کاریزمای طالقانی
بهنام افشار: 42 سال از درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی، از پیشگامان جریان روشنفکری و نواندیشی دینی در ایران میگذرد، ولی همچنان نام و یاد طالقانی مانند دوران حیات او، برای افکار عمومی و بهخصوص جوانان و حتی کسانی که بعضا تمایلات و تعلقات دینی و مذهبی چندانی ندارند یا در زمره اپوزیسیون قلمداد میشوند، بهعنوان شخصیتی کاریزما، محبوب و مردمی مورد تکریم و ستایش قرار میگیرد. محبوبیت و کاریزمای دیروز و امروز طالقانی ناشی از مردمیبودن، ذهنیت نواندیشانه، روحیه آزادیخواهی، مشی و منش پدرانه و تسامح و رواداری او در برابر گروههای مختلف و حتی مخالفان و دگراندیشان است. به همین دلیل او را نماد برجسته اسلام رحمانی میدانند و انتظار دارند که روحانیت، مسئولان و سیاستگذاران امروز جامعه چنین شخصیت برجستهای را الگوی عملی خود قرار دهند. طالقانی در قامت یک مجتهد شیعه، از ابتدای دهه ۲۰ و به دلیل اندیشه و ذهنیت نوگرایانهای که داشت، از فضای سنتی حوزه، درس و بحثهای فقهی فاصله گرفت و نهتنها به فراگیری اندیشههای جدید پرداخت، بلکه به عرصه سیاست و اجتماع روی آورد و با جوانان دانشگاهی و روشنفکر ارتباط دوستانهای پیدا کرد؛
بهطوریکه مرحوم مطهری و دکتر شریعتی معتقد بودند طالقانی اولین کسی بود که جوانان را با اسلام آشنا و مأنوس کرد. طالقانی اندیشه اسلامی و عمل سیاسی را به وحدت رساند و در قامت یک مجتهد روشنفکر، با عضویت در جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی، از دکتر مصدق حمایت کرد و سپس با بازنشر کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» مرحوم آیتالله نائینی، از علمای برجسته مشروطهخواه و نوشتن مقدمه و حاشیههایی بر این کتاب، درصدد برآمد تا آرمانهای مشروطه را که به محاق رفته بود، با خوانشی جدید احیا و تبیین کند. درونمایه اندیشه و منظومه فکری آیتالله طالقانی حول محور «توحید»، «انسان» و «جامعه» تبیین و ترسیم شده است. طالقانی دین را امری فطری و لازمه سعادت و رستگاری انسان میدانست. وی از دین قرائت و خوانشی دموکراتیک، عقلانی، انسانمحور و رفرمیستی داشت و از همین منظر نهتنها قرائت و خوانشهای ارتجاعی، سنتی و محافظهکارانه از دین را برنمیتابید، بلکه چنین قرائت و خوانشهایی را عامل بروز جهل و خرافات، انحطاط و عقبماندگی جامعه اسلامی و مانع حرکت و رشد فکری و معنوی انسان میدانست. وی به دلیل نگاه جامعگرایانهای که به ساحت دین و دینداری داشت، به
دنبال آن بود که با تفسیر اجتماعی و سیاسی از دین، به پاسخی درخور نیازهای امروز بشر دست پیدا کند و از همین منظر، درصدد پیوند میان دین و جامعه و سازگار نشاندادن دین با علم و دموکراسی بود. طالقانی رسیدن به چنین خوانش و قرائتی از دین را از مسیر «توحید» و «بازگشت به قرآن» میدانست؛ زیرا قرآن را کتاب «هدایت» و «حرکت» و تنها منبع هویتبخش، حیاتبخش و آگاهیبخش برای مبارزه با استبداد، رسیدن به آزادی و احیای دین و رهایی از انحطاط تلقی میکرد. طالقانی بر اساس چنین نگاه و رویکردی، قرآن را زیربنای اندیشه خود قرار داد و درصدد ارائه تفسیری سیاسی و اجتماعی از آن برآمد و ایده «بازگشت به قرآن» را در جامعه و بهخصوص در میان روشنفکران و دانشگاهیان بسط داد و قرآن را به صحنه اجتماع آورد. وی از توحید بهعنوان یکی از اصول اساسی دین، تفسیری سیاسی و اجتماعی ارائه کرد و با چنین تفسیری درصدد هدایت و حرکت انسان به سمت مبارزه با استبداد و رسیدن به آزادی بود. از منظر طالقانی، توحید صرفا عقیدهای قلبی و مفهومی اعتقادی، فلسفی و متافیزیکی نیست، بلکه توحید مفهومی گسترده و دارای ابعاد اجتماعی، سیاسی و حقیقتی بنیادین برای تحولبخشیدن به فکر
و عمل انسان است. او استبداد و استعمار را از شئون و تبعات شرک، جهل و خرافات در جامعه میدانست و معتقد بود در محیط ناسالم استبداد، اندیشه، انگیزهها، استعدادها و خلاقیتهای انسان سرکوب شده و او در اوهام و خیالات واهی خود سرگرم میشود و از پرتو کوتاهنظری و تخیلات و اوهام تحمیلی، بَند بندگی غیر خدا را که کمال و قدرت مطلق است، بر گردن نهاده و در برابر هر شبح بیروح و ناتوانی سر تعظیم فرود میآورد و زبان به مدح قدرتمندان میگشاید.
طالقانی معتقد و مدافع آزادی بیان، اندیشه و عقیده بود و از همین منظر به دیدگاه، افکار و سلایق مختلف و حتی مخالفان و دگراندیشان احترام میگذاشت و معتقد بود که نباید از اظهارنظر و بیان دیدگاههای طرف مخالف واهمه داشت، بلکه باید با سعهصدر و به دور از هرگونه تعصب، سخنان و دیدگاههای سلایق مختلف را شنید و مورد نقد و بررسی منصفانه قرار داد. وی مانند لیبرالها و برخلاف سوسیالیستها و حتی برخی متفکران معاصر همچون مرحوم شریعتی و علامه حکیمی که عدالت را مقدم بر آزادی میدانند، آزادی را مقدم بر عدالت اجتماعی میدانست و معتقد بود تا آزادی نباشد، عدالت محقق نمیشود. از منظر وی، عدالت نیز به معنای احقاق حق، فقط محدود به اقتصاد نیست، بلکه به عرصه سیاست، اجتماع و دیگر شئون زندگی انسان نیز مربوط میشود.
در اندیشه طالقانی، رویکرد و نگاه مردمباورانه یا جامعهمحور نیز برجسته است. وی مردم را رکن اصلی مناسبات اجتماعی میدانست و معتقد بود مردم باید آزادانه و بهصورت مستقیم در تعیین سرنوشت خود تصمیم بگیرند و در مناسبات و شئون مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقشآفرین باشند. به همین سبب، وی با بهرهگیری از آیات قرآن، نظریه شورا را با خوانشی دموکراتیک مطرح کرد که بر اساس آن سازوکاری اندیشیده و اتخاذ میشود تا همه امور جامعه از روستا، شهر، خانواده، سیاست، اقتصاد و حتی نهاد مرجعیت بهصورت شورایی پیش برود.
مردمباوری و مردمگرایی مرحوم طالقانی محدود به قشر، گروه یا طبقه و تفکر خاصی نبود، بلکه از نظر او همه انسانها دارای ارزش و کرامت ذاتی هستند که باید به کرامت و حقوق آنها احترام گذاشته شود، تا ضمن برخورداری از آزادیهای قانونی و مشروع، در تعیین سرنوشت خود نیز مشارکت فعال داشته باشند. از منظر طالقانی، جامعه سالم جامعهای است که در آن آزادی، عقلانیت، اخلاق، رواداری، گفتوگو و تعامل حاکم باشد و ساختار آن بر مبنای شورا، خرد جمعی و اراده و نظر عمومی و به تعبیری حاکمیت مردم اداره شود.
طالقانی با اینکه شخصیتی شناختهشده و محبوب است، ولی همچنان ناشناخته باقی مانده و آرا و اندیشههای او بهصورت مدون برای جامعه تبیین نشده است. به نظر میرسد جریان روشنفکری که موجودیت خود را وامدار و مرهون تلاش و مجاهدتهای فکری و مبارزاتی آیتالله طالقانی است، در تبیین آرا و اندیشههای این شخصیت برجسته کمکاری کرده و حق او را ادا نکرده است. اندیشه و منش طالقانی الگویی کارآمد و مؤثر برای سیاستمداران، روحانیون و روشنفکران امروز جامعه است که از پرتو آن میتوان به تقویت فرهنگ گفتوگو، رواداری و حفظ کرامت انسانی و گفتمان آزادیخواهی و عدالتطلبی در جامعه اهتمام ورزید و ایده «بازگشت به قرآن» را محقق کرد.
بهنام افشار: 42 سال از درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی، از پیشگامان جریان روشنفکری و نواندیشی دینی در ایران میگذرد، ولی همچنان نام و یاد طالقانی مانند دوران حیات او، برای افکار عمومی و بهخصوص جوانان و حتی کسانی که بعضا تمایلات و تعلقات دینی و مذهبی چندانی ندارند یا در زمره اپوزیسیون قلمداد میشوند، بهعنوان شخصیتی کاریزما، محبوب و مردمی مورد تکریم و ستایش قرار میگیرد. محبوبیت و کاریزمای دیروز و امروز طالقانی ناشی از مردمیبودن، ذهنیت نواندیشانه، روحیه آزادیخواهی، مشی و منش پدرانه و تسامح و رواداری او در برابر گروههای مختلف و حتی مخالفان و دگراندیشان است. به همین دلیل او را نماد برجسته اسلام رحمانی میدانند و انتظار دارند که روحانیت، مسئولان و سیاستگذاران امروز جامعه چنین شخصیت برجستهای را الگوی عملی خود قرار دهند. طالقانی در قامت یک مجتهد شیعه، از ابتدای دهه ۲۰ و به دلیل اندیشه و ذهنیت نوگرایانهای که داشت، از فضای سنتی حوزه، درس و بحثهای فقهی فاصله گرفت و نهتنها به فراگیری اندیشههای جدید پرداخت، بلکه به عرصه سیاست و اجتماع روی آورد و با جوانان دانشگاهی و روشنفکر ارتباط دوستانهای پیدا کرد؛
بهطوریکه مرحوم مطهری و دکتر شریعتی معتقد بودند طالقانی اولین کسی بود که جوانان را با اسلام آشنا و مأنوس کرد. طالقانی اندیشه اسلامی و عمل سیاسی را به وحدت رساند و در قامت یک مجتهد روشنفکر، با عضویت در جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی، از دکتر مصدق حمایت کرد و سپس با بازنشر کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» مرحوم آیتالله نائینی، از علمای برجسته مشروطهخواه و نوشتن مقدمه و حاشیههایی بر این کتاب، درصدد برآمد تا آرمانهای مشروطه را که به محاق رفته بود، با خوانشی جدید احیا و تبیین کند. درونمایه اندیشه و منظومه فکری آیتالله طالقانی حول محور «توحید»، «انسان» و «جامعه» تبیین و ترسیم شده است. طالقانی دین را امری فطری و لازمه سعادت و رستگاری انسان میدانست. وی از دین قرائت و خوانشی دموکراتیک، عقلانی، انسانمحور و رفرمیستی داشت و از همین منظر نهتنها قرائت و خوانشهای ارتجاعی، سنتی و محافظهکارانه از دین را برنمیتابید، بلکه چنین قرائت و خوانشهایی را عامل بروز جهل و خرافات، انحطاط و عقبماندگی جامعه اسلامی و مانع حرکت و رشد فکری و معنوی انسان میدانست. وی به دلیل نگاه جامعگرایانهای که به ساحت دین و دینداری داشت، به
دنبال آن بود که با تفسیر اجتماعی و سیاسی از دین، به پاسخی درخور نیازهای امروز بشر دست پیدا کند و از همین منظر، درصدد پیوند میان دین و جامعه و سازگار نشاندادن دین با علم و دموکراسی بود. طالقانی رسیدن به چنین خوانش و قرائتی از دین را از مسیر «توحید» و «بازگشت به قرآن» میدانست؛ زیرا قرآن را کتاب «هدایت» و «حرکت» و تنها منبع هویتبخش، حیاتبخش و آگاهیبخش برای مبارزه با استبداد، رسیدن به آزادی و احیای دین و رهایی از انحطاط تلقی میکرد. طالقانی بر اساس چنین نگاه و رویکردی، قرآن را زیربنای اندیشه خود قرار داد و درصدد ارائه تفسیری سیاسی و اجتماعی از آن برآمد و ایده «بازگشت به قرآن» را در جامعه و بهخصوص در میان روشنفکران و دانشگاهیان بسط داد و قرآن را به صحنه اجتماع آورد. وی از توحید بهعنوان یکی از اصول اساسی دین، تفسیری سیاسی و اجتماعی ارائه کرد و با چنین تفسیری درصدد هدایت و حرکت انسان به سمت مبارزه با استبداد و رسیدن به آزادی بود. از منظر طالقانی، توحید صرفا عقیدهای قلبی و مفهومی اعتقادی، فلسفی و متافیزیکی نیست، بلکه توحید مفهومی گسترده و دارای ابعاد اجتماعی، سیاسی و حقیقتی بنیادین برای تحولبخشیدن به فکر
و عمل انسان است. او استبداد و استعمار را از شئون و تبعات شرک، جهل و خرافات در جامعه میدانست و معتقد بود در محیط ناسالم استبداد، اندیشه، انگیزهها، استعدادها و خلاقیتهای انسان سرکوب شده و او در اوهام و خیالات واهی خود سرگرم میشود و از پرتو کوتاهنظری و تخیلات و اوهام تحمیلی، بَند بندگی غیر خدا را که کمال و قدرت مطلق است، بر گردن نهاده و در برابر هر شبح بیروح و ناتوانی سر تعظیم فرود میآورد و زبان به مدح قدرتمندان میگشاید.
طالقانی معتقد و مدافع آزادی بیان، اندیشه و عقیده بود و از همین منظر به دیدگاه، افکار و سلایق مختلف و حتی مخالفان و دگراندیشان احترام میگذاشت و معتقد بود که نباید از اظهارنظر و بیان دیدگاههای طرف مخالف واهمه داشت، بلکه باید با سعهصدر و به دور از هرگونه تعصب، سخنان و دیدگاههای سلایق مختلف را شنید و مورد نقد و بررسی منصفانه قرار داد. وی مانند لیبرالها و برخلاف سوسیالیستها و حتی برخی متفکران معاصر همچون مرحوم شریعتی و علامه حکیمی که عدالت را مقدم بر آزادی میدانند، آزادی را مقدم بر عدالت اجتماعی میدانست و معتقد بود تا آزادی نباشد، عدالت محقق نمیشود. از منظر وی، عدالت نیز به معنای احقاق حق، فقط محدود به اقتصاد نیست، بلکه به عرصه سیاست، اجتماع و دیگر شئون زندگی انسان نیز مربوط میشود.
در اندیشه طالقانی، رویکرد و نگاه مردمباورانه یا جامعهمحور نیز برجسته است. وی مردم را رکن اصلی مناسبات اجتماعی میدانست و معتقد بود مردم باید آزادانه و بهصورت مستقیم در تعیین سرنوشت خود تصمیم بگیرند و در مناسبات و شئون مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقشآفرین باشند. به همین سبب، وی با بهرهگیری از آیات قرآن، نظریه شورا را با خوانشی دموکراتیک مطرح کرد که بر اساس آن سازوکاری اندیشیده و اتخاذ میشود تا همه امور جامعه از روستا، شهر، خانواده، سیاست، اقتصاد و حتی نهاد مرجعیت بهصورت شورایی پیش برود.
مردمباوری و مردمگرایی مرحوم طالقانی محدود به قشر، گروه یا طبقه و تفکر خاصی نبود، بلکه از نظر او همه انسانها دارای ارزش و کرامت ذاتی هستند که باید به کرامت و حقوق آنها احترام گذاشته شود، تا ضمن برخورداری از آزادیهای قانونی و مشروع، در تعیین سرنوشت خود نیز مشارکت فعال داشته باشند. از منظر طالقانی، جامعه سالم جامعهای است که در آن آزادی، عقلانیت، اخلاق، رواداری، گفتوگو و تعامل حاکم باشد و ساختار آن بر مبنای شورا، خرد جمعی و اراده و نظر عمومی و به تعبیری حاکمیت مردم اداره شود.
طالقانی با اینکه شخصیتی شناختهشده و محبوب است، ولی همچنان ناشناخته باقی مانده و آرا و اندیشههای او بهصورت مدون برای جامعه تبیین نشده است. به نظر میرسد جریان روشنفکری که موجودیت خود را وامدار و مرهون تلاش و مجاهدتهای فکری و مبارزاتی آیتالله طالقانی است، در تبیین آرا و اندیشههای این شخصیت برجسته کمکاری کرده و حق او را ادا نکرده است. اندیشه و منش طالقانی الگویی کارآمد و مؤثر برای سیاستمداران، روحانیون و روشنفکران امروز جامعه است که از پرتو آن میتوان به تقویت فرهنگ گفتوگو، رواداری و حفظ کرامت انسانی و گفتمان آزادیخواهی و عدالتطلبی در جامعه اهتمام ورزید و ایده «بازگشت به قرآن» را محقق کرد.