حفاظت از حافظه ملی ایرانیان رسالت سازمان اسناد و کتابخانه ملی است
مخالفت با تغییر کاربری نماد 90ساله
اشرف بروجردی*
ملتها را با فرهنگ و میراث ماندگارشان تعریف میکنند؛ میراثی که جای پای آن در تاریخ دیرینه هر سرزمین نهفته است. ایران ازجمله کشورهایی است که ماندگارترین، قدیمیترین و فرهنگیترین آثار را در خود جای داده است، چه آثار فیزیکی و چه آثار نوشتاری و سندی، اما اندیشه و باورها را تنها از خلال دستنوشتهها و مکتوبات میتوان به دست آورد و آنچه نماد فرهنگ است با دستنوشتهها عرضه و معرفی میشود.
اما هویت شهرهای بزرگ را ساختمانها و بناهایی شکل میدهد که علاوه بر عرضه نمادین معماری و هنر عصر خود، بازگوکننده خاطرات و تحولات گوناگون حیات خود به شمار میآیند. در این بین ساختمانهایی که مورد استفاده و مراجعه عموم بوده، از جایگاه ویژهای برخوردار هستند؛ بهویژه آن گروه که در زمره ابنیه فرهنگی طبقهبندی میشوند؛ مانند مدارس و دانشگاهها، سینماها، کتابخانهها و کتابفروشیها. کلانشهر تهران که از عمر پایتختی آن دو قرن میگذرد، متأسفانه از حیث حفظ و نگهداری ابنیه تاریخی و هویتساز خود، موقعیت چندان مساعدی ندارد. رشد و گسترش بیرویه شهر در عصر پهلوی دوم و تخریب بسیاری از ساختمانهای قاجاری و نمادهای معماری گذشته، مانند دروازههای دوازدهگانه شهر، بخش مهمی از تاریخ زنده تهران را دستخوش نابودی کرد. روندی که در سالهای بعد نیز کمابیش ادامه یافت، اما خوشبختانه کتابخانه ملی به علت برخورداری از حافظه ملی از این تعرض مصون مانده تا جایی که در دوران جنگ هشتساله که تهران بمباران و موشکباران میشد، برای حفظ آثار مکتوب آنها را از ساختمان کتابخانه ملی به مخازن بانک مرکزی منتقل کردند. جمهوری اسلامی که مدعی فرهنگیترین
و ایدئولوژیترین حکومت است، قاعدتا باید بیش از هر زمان دیگری به حفظ این آثار و محافظت از نماد آنها که همان ساختمان کتابخانه ملی واقع در خیابان 30 تیر است، بپردازد.
این کتابخانه که به دست معمار و باستانشناس شهیر فرانسوی، آندره گدار (1881 - 1965) طراحی و ساخته شد، میراثدار کتابخانه عمومی معارف و کتابخانه دارالفنون بود و از همان ابتدای تأسیس بهعنوان مکانی برای مراجعه اهل علم و حضور نخبگان فرهنگی جامعه شناخته شد. علیاصغر حکمت، مهدی بیانی، مجتبی مینوی، ایرج افشار، عباس زریابخویی، سیدعبدالله انوار، مهدی محقق و محدث ارموی نمونهای از بزرگان و نامآوران فرهنگ این مرز و بوم هستند که اوقاتی از عمر پربار خود را در این کتابخانه به سر بردهاند و نام آنها همچنان بر تارک ساختمان کتابخانه ملی میدرخشد. ساختمان کتابخانه ملی در کنار وظیفه اصلی خود در ارائه خدمات به مراجعان، محل برگزاری جلسات متعدد و انجمنهای معتبری بود که فرهیختگان و استادان پرآوازهای در آن شرکت میکردند. از آنجا که بنای کتابخانه ملی از ابتدا بهعنوان ساختمانی مستقل شناخته میشد و در منظر و مرآی عموم مردم قرار داشت (برخلاف کتابخانه مجلس یا کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که در دل مجموعه بزرگتری قرار دارند)، خیلی زود بهعنوان نماد کتابخانه در کل ایران درآمد؛ به نحوی که تصویر آن در قالب کارتپستال بناهای دیدنی
تهران به چاپ رسیده بود.
با تحولات بهعملآمده و احداث ساختمان معظم و جدید کتابخانه ملی در اراضی عباسآباد که الحق از افتخارات فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی است، بنا شد که ساختمان قدیم، هویت کتابخانهای خود را حفظ کرده و مانند موارد مشابه در سایر کشورها با آن رفتار شود؛ مانند فرانسه که پس از افتتاح ساختمان جدید در سال 1995 میلادی، ساختمان قدیمی خود در خیابان ریشیلیوی ناحیه دو پاریس را کماکان حفظ کرده و هر دو ساختمان بهعنوان کتابخانه به روی مراجعان باز است و خدمترسانی میکنند. بهتازگی زمزمههایی از جانب سازمان میراث فرهنگی برای تصرف این بنای تاریخی و تبدیل آن به موزه یا کاربریهای مشابه مطرح شده است. دستاندرکاران کتابخانه ملی ایران در کنار استادان، اعضای هیئت علمی و کارکنانی که بعضا سالهای زیادی از عمر کاری خود را در این فضای فرهنگی به سر بردهاند، با هرگونه تغییر کاربری مخالف هستند. کثیری از اهالی فرهنگ، نویسندگان و محققانی که در سالهای نهچندان دور از مراجعان کتابخانه ملی بودهاند، خاطرات زیادی از آنجا دارند و بعضا کارتهای عضویت خود را در بین مدارک باارزش خود نگهداری میکنند. اینجانب نیز قاعدتا با تصمیمهایی از این دست
مخالف بوده و بر حفظ هویت کتابخانهای این یادگار حدودا 90ساله در قلب تهران اصرار میورزم؛ چراکه حفاظت از اشیا را بخش کوچکی از میراث فرهنگی و حافظه ملی ایرانیان میدانم و اصل را بر کتاب و سند میشناسم. این یادداشت برای اطلاعرسانی به اصحاب دانش و تمام کسانی است که نسبت به سازمان اسناد و کتابخانه ملی احساس تعلق خاطر دارند.
*رئیس سازمان اسناد
و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
ملتها را با فرهنگ و میراث ماندگارشان تعریف میکنند؛ میراثی که جای پای آن در تاریخ دیرینه هر سرزمین نهفته است. ایران ازجمله کشورهایی است که ماندگارترین، قدیمیترین و فرهنگیترین آثار را در خود جای داده است، چه آثار فیزیکی و چه آثار نوشتاری و سندی، اما اندیشه و باورها را تنها از خلال دستنوشتهها و مکتوبات میتوان به دست آورد و آنچه نماد فرهنگ است با دستنوشتهها عرضه و معرفی میشود.
اما هویت شهرهای بزرگ را ساختمانها و بناهایی شکل میدهد که علاوه بر عرضه نمادین معماری و هنر عصر خود، بازگوکننده خاطرات و تحولات گوناگون حیات خود به شمار میآیند. در این بین ساختمانهایی که مورد استفاده و مراجعه عموم بوده، از جایگاه ویژهای برخوردار هستند؛ بهویژه آن گروه که در زمره ابنیه فرهنگی طبقهبندی میشوند؛ مانند مدارس و دانشگاهها، سینماها، کتابخانهها و کتابفروشیها. کلانشهر تهران که از عمر پایتختی آن دو قرن میگذرد، متأسفانه از حیث حفظ و نگهداری ابنیه تاریخی و هویتساز خود، موقعیت چندان مساعدی ندارد. رشد و گسترش بیرویه شهر در عصر پهلوی دوم و تخریب بسیاری از ساختمانهای قاجاری و نمادهای معماری گذشته، مانند دروازههای دوازدهگانه شهر، بخش مهمی از تاریخ زنده تهران را دستخوش نابودی کرد. روندی که در سالهای بعد نیز کمابیش ادامه یافت، اما خوشبختانه کتابخانه ملی به علت برخورداری از حافظه ملی از این تعرض مصون مانده تا جایی که در دوران جنگ هشتساله که تهران بمباران و موشکباران میشد، برای حفظ آثار مکتوب آنها را از ساختمان کتابخانه ملی به مخازن بانک مرکزی منتقل کردند. جمهوری اسلامی که مدعی فرهنگیترین
و ایدئولوژیترین حکومت است، قاعدتا باید بیش از هر زمان دیگری به حفظ این آثار و محافظت از نماد آنها که همان ساختمان کتابخانه ملی واقع در خیابان 30 تیر است، بپردازد.
این کتابخانه که به دست معمار و باستانشناس شهیر فرانسوی، آندره گدار (1881 - 1965) طراحی و ساخته شد، میراثدار کتابخانه عمومی معارف و کتابخانه دارالفنون بود و از همان ابتدای تأسیس بهعنوان مکانی برای مراجعه اهل علم و حضور نخبگان فرهنگی جامعه شناخته شد. علیاصغر حکمت، مهدی بیانی، مجتبی مینوی، ایرج افشار، عباس زریابخویی، سیدعبدالله انوار، مهدی محقق و محدث ارموی نمونهای از بزرگان و نامآوران فرهنگ این مرز و بوم هستند که اوقاتی از عمر پربار خود را در این کتابخانه به سر بردهاند و نام آنها همچنان بر تارک ساختمان کتابخانه ملی میدرخشد. ساختمان کتابخانه ملی در کنار وظیفه اصلی خود در ارائه خدمات به مراجعان، محل برگزاری جلسات متعدد و انجمنهای معتبری بود که فرهیختگان و استادان پرآوازهای در آن شرکت میکردند. از آنجا که بنای کتابخانه ملی از ابتدا بهعنوان ساختمانی مستقل شناخته میشد و در منظر و مرآی عموم مردم قرار داشت (برخلاف کتابخانه مجلس یا کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که در دل مجموعه بزرگتری قرار دارند)، خیلی زود بهعنوان نماد کتابخانه در کل ایران درآمد؛ به نحوی که تصویر آن در قالب کارتپستال بناهای دیدنی
تهران به چاپ رسیده بود.
با تحولات بهعملآمده و احداث ساختمان معظم و جدید کتابخانه ملی در اراضی عباسآباد که الحق از افتخارات فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی است، بنا شد که ساختمان قدیم، هویت کتابخانهای خود را حفظ کرده و مانند موارد مشابه در سایر کشورها با آن رفتار شود؛ مانند فرانسه که پس از افتتاح ساختمان جدید در سال 1995 میلادی، ساختمان قدیمی خود در خیابان ریشیلیوی ناحیه دو پاریس را کماکان حفظ کرده و هر دو ساختمان بهعنوان کتابخانه به روی مراجعان باز است و خدمترسانی میکنند. بهتازگی زمزمههایی از جانب سازمان میراث فرهنگی برای تصرف این بنای تاریخی و تبدیل آن به موزه یا کاربریهای مشابه مطرح شده است. دستاندرکاران کتابخانه ملی ایران در کنار استادان، اعضای هیئت علمی و کارکنانی که بعضا سالهای زیادی از عمر کاری خود را در این فضای فرهنگی به سر بردهاند، با هرگونه تغییر کاربری مخالف هستند. کثیری از اهالی فرهنگ، نویسندگان و محققانی که در سالهای نهچندان دور از مراجعان کتابخانه ملی بودهاند، خاطرات زیادی از آنجا دارند و بعضا کارتهای عضویت خود را در بین مدارک باارزش خود نگهداری میکنند. اینجانب نیز قاعدتا با تصمیمهایی از این دست
مخالف بوده و بر حفظ هویت کتابخانهای این یادگار حدودا 90ساله در قلب تهران اصرار میورزم؛ چراکه حفاظت از اشیا را بخش کوچکی از میراث فرهنگی و حافظه ملی ایرانیان میدانم و اصل را بر کتاب و سند میشناسم. این یادداشت برای اطلاعرسانی به اصحاب دانش و تمام کسانی است که نسبت به سازمان اسناد و کتابخانه ملی احساس تعلق خاطر دارند.
*رئیس سازمان اسناد
و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران