|

‌متاستاز توسعه نامتوازن این بار در خوزستان

سربازکردن مجدد بخشی از مشکلات توسعه نامتوازن کشور، این بار در استان خوزستان، منجر به دادخواهی مردم مظلوم این استان شده است. در این چند روز، صداها و نواهای بلند‌شده عمدتا در حمایت از این دادخواهی‌ها و در نکوهش آنچه انجام شده است، بوده‌اند. مسئولان قدیم و جدید نیز در ماراتن «کی بود، کی بود، من نبودم» در حال مبارزه با دشمن فرضی هستند و البته برخی نیز خیرخواهانه یا از سر دلسوزی، آستین‌ها را بالا زده‌اند تا از ظن خود یار خوزستان شوند. متولیان و صاحب‌منصبان باید پاسخ دهند چرا باید تنش، درگیری و اعتراض به وجود آید تا مثلا اجازه رها‌سازی آب و رسیدن آب به تالاب را داد؟ چرا پیش از این فکری برای صدها روستای فاقد آب شرب سالم و بهداشتی نشده است؟ چگونه و با کدام استدلال اجازه انتقال آب بین‌حوضه‌ای بدون توجه به تبعات میان‌مدت و بلند‌مدت آن داده شده است؟ و ده‌ها و شاید صدها سؤال مشابه. البته یک سؤال مهم هم هست؛ اینکه آیا این مردم شایسته زیستن در چنین وضعیتی هستند؟ آیا مشکل فقط در خوزستان است؟ پاسخ به‌روشنی خیر است. آنچه در خوزستان اتفاق افتاده است، دیر یا زود در سایر مناطق کشور نیز رخ خواهد داد. برنامه‌های توسعه در بیش از 60 سال اخیر، فاقد آینده‌نگری دانش‌محور در طراحی، اجرا و ارزشیابی بوده‌اند. مکان‌یابی‌های نامناسب پروژه‌های عمرانی، صنایع ناسازگار با شرایط محیطی، کشاورزی غیرعقلایی و غفلت از جنبه‌های نرم توسعه، وضعیت را به شکلی درآورده است که حتی متولیان نیز قادر به دفاع از اقدامات خود نیستند و به ماله‌کشی دیوار توجیه مشغول‌اند. سیستان‌و‌بلوچستان، خراسان جنوبی، فارس، اصفهان، کرمان، گلستان و حتی مازندران و گیلان نیز هر‌کدام به دلایلی در نوبت به صدا درآمدن زنگ خطر هستند.

آیا مشکل همین است که امروز گفته می‌شود؟
امروز صحبت از کمبود آب در خوزستان است؛ اما باید توجه داشت که مسئله اصلی فراتر از این است. فقر نهادینه‌شده در زیربخش‌های مختلف در کنار مسائل منطقه‌ای و البته پیامدهای پدیده‌هایی همچون گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی، آسیب‌پذیری را به حد اعلای خود رسانده و امکان برون‌‌رفت از وضعیت فعلی و توان و تاب مردم را برای تقابل با آنچه رخ داده، سخت کرده است. خوزستان امروز در معرض مخاطراتی مختلف قرار دارد. بنا بر ویژگی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه، حساسیت نسبت به این مخاطرات افزایش یافته و قدرت تطبیق و مقابله با این مخاطرات به‌شدت کاهش یافته است. محدود جلوه‌دادن مسائل و مشکلات خوزستان به مسئله کمبود آب، قطعا ساده‌انگارانه و تلاش برای پاک‌کردن صورت‌مسئله است.
مشکل کجاست؟
توسعه متوازن و پایدار در شرایط ناپایدار و متغیر امروز، بیش از هر چیز نیازمند حکمرانی مناسب و کارآمد است. برنامه‌های توسعه قبل و بعد از انقلاب اسلامی در ایران فاقد اصول بنیادین حکمرانی خوب از‌جمله شفافیت، مشارکت و مسئولیت‌پذیری بوده‌اند. نمی‌توان مشکلات و مسائل امروز خوزستان را تحلیل کرد، بدون آنکه نگاه حاکمیتی دولت مرکزی، تضاد و تناقض آن در استاد بالادستی، نظام از بالا به پایین برنامه‌ریزی و بودجه‌بندی و چگونگی نقش‌آفرینی ذی‌نفعان اصلی توسعه را نقد نکرد. امروزه نمی‌توان مدیریت یکپارچه سرزمینی را با نگاه سنتی انجام داد. پارادایم‌های کلاسیک توسعه از‌جمله نوسازی و وابستگی (که متأسفانه هنوز محور اقدامات توسعه‌ای کشور هستند) کارآمدی خود را از دست داده‌اند و قادر نیستند جریان توسعه را حتی در سطح کنونی حفظ کنند و روز به روز شاهد پسرفت در شاخص‌های توسعه در سطح کشور هستیم.
چه باید کرد؟
باید توجه داشت تشکیل کارگروه و شورای راهبردی، کمیته حقیقت‌یاب و موارد مشابه که همواره به‌عنوان اولین راهکار به ذهن مسئولان خطور می‌کند، نه‌تنها چاره کار نیست، بلکه کار را پیچیده‌تر می‌کند و رسیدن به پاسخ‌های واقعی را به تأخیر خواهد انداخت. در قبال مسئله اخیر خوزستان و مسائل احتمالی آتی در سایر مناطق کشور نیازمند مجموعه‌ای از اقدامات کارآمد به‌هم‌پیوسته و دارای ضمنات اجرائی در سطوح خرد و کلان هستیم.

در سطح کلان، بازنگری در پارادایم حاکم توسعه کشور، کاهش تصدی‌گری دولت در بسیاری از بخش‌های غیرضروری، اصلاح و به‌روز‌رسانی اسناد بالادستی بخشی و بین‌بخشی از‌جمله در بخش آب و محیط زیست و توجه به اولویت‌های توسعه پایدار از‌جمله تلاش برای محو فقر و گرسنگی، از مقدم‌ترین کارهایی است که لازم است در سطح حاکمیتی و با مشارکت دانایان و توانایان نسبت به آنها اقدام شود.
در سطح خرد، فاصله‌گرفتن از کشاورزی کم‌بازده و غیرعقلایی و محدودکردن صنایع ناسازگار با توسعه پایدار، توجه به ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های سرزمینی در مناطق، توسعه کشاورزی هوشمند و کم‌آب‌بر، رفع موانع حضور مردم و نهادهای واقعی منتج از جامعه مدنی و حمایت از ورود بخش‌های خصوصی و تعاونی به فعالیت‌های توسعه، باید در اولویت قرار گیرد. البته نباید فراموش کرد که آموزش مداوم و کارآمد به‌منظور توانمندسازی تمامی ذی‌نفعان به‌ویژه متولیان و مجریان برنامه‌های توسعه، به‌عنوان ابزار تسهیل‌کننده فرایند نباید مورد غفلت قرار گیرد.
نباید فراموش کرد که با همین منابع و ظرفیت‌ها می‌توان بهتر و مؤثرتر فرایند توسعه را مدیریت کرد؛ به شرط آنکه متوجه باشیم گره توسعه کشور نه مردم و اعتراض‌های گاه‌و‌بی‌گاه آنها بلکه برنامه‌های نامناسب، متناقض و غیر‌علمی و فاصله‌گرفتن از به‌کارگیری شایستگان در طراحی، اجرا و نظارت برنامه‌های توسعه است.
دولتمردان نمی‌توانند به‌تنهایی و بدون همراهی بخش‌های غیردولتی توانمند این بار را به سرمنزل مقصود برسانند. امید آنکه به خود بیاییم و اندک فرصت‌های باقی‌مانده برای جلوگیری از آسيب‌ديدگي اجتماعی، اقتصادی، زیست‌محیطی و البته سیاسی را با خدمت به تمام مردم در تمام نقاط کشور غنیمت شماریم؛ چرا‌که ممکن است فرصتی دیگر در اختیار نباشد.
*استاد برنامه‌ریزی روستایی دانشگاه علوم کشاورزی و منابعی طبیعی خوزستان

سربازکردن مجدد بخشی از مشکلات توسعه نامتوازن کشور، این بار در استان خوزستان، منجر به دادخواهی مردم مظلوم این استان شده است. در این چند روز، صداها و نواهای بلند‌شده عمدتا در حمایت از این دادخواهی‌ها و در نکوهش آنچه انجام شده است، بوده‌اند. مسئولان قدیم و جدید نیز در ماراتن «کی بود، کی بود، من نبودم» در حال مبارزه با دشمن فرضی هستند و البته برخی نیز خیرخواهانه یا از سر دلسوزی، آستین‌ها را بالا زده‌اند تا از ظن خود یار خوزستان شوند. متولیان و صاحب‌منصبان باید پاسخ دهند چرا باید تنش، درگیری و اعتراض به وجود آید تا مثلا اجازه رها‌سازی آب و رسیدن آب به تالاب را داد؟ چرا پیش از این فکری برای صدها روستای فاقد آب شرب سالم و بهداشتی نشده است؟ چگونه و با کدام استدلال اجازه انتقال آب بین‌حوضه‌ای بدون توجه به تبعات میان‌مدت و بلند‌مدت آن داده شده است؟ و ده‌ها و شاید صدها سؤال مشابه. البته یک سؤال مهم هم هست؛ اینکه آیا این مردم شایسته زیستن در چنین وضعیتی هستند؟ آیا مشکل فقط در خوزستان است؟ پاسخ به‌روشنی خیر است. آنچه در خوزستان اتفاق افتاده است، دیر یا زود در سایر مناطق کشور نیز رخ خواهد داد. برنامه‌های توسعه در بیش از 60 سال اخیر، فاقد آینده‌نگری دانش‌محور در طراحی، اجرا و ارزشیابی بوده‌اند. مکان‌یابی‌های نامناسب پروژه‌های عمرانی، صنایع ناسازگار با شرایط محیطی، کشاورزی غیرعقلایی و غفلت از جنبه‌های نرم توسعه، وضعیت را به شکلی درآورده است که حتی متولیان نیز قادر به دفاع از اقدامات خود نیستند و به ماله‌کشی دیوار توجیه مشغول‌اند. سیستان‌و‌بلوچستان، خراسان جنوبی، فارس، اصفهان، کرمان، گلستان و حتی مازندران و گیلان نیز هر‌کدام به دلایلی در نوبت به صدا درآمدن زنگ خطر هستند.

آیا مشکل همین است که امروز گفته می‌شود؟
امروز صحبت از کمبود آب در خوزستان است؛ اما باید توجه داشت که مسئله اصلی فراتر از این است. فقر نهادینه‌شده در زیربخش‌های مختلف در کنار مسائل منطقه‌ای و البته پیامدهای پدیده‌هایی همچون گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی، آسیب‌پذیری را به حد اعلای خود رسانده و امکان برون‌‌رفت از وضعیت فعلی و توان و تاب مردم را برای تقابل با آنچه رخ داده، سخت کرده است. خوزستان امروز در معرض مخاطراتی مختلف قرار دارد. بنا بر ویژگی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه، حساسیت نسبت به این مخاطرات افزایش یافته و قدرت تطبیق و مقابله با این مخاطرات به‌شدت کاهش یافته است. محدود جلوه‌دادن مسائل و مشکلات خوزستان به مسئله کمبود آب، قطعا ساده‌انگارانه و تلاش برای پاک‌کردن صورت‌مسئله است.
مشکل کجاست؟
توسعه متوازن و پایدار در شرایط ناپایدار و متغیر امروز، بیش از هر چیز نیازمند حکمرانی مناسب و کارآمد است. برنامه‌های توسعه قبل و بعد از انقلاب اسلامی در ایران فاقد اصول بنیادین حکمرانی خوب از‌جمله شفافیت، مشارکت و مسئولیت‌پذیری بوده‌اند. نمی‌توان مشکلات و مسائل امروز خوزستان را تحلیل کرد، بدون آنکه نگاه حاکمیتی دولت مرکزی، تضاد و تناقض آن در استاد بالادستی، نظام از بالا به پایین برنامه‌ریزی و بودجه‌بندی و چگونگی نقش‌آفرینی ذی‌نفعان اصلی توسعه را نقد نکرد. امروزه نمی‌توان مدیریت یکپارچه سرزمینی را با نگاه سنتی انجام داد. پارادایم‌های کلاسیک توسعه از‌جمله نوسازی و وابستگی (که متأسفانه هنوز محور اقدامات توسعه‌ای کشور هستند) کارآمدی خود را از دست داده‌اند و قادر نیستند جریان توسعه را حتی در سطح کنونی حفظ کنند و روز به روز شاهد پسرفت در شاخص‌های توسعه در سطح کشور هستیم.
چه باید کرد؟
باید توجه داشت تشکیل کارگروه و شورای راهبردی، کمیته حقیقت‌یاب و موارد مشابه که همواره به‌عنوان اولین راهکار به ذهن مسئولان خطور می‌کند، نه‌تنها چاره کار نیست، بلکه کار را پیچیده‌تر می‌کند و رسیدن به پاسخ‌های واقعی را به تأخیر خواهد انداخت. در قبال مسئله اخیر خوزستان و مسائل احتمالی آتی در سایر مناطق کشور نیازمند مجموعه‌ای از اقدامات کارآمد به‌هم‌پیوسته و دارای ضمنات اجرائی در سطوح خرد و کلان هستیم.

در سطح کلان، بازنگری در پارادایم حاکم توسعه کشور، کاهش تصدی‌گری دولت در بسیاری از بخش‌های غیرضروری، اصلاح و به‌روز‌رسانی اسناد بالادستی بخشی و بین‌بخشی از‌جمله در بخش آب و محیط زیست و توجه به اولویت‌های توسعه پایدار از‌جمله تلاش برای محو فقر و گرسنگی، از مقدم‌ترین کارهایی است که لازم است در سطح حاکمیتی و با مشارکت دانایان و توانایان نسبت به آنها اقدام شود.
در سطح خرد، فاصله‌گرفتن از کشاورزی کم‌بازده و غیرعقلایی و محدودکردن صنایع ناسازگار با توسعه پایدار، توجه به ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های سرزمینی در مناطق، توسعه کشاورزی هوشمند و کم‌آب‌بر، رفع موانع حضور مردم و نهادهای واقعی منتج از جامعه مدنی و حمایت از ورود بخش‌های خصوصی و تعاونی به فعالیت‌های توسعه، باید در اولویت قرار گیرد. البته نباید فراموش کرد که آموزش مداوم و کارآمد به‌منظور توانمندسازی تمامی ذی‌نفعان به‌ویژه متولیان و مجریان برنامه‌های توسعه، به‌عنوان ابزار تسهیل‌کننده فرایند نباید مورد غفلت قرار گیرد.
نباید فراموش کرد که با همین منابع و ظرفیت‌ها می‌توان بهتر و مؤثرتر فرایند توسعه را مدیریت کرد؛ به شرط آنکه متوجه باشیم گره توسعه کشور نه مردم و اعتراض‌های گاه‌و‌بی‌گاه آنها بلکه برنامه‌های نامناسب، متناقض و غیر‌علمی و فاصله‌گرفتن از به‌کارگیری شایستگان در طراحی، اجرا و نظارت برنامه‌های توسعه است.
دولتمردان نمی‌توانند به‌تنهایی و بدون همراهی بخش‌های غیردولتی توانمند این بار را به سرمنزل مقصود برسانند. امید آنکه به خود بیاییم و اندک فرصت‌های باقی‌مانده برای جلوگیری از آسيب‌ديدگي اجتماعی، اقتصادی، زیست‌محیطی و البته سیاسی را با خدمت به تمام مردم در تمام نقاط کشور غنیمت شماریم؛ چرا‌که ممکن است فرصتی دیگر در اختیار نباشد.
*استاد برنامه‌ریزی روستایی دانشگاه علوم کشاورزی و منابعی طبیعی خوزستان

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها