایی‌ شده و مدام در خطر دستگیری قرار داشتند تا اینکه سازمان بهداشت رایش با انجام آزمایش زیست‌شناسی روی کولی‌ها اعلام کرد خون کولی‌ها خالص نبوده و می‌تواند نژاد خالص آریایی را لکه‌دار کند. این تحقیقات، بهانه‌ای به دست نیروی نازی داد تا هرچه ‌سریع‌تر حدود 33 هزار کولی را به اردوگاه‌های کار اجباری از‌جمله داخائو، دیزل‌اشتراسه و... روانه کند؛ اما این تبعید دیری نپایید چراکه اس‌اس نمی‌توانست اردوگاه خانوادگی کولی‌ها را بیش از این تحمل کند. سرانجام در می‌ 1944، کولی‌ها با اطلاع از تصمیم قبلی کشتار توسط اس‌اس سعی کردند که با وسایل ساده‌ای که در اختیار داشتند، مانند اره، تبر و... در برابر نگهبانان مقاومت کنند. این مقاومت چنان غیرمنتظره بود که سبب شد نیروی اس‌اس برای مدتی عقب‌نشینی کند. پس از گذشت چند ماه، این‌بار اس‌اس برای عملی‌کردن نقشه شوم خود، در ابتدا زندانیان را تقسیم‌بندی کرد. حدود سه هزار کولی را به مناطق دیگر فرستاد و باقی‌مانده را که حدود 19 هزار نفر اعم از کودکان و زنان بودند، با فرستادن به اتاق گاز به کام مرگ کشاند. این جنایت چنان فجیع بود که در تقویم بین‌المللی روز دوم آگوست، روز هولوکاست کولی‌ها نام‌گذاری شد تا بشریت آنچه را بر کولی‌ها رفته بود، هر سال به یاد آورد؛ اما به نظر می‌رسد این عمل نیز با شکست مواجهه شده چراکه همچنان کولی‌ها در معرض دیدگاه تبعیض‌آمیز و نژادپرستی قرار دارند. امروزه کشورهای مختلف با نادیده‌گرفتن یا مرزبند بین کولی‌ها و غیرکولی‌ها همچنان معیشت و نیازهای اولیه زندگی کولی‌ها را مانند آموزش و مسکن با مخاطره مواجه می‌‌کنند.
جولیاس میکا از اهالی روما (کولی) درباره سیستم آموزشی کشور جمهوری چک چنین می‌گوید: بعد از تعطیلات تابستانی، در مدرسه‌ای جدا در مقطع چهارم دبستان مشغول به تحصیل شدم. این مدرسه مخصوص ما بود، زیرا تقریبا همه کودکان روما بودند. مفاد درسی که به ما آموزش داده می‌شد به طرز عجیبی آسان بود و حتی طریقه نمره‌دادن مدارس مخصوص روما با دیگر مدارس ابتدایی تفاوت داشت. در واقع استمرار دیدگاه تبعیض‌آمیز به این قوم که مرتب با دریچه «دیگری» کهتر یا غیرمتمدن نگریسته می‌شوند، سبب شده کودکان آنان نیز در کشورهایی مانند جمهوری چک، اسلواکی و مجارستان از سایر کودکان جدا شوند و تنها در مدارس مخصوص تحصیل کنند. این تبعیض موضوع بسیاری از شکایات از دولت به دادگاه اروپایی حقوق بشر شده و در برخی از موارد نیز دولت محکوم و مجبور به پرداخت غرامت شده است. بااین‌حال همچنان قانون لازم‌الاجرایی درباره تبعیض علیه کودکان روما وجود ندارد. گستره نقض حقوق بشر در مورد کولی‌ها تنها محدود به آموزش نمی‌شود. گزارشی که به‌تازگی از سوی ژورنال سلامت و حقوق بشر در سال 2017 منتشر شده، از جنایت دیگری علیه زنان کولی پرده‌برداری می‌کند. در این گزارش نشان داده شد که جمهوری چک تا 50 سال متمادی، بدون رضایت و اطلاع زنان روما آنان را عقیم‌سازی کرده و تا سال 1993 عقیم‌سازی زنان کولی یکی از سیاست‌های مهم این کشور بوده است. هرچند این سیاست در نهایت برچیده شد اما همچنان تا دهه 20، عقیم‌سازی زنان معلول روما (کولی) بدون خواست آنها صورت می‌پذیرفت که آخرین پرونده در این خصوص در سال 2007 بود.
حضور در ایران نیز برای کولی‌ها خالی از مشکل نیست. این اقوام در استان‌های مختلف اعم از خراسان، اصفهان، تهران، مازندران، گرگان، کرمانشاه و... سکونت دارند. آنها اغلب با نام غربتی خوانده می‌شوند که استعمال این کلمه خود بیانگر نوعی بیگانگی است. در سطح شهر غیرکولی‌ها با کولی‌ها مانند بی‌چهرگانی برخورد می‌کنند که کثیف، فقیر، معتاد و دزد بوده و باید آنان را اصلاح کرد. این مرزبندی بین دنیای کولی‌ها و غیرکولی‌ها به حدی مستحکم است که باعث می‌شود این قوم نه‌تنها به حاشیه رانده شوند، بلکه آسیب‌های اجتماعی فراوانی نیز گریبان‌گیر آنان باشد. نمونه این مرزبندی را می‌توان در برخورد شهرداری در سال‌های 1379 تا 1380 دانست که با عنوان مبارزه با آسیب‌های اجتماعی بدون توجه به هویت اجتماعی و فرهنگی ویژه کولی‌ها، به تخریب محل زندگی آنان -جزیره- یا با نام امروزی خاک‌سفید کمر بست. نتیجه این سیاست غلط نیز برای کولی‌ها چیزی نبود جز سرگردانی و آوارگی‌های متعدد و در نهایت در مکان‌های دیگری مانند لب خط سکنی‌گزیدن. در واقع سیاست‌های نادرست و بی‌تدبیری‌ها نه‌تنها باعث ریشه‌کن‌شدن اعتیاد و جرائم خرد نشد، بلکه مسبب سرایت این معضلات به نحوی دیگر شد. در نتیجه وضعیت آسیب‌ها به حدی رسید که تیتر وقت برخی از روزنامه‌ها با فرزندفروشی و گدایی کولی‌ها پر شد. خدمات سازمان‌های مردم‌نهاد نیز معمولا در برخورد و کاهش آسیب‌های اجتماعی با کولیان به شکست منتهی می‌شود، چراکه به سبب مبهم‌بودن ساختار اجتماعی کولی‌ها، در بهترین حالت این نهادها با تمرکز بر کودکان سعی در تغییردادن ارزش‌ها اجتماعی و فرهنگی آنان داشته و می‌خواهند آنان را با آموزش از متن زندگی اصلی خود دور کنند. این در حالی است که کودکان کولی در سال‌های آغازین زندگی خود با مناسبات گروهی کولی‌ها آشنا شده و فرهنگ گروه خودشان را کسب می‌کنند. نمونه این امر را می‌توان در مسئله کار مشاهده کرد. در مقاله هویت در آستانه کولی‌های ساکن تهران چنین بیان شده که کولی‌ها از زمانی که به دنیا می‌آیند، کار می‌کنند. در ابتدای سال‌های زندگی آنان برای ایجاد حس ترحم و گدایی بر دوش مادر بسته می‌شوند و پس‌ از آن در چهار، پنج‌سالگی برای گدایی یا دست‌فروشی خود در خیابان‌ها به‌صورت مستقل ظاهر می‌شوند. ازدواج آنان نیز در سنین پایین اتفاق می‌افتد. اگر دختر باشند تا 30سالگی که زمان بازنشستگی زنان کولی است، به شغل کف‌بری و گدایی مشغول شده و تمامی درآمد خود را به شوهر می‌دهند. اگر پسر باشند تا زمانی که موفق شوند دختری کولی را به‌اصطلاح کاسب خود کنند (ازدواج)، به کارکردن ادامه داده و بعد از آن بازنشسته محسوب شده و می‌توانند به تفریح بپردازند.
کودکانی که حاصل ازدواج کولیان هستند نیز به سبب آنکه معمولا مادر و پدرشان شناسنامه و همچنین عقدنامه ندارند، بدون شناسنامه می‌مانند. در نبود این مهم، نه‌تنها آنان نیز از حقوق ابتدایی خود مانند آموزش، خدمات درمانی و اجتماعی بی‌بهره می‌شوند، بلکه به‌عنوان شهروند ایرانی نیز شناخته نمی‌شوند. از آنجایی‌ که اغلب کولی‌ها هیچ کاری بلد نیستند، کودکان نیز مانند بزرگ‌سالان به ارتکاب جرم و تکدی‌گری رو آورده و دوباره پس از گذراندن مدت‌زمانی در زندان به نقطه اول بازمی‌گردند. در واقع طرد اقتصادی و اجتماعی کولیان در طول سال‌ها باعث شده این گروه تکدی‌گری و در برخی موارد ارتکاب خرده‌جرم را راهی مشروع برای حفظ بقا بدانند.
در آخر، باید بر این نکته اذعان کرد که در نبود تعامل، دربرگرفتن مفهوم تنوع و احترام به تفاوت‌ها، موقعیت و نقش‌های کولی‌ها در جامعه ایران به‌عنوان امری خطرناک و شوم دیده می‌شود که باعث طرد اجتماعی و اقتصادی آنان شده است. این نوع نگرش سیاست‌گذاران را بر آن می‌دارد تا با اتخاذ سیاست‌های غلط، برای حذف ظاهری آنان در سطح شهر تلاش کنند. تلاش‌هایی مانند آنچه پیش‌تر دیده شد که نه‌تنها باعث بهبود وضعیت این اقوام در ایران نمی‌شود، بلکه آسیب‌پذیری آنان را بیشتر کرده و در نتیجه باعث می‌شود معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی میان آنان قوام بیشتری بیابد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها