حمله به طبقه متوسط بورژوا

شرق: «عملهجات امپراتوری یا اشمرز» عنوان نمایشنامهای است از بوریس ویان که با ترجمه حمید احیاء در نشر نیلا منتشر شده است. ویان در سال 1920 در پاریس متولد شد و در سال 1959 درگذشت. آنطورکه حمید احیاء در متن ابتدایی کتاب نوشته، او «اعجوبهای همهفنحریف» بود: داستاننویس، نمایشنامهنویس، نوازنده، آهنگساز، خواننده، شاعر، ترانهسرا، مترجم، منتقد، بازیگر تئاتر و سینما و حتی مخترع و مهندس و کارمند.
ویان در کودکی دچاری بیماری شد و تا پایان عمر با مشکل قبلی زندگی کرد و البته عمر طولانی هم نداشت و در سنوسالی که برای نویسنده و هنرمند به اصلاح آغاز سن پختگی است درگذشت. احیاء نوشته که او روزی در سیونهسالگی، در نخستین لحظات تماشای فیلم مهملی که براساس رمان معروفش، «بر گورهای شما تف میکنم»، ساخته شده بود، سخت عصبانی شد و سکته کرد و از دنیا رفت. با اینحال بوریس ویان چهرهای است که در سالهای کوتاه عمرش در عرصههای مختلف فعالیت کرد و کارنامهای پربار و چندوجهی از خود بهجا گذاشت. آنطورکه در کتاب آمده، مجموعه آثار او امروز بالغ بر پنجاه جلد کتاب است. ویان شش رمان با اسم خود و چهار رمان به عنوان ترجمه از «ورنن سولیوان»، هفت نمایشنامه، سه مجموعه شعر، چهار مجموعه داستان کوتاه نوشته و در کنار اینها کتاب راهنمایی هم برای محله سنژرمن نوشته است. اما جالب آنکه ترجمههای قلابی او باعث شده بودند به عنوان مترجم هم شناخته شود و برخی ناشران از او بخواهند آثاری را ترجمه کند و جالبتر اینکه ویان هم موضوع و پیشنهاد ناشران را جدی گرفت و آثار متعددی ترجمه کرد و به این ترتیب به عنوان مترجم هم آثاری منتشر کرد. در میان
ترجمههای او، داستانهایی از ریموند چندلر و جیمز کین و ری بردبری و نمایشنامههایی از استریندبرگ و پیراندللو و دیگران دیده میشود. احیاء در مقدمهاش به نقش موسیقی در زندگی ویان اشاره کرده است؛ به اینکه موسیقی نه فقط نقشی کمتر از ادبیات در زندگی او نداشته بلکه شهرتش بیشتر مدیون آهنگها و ترانههایش بوده است. ویان هم ترانهسرا و خواننده بود و هم ترانهسرا و آهنگساز و چندین صفحه موسیقی ضبط کرده و نقش پررنگی در رشد موسیقی جاز در فرانسه داشته است. یکی از محبوبترین ترانههای ویان «سرباز فراری» است که سال 1945 در اواخر جنگ فرانسه با ویتنام منتشر شد. جز این، ویان دستی هم در سینما داشته و در چند فیلم بازی کرده و برای چند فیلم موسیقی ساخته است. احیاء درباره ویانِ نمایشنامهنویس نوشته: «بوریس ویان نمایشنامهنویسی را تقریبا همزمان با اوژن یونسکو و ساموئل بکت شروع کرد و عملهجات امپراتوری را در همان سالی نوشت که هارولد پینتر نخستین نمایشنامه خود، اتاق، را نوشت. آثار نمایشی ویان نمونههایی برجسته و آشکار از جریانی تئاتریاند که مارتین اسلین عنوان تئاتر ابسورد به آن بخشید. تقریبا همه ویژگیهای تئاتر ابسورد را میتوان
در نمایشنامههای ویان، به ویژه در عملهجات امپراتوری، دید؛ دنیایی غیرمنطقی و توضیحناپذیر و آکنده از دلهره، شخصیتهای گمگشته که زندانی این دنیا هستند، طنزی تلخ، مسخرهبودن روابط مرسوم، و زبانی تهیشده از معنا که به مشتی کلمه و کلیشه تبدیل شده است. شخصیتهای او بیشتر به صورت تیپ و کلیشه جلوه میکنند، فضای خصوصیشان نیز توسط نیرویی دیگر، نیرویی که قابل توضیح نیست، مورد تهدید و اشغال قرار گرفته است- چیزی که در اتاق پینتر یا آمده یونسکو هم دیده میشود». مارتین اسلین درباره ویان نوشته که او یکی از بهترین ابسوردنویسان فرانسه است و بخشی از کتاب «تئاتر ابسورد» خود را نیز به او اختصاص داده است. او نوشته که: «بوریس ویان تجسم زمانه خویش است -اهل طعنه و کنایه، کاری و عملگرا، صنعتگر و مخترع وسایل مختلف، دشمن سرسخت ریا و تزویر، و درعینحال شاعری حساس و هنرمندی دلواپس موقعیت و شرایط زندگی انسانها».
«عملهجات امپراتوری» نمایشنامهای است که در سال 1957 نوشته شد و دو سال بعد در 1959 منتشر شد. نمایشنامه چند ماه بعد از درگذشت ویان اولینبار در پاریس به روی صحنه رفت. مشخصههای اصلی تئاتر ابسورد در این نمایشنامه هم دیده میشود و شباهتهایی میان این اثر با آثار چهرههایی چون بکت و آرتور آداموف و یونسکو وجود دارد. منتقدان این اثر ویان را «حملهای به طبقه متوسط بورژوا»، طبقه تازهبه دوران رسیدهای که تنها هدفش بالاکشیدن خود است، دانستهاند. لورنس پورتر که از پژوهشگران مشهور ادبیات فرانسه است درباره این اثر نوشته: «نقد تلخ ویان از بورژوازی، سرکوبی یا واپسرانی روانی را منبع عفونتی میداند که منجر به بیماری مسری تزویر و ریاکاری اجتماعی میشود و استثمار و خشونت استعماری همچون مهمترین نشانه بیرونی این بیماری نشان داده میشود».
شرق: «عملهجات امپراتوری یا اشمرز» عنوان نمایشنامهای است از بوریس ویان که با ترجمه حمید احیاء در نشر نیلا منتشر شده است. ویان در سال 1920 در پاریس متولد شد و در سال 1959 درگذشت. آنطورکه حمید احیاء در متن ابتدایی کتاب نوشته، او «اعجوبهای همهفنحریف» بود: داستاننویس، نمایشنامهنویس، نوازنده، آهنگساز، خواننده، شاعر، ترانهسرا، مترجم، منتقد، بازیگر تئاتر و سینما و حتی مخترع و مهندس و کارمند.
ویان در کودکی دچاری بیماری شد و تا پایان عمر با مشکل قبلی زندگی کرد و البته عمر طولانی هم نداشت و در سنوسالی که برای نویسنده و هنرمند به اصلاح آغاز سن پختگی است درگذشت. احیاء نوشته که او روزی در سیونهسالگی، در نخستین لحظات تماشای فیلم مهملی که براساس رمان معروفش، «بر گورهای شما تف میکنم»، ساخته شده بود، سخت عصبانی شد و سکته کرد و از دنیا رفت. با اینحال بوریس ویان چهرهای است که در سالهای کوتاه عمرش در عرصههای مختلف فعالیت کرد و کارنامهای پربار و چندوجهی از خود بهجا گذاشت. آنطورکه در کتاب آمده، مجموعه آثار او امروز بالغ بر پنجاه جلد کتاب است. ویان شش رمان با اسم خود و چهار رمان به عنوان ترجمه از «ورنن سولیوان»، هفت نمایشنامه، سه مجموعه شعر، چهار مجموعه داستان کوتاه نوشته و در کنار اینها کتاب راهنمایی هم برای محله سنژرمن نوشته است. اما جالب آنکه ترجمههای قلابی او باعث شده بودند به عنوان مترجم هم شناخته شود و برخی ناشران از او بخواهند آثاری را ترجمه کند و جالبتر اینکه ویان هم موضوع و پیشنهاد ناشران را جدی گرفت و آثار متعددی ترجمه کرد و به این ترتیب به عنوان مترجم هم آثاری منتشر کرد. در میان
ترجمههای او، داستانهایی از ریموند چندلر و جیمز کین و ری بردبری و نمایشنامههایی از استریندبرگ و پیراندللو و دیگران دیده میشود. احیاء در مقدمهاش به نقش موسیقی در زندگی ویان اشاره کرده است؛ به اینکه موسیقی نه فقط نقشی کمتر از ادبیات در زندگی او نداشته بلکه شهرتش بیشتر مدیون آهنگها و ترانههایش بوده است. ویان هم ترانهسرا و خواننده بود و هم ترانهسرا و آهنگساز و چندین صفحه موسیقی ضبط کرده و نقش پررنگی در رشد موسیقی جاز در فرانسه داشته است. یکی از محبوبترین ترانههای ویان «سرباز فراری» است که سال 1945 در اواخر جنگ فرانسه با ویتنام منتشر شد. جز این، ویان دستی هم در سینما داشته و در چند فیلم بازی کرده و برای چند فیلم موسیقی ساخته است. احیاء درباره ویانِ نمایشنامهنویس نوشته: «بوریس ویان نمایشنامهنویسی را تقریبا همزمان با اوژن یونسکو و ساموئل بکت شروع کرد و عملهجات امپراتوری را در همان سالی نوشت که هارولد پینتر نخستین نمایشنامه خود، اتاق، را نوشت. آثار نمایشی ویان نمونههایی برجسته و آشکار از جریانی تئاتریاند که مارتین اسلین عنوان تئاتر ابسورد به آن بخشید. تقریبا همه ویژگیهای تئاتر ابسورد را میتوان
در نمایشنامههای ویان، به ویژه در عملهجات امپراتوری، دید؛ دنیایی غیرمنطقی و توضیحناپذیر و آکنده از دلهره، شخصیتهای گمگشته که زندانی این دنیا هستند، طنزی تلخ، مسخرهبودن روابط مرسوم، و زبانی تهیشده از معنا که به مشتی کلمه و کلیشه تبدیل شده است. شخصیتهای او بیشتر به صورت تیپ و کلیشه جلوه میکنند، فضای خصوصیشان نیز توسط نیرویی دیگر، نیرویی که قابل توضیح نیست، مورد تهدید و اشغال قرار گرفته است- چیزی که در اتاق پینتر یا آمده یونسکو هم دیده میشود». مارتین اسلین درباره ویان نوشته که او یکی از بهترین ابسوردنویسان فرانسه است و بخشی از کتاب «تئاتر ابسورد» خود را نیز به او اختصاص داده است. او نوشته که: «بوریس ویان تجسم زمانه خویش است -اهل طعنه و کنایه، کاری و عملگرا، صنعتگر و مخترع وسایل مختلف، دشمن سرسخت ریا و تزویر، و درعینحال شاعری حساس و هنرمندی دلواپس موقعیت و شرایط زندگی انسانها».
«عملهجات امپراتوری» نمایشنامهای است که در سال 1957 نوشته شد و دو سال بعد در 1959 منتشر شد. نمایشنامه چند ماه بعد از درگذشت ویان اولینبار در پاریس به روی صحنه رفت. مشخصههای اصلی تئاتر ابسورد در این نمایشنامه هم دیده میشود و شباهتهایی میان این اثر با آثار چهرههایی چون بکت و آرتور آداموف و یونسکو وجود دارد. منتقدان این اثر ویان را «حملهای به طبقه متوسط بورژوا»، طبقه تازهبه دوران رسیدهای که تنها هدفش بالاکشیدن خود است، دانستهاند. لورنس پورتر که از پژوهشگران مشهور ادبیات فرانسه است درباره این اثر نوشته: «نقد تلخ ویان از بورژوازی، سرکوبی یا واپسرانی روانی را منبع عفونتی میداند که منجر به بیماری مسری تزویر و ریاکاری اجتماعی میشود و استثمار و خشونت استعماری همچون مهمترین نشانه بیرونی این بیماری نشان داده میشود».