|

نگاهي به اشغال ايران در سوم شهريور 1320

ایران در محاصره غرب و شرق

امیرحسین جعفری: جنگ‌ها همیشه قربانیان ضعیف دارند كه ابرقدرت‌ها عاملان خردشدن جوامع توسعه‌نیافته در زیر سایه جدال قطب‌های مختلف جهان‌اند. حدودا در عمده جنگ‌ها نیز این قاعده صادق است و ما نیز در عمده موارد به‌جز جنگ ایران و عراق كه مقاومت مردمی باعث عدم سقوط شد، در اكثر موارد دیگر متضرر چنین شرایطی بوده‌ایم. یكی از این جنگ‌ها كه علت، كشور، منابع، قوا و طرفین آن هیچ ارتباطی به ایران نداشت، جنگ جهانی دوم بود كه در همان آغاز ایران بی‌طرفی خود را به جهان اعلام كرد اما با توجیهاتی كه غرب و شرق برای خود داشتند و منافعی كه از دخیل‌كردن ایران در این جدال نابرابر می‌بردند، دست به اشغال غیرقانونی ایران زدند كه بخشی از توجیه آنها حضور جاسوس‌های آلمانی در ایران بود. در 28 تیر1320 شمسی، سر ریدر بولارد و اسمیرنف سفرای انگلیس و شوروی در تهران، اولین یادداشت مشترک دو کشور را تسلیم دولت ایران کردند. در این یادداشت از فعالیت آلمانی‌های مقیم ایران ابراز نگرانی شده و دو سفیر خواهان اخراج آنها شده بودند. متفقین به‌وسیله حربه‌های گوناگون سعی در ایجاد تضعیف موقعیت آلمان‌ها داشتند، انگلیسی‌ها حضور آلمان‌ها را بهانه تهاجم خود قرار داده بودند؛ چراکه کابینه جنگ انگلیسی‌ها در جلسه محرمانه‌ای که در 13 مرداد 1320 یعنی حدود سه هفته قبل از اشغال ایران داشتند، درمورد خطر وقوع کودتای اتباع آلمانی در ایران، به این نتیجه رسیدند که اتباع آلمانی بدون دخالت مستقیم نظامی و اشغال ایران در موقعیتی نیستند که کودتا کنند. در این گزارش بر این نکته تأکید شده که دخالت نظامی آلمان در موقعیتی کنونی ناممکن است، زیرا ترکیه اجازه نخواهد داد سربازان ارتش آلمان برای حمله به ایران از خاک ترکیه عبور کنند. با وجود این متفقین فشار بر ایران به بهانه‌ حضور آلمانی‌ها را تشدید کردند. آنها چند هفته قبل از اشغال رسمی ایران، تهاجماتی به قسمت‌های مرزی ایران داشتند. از روز 25 مرداد دولت‌های شوروی و انگلیس از دولت ایران خواستند که اتباع آلمانی را از خاک خود اخراج كند. سفارت انگلیس در یادداشتی که تسلیم دولت ایران کرد، 10مورد را به ایران گوشزد کرد از جمله اینکه ایران اقداماتی به عمل آورد تا آلمانی‌هایی که پروانه اقامتشان منقضی و رفتارشان مورد سوءظن واقع شده، در اسرع وقت از مملکت خارج شوند همچنین مستخدمین فنی آلمانی باید تحت سرکشی و مراقبت کامل قرار بگیرند و محدود شوند. همان روز رادیو لندن در گفتاری اعلام کرد که در ایران دوهزارو 500 تا دوهزارو 700 آلمانی امنیت همسایگان را به هم می‌زنند و در اوضاع فعلی، ایران مرکز عمده جنگ در آسیا محسوب می‌شود. نگرانی دیگر انگلستان تأسیسات و منابع نفتی ایران در جنوب بود. خراب‌کاری در صنایع و تأسیسات نفت از اهداف مهم آلمان در ایران به شمار می‌رفت. به‌علاوه پیشروی ارتش آلمان در جبهه شرق (شوروی) و نزدیکی آنان به قفقاز تهدید دیگری برای متفقین بود. روس‌ها نیز برای نفرت از رضاشاه دلایل خود را داشتند. علاوه بر نزدیکی وی به آلمان‌ها، در سال‌های گذشته حکومت رضاشاه در قلع و قمع و نابودی مارکسیست‌ها و جریانات چپ در ایران تردیدی به خود راه نداده بود. روابط ایران با شوروی در این دوره بسیار سرد و فعالیت‌های اقتصادی و بازرگانی بسیار اندک بود. به‌علاوه رضاشاه به استالین و کمونیست‌های حاکم بر مسکو اعتماد نداشت. با آغاز حمله در روز سوم شهریور 1320، در همان لحظات اولیه حمله، اسمیرنوف، سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد، وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور، نخست‌وزیر ایران حضور یافته و طی یادداشتی حمله قوای خود را به ایران ابلاغ کردند. بی‌درنگ، رجبعلی منصور به‌همراه جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه، به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع کرد و سپس راهی مجلس شد و گزارش حمله نظامی شوروی و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. بی‌درنگ جلسه هیئت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی‌طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه‌حل‌هایی برای جلوگیری از بحران آغاز شد.
نمایندگان شوروی و بریتانیا، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی کارشناس آلمانی در ایران ذکر کردند. دخالت نظامی شوروی و بریتانیا در ایران متعاقب دو اولتیماتوم مشترک شوروی و بریتانیا در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ راجع به حضور کارشناسان آلمانی به وقوع پیوست.
اما این تمام ماجرا نبود. سفیر انگلیس با اشاره به این حوادث می‌نویسد: موقعی که خبر عزیمت قوای شوروی از قزوین به سوی تهران با تلفن به رضاشاه اطلاع داده شد، او یقین کرد که روس‌ها برای سرنگونی‌اش از سلطنت عازم تهران هستند و همچنین به‌خوبی می‌دانست که در این فاصله هیچ نیرویی انگلیسی برای حمایت از او وجود ندارد.
باید در نگاهی تاریخی و آماری ببینیم متفقین در ایران چه به دست آوردند و ما چه هزینه‌هایی دادیم و تا چه میزان می‌شد از این هزینه كاست. متفقین مسلما برای استفاده از پتانسیل‌های ارتش ایران كه پس از مدت كوتاهی تسلیم شد به ایران وارد نشدند و اولین نقطه‌ای كه پس از توافق میان خود به آن وارد شدند راه‌آهن سراسری شمال به جنوب بود كه امكانات لازم را برای جبهه شمالی در نبرد شوروی با آلمان به شوروی هدایت می‌رساند، از سوی دیگر حضور نیروی نظامی با تأمین مالی دولت ایران نیز بخش دیگر امتیازات متفقین از ایران بود كه متعهد شدند پس از پایان جنگ غرامت لازم را به ایران بپردازند اما متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاد و به‌ویژه انگلیسی‌ها به معنای واقعی كلمه بر سر ایران كلاه گذاشتند!
با ورود متفقین برای استفاده از راه‌آهن توافقی صورت گرفت که نه‌تنها متضمن حقوق ملت ایران نبود بلکه هزینه‌های زیادی را نیز بر دولت و ملت ایران تحمیل کرد. عدم عملکرد صحیح بنگاه راه‌آهن که یکی از منابع اصلی درآمدزایی برای دولت ایران محسوب می‌شد، موجب کاهش عمومی درآمد کشور شد و آسیب‌های زیان‌باری بر حیات اقتصادی ملت ایران وارد کرد. گرچه در اینجا نمی‌خواهیم به احتكار كالاهای اساسی توسط ارتش انگلیس بپردازیم كه جمع‌آوری گندم توسط آنها چه وضعیت بغرنجی برای مردم در شهر‌های مختلف از جمله تهران، اراك، تبریز و اصفهان به وجود آورد كه موجب قحطی شد. ایران به‌دنبال حمله متفقین با مشکلات اقتصادی بسیاری روبه‌رو شد. تورم، دزدی و قحطی نمونه کوچکی از پیامدهای حمله متفقین به ایران بود. نامه شکایت محمود بدر، وزیر دارایی، در نخستین روز از تیرماه سال ۱۳۲۱ به نخست‌وزیر گواهی شرایط سخت مردم ایران در پی تجاوز متفقین است: «جناب آقای نخست‌وزیر پیرو نامه ۱۴۹۳۲ مجددا از اهواز اطلاع رسیده بر حسب دستور استانداری مأمورین شهربانی و شهرداری بدون موافقت اداره دارایی اقتصادی در روزهای ۲۸ و ۳۰ خرداد و اول تیر معادل ۴۵ تن آرد از محمولات تهران برده و مصرف کرده‌اند. بسیار قابل‌ملاحظه است که در بحبوحه حاصل خوزستان استانداری محل به‌جای اینکه مالکین و صاحبان گندم را ملزم به تحویل‌دادن فزونی نموده و مصرف محل را تأمین نماید، خودسرانه آرد و گندم ورودی را که منحصرا برای مصرف تهران اختصاص داده شده‌ است، مصرف می‌کنند در‌حالی‌که سال‌های گذشته در ماه تیر و مرداد مقداری از گندم خوزستان به تهران حمل می‌شده. چون فعلا تنها راه تأمین تهران همان گندم و آرد ورودی از خارج است، چنانچه از مرتکبین این خودسری جدا بازخواست نشود و دستور قطعی برای تأمین مصرف از محمول صادر نگردد، وزارت دارایی به‌هیچ‌وجه مسئولیت تأمین خواربار کشور را به عهده نگرفته و صراحتا عرض می‌کند تهران در مدت کوتاهی به‌ سختی و قحطی دچار خواهد شد».
اما زیان‌های حاصل از ورود متفقین بیش از كاهش در آمد سرانه داخلی بود. شاید امروز گفتن از احتمالات و كار‌های نكرده چندان به درد آیندگان نخورد اما باید به این نكته اشاره کرد كه سیاست‌مدار نالایق یك ملت را تنزل می‌دهد و صرفا ساختن راه‌آهن یك خدمت محسوب نمی‌شود، بلكه یك وظیفه برای دولت‌های رضاشاهی بوده است كه در‌نهایت نیز نتوانستند از این زیرساخت به نفع ملت استفاده كنند و عدم سیاست‌گذاری صحیح، از یك پتانسیل خوب، یك موقعیت بد به وجود آورد. وقتی امروز به نقاط مورد تأكید متفقین نگاه می‌كنیم، می‌توان به این نتیجه رسید كه راه‌آهن ایران بدون اشغال توسط متفقین می‌توانست در یك قرارداد و در همراهی با آنها در مقابل جبهه آلمان ضمن شروطی با تاریخ مشخص به اجاره متفقین درآید تا هم به توسعه و تكمیل آن كمك كنند و هم هزینه‌های جاری‌شان مبنی بر حضور در ایران تأمین شود اما توهم قدرت‌گیری قطب سوم در ذهن رضاشاه باعث ایجاد چنین فاجعه‌ای شد.

امیرحسین جعفری: جنگ‌ها همیشه قربانیان ضعیف دارند كه ابرقدرت‌ها عاملان خردشدن جوامع توسعه‌نیافته در زیر سایه جدال قطب‌های مختلف جهان‌اند. حدودا در عمده جنگ‌ها نیز این قاعده صادق است و ما نیز در عمده موارد به‌جز جنگ ایران و عراق كه مقاومت مردمی باعث عدم سقوط شد، در اكثر موارد دیگر متضرر چنین شرایطی بوده‌ایم. یكی از این جنگ‌ها كه علت، كشور، منابع، قوا و طرفین آن هیچ ارتباطی به ایران نداشت، جنگ جهانی دوم بود كه در همان آغاز ایران بی‌طرفی خود را به جهان اعلام كرد اما با توجیهاتی كه غرب و شرق برای خود داشتند و منافعی كه از دخیل‌كردن ایران در این جدال نابرابر می‌بردند، دست به اشغال غیرقانونی ایران زدند كه بخشی از توجیه آنها حضور جاسوس‌های آلمانی در ایران بود. در 28 تیر1320 شمسی، سر ریدر بولارد و اسمیرنف سفرای انگلیس و شوروی در تهران، اولین یادداشت مشترک دو کشور را تسلیم دولت ایران کردند. در این یادداشت از فعالیت آلمانی‌های مقیم ایران ابراز نگرانی شده و دو سفیر خواهان اخراج آنها شده بودند. متفقین به‌وسیله حربه‌های گوناگون سعی در ایجاد تضعیف موقعیت آلمان‌ها داشتند، انگلیسی‌ها حضور آلمان‌ها را بهانه تهاجم خود قرار داده بودند؛ چراکه کابینه جنگ انگلیسی‌ها در جلسه محرمانه‌ای که در 13 مرداد 1320 یعنی حدود سه هفته قبل از اشغال ایران داشتند، درمورد خطر وقوع کودتای اتباع آلمانی در ایران، به این نتیجه رسیدند که اتباع آلمانی بدون دخالت مستقیم نظامی و اشغال ایران در موقعیتی نیستند که کودتا کنند. در این گزارش بر این نکته تأکید شده که دخالت نظامی آلمان در موقعیتی کنونی ناممکن است، زیرا ترکیه اجازه نخواهد داد سربازان ارتش آلمان برای حمله به ایران از خاک ترکیه عبور کنند. با وجود این متفقین فشار بر ایران به بهانه‌ حضور آلمانی‌ها را تشدید کردند. آنها چند هفته قبل از اشغال رسمی ایران، تهاجماتی به قسمت‌های مرزی ایران داشتند. از روز 25 مرداد دولت‌های شوروی و انگلیس از دولت ایران خواستند که اتباع آلمانی را از خاک خود اخراج كند. سفارت انگلیس در یادداشتی که تسلیم دولت ایران کرد، 10مورد را به ایران گوشزد کرد از جمله اینکه ایران اقداماتی به عمل آورد تا آلمانی‌هایی که پروانه اقامتشان منقضی و رفتارشان مورد سوءظن واقع شده، در اسرع وقت از مملکت خارج شوند همچنین مستخدمین فنی آلمانی باید تحت سرکشی و مراقبت کامل قرار بگیرند و محدود شوند. همان روز رادیو لندن در گفتاری اعلام کرد که در ایران دوهزارو 500 تا دوهزارو 700 آلمانی امنیت همسایگان را به هم می‌زنند و در اوضاع فعلی، ایران مرکز عمده جنگ در آسیا محسوب می‌شود. نگرانی دیگر انگلستان تأسیسات و منابع نفتی ایران در جنوب بود. خراب‌کاری در صنایع و تأسیسات نفت از اهداف مهم آلمان در ایران به شمار می‌رفت. به‌علاوه پیشروی ارتش آلمان در جبهه شرق (شوروی) و نزدیکی آنان به قفقاز تهدید دیگری برای متفقین بود. روس‌ها نیز برای نفرت از رضاشاه دلایل خود را داشتند. علاوه بر نزدیکی وی به آلمان‌ها، در سال‌های گذشته حکومت رضاشاه در قلع و قمع و نابودی مارکسیست‌ها و جریانات چپ در ایران تردیدی به خود راه نداده بود. روابط ایران با شوروی در این دوره بسیار سرد و فعالیت‌های اقتصادی و بازرگانی بسیار اندک بود. به‌علاوه رضاشاه به استالین و کمونیست‌های حاکم بر مسکو اعتماد نداشت. با آغاز حمله در روز سوم شهریور 1320، در همان لحظات اولیه حمله، اسمیرنوف، سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد، وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور، نخست‌وزیر ایران حضور یافته و طی یادداشتی حمله قوای خود را به ایران ابلاغ کردند. بی‌درنگ، رجبعلی منصور به‌همراه جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه، به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع کرد و سپس راهی مجلس شد و گزارش حمله نظامی شوروی و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. بی‌درنگ جلسه هیئت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی‌طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه‌حل‌هایی برای جلوگیری از بحران آغاز شد.
نمایندگان شوروی و بریتانیا، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی کارشناس آلمانی در ایران ذکر کردند. دخالت نظامی شوروی و بریتانیا در ایران متعاقب دو اولتیماتوم مشترک شوروی و بریتانیا در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ راجع به حضور کارشناسان آلمانی به وقوع پیوست.
اما این تمام ماجرا نبود. سفیر انگلیس با اشاره به این حوادث می‌نویسد: موقعی که خبر عزیمت قوای شوروی از قزوین به سوی تهران با تلفن به رضاشاه اطلاع داده شد، او یقین کرد که روس‌ها برای سرنگونی‌اش از سلطنت عازم تهران هستند و همچنین به‌خوبی می‌دانست که در این فاصله هیچ نیرویی انگلیسی برای حمایت از او وجود ندارد.
باید در نگاهی تاریخی و آماری ببینیم متفقین در ایران چه به دست آوردند و ما چه هزینه‌هایی دادیم و تا چه میزان می‌شد از این هزینه كاست. متفقین مسلما برای استفاده از پتانسیل‌های ارتش ایران كه پس از مدت كوتاهی تسلیم شد به ایران وارد نشدند و اولین نقطه‌ای كه پس از توافق میان خود به آن وارد شدند راه‌آهن سراسری شمال به جنوب بود كه امكانات لازم را برای جبهه شمالی در نبرد شوروی با آلمان به شوروی هدایت می‌رساند، از سوی دیگر حضور نیروی نظامی با تأمین مالی دولت ایران نیز بخش دیگر امتیازات متفقین از ایران بود كه متعهد شدند پس از پایان جنگ غرامت لازم را به ایران بپردازند اما متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاد و به‌ویژه انگلیسی‌ها به معنای واقعی كلمه بر سر ایران كلاه گذاشتند!
با ورود متفقین برای استفاده از راه‌آهن توافقی صورت گرفت که نه‌تنها متضمن حقوق ملت ایران نبود بلکه هزینه‌های زیادی را نیز بر دولت و ملت ایران تحمیل کرد. عدم عملکرد صحیح بنگاه راه‌آهن که یکی از منابع اصلی درآمدزایی برای دولت ایران محسوب می‌شد، موجب کاهش عمومی درآمد کشور شد و آسیب‌های زیان‌باری بر حیات اقتصادی ملت ایران وارد کرد. گرچه در اینجا نمی‌خواهیم به احتكار كالاهای اساسی توسط ارتش انگلیس بپردازیم كه جمع‌آوری گندم توسط آنها چه وضعیت بغرنجی برای مردم در شهر‌های مختلف از جمله تهران، اراك، تبریز و اصفهان به وجود آورد كه موجب قحطی شد. ایران به‌دنبال حمله متفقین با مشکلات اقتصادی بسیاری روبه‌رو شد. تورم، دزدی و قحطی نمونه کوچکی از پیامدهای حمله متفقین به ایران بود. نامه شکایت محمود بدر، وزیر دارایی، در نخستین روز از تیرماه سال ۱۳۲۱ به نخست‌وزیر گواهی شرایط سخت مردم ایران در پی تجاوز متفقین است: «جناب آقای نخست‌وزیر پیرو نامه ۱۴۹۳۲ مجددا از اهواز اطلاع رسیده بر حسب دستور استانداری مأمورین شهربانی و شهرداری بدون موافقت اداره دارایی اقتصادی در روزهای ۲۸ و ۳۰ خرداد و اول تیر معادل ۴۵ تن آرد از محمولات تهران برده و مصرف کرده‌اند. بسیار قابل‌ملاحظه است که در بحبوحه حاصل خوزستان استانداری محل به‌جای اینکه مالکین و صاحبان گندم را ملزم به تحویل‌دادن فزونی نموده و مصرف محل را تأمین نماید، خودسرانه آرد و گندم ورودی را که منحصرا برای مصرف تهران اختصاص داده شده‌ است، مصرف می‌کنند در‌حالی‌که سال‌های گذشته در ماه تیر و مرداد مقداری از گندم خوزستان به تهران حمل می‌شده. چون فعلا تنها راه تأمین تهران همان گندم و آرد ورودی از خارج است، چنانچه از مرتکبین این خودسری جدا بازخواست نشود و دستور قطعی برای تأمین مصرف از محمول صادر نگردد، وزارت دارایی به‌هیچ‌وجه مسئولیت تأمین خواربار کشور را به عهده نگرفته و صراحتا عرض می‌کند تهران در مدت کوتاهی به‌ سختی و قحطی دچار خواهد شد».
اما زیان‌های حاصل از ورود متفقین بیش از كاهش در آمد سرانه داخلی بود. شاید امروز گفتن از احتمالات و كار‌های نكرده چندان به درد آیندگان نخورد اما باید به این نكته اشاره کرد كه سیاست‌مدار نالایق یك ملت را تنزل می‌دهد و صرفا ساختن راه‌آهن یك خدمت محسوب نمی‌شود، بلكه یك وظیفه برای دولت‌های رضاشاهی بوده است كه در‌نهایت نیز نتوانستند از این زیرساخت به نفع ملت استفاده كنند و عدم سیاست‌گذاری صحیح، از یك پتانسیل خوب، یك موقعیت بد به وجود آورد. وقتی امروز به نقاط مورد تأكید متفقین نگاه می‌كنیم، می‌توان به این نتیجه رسید كه راه‌آهن ایران بدون اشغال توسط متفقین می‌توانست در یك قرارداد و در همراهی با آنها در مقابل جبهه آلمان ضمن شروطی با تاریخ مشخص به اجاره متفقین درآید تا هم به توسعه و تكمیل آن كمك كنند و هم هزینه‌های جاری‌شان مبنی بر حضور در ایران تأمین شود اما توهم قدرت‌گیری قطب سوم در ذهن رضاشاه باعث ایجاد چنین فاجعه‌ای شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها